سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


منشا حقیقی قدرت خداست و اعتبار....


منشا حقیقی قدرت خداست و اعتبار....
● حق تساوی در مشاغل عمومی
Article ۲۱.۲) everyone has the right of equal access to public service in his country
«هر كس در كشورش حق برابر در رسیدن به شغل عمومی دارد.»
طبقه‌بندی مشاغل در تاریخ كهن بشری بر پایه طبقه‌بندی اقشار مختلف مردم بر اساس تبعیض‌نژادی یا تبعیض حرفه‌ای بود؛ به‌طور نمونه در ایران باستان شغل و طبقه خانواده سلطنت ساسانی، روحانیون زرتشت، نظامیان ،بازرگانان و سرانجام پیشه وران و كارگران حكایت از نوعی آپارتاید شغلی و حرفه‌ای داشت و براساس همین تبعیض در مشاغل، صاحبان شغل‌های پست، حق تعلیم و تعلم نداشتند و مطابق نظام طبقه‌بندی مشاغل ساسانیان طبقه پایین محكوم به بی‌سوادی و بی‌دانشی بودند اما اسلام به علم‌آموزی و رفع تبعیض‌نژادی و شغلی پرداخت و تساوی بشر را در علوم و حرفه‌ها و فنون از شعارهای اصلی خود قرار داد و هیچ‌كس را محكوم به جهالت و محروم از منزلت شغلی و اجتماعی ندانست .
اما اكنون و امروز آیا نظام‌های سیاسی یهودی و مسیحی مانند رژیم اشغالگر قدس و نظام سیاسی آمریكا به اندازه‌ای كه نظام جمهوری اسلامی ایران فضای سیاسی و مشاغل عمومی را برای یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان و ارامنه در مجلس شورای اسلامی بازگذاشته است آنها باز می‌گذارند؟ آیا نماینده مسلمانان در مجلس رژیم صهیونیستی حق دارد از حقوق مسلمانان در جلوگیری از جنایتهای رژیم صهیونیستی سخن بگوید؟ آیا در كنگره آمریكا نماینده مسلمانان آمریكا به لحاظ تعداد جمعیت آنان از حقوق سیاسی اجتماعی در مشاغل عمومی آمریكا به‌طور یكسان با دیگر تابعان آمریكا برخوردار است؟! مقایسه‌ای ساده از نظام‌های سیاسی غربی در قبال تفكر حكومتی انقلاب اسلامی كشورمان واقعیت‌های تلخ نابرابر مسلمانان در برابر مسیحیان و یهودیان به وضوح آشكار می‌شود به ویژه آن‌كه عناصر شرور صهیونیست بین‌المللی در آمریكا و انگلیس و سایر كشورهای غربی با نفوذ در جامعه مسلمانان از طریق بافت‌های نفاق با تخریب و ترور به نام اسلام ولی به كام خود فتنه‌گری نیز می‌كند و این وضعیت شوم اوضاع جامعه مسلمانان را به لحاظ اجتماعی و اقتصادی متشنج‌تر و اسفناك‌تر می‌سازد.
● منشاء قدرت
Article۲۱.۳)The will of the people shall be the basis of the authority of goverment this will shall be expressed in periodic and genuine elections which shall be by universal and equal suffrage and shall be held by secret vote or by equivalent free votiny procedures.
«اساس قدرت حكومت، خواست مردم است. این خواست باید از طریق انتخابات عمومی و ادواری كه به‌طور همگانی و مشاركت برابر و با رای مخفی یا روش‌های رای‌گیری آزاد مشابهی ابراز شود» آیا منشاء و پایه حقانیت قدرت ،خواست مردم است و اگر مردم قدرتی را نخواهند علاوه بر آن‌كه از اجرا و تحقق محروم است از حقانیت هم محروم است؟ آیا حق در مباحث حقوقی از مفاهیم واقعی است یا این‌كه از مفاهیم اعتباری است؟ و اگر از مفاهیم اعتباری است مقام اعتبار‌كننده آن حق كیست و چرا؟ پاسخ به این پرسش‌ها، موضع انسان را در برابر وجود خدای بزرگ و اوصاف وجودی ایشان مشخص می‌كند آیا نویسندگان حقوق بشر برای خدای بزرگ وجودی قائل هستند؟ و اگر خدای بزرگ وجود دارد دارای اوصاف وجودی است كه با انسان ارتباطی برقرار كند و خود را محق و انسان را مسئول در برابر خود قراردهد؟ پاسخ این پرسش‌ها، دائرمدار نفی و اثبات است.
اگر كسی در معرفت و منطق نظری خود به وجود خدای بزرگ و اوصاف وجودی ایشان و رابطه خدا با انسان برسد و منشا قدرت را از آن خدای بزرگ بداند و حسب اعتبار او بین انسان‌ها حق اعمال قدرت را به انبیا و اوصیا الهی متعلق بداند آن‌گاه چگونه ممكن است اعتبار كنیم كه اساس قدرت، خواست مردم است نه خواست خدای بزرگ!!! اگر آزادی تفكر و اندیشه انسان در عقل نظری، منشا قدرت و حاكمیت را به مبدا اعلی بینهایت یعنی خدای بزرگ برگرداند و كانون همه قدرت‌ها را ناشی از خدای متعال بداند آنگاه عقل عملی انسان در بایدها و نبایدها به سوی كدام كانون قدرت، حكم خواهد كرد؟! بی‌تردید انسان در معرفت نظری برای آغاز و انجام جهان به خدای قادر عاقل حكیم عادل عالم می‌رسد كه بر همه هستی مستولی است و او منشا قدرت است و تنها قدرت مشروع قدرتی است كه از او سرچشمه بگیرد در غیر اینصورت هیچ انسانی خواه به صورت فردی یا جمعی بر دیگری تسلط و ولایت ندارد بلكه همه انسان‌ها در برابر یكدیگر آزاد و برابرند و این تنها خدای بزرگ است كه با اعتبار ولایت بر انبیاء و اوصیاحق حاكمیت به آنها بر انسان‌های مخلوق خودش را می‌دهد و انسان‌‌ها چگونه زیستن شخصی و اجتماعی خود را بر اساس قضایای اعتباری صادر شده از سوی خدای بزرگ كه توسط انبیا و اوصیا آنان ابلاغ می‌شود فرا می‌گیرد و زندگی شخصی و اجتماعی خود را می‌سازند.
رای یك ملت در برابر ملت دیگر حق است و هیچ‌كس نمی‌‌تواند برای دیگری تعیین تكلیف و سرنوشت كند ولی هر شخصی یا ملتی به هر آنچه رای داد و تصمیم اجتماعی خود را اتخاذ كرد و در وقوع و عینیت خارج ذهن كسی را به امكانات قدرت و سلطه سیاسی رساند در پیشگاه خدای بزرگ مسئول است و باید جواب دهد كه چرا به فلان شخص یا فلان حزب یا فلان دولت تمایل پیدا كرد و به او رای داد و او را بر مصادر امور ملت مستولی ساخت. مفهوم منشا قدرت اگر مفهومی اعتباری باشد چرا این مفهوم بنا به قرارداد نویسندگان حقوق بشر اعتبار شود و اگر معرفت منشا قدرت مفهومی حقیقی است كه با تحلیل عقل می‌توان بدان رسید (كه درست هم همین است) پس چرا مردم جهان را به درك مفهوم حقیقی مشترك مبتنی بر درك مفاهیم واقعی جهان دعوت نكنیم؟!!
منبع : مجله خانواده سبز


همچنین مشاهده کنید