یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

نگرش شهید مطهری به علم مدرن


نگرش شهید مطهری به علم مدرن
شهید مطهری را غالباً نماینده نسلی از متفكران مسلمان می دانند كه در مواجهه با مدرنیته بیشتر به نقادی نتایج آن برخاسته اند و نه ماهیت آن. نوشته پیش رو از آن جهت مورد توجه است كه نشان می دهد چگونه علامه شهید به نقادی یكی از مقومات ظاهراً زیبای مدرنیته یعنی «علم (Science)» پرداخته است.
می دانید كه در حدود ۴ قرن پیش یعنی در قرن شانزدهم، در علم و منطق تحولی پیدا شد و ۲ نفر از فیلسوفان بزرگ جهان كه یكی انگلیسی (بیكن) و دیگری فرانسوی (دكارت) است، پیشرو علم جدید خوانده شدند. بویژه بیكن نظری درباره علم دارد كه این نظر، همه نظریات گذشته را دگرگون كرد. این نظر كه منشأ ترقی علوم و تسلط زیاد و فوق العاده انسان بر طبیعت بود، عیناً منشأ فاسد شدن انسان ها شد؛ یعنی این نظریه هم طبیعت را به دست انسان آباد كرد و هم انسان را به دست خود انسان خراب و فاسد كرد. این نظریه چیست؟
قبل از بیكن، اكابر بشر اعم از فلاسفه - بویژه ادیان - علم را در خدمت حقیقت گرفته بودند نه در خدمت قدرت و توانایی؛ یعنی وقتی انسان را تشویق به فراگیری علم می كردند، تكیه گاه این تشویق این بود كه ای انسان، عالم باش! آگاه باش! كه علم، تو را به حقیقت می رساند؛ علم وسیله رسیدن انسان به حقیقت است، و به همین دلیل علم، قداست داشت؛ یعنی حقیقتی مقدس و مافوق منافع انسان و امور مادی بود. همیشه علم را در مقابل مال و ثروت قرار می دادند: آیا علم بهتر است یا مال و ثروت؟ می بینید در ادبیات ما - چه فارسی و چه عربی - میان علم و ثروت مقایسه می كنند و آن وقت علم را بر ثروت ترجیح می دهند.
علم دادند به ادریس و به قارون زر و سیم
آن یكی زیر زمین و دگری فوق فلك
امیرالمؤمنین علی (ع) در جمله هایی كه در نهج البلاغه است میان علم و مال و ثروت مقایسه می كند و علم را بر مال و ثروت ترجیح می دهد. همیشه (در ادیان) به علم به عنوان امری مقدس و مافوق امور و منافع مادی نگاه می كردند و معلم یك مقام قدسی داشت. علی (ع) می فرماید: من علمنی حرفاً فقد صیرنی عبداً.(۱) ببینید قرآن كریم مقام علم و قداست علم را تا كجا بالا برده كه در داستان خلقت آدم و تعلیم اسما و سجده ملائكه می فرماید: ای ملائكه! ای فرشتگان من! به آدم سجده كنید به دلیل این كه آدم می داند چیزی را كه شما نمی دانید.
بیكن نظر جدیدی ابراز كرد و گفت: اینها برای انسان سرگرمی است كه دنبال علم برود برای این كه می خواهد حقیقت را كشف كند، (با این توجیه كه) خود كشف حقیقت، مقدس است؛ نه، انسان علم را باید در خدمت زندگی قرار دهد؛ آن علمی خوب است كه بیشتر به كار زندگی انسان بخورد، آن علمی خوب است كه انسان را بر طبیعت مسلط كند، آن علمی خوب است كه به انسان توانایی بدهد.
این بود كه علم، جنبه آسمانی خودش را به جنبه زمینی و مادی داد؛ یعنی مسیر علم و تحقیق عوض شد و علم در مسیر كشف اسرار و رموز طبیعت افتاد برای این كه انسان بیشتر بر طبیعت مسلط شود و بهتر بتواند زندگی كند و به عبارت دیگر، رفاهش را بهتر و بیشتر فراهم كند.
البته این نظریه، از یك نظر به بشریت خدمت بسیار بزرگی كرد، چرا كه علم در مسیر كشف طبیعت، برای تسلط انسان بر طبیعت و بهره مند شدن او از طبیعت افتاد و از این نظر بسیار خوب بود. اما در كنار این، علم دیگر آن قداست و والایی و مقام قدس و طهارت خود را از دست داد. الآن هم اگر توجه كنید برای دانشجویان و طلاب علوم دینیه ای كه در حوزه ها و با معیارهای قدیم تحصیل می كنند، علم همان ارزش را دارد، همان ارزشی كه مثلاً كتاب «آداب المتعلمین» و یا كتاب «منیه المرید» شهید (ثانی) بیان كرده است و آن كتاب ها پر از روایت و حدیث (در فضیلت علم) است.
این است كه برای آنها علم، یك قداست و طهارتی دارد. مثلاً وقتی می خواهیم در یك حوزه علم، درس بخوانیم (بهتر است) وضو بگیریم و با طهارت برای تحصیل برویم. برای یك طلبه، استاد و معلم یك احترام و جلالت و قداست خاصی دارد.
یك طلبه واقعاً در عمق روحش نسبت به استادش خضوع دارد. اگر بخواهد علم را برای مال تحصیل كند، در خودش احساس شرم می كند كه من علم را تحصیل كنم برای این كه در عاقبت پولی گیر من بیاید! یا یك معلم اگر بخواهد تعلیم دهد و تعلیمش را در ازای پول و مزد و اجر قرار دهد، این را تنزل مقام علم می داند.
ولی در تحصیلات جدید كه ادامه همان روش بیكن است، اصلاً مسأله تعلیم و تعلم آن قداست خود را به كلی از دست داده است. یك دانشجو وقتی تحصیل می كند، تحصیل برای او یك عمل مقدماتی برای زندگی است. [طبق این روش] دیگر فرقی نیست میان این كه یك انسان در مدرسه و دانشگاه درس بخواند برای این كه فردا دكتر و مهندس شود و یك زندگی خوب فراهم كند و یا این كه در بازار، شاگرد یك تاجر و یا یك عطار و بقال شود. اودنبال پول می دود و آن دیگری هم دنبال پول می دود. درباره معلم خودش هم فكر می كند كه این فرد، در ماه چند هزار تومان حقوق می گیرد و در ازای حقوقش باید این حرف ها را در اینجا بزند. عملاً هم ما می بینیم كه شاگرد پشت سر استاد، ده تا فحش هم ممكن است بدهد و هیچ در وجدان خود احساس شرم نمی كند و برای او مسأله ای نیست.
بیكن گفت: علم برای قدرت و در خدمت قدرت؛ دانایی برای توانایی نه برای چیز دیگر. این نظریه در ابتدا اثر بد خودش را ظاهر نكرد ولی تدریجاً كه بشر از علم، فقط توانایی و قدرت می خواست، به جایی رسید كه همه چیز در خدمت قدرت و توانایی قرار گرفت.
الان چرخ دنیا بر این اساس می گردد كه علم به طور كلی در خدمت قدرت هاست. هیچ وقت در دنیا علم به اندازه امروز اسیر و در خدمت زورمندان و قدرتمندان نبوده است و علمای تراز اول عالم، اسیرترین و زندانی ترین مردم دنیا هستند. عالم ترین فرد، مثلاً آقای اینشتین است ولی علم اینشتین در خدمت كیست؟ در خدمت روزولت.
اینشتین نوكر آقای روزولت است و نمی تواند نباشد. چه در اردوگاه امپریالیزم و چه در اردوگاه سوسیالیزم همینطور است، فرق نمی كند؛ در همه جا علم درخدمت قدرت است. الان دنیا را قدرت می چرخاند نه علم. این جمله را كه می گوییم: «دنیای ما دنیای علم است.» باید اندكی تصحیح كنیم؛ دنیای ما دنیای قدرت است نه دنیای علم، به این معنا كه علم هست ولی نه علم آزاد، بلكه علم در خدمت قدرت و زور و توانایی.
علم امروز اسیر است و آزاد نیست و لهذا هر اختراع و اكتشافی كه در دنیا رخ می دهد، اگر بشود آن را در خدمت زور قرار داد و از آن یك سلاح مهیب خطرناك و وحشتناكی برای كشتن انسان ها ساخت، اول آنجا از آن استفاده می شود، [وقتی كاملاً در آن جهت استفاده شد] آن وقت در خدمت كارهای دیگر بشر قرار می گیرد؛ یعنی اول درخدمت زور قرار می گیرد، مگر این كه اكتشافی باشد كه به درد زور نخورد. احیاناً در ابتدا اكتشاف را بروز نمی دهند و تا وقتی كه لازم باشد، این سر را حفظ می كنند برای این كه «زور» به آن احتیاج دارد. راهی كه بیكن طی كرد خواه ناخواه به آنچه كه ماكیاول و بویژه نیچه گفته است، منتهی می شود.
۱. كسی كه یك حرف به من بیاموزد، مرا بنده خودش ساخته است.
مكتوب حاضر، گزیده ای از كتاب «انسان كامل» استاد شهید مطهری است كه تحت عنوان بحث «نظریه بیكن و تأثیرات آن» آورده شده است.
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید