شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا


فرزند واقعیت گریز هالیوود


فرزند واقعیت گریز هالیوود
دیوید بوردول در «تاریخ سینما»یش چند گزاره مهم راجع به «ژرژ ملی یس» فقید دارد؛ «... مردی که احیاناً تنها فیلمساز شاخص سینما در نخستین سال های پیدایش آن بود.»، « ژرژ ملی یس جادوگر سینما»، «ملی یس در نخستین فیلم مبتنی بر حقه سینمایی اش یعنی خانه ناپدید شونده (۱۸۹۶) در نقش شعبده بازی ظاهر شد که زنی را به اسکلت تبدیل می کند.» و«فیلم های ملی یس، به خصوص فیلم های تخیلی او، هم در فرانسه و هم در خارج بسیار محبوب بودند...». ملی یس در سال ۱۹۱۲ ورشکست شد و در سال ۱۹۳۸ درگذشت، در حالی که پیش از مرگ سال ها در فروشگاه اسباب بازی و آبنبات فروشی زنش کار می کرد.
ملی یس از همان ابتدا توجهش به عنصر «خیال» در سینما بود. در دورانی او فیلم های غیرواقعی می ساخت که تقریباً تمامی فیلم ها یا ثبت واقعه یی مستند بود یا باز سازی آن. ملی یس مبدع سینمای غیرواقع گرا (به هر شکل و حالتی) در تاریخ بود.
ملی یس در سال ۱۹۰۲ فیلمی ساخت با عنوان سفر به ماه که چند سال پیش در قالب فیلمی مستند در برنامه هفته فیلم مستند سینمای فرانسه در سینما فلسطین به نمایش درآمد. در این فیلم موشکی در ماه فرود می آید و دانشمندانی از آن پیاده می شوند... تا اینجا همان پیشگویی علمی ژول ورن است که بعدها وامدار این نگرش در سینما لوکاس و اسپیلبرگ بودند اما ماه ملی یس یک تفاوت عمده با ماه واقعی ژول ورن دارد... موشک در چشم ماه فرود می آید و ماه از این بابت آزرده و غمگین می شود. هشتاد سال بعد از اقبال این نظرگاه پدیده یی به نام تیم برتون ظهور کرد.
در واقع ملی یس پیش از به وجود آمدن مباحث تئوریک مرز بین سینمای واقع گرا و سینمای سوررئال و با دقت بیشتر حتی مرز سینمای علمی -تخیلی و فانتزی صرف را مشخص کرد. برتون و سینمای منحصر به فردش در واقع تبلور روح ملی یس در روزگار ما هستند. از آنجا که ملی یس هم برخورد کودکانه یی با مقوله دنیای غیرواقعی سینما در زمان خود دارد، برتون و دنیای صادق کودکانه اش را نمی توان بی ارتباط به او دانست. اما مسیری که برتون طی می کند تا به جایگاهی که هم اکنون دارد، برسد، مسیری متفاوت از ملی یس است.
● برخورد نزدیک با مهمل بافی
برتون در نوشته هایش مدعی است خیلی اهل کتاب خواندن نیست و اهل رفتن به سینما تک ها هم نبوده و بالطبع کسانی همچون ملی یس را هم نمی شناخته. در محل زندگی او در بربنک کالیفرنیا سینماهای زیادی وجود نداشتند و او در سالنی درجه چند فیلم های درجه دو و حتی پایین تر هالیوود را می دیده، در محل زندگی او در کودکی تعداد معدودی سالن نمایش فیلم وجود داشته. در آن زمان به همین طریق فیلم هایی همچون «فریاد بزن بالکولا فریاد بزن»، «دکتر جکیل و خواهر هاید» و «همه هیولاها را نابود کن» را دیده و هنوز هم خاطره شان را با خود دارد.
او به نوعی گرفتار فیلم های درجه دو بوده اما از آنجایی که یک نابغه درک متفاوتی از محیط پیرامون خود و مسائل مربوط به آن دارد او ارتباطی از نوع دیگر با این فیلم ها برقرار می کرده. او در مورد آن هیولاها معتقد است که آن هیولاها نسبت به کاراکترهای انسانی یی که آنها را دوره کرده بودند، به مراتب روح های لطیف تری داشتند،
برتون در کودکی با این فیلم ها مانوس بوده و لذت وافری از آنها می برده. اما درگیری برتون با آن گونه سینما تنها به تعریف روایت هایی از دوران کودکی مربوط نمی شود. او تا حدودی آگاهانه در فیلم هایش از آنها تاثیر پذیرفته است.
● گربه سیاه، وینسنت سفید
در اولین اثر مستقل تصویری برتون جوان ماجرا با حرکت گربه سیاهی روی دیوار آغاز می شود و با شعر کلاغ «ادگار آلن پو» پایان می یابد. این انیمیشن شش دقیقه یی با عنوان وینسنت با تکنیک ایست- حرکتی ساخته شد. گربه سیاه آغاز فیلم هم بی ارتباط به علاقه او به داستان معروف پو نیست.
داستان فیلم وینسنت زندگی پسر هفت ساله یی را بازگو می کند که تمام آرزویش «وینسنت پرایس» بودن است. این فیلم با اینکه اولین اثر برتون بود، تحقق رویای بزرگی از دنیای کودکی او بود. ستاره بزرگ دوران کودکی برتون وینسنت پرایس، بازیگری که در دهه های چهل، پنجاه و شصت در فیلم های ترسناک به ایفای نقش می پرداخت، از متن فیلمنامه (در واقع شعر) برتون استقبال کرد و به عنوان نریتور با او همکاری کرد.
این اتفاق برای برتون شروع خوبی بود. وینسنت پرایس او را فهمیده بود و این انیمیشن کوتاه هم اثر قابل تاملی از آب درآمد. پرایز فهمیده بود با جوانی طرف نیست که می خواهد امضای او را داشته باشد.
این ملاقات کاری در حالی رخ می دهد که برتون بیست و چهار ساله است و پرایس بیش از هفتاد سال دارد.
پرایس و پو در کنار هم راس سومی هم داشتند که برتون از مجموعه این سه نفر تاثیر پذیرفته بود؛ «راجر کورمن». کورمن سه اقتباس از روی آثار پو داشت که در آنها پرایس به ایفای نقش پرداخته بود و البته حدود چهار فیلم دیگر با کورمن همکاری کرده بود. برتون هیچ گاه به طور مستقیم از کورمن به عنوان هنرمندی تاثیر گذار یاد نمی کند اما با توجه به فضاهای نیمه کمدی، نیمه ترسناک که در فیلم های فانتزی برتون می توان مشاهده کرد به همراه علاقه او به پرایس و پو طبیعتاً کورمن هم در دنیای فیلمسازی او بی تاثیر نبوده. کورمن فیلمساز مشهور فیلم های فانتزی- ترسناک یا کمدی- ترسناک درجه دو است. گفتن از کورمن فیلمساز بزرگ فیلم های درجه دو(بی مووی) مجالی دیگر می طلبد که در حوصله این بحث نمی گنجد.
● ادوارد سوم
داستان مواجهه برتون و پرایس که از کودکی برتون آغاز شده بود تنها به فیلم وینسنت ختم نشد. پرایس در «ادوارد دست قیچی» در نقش مخترع ظاهر شد و دو سال پس از آن درگذشت.
ادوارد دست قیچی داستان پسری است که توسط یک مخترع ساخته می شود و پیش از تکمیل شدنش، مخترع (پرایس) می میرد و دستان او با حالت قیچی گون باقی می ماند. ادوارد از حومه شهر به شهر برده می شود و به واسطه تفاوتی که با اجتماع دارد جوان غیرقابل فهمی برای آنها محسوب می شود و در نهایت به محل زندگی خود بازمی گردد. (برتون هم در حومه شهر زندگی می کرده.)
پرایس درگذشت و دیگر در هیچ اثری از برتون حضور پیدا نکرد اما مساله پرایس همچنان وجود داشت.
سه سال بعد، پس از اینکه برتون پروژه «بتمن بازمی گردد» را تمام کرد او علاقه مند به ساخت «اد وود» شد. «اد وود» داستان زندگی بد ترین فیلمساز تاریخ با نام کامل «ادوارد دی- وود جونیور»بود. این دومین فیلم برتون با شخصیت محوری با نام ادوارد بود. شخصیت اد وود در فیلم برتون و حتی در واقعیت تاریخی به نوعی درک نشده و متفاوت از پیرامون اش به نظر می آید. اد وود هم به مانند ادوارد دست قیچی شخصیتی رانده شده از اجتماع محسوب می شود با این تفاوت که با نگاهی رئال اد وود شخصیتی پر از حماقت به نظر می آید. اد وود با فیلم «نقشه ۹ از فضای بیرونی» از تاثیرگذاران بر برتون در دوران کودکی او بوده.
جدای از شخصیت خاص خود اد وود نکته مهمی که برتون را به اد وود مرتبط می کند رابطه وود و «بلا لوگوسی» بازیگر شهیر فیلم های ترسناک در دهه سی و چهل میلادی است. در این باره خود برتون گفته است؛ «وجوهی خاص از رابطه اد وود با بلا لوگوسی را خیلی دوست دارم. او زمانی با لوگوسی آشنا شد که لوگوسی در روزهای پایانی زندگی اش بود. من نیز بدون در نظر گرفتن ماهیت واقعاً متفاوت این رابطه، بر روی سطحی مشابه با وینسنت پرایس رابطه یی دوستانه برقرار کردم....»
به نظر می آید اگر پرایس نمرده بود انتخاب اول برتون برای ایفای نقش لوگوسی در اد وود بود. اد وود تبدیل به یکی از بهترین آثار برتون شد، در صورتی که هیچ فانتزی در اثر وجود نداشت. اما ادوارد برتون در این به دو گونه متفاوت با فانتزی درگیر بود، یکی در دنیای فیلم اش و دیگری در دنیای خود اد وود. او به تنهایی واقعاً شخصیتی فانتزی و فراواقعی است و به همین دلیل فیلم اد وود با همه تفاوت هایش از کارنامه برتون بیرون نمی زند. به طور کلی شخصیت اد وود ادوارد دیگری است که می شد از برتون متوقع بود.
اما ادوارد سوم با ده سال فاصله ظهور کرد و برای رهایی ناچار به دریا گریخت؛ ادوارد سوم در دل ماهی بزرگ به وجود آمد.
ادوارد در ماهی بزرگ به مراتب تلخ تر از ادوارد های دیگر اوست. ادوارد در این فیلم مردی با بیش از شصت سال سن است که خاطراتی افسانه یی-اسطوره یی دارد و پسر او پس از گذار از سنین نوجوانی با پدر مشکل پیدا کرده و ادوارد را دروغگو می داند.
ماهی بزرگ بخش سوم تریلوژی فیلم هایی است که قهرمان فیلم به شخصیت خود برتون نزدیکی بسیار دارد. اسم هر سه این شخصیت ها ادوارد است. ماهی بزرگ برای علاقه مندان به سینمای اصیل برتون تاریک ترین فیلم اوست و برای هالیوود بهترین.(بهتر است خیلی با نظرگاه منفی به کلمه هالیوود در اینجا نگاه نکنیم و بیشتر به عنوان یک دیدگاه مشخص تجاری- هنری با آن برخورد کنیم.)
تفاوت ادوارد سوم برتون با دیگر ادواردهای او در این نکته هم هست که بخشی از این شخصیت وینسنت پرایس است که همچون قهرمانی غیرواقعی، حضوری واقعی دارد.
● نیمه تاریک هالیوود
وجهه دیگر شخصیت ادوارد خود برتون است که خود را در انتهای راه قصه گویی به سبک خود در هالیوود می داند و به گونه یی دست خود را برای هالیوود رو می کند. البته در انتها پسر ادوارد پس از مرگ پدرش می گوید که آن شیوه قصه گویی را به واقعیت ها ترجیح می دهد اما به هر جهت با سکانس خاکسپاری در این فیلم، برتون آب پاکی می ریزد به دست هالیوود و مخاطبانی که دنیای او را دوست نداشتند و نرفتند شاهکاری همچون «مریخ حمله می کند» را ببینند.
پسر ادوارد در این فیلم برتونی است که به محض رسیدن به سنین جوانی باید می پذیرفته پرایس دروغی بیش نیست و آن هیولاها در جیسون و آرگونات ها، کینگ کونگ و... همه جلوه های ویژه بوده اند و لیاقت هیچ عشقی را نداشتند چرا که پسر ادوارد در بخشی از فیلم وارد داستان کشف حقایق زندگی پدر می شود و همچون کارآگاه پلیس به جست وجو می رود. اصولاً ژانر پلیس از بدو تولدش حول یک محور می چرخیده؛ کشف حقیقت با استناد به مدارک واقعی و مستدل و پیدا شدن سر و کله این ژانر در سینمای برتون یعنی وداع با برتون. به همان سان که در ابتدا گفته شد برتون وامدار ملی یس است و کودکی است بیگانه با حقایق ملال آور زندگی روزمره و هالیوود روزمره. به طور غریبی سینمای برتون مبنای واقعیت گریز دارد. (البته نه حقیقت گریز) و این اتفاق در ماهی بزرگ به گونه یی مرثیه سرایی است،
اینکه برتون به ساختن «ماهی بزرگ» با آن پایان بندی تن می دهد دلایل مختلفی می تواند داشته باشد که بخشی از آن بازمی گردد به مواجهه برتون و هالیوود؛ در واقع مواجهه اخلاقی او با کمپانی های که مخاطب می خواهند. به رغم اینکه شاید اگر برتون آزادی عمل بیشتری داشت آثار مهم بیشتری خلق می کرد اما به نوعی هم سیره و روش او به گونه یی به ما نشان می دهد دنبال «چه گوارا» گشتن در برابر هالیوود کاری عبث و بیهوده است و مثلاً مولف مستقلی همچون برتون خودش می داند در حال طی چه مسیری است.
برتون در مورد مواجهه با دنیای فیلمسازی و هالیوود به رغم اکثر فیلمسازان شخصی ساز مشابه به هیچ وجه موافق نیست، با اینکه فیلم هایش تجاری نیستند یا به سبک و سیاق طرفداران این نوع فیلمسازی که حتی فروش کم یک اثر را افتخار می دانند، به این امر مباهات می کند؛ «... شخصاً برای مسائل مالی اهمیت قائلم و این خود دلیلی است بر عصبانی شدن من به هنگامی که آدم ها سر و کله شان روی فیلمم پیدا می شود و می گویند که «تیم برتون فیلم های تجاری نمی سازد» زیرا من همیشه حس کرده ام که در قبال افرادی که در تولید فیلم پول و سرمایه می گذارند، بسیار مسوولم. فیلم ساختن شبیه کشیدن یک تابلوی نقاشی نیست. در روند فیلمسازی، حتی اگر فیلم در دست تولید یک فیلم کم بودجه باشد پول بسیار زیادی درگیر کار می شود؛ به همین خاطر نمی خواهم کسی روی فیلم من ضرر کند.»
برتون هیچ گاه با اغماض در مورد هالیوود اظهارنظر نکرد، هرچند که در فیلم مریخ حمله می کند استفاده از این همه ستاره هالیوودی و لت و پار شدن احمقانه آنها در واقع هجو ماهیت نظام هالیوودی است اما هالیوود هم بیکار ننشست و به هر جهت او را تا حدودی از پای درآورد.
او فرزند هالیوود است، هر چند که ناخلف از آب درآمده. در واقع ناخلف ترین فرزند هالیوود است. کار کردن در استودیوها را دوست دارد اما برخوردهای خیلی جالبی با تهیه کنندها نداشته، مخصوصاً تا پیش از ساختن بتمن که پرفروش ترین فیلم سال شده بود. در هنگام ساختن اولین فیلم بلندش«ماجرای بزرگ
پی-وی»تهیه کنندگان اجرایی او را خیلی اذیت کردند. برای پیدا کردن تهیه کننده یی که بپذیرد اد وود را سیاه و سفید بسازد مشکلات بسیاری متحمل شد و...
به رغم تمامی اینها برتون هنوز فیلم می سازد و هنوز هم وقتی به فضاهای ذهنی خود بیشتر می پردازد شاهکاری همچون «عروس مرده» خلق می کند. خوشبختانه زندگی خوبی با همسرش دارد و بعید است که مجبور شود مثل ملی یس روزی در آبنبات فروشی همسرش کار کند؛ بالاخره همسرش (هلنا بوهم کارتر) اشراف زاده یی انگلیسی است،
پی نوشت؛
ارجاعات مستقیمی که در متن وجود دارد مربوط می شود به متن کتاب «برتون به روایت برتون» ترجمه بیژن اشتری که توسط نشر الست فردا در سال ۱۳۷۹ منتشر شد.
امیر بهاری
منبع : روزنامه اعتماد