جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


پارسه


پارسه
در ناحیه جنوبی ایران در شمال خلیج فارس، ایالتی واقع شده است كه از روزگار باستان پارس و از آغاز دوره اسلامی به فارس معروف شده است. این ایالت از چند هزار سال پیش به وسیله اقوام بومی ایران و به ویژه عیلامیان مسكون بوده است و از این قوم آثار زیادی در گوشه و كنار آن مثل نقش رستم در دشت مرودشت باقی مانده است. سه هزار سال پیش گروهی از مردمان كه خود را آریایی می‏خواندند از جنوب روسیه كنونی به درون فلات ایران كوچ كردند و ضمن سركوب مردمان بومی ساكن آن فلات در نقاط مختلف ایران برای خود جا و مكانی درست كردند. این مردمان كه بیشتر گله‏دار و چوپان بودند قرنها در ایران بسر می‏بردند كه در اواخر قرن هشتم قبل از میلاد دولت مادها را در غرب ایران شكل دادند كه خود این مادها پس از صد وبیست سال تسلیم كورش شدند و حكومتشان مضمحل گردید و حكومت عظیم هخامنشی تاسیس شد. دولت هخامنشی شاید یكی از وسیع‏ترین حكومتهای دوران باستان باشد كه از یك سو به اروپا و از سوی دیگر به هندوستان گسترش یافته بود. هخامنشیان عادت دیرینه كوچ كردن را فراموش نكردند. بیشتر آنان همه ساله در یك جا بسر نمی‏بردند بلكه برحسب اقتضای آب و هوا، هر فصلی را در یكی از پایتختهای خود سر می‏كردند. در فصل سرما، در بابل و شوش اقامت داشتند و در فصل گرما به همدان نقل مكان می‏كردند. این سه شهر پایتختهایی به معنی اداری و سیاسی و اقتصادی بودند. اما دو شهر دیگر هم وجود داشتند كه پایتختهای آئینی هخامنشیان نامیده می‏شدند. یكی پاسارگاد بود كه مراسم تاجگذاری در آن انجام می‏شد و دیگری پارسه یا تخت جمشید كه برای پاره‏ای تشریفات مذهبی از قبیل مراسم نوروز مورد استفاده قرار می‏گرفت. این دو شهر در حقیقت ریشه پارسیان و هخامنشیان به‏شمار می‏رفت زیرا كه گور بزرگان و نام‏آوران آنان در آنجا قرار داشت و مكان مقدسی شمرده می‏شد. نام اصلی تخت جمشید همچنان كه در كتیبه‏های این كاخ موجود است پارسه بود كه ریشه از نام قوم پارس داشت.نام مشهور غربی این محل پرسه پلیس به معنی شهر پارسیان است كه بعدها به پرسپولیس تبدیل شد. در زمانهای بعد به دلیل عظمت خرابه‏های این شهر و عدم اطلاع از پیشینه هخامنشیان، به افسانه و داستان پیوند خورد و خرابه‏های آن را به جمشید پادشاه افسانه‏ای پیشدادی منسوب كردند كه تا به حال به همین نام خوانده می‏شود. جالب اینجاست كه حتی در دوره ساسانیان نیز اطلاع درستی از پیشینه این شهر موجود بود و به آن نام صدستون داده بودند. خاطره این نام در میان مردم فارس به صورت چهل ستون و چهل منار باقی ماند و حتی شخصی از سیاحان اروپایی به نام جزفا باربارو كه در سال ۱۴۷۴ از آن بازدید كرده بود آن را به نام چهل منار خوانده است. كهن‏ترین جایی كه ازآن به عنوان قصر جمشید یاد رفته در كتابی است به نام عجایب‏نامه كه در حدود ۵۹۰ ق تالیف شده است. در طول سالیان طولانی تا عصر حاضر سیاحان زیادی از ایران و خصوصاً خرابه‏های تخت جمشید بازدید كرده‏اند ولی شاید دقیق‏ترین سیاحی كه بسیار جدی و علمی بر روی این آثارمطالعه كرد كارستن نیبور آلمانی باشد. وی تنها اروپایی است كه در دوره كریمخان زند از ایران دیدن كرده است (۱۷۶۵م). وی در سفرنامه‏اش به ریزترین مسائل تخت جمشید كه آن روزها تنها قسمتی از آن بیرون از خاك قرار داشت پرداخته است و حتی رونوشت دقیقی از كتیبه‏های میخی آن برداشته كه بعدها همین رونوشتها موجب خوانده شدن خطوط میخی آن در اروپا و به وسیله خط شناسان معروف شده است. كارهای ساختمانی تخت جمشید در حدود سال ۵۱۹ق. م به دستور داریوش آغاز شد. تخت جمشید بر روی صُفه‏ای ساخته شده كه كمی بیشتر از یكصد و بیست و پنج هزار مترمربع وسعت دارد. معماران و كارگران بخش بزرگی از یك دامنه نامنظم سنگی را مطابق نقشه تا ارتفاع معینی كه موردنظرشان بود تراشیدند و كوتاه و صاف كردند و گودیهای آن را خاك انباشتند و قسمتی از نمای صفه را از صخره طبیعی تراشیدند و قسمتی دیگر را از سنگهای منظم نظم دادند. پس از چندین سال تلاش و آماده شدن صفه آنگاه شروع به بنای پارسه نمودند. هر پادشاه هخامنشی كه به سلطنت می‏رسید اثری از خود در آن تخت می‏گذاشت و خود را در حقیقت تقدیس می‏كرد. پس از هخامنشیان و آتش‏سوزی عمدی و مهیب اسكندر مقدونی در آن این بنای عظیم به فراموشی رفت و تا صدها سال تنها به خرابه‏های عظیم از دورانی نامشخص تعلق یافت. اندك اندك قسمتهایی از آن به زیر خاك رفت و از انظار ناپدید گشت و قسمت نمایان آن محل بازی كودكان عشایر و تردد گله گوسفندان و تمرین تیراندازی بزرگسالان گردید. تا اینكه در آغاز قرن بیستم و با كاوشهای جدید باستانی تعلق آن به دوره هخامنشی تایید گردید و به صورت فعلی بازپیرایی و آماده بازدید مردم سراسر جهان گردید.

جلال فرهمند
منبع : ماهنامه بهارستان