دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


اثرگذاری تکنولوژی بر کارها، ارزش‌ها و نیازهای انسانی


اثرگذاری تکنولوژی بر کارها، ارزش‌ها و نیازهای انسانی
● اثرگذاری تکنولوژی بر شؤون انسان در سه دوره از تمدن بشر: (کشاورزی صنعتی و فراصنعتی).
در درازای حیات انسانی تکنولوژی از بی مانندترین دریافتها تلاشها و جست و جوهایی است که در لایه های گوناگون و زوایای زندگی و چهره های دگرگون شونده حیات پیوند استوار و ناگسستنی داشته است.و هر چند در دوره ها و مرحله های گوناگون تکامل اجتماعی فرهنگی سیاسی و اقتصادی جامعه ها چندی و چونی این پیوند دچار فراز و فرودهایی شده ولی هیچ گاه از هم نگسسته است.
نوشتاری را که فرا روی دارید بازتاب اثرگذاری فنّاوری بر حیات فرهنگی اعتقادی سیاسی دینی و اقتصادی را نشان می دهد که خود به طور طبیعی اثر گذاری فنّاوری را در پیوند و بستگی یک سویه ترسیم می کند. امّا این بدان معنی نیست که دیگر مقوله ها یعنی ارزشها جهان بینی ها و باورها در پیدایی توسعه جابه جایی و ارزشهای تکنولوژی بی اثرند. این نوشتار از پرداختن به بستگی و پیوند رودرروی و متقابل آنها پرهیز کرده است و گه گاه که به آن اشارت می رود نه از آن روست که نوشتار به آن سوی گرایش دارد و یا هدف اصلی آن است بلکه از باب ضرورت خواهد بود.و همان گونه که یاد شد هدف اصلی بیان و بازنمود اثرگذاری فنّاوری بر کارها و حالهای گوناگون زندگی بشر آن هم در سه مرحله زیستی: کشاورزی صنعتی و فراصنعتی است.برای این هدف از تعریف فنّاوری می آغازیم و این تعریف همه سویه و با پی جویی کامل و پژوهش تمام انجام نگرفته است;امّا آنچه برگزیده نویسنده است در آن وجود دارد.
● تعریف
نگاه توده‌های مردم چه در جامعه های کشاورزی و چه در جامعه های صنعتی به فنّاوری نگاه ابزار انگارانه است؛ یعنی برای فنّاوری در حوزه معرفت مقام و جایگاهی نمی بینند و آن را از وصف کردن و پرده افکندن از چهره جهان واقعی ناتوان می یابند.
امّا در نزد ویژگان و دارندگان ذهنهای کاووش گر و عقلهای ژرف نگر این تنها رویه ای از رویه های تکنولوژی بیش نیست. فنّاوری نه تنها ابزار و نه تنها دانش بلکه مجموعه ای از دانشهاست با دسته ای گسترده: در برگیرنده معارف سامان مند و اصول مند و معارف غیر سامان مند.۱ منتهی با این ویژگی که این دانشها نه به خاطر این که دانش اند کنار هم قرار می گیرند و جُسته می شوند بلکه کنار هم قرار گرفتن آنها درجهت عملیاتی معیّن طرح ریزی شده است. بنابراین در به حقیقت پیوستن تکنولوژی به همان اندازه که شیمی فیزیک(مکانیک کوانتوم هسته ای) ریاضیات هندسه مثلّثات الکترونیک و… نقش دارند معارفی چون فلسفه دین جامعه شناسی اقتصاد ادبیات و تجربه ها و آزمونهای زندگی نیز سهم دارند. از همین جاست که هر دگرگونی با گرفتگی و گشادگی توسعه و رشدی که در فنّاوری اتفاق افتد به دیگر شؤون و معارف دیگر انسانی نیز سریان می یابد; یعنی اینها نیز دچار دگرگونی و دگردیسی می گردند. و عکس این نیز صادق است.
البته این بستگی‌ها و دگرگونی‌ها آن گونه که گفته شد یک سویه نبوده؛ بلکه دو سویه اند و در ضمن این دگرگونی‌ها به گونه‌های گونه گون مستقیم غیرمستقیم پنهان و آشکار چهره می نمایانند. می توان ردپای چنین فهمی از فنّاوری را در سخنان دانشمندان ۲ به روشنی دنبال کرد از جمله:
آرنولد پیسی می گوید: (کاربرد دانش علمی و دانش منظم دیگر برای امور علمی به وسیله سیستمهای منظمی که شامل مردم سازمانها اشیاء زنده و ماشینها می شود.)۳
همان گونه که پیش از این گذشت فنّاوری دسته ای از دانشهاست با همان ویژگی که برای آن برشمردیم. در مثل در فنّاوری ارتباطات برای تولید الیاف کابل و ایجاد فرکانس بالا جهت کانالیزه شدن امواج… همیاری و همکاری شیمی فیزیک الکترونیک هندسه و ریاضیات لازم و ضروری است.
● اثرگذاری تکنولوژی بر کارها و نیازهای انسان در تمدن کشاورزی
شمای جامعه کشاورزی را در چند امری که می آید می توان رسم کرد. در جامعه کشاورزی روند تولید و مصرف در یک بستر انجام می پذیرد؛ یعنی تولید کننده هر نوع کالا و خدماتی که تولید می کند به مصرف خویش می رساند. پیوندها و بستگیهای اجتماعی درونی و بسته در واحدهایی چون خانواده در یک سیکل معیّن برقرار می گردید و ادامه می یافت سیاست و ریاست از جانب زمین داران اشراف روحانیان و تفکر متافیزیکی به کار گرفته می شد. اقتدار تمرکز و توتالیتاریسم در همیاری با هم نظم اجتماعی ـ سیاسی را سامان می بخشید.پایین بودن پایه آموزش و گوناگون نبودن ویژگیهای فرهنگی چنین جامعه ای است.
قدرت عضلانی آب باد و آفتاب موتور حرکت و تلاش را روشن نگه می داشت.با توجه به نکته های یاد شده بایسته است نگاه خویش را به طنازی و بازیگری فنّاوری در درون چنین پیکره ای بدوزیم تا دریابیم تکنولوژی کدام عضوی از این پیکره را تولید بازسازی و یا به آن یورش برده است.
● تکنولوژی و محیط زیست
در جامعه کشاورزی تکنولوژی بیش تر در لباس ابزار مشهور و معروف بود نه به معنایی که در این نوشتار مراد است. از این روی به اکتشاف اظهار ذخیره سازی توزیع و انضباط بخشی فنّاوری بی توجه بودند. اما واقعیت آن است که تکنولوژی در تمامی مرحله ها ویژگیهای یاد شده را با خود حمل می کند و چنان نیز خواهد بود. تنها چیزی که باید به آن اعتراف کرد این است که ویژگیهای یاد شده در مرحله کشاورزی به گونه خفیف و ضعیف ظهور داشته است.
تکنولوژی در جامعه کشاورزی در فرایند آلوده شدن محیط زیست شرکت نکرد یعنی در آن روزگار فراورده های تکنولوژیکی آلاینده نبودند. امّا در برابر هندسه حوزه های کاربرد خویش را از حالی به حالی دگر درآوردند بدین معنی که سبب ساخته شدن خانه های ویژه ای در کنار زمین‌های کشاورزی شدند و زمین‌های یاد شده به ساختارهای هندسی هر چند غیر سامان مند در آمد.
آبراه‌های بسیار از سرچشمه های بزرگ و طبیعی آب مثل دریاها رودها و…جهت آبیاری زمینها کشیده شد. راه های آمد و شد کم و بیش نمایان بود. روی هم رفته فضای کشاورزی با جغرافیایی ویژه خودش از چراگاه ها جنگلها و محیط شکار جدا افتاد.به این ترتیب فنّاوری از فرسایش هدر رفتن و نامرغوبی خاک تا حدودی جلوگیری کرد. خاک و زمین تنها به مانند بستر خواب و گردش دیده نمی شد بلکه به عنوان عامل تولید و سرچشمه جدید غذا و حتی پوشاک از حرمت بهره مند شد و دگرگونیهای اساسی در نظام غذائی و تولید انرژی را پدید آورد.و به این ترتیب یکی از اصیل ترین عناصر ماهوی فنّاوری که همان کشف و فرانمایی باشد خود را نشان داد.
تکنولوژی در دوره کشاورزی هم از جهت هویت درونی و هم از حیث کارکردی و هویت بیرونی بسیار ساده و محدود بود. از جنبه درونی دانشهای عملی ای که آن را سامان می دادند و در شکل گیری آن نقش داشتند بسیار ابتدایی ناتمام کلی و ناچیز بودند. و از حیث بیرونی به ابزاری چون: بیل کلنگ تبر تیر چاقو و… خلاصه می شد که محدوده کاربرد آنها رویه های بیرونی طبیعت با کارایی و توان تجزیه در همان رویه ها بود. از این روی قدرت دگرگون گری و فرآوری آن ناچیز می نمود.به همین جهت دگرگونیهای بنیادینی در دیدگاه ها و بستگیها و پیوندهای انسان نسبت به طبیعت جهان و خدا پدید نیاورد آن گونه که در دوره صنعتی و فراصنعتی اتفاق افتاد.
در دوره کشاورزی بیش تر پیوند و بستگی انسان با طبیعت و محیط زیست یک جانبه بود. به این معنی که انسان خویش را به طور کامل شکست خورده طبیعت و در چنگ آن می دید. هنوز اندیشه چیرگی بر طبیعت پدید نیامده بود و چشمداشت بشر به طبیعت و محیط بود تا او برایش چه می سازد؟ چه وقت می سازد؟ و چه زمانی به او تسلیم می کند؟
● تکنولوژی و انرژی
یکی از آثار ارزش مند فنّاوری در عرصه انرژی گسترش شبکه کشاورزی بود. به این معنی که با پیدایش سرچشمه های آبی زیرزمینی و کندن جاهای مورد نظر و وارد شدن حیوانات در شبکه بیرون آوری آب از آن سرچشمه ها در عمل جریان جابه جایی زمینهای کشاورزی را از کنار رودهای بزرگ و دریاهای خروشان به سمت سرزمینهای کوهستانی و دشتهای به ظاهر بی آب سرعت بخشید. چون پیش از به کارگیری این فنّاوری به طور معمول زمینهایی که در کنار رودها و دریاها قرار داشتند زیر کشت می رفتند آن هم به جهت وابستگی به سرچشمه آبهای یاد شده. اما بعد از کشف سرچشمه های زیرزمینی و بیرون آوردن آب زمینهایی که از دریاها و رودها فاصله زیادی داشتند مورد استفاده کشاورزی قرار گرفتند.
به این ترتیب کشاورزی و فراورده های آن گسترش یافتند و در کنار آن و هم برابر افزایش تولید و جمعیت در زهدان طبیعت نطفه بست و (تراکم و گسترش کمّی روابط اجتماعی) که آغاز گر زندگی و نیز (مبادله کالا) که مقدّمه بازرگانی بود به دنیای انسانی راه یافت.
در این حال و روز حیواناتی مثل گاو اسب و… نه تنها به عنوان سرچشمه غذایی و وسیله جابه جایی بلکه به شکل یک سرچشمه مهم انرژی حرکتی و عضلانی به کار گرفته شدند. هم به وسیله آنها زمین را آماده کشت می کردند و هم وسیله ارزش مندی در به گردش درآوردن دستگاه های بیرون آوری آب از چاه های ژرف به شمار می آمدند. این سرچشمه جدید انرژی نقشی درخور در گسترش کشاورزی ازخود بر جای گذارد.
آب و باد نه تنها برای خنک کردن و سیراب سازی به کار گرفته می شدند بلکه دو سرچشمه مهم انرژی برای راه اندازی آسیابهای بادی و آبی به شمار می آمدند. این دو منبع انرژی اثر مستقیم بر مواد غذایی گذارده و دگرگونیهایی در آن پدید آوردند که بهتر شدن طعم و آسانی هضم از آن جمله بود.
به این ترتیب سامان بخشی تکنولوژیک در راستای پدیده های طبیعی خود را نشان داد.در جامعه های کشاورزی به علت وجود فنّاوری ساده و ابتدایی مقدار انرژی به دست آمده کم تر از موادی است که در فرایند تبدیل انرژی به مصرف می رسند و فرایندی به نام ذخیره انرژی نیز در چنین جامعه ای وجود ندارد.
هرچند دستیابی به انرژیهای یاد شده جلوه عقلانیت فیزیکی ـ بشری است و در ضمن حرکت آغازین به سوی شناخت طبیعت است ولی در عمل ارزشهای سنتی و عقلانیت ماوراء طبیعی به معنای اسناد دگرگونیها و رویدادها به ارواح و نیروهای فوق طبیعی چیرگی خویش را حفظ کرده اند. درست چنین نگرشی سبب شد تا باب گفت و گو با طبیعت از همان مرز و اندازه موجود فراتر نرود و بشر سالیان درازی با این مرحله هم آغوش باشد.
رونالد اینگلهارت در این باره می نویسد: (در جوامع کشاورزی زندگی انسان بستگی به رحمت نیروهای مهارنشدنی و مرموز طبیعی داشت. از آن جا که علت پدیده های طبیعی بر بشر پوشیده بود می کوشید تا آنها را به ارواح انسانها نسبت دهد…. شخص برای آب و هوای خوب رهایی از بیماری یا آسیب حشرات دعا می کرد.)۵
● تکنولوژی و سیاست
درجامعه های کشاورزی به طور معمول قدرت در دو جا قرار گرفته است:
ـ اشراف زمین دار .
ـ اولیای دین ـ مذهب (تفکر متافیزیکی).
سیاست اجتماعی و فرهنگی از سوی همین دو گروه بیان می شود.
پیوند میان تکنولوژی موجود و نظام حکومتی ( که بیش تر یک نظام اقتدارگراست) پیوند تولیدی نیست; یعنی ساختار حکومت و طبقه حاکم در تمام بدنه خویش زاییده فنّاوری نیست. از دیگر سوی هم آن گونه نیست که تکنولوژی فرزند مشروع نظام و طبقه حاکم باشد. هر چند سیاست تکنیکی (نه به معنی و پایه ای که در جامعه های صنعتی یا فراصنعتی از آن سخن به میان است) از سوی آنها ترسیم می گردد.
تکنولوژی موجود در جامعه های کشاورزی توان دگرگونی ساختار حکومت و جابه جایی رده های حاکم به این معنی که رده ها و گروه های دیگر را به جای روحانیان و یا زمین داران بزرگ بنشاند ندارد بلکه بستگی و پیوند فنّاوری با سیاست را در نیرو بخشی و حتی دگرکردن آن می توان جست. این مهم با توجه به نکته های زیر تأیید و روشن می گردد:
۱) در چنین جامعه هایی اندیشه ما وراء طبیعی و دینی به تکنولوژی دگر می شوند. یعنی نقش آفرینی آن در بست و گشاد کارها و پایان دادن به نزاعها و درگیریها قضاوت افزایش و یا کاهش فرآورده ها درمان بیماریها جلوگیری از گسترش بیماریهای نباتی و انسانی سازو کار آبیاری و تقسیم اراضی شیوه زندگی مهار نیروهای خشمگین طبیعت و…تصویری از دین یا مذهب ارائه می دهد که خیلی همانند است به آنچه ما در تعریف تکنولوژی بیان داشتیم; یعنی اندیشه ماوراء طبیعی در عمل مانند مجموعه ای از دانشهای علمی و غیرعلمی برای انجام عملی که به وسیله دست اندرکاران آن به کار گرفته می شود چهره نمایی می کند.
۲) استفاده از سخت افزار تکنولوژیکی چون: مدرسه ها و مسجدها زمینه های اصلی درسهای مذهبی و کلیسا از سوی زمینداران بزرگ و روحانیان از انگیزه هایی است که سیر از گذشته به آینده و روند چنان شیوه حکومتی را پایندانی و ضمانت می کند.
۳) هر چند در جامعه کشاورزی ارتباطات و اطلاعات به آن معنی و گستردگی که درجامعه های صنعتی و فراصنعتی وجود دارد مطرح نیست ولی گونه ساده ای از ارتباطات و اطلاعات وجود دارد که پدیدآوری و پخش آن بیش تر از دو سرچشمه زمینداران و روحانیان صورت می گیرد. این چگونگی حالتی را پدید می آورد که انگیزه توده مردم را از راهیابی به حکومت از بین می برد.
۴) با توجه به آنچه یاد شد اندیشه همگانی به گونه ای شکل می گیرد که تمامی نیازها بایستی به سوی دین و اشراف زمیندار ارجاع داده شوند;یعنی تنها همین دو سرچشمه نیازهای انسانی را برآورده می سازند. به این ترتیب اندیشه یاد شده در تواناسازی چنان حاکمیتی نقش اساسی بازی می کند.
از جُستارهایی که تا کنون یاد شد به این نتیجه می رسیم که تکنولوژی در تواناسازی و سیر از گذشته به آینده ساختار حکومت به گونه شایسته ای اثر می گذارد و به پیرو آن فرق و ناسانی قدرت را تشدید می کند.
نقش تکنولوژیکی مذهب در سخنان رونالد اینگلهارت به روشنی بازتاب یافته است.او می نویسد: (در بیشتر جوامع کشاورزی مذهب نیروی کاملاً مهمی بود که کارکرد مؤسسات آموزشی علمی رسانه های جمعی موزه های هنری بنیادهای خیریّه و همچنین کارکرد کنونی مؤسسات مذهبی در جوامع صنعتی پیشرفته را به عهده داشت.مجموع جریانهای اطلاعاتی بسیار کم تر از امروز بود امّا آنچه بود تا حد زیادی ادغام گردیده از مجاری مذهبی انتشار می یافت.)۶
بر اساس آنچه یاد شد پیوند تکنولوژی و دین و اعتقادات دینی را به روشنی می توان دید. یعنی در این نگاه فنّاوری نقش دگرگون گر بازدارنده و محدود کننده نسبت به دین و اعتقادات دینی نداشته بلکه بیش تر در راستای گسترش و تواناسازی جایگاه آن گام برداشته است. چنین نیست که تازه های تکنیکی و کارکردهای آموزشی اجتماعی و حکومتی دین را در اختیار بگیرد و دین را به کناری نهد و خود بر مسند آن تکیه بزند بلکه بر عکس مسند دین را مشروعیت چند برابر می بخشد.
● تکنولوژی و سامان اجتماعی
شاید این گفته نادرست نباشد که اگر خواسته باشیم به جرقه های ابتدایی و آغازین نظم اجتماعی پی ببریم باید در دل جامعه کشاورزی به جست و جو بپردازیم و آنچه در این گردشگری بهره ما خواهد شد نقش فنّاوری است در استوارسازی و پایه ریزی آن.
گونه ای از به سامانی رفتاری در پی ساختن آبراه ها راه های آمد و شد محدود ساختن حوزه زیست و تلاش و زمان مند شدن تلاش و کار (بیش تر روزها به زراعت و کشت می پردازند و شبها از کار دست می کشند و نیز آبیاری زمین در نوبت و زمانهای ویژه صورت می گیرد) که همه مُهر مهربان تکنولوژی را بر جبین حمل می کنند به وجود می آید. پیدایش چنین ساختاری که فنّاوری در آن نقش روشنی دارد معانی و راه کارهای حیاتی ای چون: نگهداشت و تحمل که سنگ بنای همزیستی و همکاری در اجتماعهای انسانی اند با خویش به ارمغان می آورد. از این روی پذیرش و رفتن به سوی یک قانون جهت حفظ و استمرار نظم پدید آمده لازم و ضروری می نماید. به این ترتیب میان تکنولوژی و نظم و قانون که قوام نظام اجتماعی بر دوش آن دو استوار است پیوند ظریف و وثیق برقرار است.
در جامعه کشاورزی پس از افزایش و برداشت فراورده ها فرآیند مصرف آهسته آهسته و در ازای زمان انجام می گیرد و این حالت انسان را بر می انگیزد تا راه حلی برای جلوگیری از خرابی فساد و هدر رفتن فراورده ها بیابد. این جاست که دو مهمان جدید به نام حفظ و ذخیره سازی در کنار سُفره انسانی زانو می زنند.
نه تنها ابزار و دستگاه هایی که برای آن منظور تهیه می شوند بلکه خود ذخیره سازی جزء سیستم تکنولوژیکی آن جامعه به شمار می آید.این تلاش تکنیکی امید به زندگی توان مقاومت و رویارویی را در هنگام کمبود و بحران مواد غذایی کامل می سازد و نیز آینده نگری را جزء برنامه ها و آهنگ ها و اراده های حیاتی می سازد. در ضمن چرخه تلاش و کار در مدارهای فصلی محقق می شود. وقتی که بشر با تکیه بر دانستنیها تجربه ها و تواناییها (تکنولوژی) توانست به سرچشمه جدید و در ضمن غیر حرکت کننده مواد غذائی (زراعت) پی ببرد زندگی شکل ثابت به خود گرفت از حالت کوچ نشینی بیرون آمد. انسان دیگر ناگزیر نبود نظر به آب و هوا و چراگاه ها و مناطق صید محیط زیست برگزیند بلکه در یک سرزمین مناسب سازگاری با محیط و بازسازی آن را آغاز کرد. به این ترتیب (ثبات) که یکی دیگر از عناصر سازنده نظم اجتماعی است به وجود آمد و پیوند فنّاوری با نظام اجتماعی استواری بیش تر یافت و سامان اجتماعی در جامعه کشاورزی آغاز شد. شاید سخن برونوفسکی ناظر به این مهم باشد که می گوید:(آنچه که مسلّم است این است که کشاورزی روستایی به عنوان گامهای استوار و سازنده در عروج انسانی در سطحی جدیدتر و عمیق تر که ثمره خود را بعدها به بار آورد گشود.این ثمره ساختمان و سازمان اجتماعی شهر می باشد.)۷
با آغاز کشاورزی و افزایش کالاهای زراعتی بعضی از سخت افزارهای تکنولوژیکی مثل میخ بیل کج بیل کلنگ ظرفهای بزرگ و کوزه گری برای نگهداری و ذخیره پدید آمدند که هر کدام پیام ویژه ای را با خویش حمل می کردند.
این تولد تازه نه تنها آسانی در کار را به ارمغان آورد بلکه هنر و تکنولوژی را به هم درآمیخت و گوناگونی کارها و تلاشها را ایجاد کرد.
آموزش بیش تر یک نواخت و یک سویه بیش تر به صورت شفاهی و عملی از جانب روحانیان و یا بزرگ خانواده انجام می گرفت و مشروعیت می یافت. یک سویگی و گوناگون نبودن و از نظر کمّی و کیفی در سطح پایین قرار داشتن امر آموزش با سادگی و کمبود فنّاوری و تکنولوژی در کل و نبود تکنولوژی آموزشی به طور خاص پیوند و بستگی دارد.
▪ چند نکته:
۱) در جامعه کشاورزی تکنولوژی بسیار ساده ابتدایی و از نظر کمّی ناچیز بود. از این روی تکنولوژی نتوانست استقلال خویش را در برابر ارزشهای سنتی و دینی آن جامعه نگهدارد; از این روی در فرهنگ کشاورزی جایگاه ناچیزی به دست آورد. ولی در برابر سنتها و دین شاخصه اصلی فرهنگی به شمارمی آمدند و به گفته نویسنده به یک سیستم و سامانه تکنولوژیکی دگر شده بودند.
۲) واقعیتهایی چون محیط زیست سیاست انرژی و سامان اجتماعی همانند:
نظم قانون ثبات زمان مند شدن و… که اثرگذاری فنّاوری بر هر کدام مورد تحلیل قرار گرفت درخور همان جامعه منظور گردیده اند و معانی ای را که زیبنده و در شأن ذهنیت و وضعیت جامعه کشاورزی باشند افاده می کنند نه معنایی که از آنها در جامعه صنعتی و فراصنعتی مقصود می افتد.
● اثرگذاری تکنولوژی بر کارها و نیازهای انسانی در موج دوّم
کشاورزی که دراز ترین مرحله از تمدن بشری را تشکیل می دهد و به مدت ۸۰۰۰ تا ۱۲۰۰۰ سال انسان را در دامن خویش نگه داشته در سالهای ۱۶۵۰ ـ ۱۷۵۰ میلادی جایش را به مرحله دیگری به نام مرحله صنعتی به گفته الوین تافلر (موج دوم) و به تعبیر جمعی از اندیشه وران بویژه آدام شاف در کتاب معروف خود به نام (جهان به کجا می رود) انقلاب صنعتی اول می سپارد.
این مرحله از حساس ترین مرحله های حیات بشری به شمار می آید و در آن دگرگونیهای بنیادین رخ داد آن گونه که گویی بین این دو مرحله بیگانگی و گسست رخ داده است.
شیوه تولید بافت جمعیتی ساختار قدرت نظام اعتقادی نگرش دینی شیوه زندگی سامان اجتماعی انرژی محیط زیست و… به طور کامل دگرگون گردید و نظام اطلاعات و ارتباطات با شکل جدیدش به میدان آمد.
البته انگیزه های بسیار و گوناگونی در این دگرگونیها نقش داشتند;هر چند شماری از اندیشه وران آنها را در یکی دو عامل اقتصادی سیاسی یا دینی خلاصه می کنند.
دکتر شریعتی در این باره می نویسد: (عوامل اساسی که تمدن جدید را به وجود آورد و اروپا را از حالت راکد به حالت متحرک تبدیل نمود دو تاست:
۱) عامل اقتصادی یعنی تبدیل فئودالیته به بورژوازی.
۲) عامل فکری و آن تبدیل کاتولیک بود به پروتستانیسم.)۸
فیلسوف مشهور و مسلمان فرانسوی روژه گارودی این انگیزه ها و عاملها را چنین بیان داشته است: (مسأله ترقی و پیشرفت و رشد و توسعه پی در پی و روزافزون رویارویی با همه ابعاد انسانی اش تنها یک مسأله اقتصادی یا سیاسی نیست بلکه اصولاً یک مسأله دینی هم هست.)۹
ولی با درنگ و دقت عقلی به دست می آید که اثرگذاری دین سیاست و اقتصاد باید در دگرگونی یاد شده در قالب انگیزه ها جای بگیرد تا عوامل; یعنی انگیزه های نخستین این دگرگونیها را به وجود آورند. امّا آنچه به عنوان انگیزه دگرگونیها و به طور مستقیم در دگرگونیهای تمدنی دخالت داشت عامل تکنولوژیکی بود. بدین سبب است که شناخت و تعریف مرحله و تمدن صنعتی بدون ارزیابی و شناخت تکنولوژی غیر ممکن می نماید.و چه شایسته و بجاست این سخن که: (شاخص ترین مشخه اصلی فرهنگ صنعتی تکنولوژی است.)
بر اساس این مهم در سیاهه ای که از این پس خواهد آمد به بازبینی اثرگذاری تکنولوژی بر کارها نیازها و ارزشهای انسانی در این موج (موج دوم) می پردازیم.
● تکنولوژی و سیاست
پیداست که دگرگونیهای بنیادینی در موج دوم نسبت به موج اول رخ نمود که بخش گسترده آن را تکنولوژی بر دوش خود حمل می کرد. از جمله حوزه هایی که دگرگونی پذیرفت سیاست و شیوه حکومت بود.
سیاست با تکنولوژی به آن معنایی که در این نوشتار منظور گردیده است پیوند و همانندی پیوسته ای دارند. سیاست به گونه ای از تکنولوژی در یک عرصه ویژه دگر شده است. چون در هر دو از دانشهای علمی و غیر علمی از سوی انسانها استفاده می شود. منتهی با این ناسانی و فرق که گاهی از امور غیرسامان مند وغیر علمی درسیاستهای معمول و نه سیاستهای انسانی استفاده می کنند. و نیز آن مرجع استفاده کننده گروه ویژه از انسانها ند. برخلاف تکنولوژی که در آن از دانش غیر سامان مند و غیر سیستماتیک استفاده نمی شود و مرجع استفاده کننده سازمانها نهادها و در کل همه انسانهاند . از این روی سیاست را گونه ای از فنّاوری برشمردیم.
تکنولوژی صنعتی سبب انبوهی جمعیت و دگرگونی بافت اجتماعی شد. بسیاری از مردم در شهرها در بنیادهای بزرگ گرد هم آمدند و حیات اجتماعی انسانها در سازمانها و نهادهای کوچک و بزرگ که خود برآیند عملیات تکنولوژیکی بود هدایت می گردید.
این سازمانها و نهادها در پهنه حیات جامعه وظیفه ها و کارهایی را عهده دار شدند و برای انجام آنها در درون ساختار خویش هدفها راه کارها برنامه ریزی بازرسی و فرماندهی را پی ریزی کردند و به این ترتیب سازمان به تنهایی به واحدهای کوچک تر تجزیه شد و هر واحدی کارها و وظیفه های روشنی در راستای حیات و روند سازمان به عهده داشت چنانکه هر سازمان و نهادی در کل جامعه چنین وظیفه ای را دارند. برای راه اندازی این واحدها در مجموعه سیستم نیاز به افراد کاردان و کارشناس ماهر بود. به این ترتیب پخش و تقسیم کار و تخصص به میان آمد که این حالت معیار گزینش را دگرگون ساخت. به این معنی که گزینش و به دست آوردن مقام ویژه بر مبنای شایستگی بود نه وابستگی قومی و سنتی. مدیریّت جامعه پخش پذیر بود و بر عقلانیت بشری تکیه زد. لذت و سود به عنوان دو معیار مهم در کارکرد سازمانها و نهادها نگریسته شد.
قدرت در یک جا جمع گردید و در ضمن به صورت سلسله مرتبه هایی پخش پذیر شد. به این ترتیب و با توجه به دگرگونیهای ساختاری کارایی رهبری و حاکمیت غیرشخصی شد و بر دانش و تخصص وابستگی و اتکایی شدید پیدا کرد. مشروعیت حاکمیت نه ارثی بلکه به دست آوردنی شد و با رأی مردم پیوند پیدا کرد. قدرت رهبری نه در نیروی جسمی بلکه در پدید آوردن پیوند و بستگی برابر هم وزن و متعادل بین سازمانها و نهادها و سیاست گذاری جلوه گر می شود; هر چند شماری عملی شدن چنین وظیفه ای را دشوار و ناشدنی می دانند. الوین تافلر از اینان است. او می نویسد: (آنچه هیچ حکومتی موج دومی حتی متمرکزترین و مقتدرترین آنها قادر به حل آن نیست مشکل روابط درونی بافتهاست; یعنی این که فعالیتهای تمامی این واحدها را چطور باید هماهنگ کرد تا به جای آثار و نتایج متناقض و متنافی و شلوغ کاری برنامه های منظم و منجسم ارائه دهند.)۱۰
دگرگونیهای یاد شده بویژه دگرگونیهای ساختار و مشروعیت قدرت از آثار قطعی و همیشگی تکنولوژی صنعتی است; یعنی در هر حوزه و فضایی که این تکنولوژی قدم بگذارد تمامی آن دگرگونیها را نیز به همراه می آورد. معنای این سخن آن است که جمع شدن قدرت در یک جا و سلسله مرتبه ای شدن آن تکیه مدیریت جامعه بر عقلانیت بشر اداره و ادامه حیات فرهنگی علمی سیاسی و اقتصادی جامعه انسانی در قالب سازمانها و نهادها به اندازه ای که در جامعه های سرمایه داری لازم و ضروری است و وجود نیز دارد در جامعه های کمونیستی ـ سوسیالیستی نیز همین گونه است.
چنان نیست که نظامهای توتالیتر و اقتدارگرا تکنولوژی صنعتی را طلب کنند امّا بدون آن دگرگونیها در جامعه هایی چون شوروی چین و کوبا سامان اجتماعی ـ سیاسی به همان حد بر سازمانها و نهادها تکیه دارد و از دل آنها برمی خیزد که درجامعه هایی چون انگلستان و آمریکا. از این روی دگرگونیهای یاد شده را از آثار جدایی ناپذیر تکنولوژی در مرحله صنعتی خواندیم.
امّا هر گاه عنان سخن به سوی شکل و شیوه خاصی از حکومت بر گردد پیوند یاد شده از ضرورت و جدایی ناپذیری می افتد; یعنی چنان نیست که دموکراسی یا هر شیوه و الگوی دیگر حکومتی مانند فدرالیسم یا توتالیتاریسم و… فرزند بی میانجی تکنولوژی صنعتی باشد. اگر چنین بود نمی بایستی در یونان و خاور میانه پیش از تمدن صنعتی دموکراسی یا شیوه دیگری وجود می داشت حال آن که تاریخ گواه صادقی بر بودن آنها در این زمینهاست.
ابزارهای تکنولوژیکی مرحله صنعتی چون رادیو تلویزیون هواپیما قطار وسائل نقلیه موتوری و تولید ماشینی پیوستگی کم کردن فاصله ها و انبوه و انباشتگی جمعیت در شهرها را پدید آورد و روند انبازی همراهی و همگامی سیاسی را شتاب و افزونی بخشید و دستیابی به رأی بیش ترین را فراهم ساخت. امّا این که دموکراسی یا همرأیی مردم نتیجه این فرایند و ابزارها باشد نادرست است; زیرا مدیریت تکنولوژیکی و نرم افزارهایی که از این راه به جامعه راه می یابد در پذیرش الگوی ویژه حکومتی نقش اساسی دارد. از این روی در جامعه های بسته ای چون شوروی پیشین چین و کشورهای اروپای شرقی این ابزارهای تکنیکی با همان کارکرد (پیوند پیوستگی کم کردن فاصله ها و انبوه سازی جمعیت) به سوی نظامهای بسته و توتالیتر که از انبازی و همدستی سیاسی در آنها خبری نیست هدایت می شوند. همچنین با این که تکنولوژی و فرآورده های تکنیکی در چنین جامعه هایی اصل همسان سازی که نیازها را تا اندازه ای همسان می سازد و فرزند مشروع تکنولوژی صنعتی است همرأیی همگانی را در برابر شیوه حکومت پدید نمی آورد.
نکته آخر این که تکنولوژی به دارندگانش قدرت و توانایی بیش تر بخشید. و در عرصه سیاسی قلمرو حاکمیت و به کار بستن قدرت را گستراند چنانکه در سال ۱۸۰۱ میلادی یک سوم جهان را اروپاییان در اختیار داشتند و درسال ۱۹۵۵ میلادی ۸۵ درصد سرزمینهای کره زمین و ۷۰% جمعیت آن را از نظر سیاسی رهبری می کردند و بر آنان حکم می راندند.
البته تکنولوژی موجود تنها انگیزه این کشورگشاییها نبود و همان گونه که الوین تافلر نوشته است ۱۱حس برتری نژاد سفید و انگیزشهای مذهبی نیز از انگیزه های اثرگذار بودند.
● تکنولوژی دین و ارزشها
رویارویی تکنولوژی صنعتی با دین و ارزشهای سنتی بویژه در غرب از رویدادهای آموزنده سرنوشت ساز و ماندگار در حیات دینی و تکنولوژیکی و علمی بشر به شمار می آید. گذار از مرحله کشاورزی به صنعتی (تکنیکی) در کنار هزاران نکته و دستاوردهای روشن زمینه های تاریکی نیز به همراه داشت که بخش زیادی از آنها از رویارویی ارزشهای سنتی و دینی با ارزشهای تکنیکی پدید آمده است و شاید چنین اموری را بتوان از پیامدهای طبیعی این گذار بر شمرد.
هانتینگتون خشونت و فساد را از پیامدهای این رویارویی می داند و می نویسد: (فنّاوری از راه ایجاد نیازها و توقعات بیش تر دگرگونی ارزشها و اعتقاد سنتی تکثیر قوانین و مقررات آفریدن هنجارهایی که حاکمیت مسلط آن را نمی پذیرد… خشونت و فساد به بار می آورد.)۱۲
داستان تکنولوژی دین و ارزشها بسیار شیرین مهم و حیاتی و در همان حال طولانی است .
عقلانیت ابزاری که پدر تکنولوژی در تمدن صنعتی و در همان حال عین آن است نه تنها عرصه را بر اوهام و ارواح نامرئی و دینِ ساخته و پرداخته ارباب کلیسا تنگ کرد بلکه بر جایش تکیه زد. معنای تکیه زدن و به دست آوردن مقام آن بود که تمام شیوه ها و راه کارها از سوی عقل بشری روشن و نگارگری می شد. ادعیه و اوراد و ارواح برای درمان بیماریها ناکار آمد افتاد. شناخت خواص ترکیبات و آثار مواد شیمی و گیاهی و باز ترکیب آنها و نیز پی بردن به آناتومی بدن و فیزیولوژی اعضا پژوهشهای گسترده در همتولوژی (خون شناسی) و کشف ویژگیها و کارکرد سازه های آن که هر یک کارهای حیاتی را بر دوش می کشند و نیز تولید ابزارهای پزشکی که شتاب آسانی و آرام بخشی را در فرایند کارهای پزشکی به ارمغان آورد و به پیدایی و فربه شدن فارماکولوژی تکنولوژی طبی (دانشهای آزمایشگاهی طبی) و جراحی انجامید همه از آغوش عقلانیت ابزاری فکر علمی و تکنولوژی بیرون آمدند و جایگزین روشهای شفابخشی سنتی شدند و با دستاوردهای مثبتی که با خود آوردند بازار ادعیه خوانان رو به کسادی گذاشت و جایگاه و مقام شان فرو ریخت.بیشتر خواهی و دنیاجویی که ارزشهای فنی اند بر آخرت گرایی و قناعت گزینی که ارزشهای دینی اند چیره آمدند.سعادت در همین دنیا خواسته شد نه در آخرت.
و چنانکه در گذشته یاد شد تکنولوژی در مرحله صنعتی دگرگونیهای ساختاری بنیادینی را در جامعه غربی پدید آورد که دستاوردش پخش مدیریت اجتماعی غیر شخصی و در ضمن انسانی شدن رهبری جامعه بود و این با شخصی الهی (ماوراء الطبیعی) و واحد بودن مدیریت روحانیت ناسازگار افتاد.
با توجه به این جُستار دین ساخته و پرداخته ارباب کلیسا در عمل در حاشیه قرار داده شد و تکنولوژی و علم به عنوان نمودار و سمبل اصلی و پررنگ فرهنگ صنعتی انگاشته شد .
رونالد اینگلهارت این دگردیسی را چنین بیان می کند: (در جامعه صنعتی… برای داشتن محصول خوب… دعا نمی کرد. با کشف میکروبها و آنتی بیوتیک ها حتی بیماریهای دیگر مجازات الهی به حساب نمی آمدند.)۱۳
همو در رویارویی ارزشهای سنتی و صنعتی در جامعه چنین می گوید: (در چین جوانان تمایل بیش تر به تاکید برخواسته های مادی دارند تا بزرگ ترها در این جامعه اندیشه کار سخت و اندوختن ثروت دورنمایی است که به تازگی پدیدار گشته و با دیدگاهی که برای چندین نسل هم در جامعه سنتی چین و هم در جامعه تحت قدرت مائو مسلط بود برخورد پیدا می کند.)۱۴
ممکن است گفته شود: این گزارش در پیوند با ارزشهای دوره صنعتی نیست بلکه بیرون رفتن از یک شیوه زندگی به شیوه دیگر است; امّا این سخن بی پایه است زیرا نشانه ها و دلیلهایی وجود دارد که مراد ارزشهای دوره صنعتی است:
۱) آقای اینگلهارت در پی جداسازی بیان ارزشهای صنعتی و فراصنعتی زیر عنوان ارزشهای مادی و ارزشهای فرامادی است.
۲) دو عبارت: یکی (تا بزرگ ترها) و دیگری(…به تازگی پدیدار گشته) در متن نشانه ورود چین به مرحله صنعتی است که پیامد آن ظهور ارزشهای آن دوره چون: (ثروت اندوزی) است تا جایی که یکی از نمودارها و سمبلهای دوره صنعتی ثروت گرایی شمرده شده است.
۳) مراد از ارزشهای دوره صنعتی در پاره ای موردها ارزشهای سرمایه داری صنعتی است; مانند: (ثروت) که مائو و مارکس با آنها مخالف بودند. هر چند خود آنان در منزلگاه صنعتی می زیستند. و این ناسازگاری ندارد با این که آن ارزشهای صنعتی نباشند. گذشته از آن که تمامی ارزشهای مارکس و مائو ارزشهای صنعتی نبود تا گفته بشود این خارج از یک گونه شیوه صنعتی به گونه دیگر آن است.
۴) رویارویی این ارزشها با دیدگاه هایی که برای چندین نسل در جامعه سنتی حاکم بود یاری کننده دیگری است بر این که مراد ارزشهای دوره صنعتی است.
● تکنولوژی و محیط زیست
تکنولوژی در مرحله صنعتی با دو گونه بازده و کارکرد در پیوند با محیط زیست خود را نشان داد:
▪ کارکرد سازنده و کارکرد ویرانگر.
۱) کارکرد سازنده:
در این گونه کارکرد سه ویژگی اصلی تکنولوژی انبازی و همدستی داشتند و به ظهور نیز رسیدند که عبارتند از: کشف و یافتن بِه سامانی و توزیع گری. این سه ویژگی با محیط زیست نیز برابرسازی شد به این معنی که محیط زیست:(هوا آب خاک زمان مکان و دیگر آفریده ها) از حالت طبیعی و دست نخورده بیرون آمد و چهره و نقش دلخواه بشر به آن بخشیده شد. این فرایند نتیجه و برایند روند زیر بود:
بشر با توانایی تکنولوژیکی ای که به دست آورده بود دست به گزینش و آماده سازی محیط زیست و جای زندگی خود زد یعنی بشر با توجه به زمینه های اقلیمی و جغرافیایی می توانست جایی را برای زیست آماده کند. درست برخلاف دوره های کشاورزی و پیش از آن که گزین و گزینش محلِ بود و باش بیش تر از سوی طبیعت انجام می گرفت و آماده می گردید.
به دیگر سخن دوره جدید انسان طبیعت را با خود می آورد و محیط زیست می ساخت برخلاف دوره کشاورزی که طبیعت انسان را با خویش حمل می کرد. همین امر سبب شد که روند خارج شدن از قالبهای زندگی قبیله ای و خانواده های بزرگ شتاب گیرد و پیوندهای بیرون فامیل انجام بپذیرد; زیرا با انجام این عمل دیگر نگرانی و ترس از این که با چنین کاری محل و مسکن خود را در بین قوم و قبیله از دست خواهد داد و از پیوند و بستگیهای اجتماعیش با دیگران جلوگیری خواهد شد وجود نداشت.
زمان نیز به حال خود رها نشد. بشر جویای تکنولوژی آن را نیز به چالش خواند و با حساب گری و اندازه گیری آن را به سامان درآورد. در اثر این ویژگی پیوند انسان با زمان دگرگونی یافت و یک پیوند و بستگی دو سویه میان آن دو شکل گرفت.
از یک سوی زمان معیار رفتار و بویژه رفتارها و تلاشهای اجتماعی شد. انسانها در گاه ها و هنگامهای قرار داده شده و ثابت از خانه ها بیرون می شدند و به سوی کارهای فیزیکی و خدماتی حرکت می کردند و تا ساعتهای قرار داده شده به تلاش می پرداختند و دوباره در ساعت ویژه کار را تعطیل می کردند و به خانه برمی گشتند. خوردن غذا در بستر خواب رفتن تماشای تلویزیون دید و بازدید ساعتهای مطالعه و… همه زمان بندی شد و تا اندازه ای انسان در قید زمان قرار گرفت و ناگزیر شد ساعتها و هزینه های زیادی را برایش بپردازد. این مهم در پژوهشهایی که گروه نیلز در لوس آنجلس انجام داده با زبان آمار به روشنی بازتاب یافته است.۱۵
از سوی دیگر با کاربرد تکنولوژی در عرصه های انرژی و الکترونیک و به دست آمدن سرچشمه های جدید انرژی و روشنایی مانند انرژی به دست آمده از فسیلها: (نفت) و (گاز) و انرژی برقی که گرما و روشنی را در زمستان و شبها برای آدمیان برآورده ساخت انسان توانست بر زمان چیرگی پیدا کند به این معنی که دیگر تاریکی شب و سرمای زمستان او را از تلاش باز نمی داشت. و از ناتوانی انسان در برابر بازدارندگی این عنصر محیط زیست تا اندازه ای کاسته شد. و در ضمن مسأله توزیع کنندگی تکنولوژی خود را نشان داد.
در این برهه از سیر پیدائی تکنولوژی بود که آب با کمک تکنولوژی فلزات به درون خانه و کارخانه راه یافت. این جریان پیامدهایی را نیز با خود به همراه آورد؛ از جمله: آسانی دستیابی به آب کاستن از مدیریت و چیرگی فردی در قسمت پخش و استفاده از سرچشمه های آن و افزایش مدیریت و چیرگی سیستمی آب. آب در کنار نقش اصلی حیاتی اش سهم اقتصادی درخوری را نیز بر دوش کشید و از راه مالیاتهایی که بر آن گذارده شد و به بودجه دولت راه یافت در تولید ناخالص ملی (GNP) خود را نشان داد.
آنچه تا این جا بدان پرداخته شد سازندگی تکنولوژی در پیوند با محیط زیست تجلی بخشی وجود و تواناییهای معرفتی انسان بود. امّا ای کاش! این داستان در همین جا پایان می یافت و قصه دومی را که ناچار از بیانش هستیم در پی نمی داشت.
۲) کارکرد ویرانگر
با آغاز تکنولوژی صنعتی و کاربرد آن در عرصه های گوناگون جامعه بشری در پیوند با محیط زیست با دشواریهای فراوانی که هر یک ادامه حیات در چنان محیطی را بس دشوار و زیانبار می ساخت دست به گریبان شد به گونه ای که تمامی توان و تلاش در جامعه های فراصنعتی برای سازمان دهی و بر طرف کردن این دشواری و گرفتاری به کار گرفته شد.
به وجود آمدن تکنولوژیِ فلزات که راه اندازی کارخانه های بسیار بزرگ ذوب آهن فولاد آلومنیوم مس و… را در پی داشت آلاینده های ویران گری را به محیط زیست روانه ساخت. کشف سرچشمه های جدید انرژی فسیلی مانند: نفت و گاز پالایش و بیرون آوردن هزاران فرآورده نفتی که در صنایع دارویی پلاستیکی و نساجی مورد استفاده قرار می گیرند نیاز به نیروگاه و پالایشگاه های بزرگ و بسیار آلوده ساز دارند و از آن روی که در جامعه صنعتی چنان ساختارهایی بنیاد گرفت به طور طبیعی آلایندگی محیط زیست و بویژه هوا را نیز با خویش به ارمغان آورد.
راه افتادن هزاران وسیله نقلیه گوناگون با انرژی فسیلی (نفت و زغال سنگ) که خود دستاورد دگرگونی نظام درونی تکنولوژی حرکتی بودند ناگزیر دود و مواد آلوده کننده دیگری را که از متابولیزم انرژیهای یاد شده تولید می شوند به محیط زیست وارد کردند و به شمار و گونه گونی آلاینده ها افزودند.
در عرصه ژئولوژی و معدن کندن زمین دالانهای زیرزمینی و نقبهای راهبردی به کارگیری گونه گون دینامیتها و مواد فروپاشنده که همگی برایند کاربرد تکنولوژی اند نه تنها تباهیها و مرگ و میرهای انسانی را به همراه آورد بلکه ویران گری محیط زیست و آلوده شدن خاک را نیز در پی داشت. البته این سخن به معنای نادیده انگاشتن و چشم پوشی از فایده ها و بهره های زمین شناسی و دستاوردهای مفیدی که از حفر معادن و جست و جو در ژرفای زمین بهره جامعه بشری گردیده است نیست.
کارخانه های بزرگ فراوری و پدید آوری و دگرسازی مواد شیمیایی و زباله های شیمیایی ای که در فرایند یاد شده به دست می آیند و در درون محیط زیست دفن می شوند ازعوامل آلوده کننده به شمار می آیند.
آلاینده‌هایی که از آنها یاد شد با همدستی یکدیگر آب هوا و خاک رابه گونه یکسان می آلایند. در نتیجه از انرژی و طعم میوه ها و مواد غذایی می کاهند و بیماریهای تنفسی قلبی پوستی چشم اعصاب و مغز و حتی دگرگونی صداها افزایش می یابد.
از این روی تکنولوژی در مرحله صنعتی در کنار دستاوردها و گره گشاییهایش چنین جفایی را نیز بر محیط زیست و در پی آن بر انسان روا می دارد.
حال سخن در این است که آیا چنین پیامدهای ناشایست تکنولوژی در پیوند با محیط زیست جایگاه و خاستگاهش ذات و نظام درونیِ تکنولوژی صنعتی است و یا این که برخاسته از سیاستهای نادرست تکنولوژی در مرحله یاد شده است؟
در این مقام دوگونه سخن می توان گفت:
گونه نخست همان است که (م و تزنیگ) و (دی اس ال کاردول) بر آن اصرار می ورزند و می گویند: (آلودگی هوا آلودگی آب آلودگی خاک زباله ویرانی مصرف شیمیایی و… نتیجه مهندسی بد و بی مبالات سیاستهای محدود عدم سیاستِ سوخت و کشاورزی هستند.)۱۶
که به طور طبیعی راه برون رفت از چنین چگونگی و حال وروزی در مهندسی خوب دقیق سیاستهای انسانی و سیاست سوخت و کشاورزی نهفته است.
چنانکه پیداست ایشان گروه های ویژه را عامل پدیدآوری چهره زشت و ناخوشایند تکنولوژی می دانند. امّا کاردول نه تنها آن را بر دوش گروه های ویژه می گذارد بلکه همه انسانها را در این کارکرد نادرست تکنولوژی دارای نقش می یابد و می نویسد:
(امّا دو مورد اول (آلودگی محیط زیست ـ تنزّل کیفیت زندگی) همانقدر که نتیجه کوتاهیهای عمومی بشر است محصول ناتوانی ما در بسط و توسعه نظام تکنولوژی متناسب تر با تجویزهای ارگانیک بیکن نیز هست. مورد آخر ناشی از سازمان اجتماعی است و نه به طور مستقیم حاصل تکنولوژی.)۱۷
امّا گونه دوّم سخن این است: آلودگی و ویرانی محیط زیست در انقلاب صنعتی اول برخاسته از دل تکنولوژی آن است. نظام و ساختار درونی تکنولوژی انقلاب صنعتی اول آبستن چنان رویدادها و آلاینده هایی بود. اصل انبوهی و انباشتگی که یکی از اصول شش گانه حاکم بر این جامعه است یاری گر ادعای ماست. پیوند کارخانه های بزرگ تولیدی و پالایشی نهادها و سازمانهای حمل و نقل انبوهی و گردهمایی جمعیت شهرنشینی و توزیع خدمات نه تنها از نگاه کارکرد پیوند ارگانیک دارند بلکه از نظر مکانی نیز چنین اند. تکنولوژی موجود در مرحله ای از رشد و تکامل قرار دارد که هیچ گونه پاسخ مثبت به سیاست جداسازی نمی دهد. به دیگر سخن نظام درونی تکنولوژی انبوه گراست برخلاف تکنولوژی فراصنعتی که افزون گراست. چنین دگرگونی درونی تکنولوژی کم کم و در درازای زمان انجام گرفته است نه به یک باره.
ساخت و کاربرد کارور (Robot) بویژه در صنایع هسته ای بویژه در زباله های هسته ای و مواد شیمیایی جهت نمونه برداری جست وجو و گاه جابه جایی آزمایش که آسیب رسانیهای انسانی و محیطی را تا اندازه ای کاهش داده در دامن تکنولوژی فراصنعتی تولد یافته است و باید هم چنین می شد; زیرا زهدان انقلاب صنعتی اول آماده آبستن شدن به چنان تکنولوژی پیشرفته ای نبود. پیدایش کامپیوتر میکروالکترونیک استفاده از الیاف به جای سیمهای مسی در انتقال الکتریسیته که ویران گری هزینه و آلایندگی ناچیزی دارند همه برایند انقلاب تکنولوژیکی دوّم هستند. در مَثَلْ فراوری کابلهای مسی دستاورد آلوده کننده هایی چون بیرون آوردن تصفیه ذوب و شکل دادنی که در درون سیستم کارخانه ای انجام می پذیرد است. و این به طور دقیق سازوار با تکنولوژی همان مرحله است و برای تولید الیافها تکنولوژیِ ظریف و سریعی لازم است که در انقلاب دوم تولد یافت.
و نیز زیر ساختارهای جامعه صنعتی در آن مرحله گنجایی و آمادگی جابه جایی کارخانه های آلوده کننده و بزرگ را به بیرون از جغرافیای شهر نداشتند. به این ترتیب سیاست جدا از بازسازی تکنولوژی پاسخ دلنشین و جامعه پسندی نمی داد. و از این جاست که جفای وارد شده بر محیط زیست را به ذات تکنولوژی صنعتی اسناد دادیم.
با توجه به کارکردهای سازنده و ویران گر تکنولوژی در عرصه محیط زیست در دوره صنعتی می توان پیامدهای ذیل را برای آن برشمرد:
۱) تکنولوژی پیوند و بستگی انسان و طبیعت را دگرگون کرد به گونه ای که در این معادل ه انسان آرام تسلیم و ساکت به انسان پرتلاش رها و گویا دگر شد. او خود را شکست خورده طبیعت نمی دید بلکه طبیعت را در دست خویش می یافت. به طور طبیعی این جایگاه به خدمت گرفتن دیگر مردمان و دست اندازی به دیگر قلمروها را در ذهن و رفتارش پدید آورد و زنده نمود که همگی در چالش با ارزشهای اخلاقی و دینی بودند.
۲) توانایی و کارکرد برآمده از تکنولوژی برای دارندگانش گونه ای ذهنیت (خدایی) پدید آورد. به این معنی که هر چند خدا به طور مطلق نفی نشد; امّا از جاه و مقام آفرینش گری ربوبیت و دخالت مستقیم در هر زمانی در طبیعت پایین آورده شد و طبیعت بدون حضور خدا که به وسیله قانونهای طبیعت ادامه حیات می دهد و بشر را توان دست یازی در آن است به ذهنها باورانده شد و این چالشی دیگر بودکه دین با آن رودر رو شد.
۳) طبیعت و جهان از هاله تقدس بیرون آورده شدند و نیز حاکمیت و نفوذ اسطوره و جادو در حیات و طبیعت پایان یافتند و به همین جهت راه نقد دیدن و آزمون باز شد و در برابر فضا برای علتها و انگیزه های نادیدنی خیالی و تجربه گریز تنگ تر شد .
● تکنولوژی خانواده و آموزش
میان خانواده عصر صنعتی و خانواده عصر کشاورزی ناسانیها و فرقهای درخور درنگی وجود دارد.
به دیگر سخن دگرگونی‌های بنیادی و زیرین در این واحد اجتماعی دراثرگذار جامعه ها از مرحله کشاورزی به صنعتی پدیدار شده است.
به نظر می رسد بخش گسترده ای از دگرگونی در این واحد اجتماعی برایند تکامل تکنولوژی در جامعه صنعتی است.تکنولوژی از دو سوی به واحد خانواده یورش کرد:
۱) صورت.
۲) وظیفه ها و نقشها.
و از آن روی که میان صورت و وظیفه پیوند منطقی و وجودی برقرار است آفت و یا سلامت صورت در نقشها و وظیفه ها نیز جریان می یابد.
از ناحیه صورت خانواده به سوی کوچک شدن رو آورد. نامزدهای هموندی یکی پس از دیگری حذف شدند. حتی کسانی که در خانواده کشاورزی وابسته و هموند کارآمد و پرتلاش بودند در این مرحله( خانواده صنعتی) نه تنها غیرکارا گردیدند بلکه از این گروه بیرون ماندند. به این ترتیب خانواده صنعتی از شوهر زن و فرزندان ساخته می شوند.
برخلاف خانواده کشاورزی که خویشان زن و شوهر نیز از سازه های خانواده به شمار می آمدند. فرایند کوچک شدن صورت خانواده به این ترتیب بود که پس از مهارت و شناخت در فنی و گونه گونی شغلی و پخش پذیری کارها و تلاشها سرچشمه درآمدی و معیشتی بسیار می شود و تکیه افراد از خانواده های بزرگ به مهارت‌های شخصی و سازمان اجتماعی انتقال پیدا می کند. و از جانبی هم معیار پذیرش اجتماعی نه خانواده بلکه نهادهای اجتماعی قرار می گیرند که همه ساختارهای یاد شده دستاورد تکنولوژی همان مرحله اند.
در درون چنین ساختاری طبیعی است که جریان خارج شدن از هموندی خانواده آغاز می شود و شتاب می گیرد و تا آن جا پیش می رود که افرادش به طور کامل محدود می گردند.
کوچک شدن صورت آثارش را بر قلمرو کاری و وظیفه های خانواده نیز می گذارد. نقش خانواده در امر آموزش ـ پرورش نظام سیاسی و مسؤولیت‌های اجتماعی با گذشت زمان هر روز کم رنگ تر و ضعیف تر می گردد. این مهم را در سخن الوین تافلر نیز می بینیم.
(با انتقال تولید اقتصادی از مزرعه به کارخانه افراد خانواده دیگر به صورت یک واحد با یکدیگر کار نکردند.وظایف اصلی خانواده به نهادهای تخصصی دیگر واگذار شد.)۱۸
در جامعه کشاورزی همان طوری که در بخش نخست این نوشتار یاد شد امر آموزشی از جهت سخت افزار نرم افزار و منابع نه از غنای لازم بهره مند بود و نه تنوع پذیر بود. آموزش بیش تر شفاهی و بسیار کم نوشتاری بود و بیش تر دو بخش ـ خانواده و کانونهای مذهبی ـ به آن می پرداختند.
در جامعه های صنعتی به عکس بسیاری در سخت افزار و گوناگونی در نرم افزارهای آموزشی جلوه می نماید. در کنار آموزش شفاهی آموزش نوشتاری صوتی و تصویری بازار گرمی پیدا می کنند که این امر ذخیره حفظ دقت و توان پژوهشی را چند برابر می کند و نیز روند آموزش همراه با آزمایش را شتاب می بخشد. به این ترتیب آموزش ذهنی به آموزش عینی دگرگون می گردد.
ویژگیهای یاد شده در امر آموزش تنها در درون نهادها و سازمانها عملی می شوند. از این جاست که بار سنگین آموزش از دوش خانواده برداشته و به سازمانها و به نهادهای اجتماعی سپرده می شود و در طول روز هفته یا سال بخش درخوری از زندگی در درون همین ساختارها سپری می گردد و شخصیت شکل می گیرد.
زمان آموزش طولانی سامان مند و برهه ای می شود; یعنی سیستم آموزشی سنهای پایین را پوشش داده تا برهه و زمانی ویژه ادامه پیدا می کند.
آموزش نه به عنوان تلاش جنبی مصرفی بلکه به عنوان تلاش و تکاپوی اصلی برون ذهنی و تولیدی در حیات انسانی استوار می شود.همچنین نه تنها کار و وظیفه ای شخصی بلکه وظیفه ای اجتماعی به شمار می آید. نه تنها امتیاز قراردادی انگاشته نمی شود بلکه یک حق طبیعی و انسانی به شمار می آید.
به این ترتیب آموزش و پرورش علمی رفتاری اخلاقی و فنی از فضای خانواده بیرون می آید و بر دوش سازمانها و نهادها کانونهای آموزشی کودکستانها کانونهای حمایت از سالخوردگان نابینایان ناتندرستان و… گذارده می شود.۱۹
دگرگونی یاد شده واقعیتی است که در جامعه صنعتی رخ داده است و باید هم چنین می شد چون تکنولوژی و علم موجود و رایج در این مرحله چنان ساختاری را طلب می کند. پخش گوناگونی و اصلی شدن آموزش پدیده ای مبارک بود که در جامعه صنعتی رخ نمود ولی تنها آفتی که با خویش آورد خارج شدن خانواده از سامانه و شبکه آموزشی و پرورشی بود; از این روی برای آفت زدایی و به دست آوردن جایگاه برای خانواده در سامانه و شبکه آموزشی مدیریت و رهبری تکنولوژی آموزشی لازم و ضروری است.تا این جا در کنار پیوند و بستگی تکنولوژی با خانواده اثرگذاری آن را برنظام آموزشی نیز تا اندازه ای ارزیابی کردیم.
در جامعه صنعتی نقش خانواده درنظام سیاسی و حاکمیت نیز رو به کاهش نهاد. علت این امر دگرگونیهایی بود که در سرچشمه های قدرت و مشروعیت نظام سیاسی به وجود آمد. تکنولوژی علم و سرمایه سه سرچشمه مهم قدرت شدند. دیگر بسیاری خویشاوندان آن هم بسیاری فرزندان پسر در خانواده اثری در قدرت سیاسی نداشت آن سان که در جامعه کشاورزی چنین بود. پُستهای سیاسی و حکومتی بیش تر بر مبنای مهارت فنی و شایستگی که دو مفهوم و معنای فرانژادی خانوادگی صنفی و… هستند پخش می شدند نه بر اساس حسب و نسب خانوادگی. همچنین مشروعیت نظام سیاسی بر اساس آرای مردم نه آرای خانواده های بزرگ شکل می گرفت.
از سوی دیگر دولت و حاکمیت برای بسیج و سازماندهی اجتماعی و مردمی نیاز به همیاری نهادها و سازمانهای فرهنگی اقتصادی و سیاسی داشت نه خانواده.
به دیگر سخن مدیریت اجتماع از راه نهادهای گوناگون انجام می گرفت نه خانواده های بزرگ. به این ترتیب نقش خانواده در امور سیاسی و حتی اجتماعی کم رنگ گردید. در جامعه کشاورزی خانواده پایه اصلی اقتصاد جامعه و یک واحد تولیدی شمرده می شد. امّا همین که تکنولوژی در مرحله صنعتی تخصص و توزیع فعالیت سازمان و نهادهای ویژه خویش را تولید کرد خانواده در عمل به یک واحد مصرفی دگر شد چنانکه پترورسلی بر این واقعیت انگشت گذارده است.۲۰
● تکنولوژی و هویت انسانی
از مسائل کاربردی و فلسفی که در حوزه تکنولوژی و بستگیهای انسانی از آن سخن به میان آمده است در پرسش زیر خود را به نمایش گذارده است :
آیا تکنولوژی در مرحله صنعتی انسان را به شیء دگر و او را مسخ کرده است؟
اگر بخواهیم همین مطلب را در یک گزاره خبری بیان کنیم چنین می گوییم:
شیء وارگی و مسخ شدن انسان به وسیله تکنولوژی از واقعیت تا سراب.
شماری این حکم را تا مرحله فراصنعتی نیز کشانده و گفته اند: انسان در جامعه فراصنعتی مسخ خواهد شد.
این موضوع برای کشورهای نیمه صنعتی و تمام سنتی و نیز برای جامعه های دینی بسیار ارزشمند و کارامد است و در صورتی که به درستی بررسی و همه زوایای آن شکافته نشود پیامدهای ناخواسته و ویران گری هم برای تکنولوژی و هم برای خود آن جامعه ها در پی خواهد داشت.از این روی بر آن شدیم تا در این زمینه اندکی درنگ ورزیم و بگوییم:
● مراد از (شیء وارگی) و (مسخ) شدن چیست؟
برای آنها معناهای گوناگونی می توان ارائه داد: یک. مسخ شدن و شیء وارگی انسان را می توان به معنای دگرگونی هویت انسانی گرفت; یعنی تکنولوژی هویت انسانی انسان را دگرگون می کند به گونه ای که در او از اختیار و اراده عقلانیت (هدف ـ برنامه ریزی) مهرورزی ایثار حرکت هشیارانه… خبری نیست; یعنی تکنولوژی انسانهایی را که از همه این ویژگیها بیگانه اند پدید می آورد. انسان بیگانه از این ویژگیها و خویها انسان نیست بلکه یا شیء است یا حیوان.
این که شماری از دانشمندان علوم اجتماعی بر این باورند که در جامعه های صنعتی انسانها از نظر جسمی با هم نزدیک شدند ولی از نظر روحی از هم جداند بر این استدلال تکیه دارند که احساس و مهرورزی به وسیله تکنولوژی نابود می شود.
دکتر حسین فرجاد می نویسد:
(مردم جوامع صنعتی در عین حال که در کنار یکدیگر زندگی می کنند نسبت به یکدیگر بیگانه و بی احساس اند.)۲۱
تعبیر از خود بیگانگی که در کلام دکتر شریعتی آمده است تنها در صورتی معنای تحقق پذیر دارد که تکنولوژی یکی یا همه آن خویها و ویژگی‌ها را از انسان بستاند یا سبب سست شدن آنها شود.
دکتر شریعتی مسخ شدن را چنین بیان می کند: (در این جا انسان شیء می شود و خود راشیء حس می کند. ماشین زدگی همین معنی را می دهد. فرد جزئی از ماشین می شود. امروز انسان در هجوم و رسوخ ماشین مسخ می شود. فرد خود را ادامه ماشین و یکی از ابزارهای آن می شمارد.)۲۲
این که شیء وارگی و مسخ شدن انسان را (به معنای دگرگونی هویت انسانی در اثر از میان رفتن ویژگیهای یاد شده) به تکنولوژی در مرحله صنعتی اسناد دهیم نه تنها شایسته نیست بلکه به دلیلهای زیر دور از واقعیت نیز هست:
۱) تکنولوژی نماد و جلوه عقلانیت بشری است و عقلانیت بشری رکن رکین و استوار انسانیت است; در نتیجه تکنولوژی یکی از پایه های انسانیت است.
هدف مندی برنامه ریزی محاسبه تحقیق تحلیل تجزیه و ترکیب از سازه های اصیل عقلانیت بشری است. یعنی زمانی یک تلاش و حرکت عقلانی خواهد بود که همه آن ویژگیها یا پاره ای از آنها در آن دیده شود.
مطالعه تاریخ جامعه ها و سیر دگرگونی آنها نشان می دهد که انسان در هیچ مرحله ای به اندازه مرحله صنعتی با هدف و برنامه ریزی و برابر محاسبه و آزمون عمل نکرده است و نیز درهیچ مرحله ای به اندازه این مرحله از توان مندی تحلیل تجزیه و ترکیب امور برون ذهنی و مسائل نظری بهره نداشته است. هر چند شماری از صاحب نظران در توانایی ترکیب گری آن تردید کرده اند; مانند الوین تافلر که می نویسد:
(تمدن موج دوم بر توانایی ما در تجزیه مسائل به اجزای ترکیب دهنده آن شدیداً تاکید دارد و بالعکس توانایی ما را در ترکیب مجدد اجزاء کم تر تشویق کرده است.)۲۳
با توجه به همین تواناییها و ویژگیها بود که بشر در برابر طبیعت بیماریها و پیشامدها از میدان به در نرفت و شکست نخورد و با طبیعت و جهان به گفت و گو پرداخت. به مدیریت به سامانی آراستگی و قانون مداری دست یازید.ساختارهای کارآمدی برای سازماندهی اجتماعی پدید آورد. گنجایی اقتصادی را بالا برد. زمان ـ فضا رویدادها و بیماریها را تا اندازه ای مهار کرد و هزاران دستاورد دیگری که جای ذکرش نیست. این امور که جز در سایه عقلانیت بشری دست یافتنی نبودند بیانی از تکامل انسانیت است نه حاکی از مسخ و شیء وارگی اش.
۲) با تکنولوژی و فرآورده های آن اختیار و اراده کارکردی چند برابر به دست آورده و حوزه کارکرد آن دو گستردگی و پیچیدگی ویژه یافته است. اراده انسانی تا ژرفای زمین و دریا پیش رفته بازدارنده های دستیابی به هدف کم تر و کم تر شده است. افزایش دلخواه فراورده های کشاورزی و جابه جایی آنها به سرزمینهای دوردست در زمان کم ممکن گردیده است و…
در این مرحله رشد شخصیت انسانی آشکار شدن و به حقیقت پیوستن اختیار در آن به وسیله کشف کردنها و درک رمز و راز جهان هستی طبیعت و انسان شیوه ها و تکنیکهای گوناگون و کارآمد بسیار بسیار افزایش یافته است.
این سخن که هر اندازه دانشها و تجربه های گوناگون فراروی شخصیت آدمی قرار گیرند به کار بستن اختیار از جانب وی دشوارتر می نماید گزاف نیست ولی باید به این نکته توجه داشت که فرق است بین دشواری به کار بستن اختیار از جانب شخصیت و کمال پذیری اختیار به وسیله کمال پذیری شخصیت. آنچه در جامعه صنعتی و تکنیکی رخ نموده دومی است و نیز فرق است میان دشواری برخاسته از ناتمامی و سستی شخصیت با دشواری و حیرتی که از تکامل شخصیت پدید می آید.
در جامعه کشاورزی یا شکارگری اگر به کار بستن اختیار و برگزیدن دشواری نداشت به سبب کمال ناپذیری شخصیت و محدود بودن دانستنیها دانشها و شیوه ها بود. برعکس در جامعه صنعتی این دشواری زاییده تکامل و زایشهای علمی تکنیکی فرهنگی و سیاسی شخصیت انسانی و نیز بسیاری اطلاعات دانشها و دانستنیها تجربه ها تواناییها روشها و انگاره هاست.
سخن از شخصیت از آن رو به میان آمد که به نظر ما اختیار عبارت است از رسیدن شخصیت به حدی از تکامل علمی و عملی که با ارزیابی بررسی و کاووش همه جانبه گزاره ها و رخدادها به نتیجه های نظری و عینی دست یابد. و این معنی در شخصیت فردی و اجتماعی جامعه صنعتی بارها بهتر و بیش تر نسبت به جامعه های کشاورزی و ما قبل آن به حقیقت می پیوندد.
۳) احساسها و مهرورزیها در جامعه صنعتی نابود نشد بلکه در کنار دیگر دگرگونیها تغییر شکل یافت و جلوه گاه گسترده تر اجتماعی به دست آورد. در نتیجه تنها یک وصف فردی نبود که در پیوند درون فامیلی و قومی ظهور کند بلکه به صورت یک جریان و مسؤولیت اجتماعی درآمد که در پیوندهای ملی و فراملی (انسانی) به کار بسته می شود. بهداری کانونها و مرکزهای پرستاری و نگهداری از ناتندرستان معلولها کودکان سالمندان زنان بی سرپرست و معتادان (منظور کنترل و جلوگیری از اعتیاد است) نمادهایی از این مهم به شمار می روند.
۴) اگر چه سه مورد گذشته رنگ و بوی فلسفی ـ تخصصی بودن آنها بیش تر است و بدین جهت شاید درک آنها جز بر ذهنهای تحلیل گر سنگین آید امّا مورد چهارم که در این جا یاد خواهیم کرد به جهت تجربی و تاریخی بودنش فهم پذیرتر است. و آن این که: ما در میان کشورهای صنعتی به جامعه هایی بر می خوریم که از نظر تکنولوژی در سطح جهان مقام بس ارجمند دارند تا آن جا که کم تر مکانی را در جغرافیای جهان می توان یافت که فرآورده های تکنولوژیکی آن در ریز و درشت در آن جا وارد نشده باشند. با این همه در چنین جامعه هایی آیینها رفتارها روشها ادبها و بستگیهایی که بیش تر خاستگاه و جایگاه احساسی و مهرورزانه دارند هم اکنون به حیات خویش ادامه می دهند.
به گفته نوربرت الیاس در مقاله تکنیک و تمدن منش بشری پا به پای دگرگونی فن گستری دگرگونی نمی یابد.۲۴
بله دگرگونی تکامل فنّاوری (عقلانیت بشری) شیءوارگی و مسخ انسانیت را نتیجه نمی دهد بلکه جایگاه جلوه گر شدن آن خواهد بود.
کشور ژاپن نمونه دیگری است که در اوج پیشرفت تکنولوژی احساسها هیجانها مهرورزیها و ارزشهای پیش از مرحله صنعتی در آن جا زنده و پویاند. در این کشور:
(صنعتی شدن شهرنشینی رفاه و دیگر جنبه های نوسازی آنقدر جدید و آنقدر سریع روی داده اند که با وجود نقش مهمی که ژاپن در کشورهای پیشرفته صنعتی یافته بخشهایی از جمعیت آن هنوز هم تحت تأثیر ارزشهای ماقبل صنعتی هستند.در ژاپن به نسبت غرب به طور گسترده تری ارزشهای ماقبل صنعتی به حیات خود ادامه داده اند.)۲۵
با توجه به دلیل‌های چهارگانه یاد شده تکنولوژی در مرحله صنعتی نه تنها انسانیت را مسخ نکرده بلکه استواری و روشنی بیش تری به آن بخشیده است.
مسخ شدن انسان یعنی از معنویت گسستن و دور شدن. این تعریف نیز دست کم به دو گونه در خور طرح است:
۱) بی توجهی به آخرت;یعنی تکنولوژی در مرحله صنعتی فراموشی و انکار حیات پس از مرگ و واقعیتهای آن را به ارمغان آورده است. آنچه که این جنبش را همگان پسند کرده جریانی است که در کشورهای صاحب تکنیک چون اروپا و غرب به معنای عام حاکم شده است و در آنها آخرت و معانی همانند آن به اموری حاشیه ای کم رنگ و حتی ویران گر دگر شده اند. از سوی دیگر تکنولوژی پدید آمده از ناحیه فاعلیت مادیت و غائیت متوجه به دنیا و امور دنیوی بود و به سوی آن شتاب برداشته بود.
موجود انسانی پس از آن که گام در عرصه دنیای مادی گذاشت دانش کاربردی به نام تکنولوژی را سر و صورت بخشید و در طول دگرگونی خویش کارهایی بس بزرگ کشفها آسان سازیها و در کل چهره نوینی از هستی را در همین دنیا فراروی بشر قرار داد. و به این ترتیب دوره و چرخه فاعل بودن و کنندگی خود را پیمود و در آینده نیز چنان خواهد کرد.مادیت تکنولوژی به این معناست که همین دنیا با تمامی ویژگیها قانونها و پیچیدگیهایش ظرف کار و تلاش تکنولوژیکی است و شناخت و کشف تواناییها و ویژگیهای مواد این عالم بر بهداشت خانواده سامان اجتماعی اقتصاد پیوندها و پیوستگیها و ویژگیهای اطلاعات اثر مستقیم می گذارد.
و باری غائیت تکنولوژی در این است که هر گونه تلاش و کار تکنولوژیکی برای سامان یابی امور دنیوی انجام می گیرد.
خلاصه ٌ سخن این که تکنولوژی لباسی است که تنها به تن این دنیا برازنده و مناسب اندام آن دوخته شده است. بدین جهت آخرت از حوزه آن بیرون می ماند. در نتیجه تکنولوژی نسبت به امور آخرتی ساکت است. تکنولوژی هر چند وطن گزینی بشر را در دنیا شتاب و استواری بخشید امّا این که بتوان این مسأله را مساوی با گسستن و دور شدن از آخرت به شمار آورد بسیار دشوار است و این بیان دستاورد و نتیجه گیری عقلی و فلسفی پیرامون تکنولوژی است.
آخرت گریزی در مرحله صنعتی به عامل ذهنی و روانی شخصیت دروغین و سرکشی باز می گردد که جامعه بشری از ناحیه توان مندیهای تکنولوژیک برای خویش نگارگری کرده بود. از این روی اگر مسخی هم رخ داده باشد از سوی خود انسان است نه از سوی تکنولوژی. از همین روی کشورها و جامعه های دینی توانسته اند و در آینده نیز می توانند تکنولوژی را وارد و یا پدید آورند بدون آن که آموزه های اصیل دینی دگرگون شود. در صورتی که اگر آخرت زدایی برخاسته از ماهیت تکنولوژی بود چنین کاری عملی نمی شد.
۲) دوری از معنویت که ممکن است یکی از معناهای مسخ شدن گرفته شود بدین معنی است که تکنولوژی فضایی را در جامعه های صنعتی فراهم آورد که کمیّت گرائی تراز و معیار ارزشگذاری رفتار قرار گرفت یعنی هر گونه رفتار و پدیداری و به وجود آوردن پیوند تنها با چشمداشت مادی صورت می گرفت. برای فرد یا نهاد آنچه مهم بود و سزاوارتر به دست آوردن بهره های مادی و مالی بود تا دلخوشی و دعای خیر دیگران را به دست آوردن. تعاون نه برای ایثار و سبک کردن مسؤولیت دیگران بلکه برای افزایش بهره ها و سودهای مادی انجام می پذیرفت.
فنّاوری هر چند چنین فضایی را مهیا کرد امّا این که حالت پدید آمده را به معنای مسخ شدن بدانیم غیر منطقی به نظر می رسد; زیرا حالت و چگونگی یاد شده یکی ازمرحله ها و حالهای طبیعی حیات آدمی می باشد. تنها نابسامانی در این بود که حالت یاد شده فراگیری و ناگزیری پیدا کرد که با مدیریت سالم در حوزه همان تکنولوژی می توان آن را بسامان کرد .
● تکنولوژی و اقتصاد
از حوزه هایی که اثرگذاری تکنولوژی در مرحله صنعتی بسیار روشن گسترده و بنیادی بود عرصه اقتصاد است. این اثرگذاری به اندازه ای اساسی بود که دگرگونیهای پدید آمده و چگونگی برخاسته از آن به عنوان اصول و نمودار اصلی جامعه صنعتی پذیرفته شد و هم اکنون نمودارها سمبلها و اصول یاد شده آماج یورشهای مرحله فراصنعتی قرار گرفته اند به گونه ای که تنها راه رسیدن به فراصنعتی شدن از مسیر دگرگون شدن این اصول ممکن است. این اصول عبارتند از: اصل همسان سازی اصل کانونی و یک جاگردآیی(تمرکز) اصل انبوه گرایی.
تکنولوژی در این مرحله سبب دگرگونی انگیزه ها سببها سرچشمه ها و جای تولید گردید. سرمایه نیروی انسانی زمین مدیریت و دانش فنی سببها و علتهای اصلی تولید و اقتصاد را تشکیل داد. جای تولید از خانه و مزرعه به کارخانه های بزرگ بنیادها و شرکتهای سهامی جا به جا شد.
اقتصاد از صورت تک سرچشمه ای که همان زمین یا کشاورزی باشد بیرون آمد و بر سرچشمه های چند گانه ای مانند:زمین(کشاورزی) صنعت و تجارت صنعت بنیاد تکیه می زد.
تمرکز اقتصادی یکی از پیامدهای تکنولوژی بود.این تمرکز در دو عرصه جلوه گر شد:
۱) تولید.
۲) مدیریت.
تمرکز در تولید بدین معنی بود که تولید نهایی یک کالا در یک کارخانه بزرگ انجام می پذیرفت به گونه ای که بیش تر تکه های آن کالا در همان جا پدید می آمد و به هم پیوسته می شد. در مثل تکّه های فلزی دوچرخه را یک بنیاد و بنگاه صنعتی تولیدی مهیا می ساخت و یا فرایند فراوری کفش از گونه: دباغی پوست رنگ ریزی برش دوخت رویه سازی تخت و… همه در یک کارخانه انجام می گرفت.
معنای دیگر یک جا بودن و کانونی شدن تولید در این مرحله این است که چون یک گونه کالا یا تکه ای از یک کالا خواه در یک کارخانه و یا کارخانه های بسیار پدید می آمد این امر کانونی شدن و یک جا گردآمدنِ دستیاران و دست آویزها و انگیزه های تولیدی را طلب می کرد; یعنی همان گونه که برای پدید آوردن هزاران خودرو سرمایه دانش فنی مدیریت و نیروی انسانی لازم است برای ساخت موتور لاستیک و یا لامپهای خودرو نیز وجود همه آن دستیاران و دست آویزها ضروری است و با نبود یکی از باعثها و عاملهای یاد شده حتّی پدیدآوری یک تکّه کوچک هم غیرممکن می گردد.به این ترتیب کانونی و یک جاگردآیی یکی از اصول جامعه صنعتی بود که تکنولوژی آن را به ارمغان آورد.
ییک جاگردآیی مدیریت معنایش این است که هر گونه کار ورفتار اقتصادی خواه در یک خط تولید و خواه در حوزه تجارت به گونه سازمانی انجام می گیرد چنانکه دیگر کارها و تلاشهای حیاتی نیز این گونه اند; زیرا تکنولوژی دگرگونیهای ساختاری را پدید آورد که ادامه حیات جز در درون نهادها و سازمانها دشوار می نمود. بویژه حیات اقتصادی به چنین سازمانهایی بیش تر نیازمند گردید. سازه های اصیل اقتصاد سازمان یافته چه درنظام اقتصادی بسته و چه در نظام اقتصادی بنا شده بر بازار روشن کردن هدفها برنامه ریزی سازوار با هدفها بیان راه کارها فرماندهی و بازرسی است و همین سازه ها کانونی شدن و یک جا گردآمدن مدیریت را به حقیقت می پیوندانند.
وجود بانکهای داخلی بانک مرکزی جهانی و صندوق بین المللی پول از سازه های برنامه ای جهت کارآمدی حیات سازمانی پول هستند و همچنان جلوه و پافشاری بر کانونی شدن مدیریت در عرصه پول.۲۶
تکنولوژی بشر را قادر ساخت تا در زمان کم یک کالا را انبوه و همانند در شکل و کارکرد که به دشواری به ناسانیها پی برده می شود پدید آورد. و به این ترتیب دو اصل دیگر یعنی همسان سازی و انبوه گرایی را بر ویژگیهای جامعه صنعتی افزود.
اصل همسان سازی آگاهی مصرف کنندگان گستراند گزینش کالا را آسان ساخت و روند بازشناسی و ثابت نگهداشتن قیمتها را سرعت بخشید و از این راه کارایی را افزایش داد. و همین اصل همسان سازی و ثابت نگهداشتن قیمتها در سال ۱۸۲۵ از یک جوان مهاجر ایرلندی به نام استوارات در نیویورک یک بازرگان صاحب نام و ثروتمند ساخت.
اصل انبوه گرایی از توان مندی گنجایی تولید حکایت دارد اضافه تولید ارزش افزوده افزایش قدرت خرید و پیرو آن ثروت اندوزی را پدید می آورد. همچنین بین تولید و مصرف جدایی می افتد به این معنی که فراورده ها نه به اندازه و برای به کار بردن خودِ تولید کننده بلکه برای به کار بردن دیگران و عرضه در بازار انجام می پذیرد. این جاست که روند بازاریابی و بررسی آن سرعت پیدا می کند و آهسته آهسته استعمار اقتصادی واردکارزار می گردد.
تکنولوژی به سبب گونه گونی و بسیاری کالاها و خدماتی که تولید می کند سبب گوناگونی کارهای اقتصادی می گردد; یعنی تکنولوژی این زمینه را فراهم آورده که در یک جامعه کالاهای گوناگونی چون پلاستیک ماشین و ابزارآلات صنایع سنگین وسایل الکترونیک دارو پارچه شیشه و… و خدماتی چون آموزش و پرورش مخابرات پست حمل و نقل اطلاع رسانی و… پدید آیند و آماده شوند. طبیعی است که یک فرد یا یک بخش و گروه نمی تواند همه این کارها را انجام دهد. پس لازم است تا افراد و بخشهای گوناگون مهارت و فنون بسیاری را بیاموزند و کارهایی را بپذیرند. به این ترتیب در کنارکارزایی یک اصل مهم دیگر جامعه صنعتی به نام کاردانی و آشنایی و مهارت در رشته ای ویژه زاده می شود و درست همین اصل بود که به هنری فورد شهرت بخشید زیرا او در سال ۱۹۰۸ به ساختن مدلهای T پرداخت که نه ۱۸ کار بلکه ۷/۸۸۲ کار گوناگون لازم بود تا یک اتومبیل ساخته شود.
نکته آخر این که تکنولوژی در این مرحله آغازگر پیوند حیات اقتصادی جامعه ها و ملتها گردید و پدیده ای به نام (اقتصاد جهانی و بین المللی) را پایه ریزی کرد.
● اثرگذاری تکنولوژی بر کارها ارزشها و نیازهای انسانی در مرحله تمدن فراصنعتی
هر جامعه ای ویژگی‌هایی دارد که در شناخت آن نقش آفرین است.
ارزیابی و موشکافی کارکرد قانون حکومت نهادهای دولتی و غیر دولتی آیینها و آداب بینش نگرش و منش اجتماعی و… در یک جامعه دینی بدون شناخت همه جانبه از جایگاه و کارکرد دین که نشانه و ویژگی اصلی چنین جامعه هایی است ناتمام ناکارآمد غیرواقعی و غیر منطقی خواهد بود چنانکه ارزیابی بخشهای گوناگون حیات انسانی در جامعه صنعتی بدون شناخت تکنولوژی و صنعت بی اساس و ناپسندیده است. حال که پاره ای از جامعه ها مرحله صنعتی را آغاز کرده وگامهایی در این مسیر برداشته اند با کدام نشانه و ویژگی آن را می توان شناخت؟ فراصنعتی چه معنایی را می رساند؟ آیا در این مرحله پشت به تکنولوژی شده است و میان مرحله صنعتی و فراصنعتی جدایی افتاده است؟
حقیقت این است که مرحله فراصنعتی تافته جدا بافته بر تن مرحله صنعتی نیست بلکه ازنگاه هستی شناسانه و ازچشم انداز تکوین پیوند جدایی ناپذیر میان آن دو برقراراست; هر چند این که جامعه های بدون تجربه صنعتی به تجربه فراصنعتی دست یابند ممکن و منطقی می نماید. فراصنعتی مرحله تکامل یافته تراز مرحله صنعتی است و چهره روشنی از تکامل خود را در تکنولوژی نشان می دهد. به این ترتیب تکنولوژی از نشانه ها و ویژگیهای اساسی دوره فراصنعتی به شمار می آید که بدون شناخت آن بررسی درستی از جامعه های فراصنعتی نخواهیم داشت; اما این نکته را باید به خاطر داشت که تکنولوژی در این مرحله ناسانیهای چشمگیری با تکنولوژی مرحله پیشین دارد. از این روی نگاهی می افکنیم به اثرگذاری تکنولوژی مرحله فراصنعتی بر شؤون انسان.
● تکنولوژی و سیاست
اندیشه وران صاحب نظران و پژوهشگران دانشهای اجتماعی سیاسی و فیلسوفان بر این باورند که نظام سیاسی جامعه های فراصنعتی نظامی دموکراتیک است. الوین تافلر ساموئل هانتینگتون فرانتس نویمان کارل ریموند پوپر و… در همین باورند. آدام شاف در کتاب (جهان به کجا می رود) بر این باور است که جامعه های فراصنعتی به همان اندازه که آمادگی برای پذیرش دموکراسی دارند به نظام توتالیتر نیز خوش آمد خواهند گفت.
(در حقیقت دو امکان و دو مسیر برای تحوّل کشورهای فوق صنعتی سرمایه داری وجود دارد.
بر اساس آن (نخستین امکان) جامعه نه تنها از نظر مادی غنای بیش تر خواهد یافت بلکه به سطح بالاتری از دموکراسی نیز خواهد رسید…
امکان دیگر این است که جامعه در فرایند حرکت خود به رفاه و ثروت دست یابد ولی از نظر سیاسی به صورت توتالیتر اداره شود. برای طبقه اداره کننده جامعه ثروت توده مردم تهدیدی به شمار نمی آید.)۲۷
اینک با توجه به این جُستار که تکنولوژی نمودار و سمبل مهم چنین جامعه هایی است و دگردیسیهای پدید آمده برایند دگردیسیهای تکنولوژیک بوده است باید با درنگ بیش تر به این قضیه که (تکنولوژی مولد و یا بستر مناسب برای چه گونه نظم سیاسی خواهد بود) نگریست.
روشن شدن درونمایه قضیه یاد شده بر بررسی موردهای زیر بستگی دارد:
۱) تکنولوژی و دگرگونی سرچشمه قدرت: تکنولوژی در این مرحله چند ویژگی چون: گوناگونی شتاب ریز شدن با کارائی چند برابر و پخش پذیری را به دست آورده و همین ویژگیها فراگیری و ورود تکنولوژی را در عرصه های گوناگون زندگی پایندان شد و شتاب بخشید.
چنین ساختاری روند حیات سازمانی و برنامه ریزی شده را بیش از گذشته شتاب و مشروعیت به معنای پذیرفتگی و فراگیری بخشیده و آن را کامل تر کرده است. در چنین جامعه ای که مردم از آموزش عالی و رفاه مادّی کم و بیش عمومی و تکنیکی شدنِ بخشهای زیادی از زندگی بهره مند شده اند تنها کسانی که می توانند سامان اجتماعی به وجود آمده را دوام بخشند مدیران آموزش یافته مهارت یافتگان رشته صنعت و دانشمندان خواهند بود نه سرمایه داران و کارگران ساده. به این ترتیب دگرگونیها و جابه جایی در طبقات اجتماعی و سرچشمه قدرت پدید می آید; یعنی سیاست بر دانش و دانایی تکیه می زند نه بر بالش و دارایی. از این روی سیاست هر چند با اقتصاد پیوند ژرف خواهد داشت ولی از او نمی جوشد و با نهادها و سازمانهایش به مانند سرچشمه اقتصاد شمرده خواهد شد.
لازمه تکیه زدن قدرت بر دانایی (دانش علمی ـ کاربردی و هر گونه معرفت) این است که در تمام بدنه نظام سیاسی اندیشه و منطق سیطره داشته باشد پاسخ گو و عهده دار کار بودن به عنوان نمودار و سمبل اساسی این نظام و تمام زیر مجموعه های آن شناخته شود و دگرگونی و جابه جایی قدرت به آرامی و بدون خشونت صورت گیرد; یعنی زمانی که یک نظام سیاسی کارآمدی لازم را نداشت برحفظ قدرت سیاسی پافشاری نداشته باشد و به گونه منطقی آن را به یک سیستم کارامد دیگر بسپارد. شایستگی معیار پذیرش کارها قرار می گیرد که یک معیار کاملاً فراحزبی نژادی قومی و در یک کلمه ایدئولوژیکی است و به این ترتیب زمینه ورود مردم در عرصه سیاسی فراهم می آید و سر و سامان دادن به کارها بست و گشاد کارها و آهنگ بر کاری با گفت و گو انجام می پذیرد.
بدین سان پایه های دموکراسی در جامعه های فراصنعتی استوار می گردد. پس تکنولوژی دگرگونیهایی را که در سرچشمه و مرجع قدرت پدید می آورد در حالت عادی و طبیعی رو به سوی دموکراتیزه شدن دارد چون قدرت بر دوش اصل و اساسها و شالوده های فراگیر استوار می گردد نه اصل و اساس ویژه و متمرکز به معنای انجمن شدن و گردهم آمدن و بخش ناپذیری. این فراگرد سیاسی را تافلر نیز پذیرفته است.۲۸البته نظام سیاسی از لحاظ برنامه ریزی در امر مدیریت دارای مرکز و مرکز گیرنده است.
۲) تکنولوژی و آزادی: آزادی از کلیدی ترین مفاهیم سیاسی و انسانی است; زیرا پسندیدگی شایستگی و کارامدی هر نظام سیاسی چه دینی و چه غیر دینی خواه دموکرات و خواه تمامیت خواه و توتالیتر با محور و مداربودن این مفهوم ارزیابی می شود و همان گونه که در جامعه های فراصنعتی میان تکنولوژی و مقامها و جایگاه های حیات انسانی پیوند استواری پدید آمده است آزادی نیز که یکی از مقامهای یاد شده است میان آن و تکنولوژی این سازگاری صورت گرفته است. و چون تکنولوژی از عناصر اساسی جامعه های فراصنعتی است و آزادی نیز از کلیدی‌ترین مفاهیم در سیاست برشمرده می شود از این رو فهم اثرگذاری تکنولوژی بر نظام سیاسی پیوند تنگاتنگی با بیان پیوند و بستگیهای تکنولوژی و آزادی دارد.
آزادی هر گاه به معنای (نبود مانع) تفسیر شود چنانکه لیبرالیسم آن را این گونه معنی کرده است به طور کامل مفهومی کاربردی و برون ذهنی خواهد بود. در این صورت تکنولوژی به آن گستردگی بیش تر بخشیده است و این گستردگی در حوزه پیوندها و پیوستگیها و اطلاعات بسیار روشن است.
تکنولوژی چندی و چونی ارتباطات و اطلاعات را گسترش داد. امروز افراد و جامعه ها نه تنها پیوند فیزیکی و رو در روی دارند بلکه پیوند نوشتاری آوایی و سیمایی نیز برقرار کرده اند.بویژه پس از انقلاب الکترونیک و کمال پذیری آن که سخت افزار ارتباطاتی را از حیث چندی و مقدار به پخش فراگیر رسانده است چنانکه پیش بینی شده است در چند سال آینده در امریکا همه خانواده ها توانای به پیوند کامپیوتری و سیمایی از راهT.V پیشرفته خواهند بود. و این سامانه و شبکه از چونانی و چگونگی شتاب و گنجایی بالایی در ذخیره سازی برخوردار است. به این روش دو بازدارنده بزرگ فیزیکی; زمان و فاصله مکانی از یک سو و بازدارنده های اجتماعی و فرهنگی را از سوی دیگر به پایین ترین حدّ اثرگذاری در امر ارتباطات رسیده اند.
درباره اطلاعات نیز باید گفت که همدوش با ارتباطات پیشرفت کرده است زیرا این دو در خارج از هم جدایی ناپذیرند هر چند در بررسی ذهنی ناسانی دارند. در جامعه های فراصنعتی کسان خانواده ها و سازمانها از سرّی و شخصی ترین مسائل برنامه ها و رازهای یکدیگر می توانند آگاهی هایی به دست آورند. امروزه به دشواری بتوان کانونهای مهم و حیاتی طرح و برنامه های هسته ای و حتّی هدفها و برنامه های در پیش گرفته شده و گذرانده شده از مجلسهای ملی و نهادهای سیاسی جامعه ها را از دید دوربین ها تصویرگرها و بزرگ نماهای ماهواره ای پنهان نگه داشت .
به این ترتیب تکنولوژی بازدارنده هایی را که فراروی کارهای فردی و اجرایی و برنامه های پذیرفته شده و به تصویب رسیده و اجتماعی و دولتی قرار داشت به گونه گسترده برطرف کرد; یعنی آزادی بیش تر بخشید.
اگر آزادی را به معنای (رشد توسعه و شکوفایی تواناییها و استعدادهای بشری) بدانیم که بیش تر بار تحصلی دارد و نسبت به معنای قبلی آزادی به عنوان هدف انگاشته می شود; بدین معنی که (نبود مانع) به خاطر شکوفایی استعدادهای انسانی طلب می شود در این صورت تکنولوژی برای آزادی خدماتی ارزش مند انجام داده است که می توان در دو بخش از آن نام برد:
الف) تکنولوژی در تمام مرحله ها و منزلگاه های خود بویژه انفورماتیک اوج شکوفایی و از قوه به فعل در آمدن گنجاییهای کاربردی و شناختی بشر است; یعنی نفس تکنولوژی مظهر از قوه به فعل رسیدن استعدادهاست. به دیگر سخن تکنولوژی برآیند ظهور و حضور استعدادهای انسان است.
ب) تکنولوژی بویژه در مرحله فراصنعتی توان ذهنی و مغزی و دائره درک و دریافت بشر را شتاب گستردگی و دقت بخشیده و فاصله او را با واقعیت کم تر و کم تر کرده است.
انقلاب الکترونیک این زمینه را فراهم ساخت تا بشر دستگاه الکترونیکی بسیار کوچکی به اندازه ۵ / ۳۱ CM بسازد که از راه دهن به آسانی بلعیده شده و در درون حفره های بدن در کنار هر عضوی از اعضا که خواسته باشیم قرار گیرد.و به وسیله سیگنالها و موجهای رادیویی ای که می فرستد و روی صفحه مانیتور دیده می شوند از محل و موقعیت خود و همچنین از عضو بیمار آگاهی های لازم را تهیّه و ارسال کند.
و حتّی در درمان آن عضو بیمار از آن استفاده شود. و به این ترتیب جریان بازشناخت و درمان بیماری را دقت و شتاب می بخشد.
یا دستگاه الکتروآنسفالوگراف که از راه ضبط الکتریسته های برخاسته از مغز رویه های نادیدنی و تلاشهای پیچیده مغز را درخور ارزیابی می سازد. همین گونه با اشعه لیزر را که راست ترین خطوط نوری را می سازند و میزان کژی و کژروی واقعیت را به صفر می رساند و روی تلسکوپهای پیشرفته بر روی کره ماه جا به جا شده اند می توان عکسهای روشن از رویه های ماه که بیش تر از چند سانتی متر مساحت و بزرگی ندارند به زمین ارسال کرد.همین معنی را در سخن (دُن آیدی) نیز می توان دید.۲۹
آنچه یاد شد همه نمونه هایی روشن از اثرگذاری تکنولوژی بر درکها دریافتها و تواناییهای شناختی و کاربردی انسان است.
اگر آزادی را به معنای دقیق تر و از چشم اند از انتولوژیک ارزیابی کنیم به این معنی که هر قدر شناخت سامان مند و یا شناخت غیر سامان مند و برخاسته از تجربه ها وآزمونهای زندگی فردی و اجتماعی افزایش یابد پا به پای آن شخصیت انسانی توان تحلیل تجزیه ترکیب و در نهایت گزینش را کسب می کند و در او پدیده بسیار ارزش مندی به نام اختیار زاده می شود که اطمینان بخش ترین پشتوانه آزادی است .
در این حالت بی گمان تکنولوژی از آن رو که شکل ویژه ای از دانش است و هم از این جهت که ابزار و بستر مناسب را برای به کار بستن اختیار فراهم می آورد (سازو کار این مسأله پیش تر بیان شد) نقشی کلیدی در پیدایی اختیار و به پیروی آن آزادی در شخصیت انسان پیدا می کند.
پس تکنولوژی به گونه طبیعی در جهت گسترش و به حقیقت پیونداندن آزادی حرکت می کند امّا رهایی و بی قیدی هیچ پیوند منطقی و وجودی با تکنولوژی ندارد. شاید استفاده غیر طبیعی از تکنولوژی روند بی قیدی را سرعت بدهد ولی تکنولوژی در سیر طبیعی وجودیش آزادی را در معنایی که یاد شد گسترش و یاری می بخشد و چون آزادی از پیامهای اصلی دین اسلام و از عنصرهای سازنده و ساختاری نظم دموکراتیک است می توان نتیجه گرفت که تکنولوژی در عرصه سیاسی با نظم دموکراتیک و آیین و ساختاری استوار شده بر اسلام همنشینی و همیاری بیش تر خواهد داشت.
۳) تکنولوژی ـ تکثّر و تنوّع: تکنولوژی نظر به ساختار درونی خودش هم زیاده خواه است و هم گونه گونی زا. این گونه گونی و بسیاری هر چند در تمام مرحله ها و منزلگاه های سیر تکنولوژی وجود دارد ولی در مرحله های صنعتی قدیمی و سنتی (بسیاری) بیش تر از گونه گونی خود را نشان می دهد; در مَثَل در تکنولوژی صنعتی همسان سازی و انبوه گرایی بیش تر یاری کننده (بسیاری) است تا (جوراجوری) و (گونه گونی) اما در جامعه های فراصنعتی تکنولوژی بیش تر به سوی گونه گونی بدون واگذاردن (بسیاری) روی کرده است. این گونه گونی و بسیاری نه تنها در عرصه کالا و خدمات بلکه در حوزه های فکری رشد داشته است. علت آن هم در این است که تکنولوژی پیشرفته انسان را توانا ساخته تا فضاهای روشن و جدیدی را برای خود بگشاید و رویه های نادیدنی را دیدنی کند آزمایشهای گوناگون انجام دهد و به اطمینان خویش بیفزاید به عقلانیت تکیه کند ولی جزمی بودن را از آن بستاند چنانکه در ابتدا مدرنیته به آن پیوند خورده بود. ملاک و معیار در تمام عرصه ها کارآمدی آزمون پذیری و توفیق در آزمون بود و چنین ریخت و ساختاری ناگزیر زمینه پدیداری و پخش دیدگاه ها و اندیشه های گوناگون را فراهم آورد.
گوناگونی اطلاعات و ارتباطات و همچنین پخش فراگیر آن دو آغاز آموزش از سالهای پایین انجامی برای آن در نظر نگرفتن در جامعه های فراصنعتی از شاهدهای تجربی گوناگونی و بسیاریند. از این روی اندیشه و نظر یکسان داشتن و بر یک رأی بودنِ همگان در حوزه سیاست سخت دشوار و غیر عملی می نماید. با توجه به همین غیرعملی بودن گروهی از پژوهشگران و اندیشه وران دموکراسی را نه حکومت بیش ترین مردمان بلکه شیوه ای برای جلوگیری از استبداد دیکتاتوری و برآوردن آزادی و حقوق دانسته اند.۳۰ و یا دموکراسی استوار شده بر همکاری و انبازی نه دستاورد رأی بیش ترین۳۱ که مهم ترین ویژگی یا پیش زمینه اش گسترش علم و معرفت انسان آگاه و دانا نه انسان اقتصادی و مصرف کننده انسان جویای همکاری و انبازی به کار برنده نه کار و اثرپذیر و برابری اجتماعی و اقتصادی است.
و چون تکنولوژی زمینه همکاری و انبازی و به کار بستن نظر مستقیم مردم را هموار کرد و عهده داران کارها را بیش از پیش در دید حسابرسی همیشگی قرار می دهد در نتیجه حکومتها عمر درازی نخواهند داشت. ۳۲
به این ترتیب تکنولوژی در کنار و هم برابر گوناگونی و بسیاری ساختاری و فیزیکی گوناگونی و بسیاری فکری و اندیشه ای را که بنیاد دموکراسی مشارکتی اند پدید می آورد و آن را شتاب می بخشد.
۴) تکنولوژی و روش حکومت: با توجه به سه نکته گذشته روش حکومت یک روش سازمانی با برنامه ریزی فشرده خواهد بود که لازمه و یا پیامد چنین شیوه ای پخش قدرت در جامعه است. دولت به عنوان قوی ترین نهاد که جلوه قدرت سیاسی در جامعه است با اهمیت بیش تر به حیات خود ادامه می دهد و حوزه داخل شدن در کارها و زیر نظر گیری اجرای آنها بیش از گذشته خواهد بود. البته داخل شدن در کارها نه از راه قهر و درشت گویی و درشت رفتاری بلکه به وسیله قانون و همکاری و انبازی مردم انجام می گیرد.
از آنچه تا کنون یاد شد نتیجه می گیریم که تکنولوژی در جامعه های فراصنعتی با ساختار درونی و روند منطقی و طبیعی خویش حکومت و قدرت سیاسی را از حالت ویژه بودن به کسی و یا گروهی بیرون می آورد و جایگاه مردم را در نظام سیاسی استواری می بخشد. گرچه گزینه های گوناگون درباره نقش مردم در نظام سیاسی وجود خواهد داشت ولی گزینه همکاری و انبازی سازواری بیش تر با ساختار تکنولوژیک چنین جامعه هایی دارد.
البته دیدگاه های دیگری نیز درباره آینده نظام سیاسی در جامعه های فراصنعتی وجود دارد; از جمله گفته اند: نظام سیاسی آینده یک نظام توتالیتر خواهد بود و آن را از سه زاویه و چشم انداز شدنی می دانند:
۱) در جامعه های فراصنعتی چون مردم از نظر مادی زندگی به دور از نگرانی و آسوده ای خواهند داشت و نگرانی و بیم برخاسته از بیکاری فقر نبود مسکن و کمبود بهداشت آنها را پریشان خاطر نخواهند کرد. از این روی دولتمردان با آسودگی خاطر با هر شیوه و ازجمله نظم توتالیتر می توانند بر مردم حکومت کنند بدون آن که احساس خطری از سوی مردم داشته باشند.
(امکان دیگر این است که جامعه در فرایند حرکت خود به رفاه و ثروت دست یابد(حتی در مورد یکایک افراد) ولی از نظر سیاسی به صورت توتالیتر اداره شود برای طبقه اداره کننده جامعه ثروت توده مردم تهدیدی به شمار نمی آید.)۳۳
این گمان در جامعه هایی بُرد بیش تری دارد که از نظر مادی نگرانی نداشته اما از نظر اطلاعات و ارتباطات از گسترش بایسته بی بهره باشند. ولی در جامعه های فراصنعتی یا جامعه های انفورماتیک که جامعه نه تنها ا زبعد مادی سرشار و ثروت مند است بلکه در حوزه اطلاعات و ارتباطات در حد خوشایندی از توسعه و رشد قرار دارد به گونه ای که (دانائی) از ویژگیهای اصلی افراد و اجتماع آنها به شمار است این گمان بری رو به ضعف می گذارد; زیرا در این جامعه ها چون از نظر مادی سرشار شده اند ناگزیر ارزشها و خواسته های فرامادی مانند حقوق انسانها چگونگی زندگی محیط زیست اخلاق دین سیاست و… سر بر می آورند و با توجه به این ارزشها نه تنها مسائل سیاسی نزد مردم کم رنگ می شود بلکه بیش از گذشته اهمیت پیدا می کنند و در کانون توجه قرار می گیرند چون مجال بیش تری به دست می آورند تا به ارزشهای فرامادی بپردازند.
۲) توتالیتر شدن نظام از سوی نظام آگهی رسانی آغاز می گردد به این معنی که در جامعه های انفورماتیک گسترش پخش و آموزش همگانی آگاهی ها انجام گرفته و مشکلی ندارد ولی دستیابی آزادانه و برابر همه به آگاهی ها هنوز قضیه ای حل ناشده است. به دیگر سخن سامانه و شبکه آگهی رسانی در سطح کشور و جهان به گونه ای است که هم داده های آگاهی بخشی آنها در خور دستیابی هر کس نیست و هم پردازش و برونداد اطلاعاتی زیر نظر همگان واقع نمی شوند. به این ترتیب نظام سیاسی به سوی توتالیتر شدن حرکت خواهد کرد.
این نگرانی در سخنان دکتر حمید مولانا بازتاب یافته است :
(دسترسی به اطلاعات جمع آوری شده برای همه میسّر نیست و چون اطلاعات منبع قدرت و ثروت است در نتیجه شکاف بین آن عده که ثروت مندان اطلاعاتی و فقرای اطلاعاتی نامیده شده اند بیش تر می شود.)۳۴
توتالیتریسم اطلاعاتی از آن رو که نوک پیکانش متوجه فرهنگ و فکر خواهد بود پیامدهای ناگوار و ناخوشایندی در دراز مدّت با خود می‌آورد. اما باید درنگ کرد که این گونه توتالیتریسم چگونه ممکن است.
در کشورهایی که تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات فرسوده و گسترش نایافته است گمان این که یک نظام سیاسی توتالیتر از جانب کشورهایی که از تکنولوژی اطلاعاتی پیشرفته برخوردارند بر آنها بار شود بسیار زیاد است; همان گونه که امروز بیش تر کشورهای اسلامی واپس نگه داشته شده تهاجم فرهنگی بیگانگان مستبد را تجربه می کنند و برای رویارویی با آن با دشواری رو به رویند.
این یورش یک سویه همان توتالیتریسم اطلاعاتی و ارتباطی بیش نیست.امّا کشورهایی که تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات و نیز شبکه اطلاعاتی آنها یکسان کمال پذیرفته و گسترش یافته و همترازند و نیز گنجایی داده ها و توانایی پردازش آنها و حجم بروندادشان برابر است گمان بستگیهای توتالیتر در عرصه اطلاعات که به نظام سیاسی توتالیتر خواهد انجامید میان آنها خیلی ضعیف و نزدیک به صفر است. در مَثَل آمریکا توان آن را ندارد که یک نظام سیاسی توتالیتر برخاسته از تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات را بر ژاپن بار کند.
امّا احتمال این که نظام سیاسی توتالیتر در درون یک کشور و جامعه تمام انفورماتیک از جانب قدرت سیاسی که سرچشمه های اطلاعاتی بسیاری را در اختیار دارد شکل گیرد نیز دشوار است; یعنی دوام نخواهد داشت. البته انگاره ما جامعه انفورماتیک است که شبکه های پخش دانایی و سامانه اطلاعاتی فراگیر دارد.
به طور طبیعی در پیشرفته ترین جامعه های انفورماتیک دولت که جلوه گاه و سمبل قدرت سیاسی است از اطلاعات خام و پخته بهره مند است; در حالی که تمام جامعه از آن بی خبرند ولی این سبب نمی شود تا صاحبان چنین اطلاعاتی بتوانند نظام سیاسی توتالیتر را بر جامعه بپذیرانند; زیرا برای رسیدن به هدف حالت برون ذهنی بخشیدن و آشکارکردن چنین اطلاعاتی از راه رسانه های دیداری شنیداری نوشتاری سازمانهای مربوط و… در سطح اجتماع لازم است و چون در جامعه انفورماتیک انگاریده ما که سامانه ها و شبکه های اطلاعاتی نه تنها سخت افزار اطلاعاتی و ارتباطی در دسترس همگان یا بخش بزرگی از کسان جامعه است با پخش چنین اطلاعاتی در درون این شبکه ها پردازش شده و دستاوردها و بروندادهای بسیار گوناگون آن را در جامعه فراروی کسان و نهادها قرار می دهد و به این ترتیب جامعه را از حالت اثرپذیری و پذیرش بیرون می آورد و همه پرتکاپو و آگاهانه وارد میدان عمل می شوند. و بدین سان نقش یک سویه برنامه اطلاعاتی یاد شده را کاهش داده بر آن قید و بندهایی می زند و حالتی را به میان می آورد که درست در برابر توتالیتر واقع است.۳) گمان دیگری که برای توتالیتر شدن نظام سیاسی آینده برده شده این است که: با پیشرفت تکنولوژی ارتباطات حیات اقتصادی سیاسی و فرهنگی بسیاری از کشورها به هم پیوند خورده است و ادامه و کارامدی چنین پیوندی به دگرگونیهای زیر ساختاری و پدید آوردن سازمانهایی که هم از نظر ساختاری و هم ازجهت کارکرد فراسوی ملتها و کشورها سیر کند نیاز دارد. شرکتهای فراملیتی (بویژه در حوزه اقتصاد و برنامه ریزی اجتماعی) که هم اکنون در غرب پدید آمده اند پاسخی است به چنان نیازی.
و از آن رو که این شرکتها از گنجایی و توان مندی بالایی در اقتصاد و سیاست جهانی برخوردارند احتمال پیدایی نظم توتالیتر از ناحیه آنها قوت بیش تر می یابد. از کسانی که به سوی چنین انگاره ای رفته آدام شاف است که می نویسد:
(من در این مورد به نهادهای سلطه گر فراملی و چند ملیتی فکر می کنم که حتی هم اکنون در برخی زمینه ها از نظر اقتصادی به مراتب قدرت مندتر از اکثر کشورهای بزرگند مضافاً این که به علت ساختار عوامل و زمینه گسترده تأثیر گذاریهایشان امکانات بسیار زیادی برای زیر نفوذ قرار دادن سیاست بین المللی در اختیار دارند زیرا اگر قرار این بود که گرایشهای توتالیتر کمک شود این تأثیر گذاری دارای اهمیت ویژه ای است.)۳۵
این ساختارهای فراملی نسبت به کشورهایی که پایه های آن به شمار می روند هیچ گونه نظام توتالیتر را بار نخواهند کرد اما نسبت به کشورهایی که در درون آن ساختار جای ندارند و از دید اقتصادی و نظامی چندان توان مند نیستند گمان این که با نظام توتالیتر روبه رو شوند تا حدی عملی به نظر می آید.
از آنچه تا کنون به قلم آمد چنین نتیجه می توان گرفت که تکنولوژی در جامعه فراصنعتی از نظر ساختار درونی و جریان طبیعی موافق و یا زمینه ساز یک نظام سیاسی غیر استبدادی غیر دیکتاتوری گوناگون پذیر دارای مرکز از نظر برنامه ریزی سیاسی محاسبه گر مسؤول و فضای باز برای همکاریها و انبازیهای سیاسی مردم است; هر چند نظم توتالیتر به بیانی که گذشت ممکن است در چنین جامعه ای نیز رخ نماید .
● تکنولوژی ـ دین
▪ بیوتکنولوژی مهندسی ژنتیک دین و چالش‌ها
تکنولوژی در مرحله فراصنعتی بی اندازه رشد کرده و کمال یافته است. رشد و دامن گستری تکنولوژی نه از نمود فیزیک و زاویه مادی آن بلکه از نمود توان کارکرد و قلمرو آن است. یعنی تکنولوژی از نظر فیزیکی روی به سوی کوچکی می گذارد ولی توانایی توانایی ترکیب کنندگی و قلمرو زیر پوشش آن به گونه شگفت انگیزی رو به گسترش است.
هرگاه چنین تکنولوژی ای را در برابر دین و یا دیگر ارزشها قرار دهیم و بخواهیم بستگیها و دادو ستدهای آن دو را باز شناسیم چالشهایی را در حوزه مفاهیم گزاره های شناختی و شناختاری ساختار و کارکرد میان دین و تکنولوژی خواهیم دید.مراد از ساختار نهادها و ساختاری است که برآیند تکنولوژی است نه ساختار خود دین.
بیوتکنولوژی (تکنولوژی زیستی) که به انگاره بیش تر کارشناسان و آینده نگران پایه و بنیاد دگرگونیهای جهان در آینده را سامان می دهد و چهره جهان را عوض خواهد کرد و نیز مهندسی ژنتیک که از درون بیوتکنولوژی بیرون جهید و از سال ۱۹۷۰ م بدین سوی مرحله های دگرگونی و کارکرد خویش را می گذراند اثرگذاری شگرفی مانند: دگرگونی نظام طبیعت و مسأله آفرینش… را پدید آورده; یعنی در همین دو محور فضای پرچالشی را با دین فراهم ساخته است.
مهندسی ژنتیک توانست به لایه های پنهان و حریمی که از چشم نامحرمان دور نگه داشته شده بود و در ضمن بنیاد یک ارگانیسم و موجود زنده را می ساخت وارد شود. آن نهان خانه چه بود؟
چیزی جز ژنهای انسان و دیگر ارگانیزمها نمی توانست باشد. جایی که تمامی اطلاعات و برنامه ریزهای موجود گردآمده و گنجانده شده است.
روشن است دستیابی به چنین جایگاهی پیروزی بزرگ و سرنوشت سازی به شمار می آید; زیرا از همین جاست که آینده یک موجود رقم می خورد; رقم خوردنی که خویشتن خویش و (من آگاهش) در آن هیچ بهره ای نخواهد داشت. بشر در گذشته برای به زنجیر کشاندن دیگران به زور و سلاحهای گوناگون چنگ می زد; امّا امروز با شناسایی ژنوم ها و پدید آوردن دگرگونیها در آن بدون هر گونه درشتی به آن خواسته دست می یابد.
آری مهندسی ژنتیک ساختار جغرافیا و ویژگی ژنهای ارگانیسم را دگرگون می کند. به دیگر سخن بشر با چنین دانش و تکنولوژی ای توانا خواهد بود اطلاعات و برنامه ریزی ویژه و حتی دلخواهی را در ساختارِ ژنیِ آفریدگان پدید آورد. معنای این سخن این است که از این پس تمامی ویژگیها و خویهای فیزیکی و آناتومیک تلاشها و تکاپوهای زیستی و بیولوژیکی مغز اعصاب و دیگر دستگاهها و سامانه های موجود زنده در همین دنیا ساخته و هدایت می شود و درست همین مفهوم سازندگی و ساختن است که مسأله آفرینش را پیش می آورد و عرصه چالش را نمایان می سازد.
مهندسی ژنتیک چه در انسان و چه در رستنیها سبب پیدایش دو مسأله اساسی و حیاتی می گردد که در هر دو دین به چالش فراخوانده می شود آن دو مسأله عبارتند از:
۱) آفرینش.
۲) دگرگونی نظام طبیعت.
آفرینش مهندسی ژنتیک فرانمایی کشف و شناسایی ژنوم های انسانی ـ حیوانی و نباتی و با مهندسی برنامه ای و اطلاعاتی در ژن; یعنی پدید آوردن اطلاعات و برنامه های جدید و یا برنامه و اطلاعات نهفته در ژن را به مسیر ویژه هدایت کردن تواناست به پدیدآوری سلول و بافتهای جدید با کارکرد دو چندان (در عرصه های جنسی عصبی و…) گزین و دگرگونی شکل و اندازه موجود. و پدید آوردن هموزنی و برابری در سلول و کل ارگانیزم تولید و رشد ویژگیها و نشانه های ویژه گزین و دگرگونی جنسیت در آغاز و حتی در مرحله های پیش از آن خلق دو جنسیتی که برایند دگردیسیهای ژنتیکی و دگرگونی و تلاش بیولوژیکی و آناتومیک پاره ای از دستگاه های انسان است و در اثر آن مردان می توانند باردار شوند و نطفه پرورش دهند. و هست کردن انسانهایی که از توانایی مغزی و ذهنی بسیار بالا برخوردارند و از نظر فیزیکی دارای اندامی ریزند.و یا هست کردن و پدید آوردن انسانهایی که خویها و منشهای انسانی در آنها خاموش شده و در برابر خویها و منشهای حیوانی چون درندگی پرخاش خشونت وحشی گری و… در کنار اندامهای فیزیکی تناور در آنان زنده و پرورانده خواهد شد.
پیش بینی شده که آنان در جنگها و یک سری کارها در کشورهای دیگر به کار گرفته خواهند شد. (البته پدید آوردن چنین انسانهایی با تکیه بر دگرگونیهای ژنتیکی است نه دستاورد و فراورده محیط و زمینه های فرهنگی.)
تمامی این فراورده ها و پدیده ها برایند دگرگونی حاصل شده در رشته های پروتینی ( D.N.A)است بویژه در نوکلئیک اسید (N) که جایگاه و خاستگاه تمامی اطلاعات و برنامه های زیستی حرکتی و ادراکی موجود و ارگانیزم است.
این توان مندی در سخنان زیر نیز به خوبی بازتاب یافته است: (دستکاری ژنتیکی تنوع زیستی و ساختار ژنوم طبیعت را بر هم می زند…اولین آزمایشهای ژن درمانی شروع و امکان برنامه نویسی مجدد بدن انسان فراهم شده که خود یکی از پیشرفتها در علوم پزشکی است.)۳۶
همچنین با مهندسی ژنتیکی دگردیسیهایی در شکل اندازه طعم رشد و سایر ویژگیهای گیاهان رستنیها و حیوانات پدید آمده و ادامه خواهد داشت. از باب مثال از راه تزریق ژن هورمون رشد انسانی در موش فرایند رشد آن را چند برابر می کنند:
(موشی که ژنهای هورمون رشد انسانی را به صورت نوترکیبی در خود جای داده باشد نسبت به نوع دستکاری نشده رشد بیش تری را نشان داده است و لیکن اغلب موش با مشکلات باروری مواجه می گردد.)۳۷
بنابر آنچه گفته شد مهندسی ژنتیک و بیوتکنولوژی اندازه گیری یکسان کردن تراز سازی شکل آفرینی آفرینندگی که همه در فرایند پدید آوردن یک موجود نمود پیدا می کنند و به دیگر سخن جزء فرایند پدید آورندگی اند به خاستگاه و سرچشمه انسانی تکیه می زنند و به این ترتیب انسان در امر آفرینش نه به عنوان شریک بلکه آزادانه دخالت خواهد کرد و دین و تکنولوژی را به سوی یک چالش فرا می خواند.
چالش دین و تکنولوژی در مسائلی مانند: ترازسازی نقش و صورت آفرینی اندازه گیری و آفرینندگی به شرح زیر است:
در ادیان توحیدی بویژه دین اسلام که فرایند پدید آمدن یک و یا هر آفریده ای بر ساخته از آفریدن توازن ترازسازی اندازه گیری و شکل آفرینی است هیچ چیز و کسی را توان همنشینی با خدای متعال در این فرایند نیست.
در دین اسلام نه تنها آفریدن چیزی بلکه مذکر و مؤنث بودن آن هم بسته به اراده خداوند است. یعنی خداوند انسان را می آفریند و جنس آن را مذکر باشد یا مؤنث معلوم می کند چنانکه در آیات ذیل می خوانیم:
(و انّه خلق الزوجین الذکر و الانثی)نجم۴۵
و این که اوست که دو جفت آفرید نر جفتِ ماده و ماده جفتِ نر.
(للّه ملک السموات و الارض یخلق ما یشاء یهب لمن یشاء اناثاً و یهب لمن یشاء الذکور)شوری ۴۹/
پادشاهی آسمانها و زمین باخدای یگانه است. هرچه را بخواهد می آفریند. به هر کسی بخواهد دختر(مادینه) می بخشد و به هر کس بخواهد پسر(نرینه) می بخشد.
و نیز تنها خداوند تمامی مرحله های صورت دهی انسان و همه آفریدگان را از آغاز تا پایان انجام می دهد و در قدرت خویش دارد و هیچ کس را یارای ورود در چنین آوردگاهی نیست. این معنی را در آیات بسیار از جمله آیات زیر می توان دید:
(الذی خلقک فسوّئک فعدلک. فی ایّ صورة ماشاء رکّبک.)انفطار۷/ ـ ۸
خدایی که تو را آفرید و تو را راست و هموار کرد. پس اندام تو را در خور یک دیگر آفرید. به هر صورت که خواست آفرید .
(…هو الذی یصوّرکم فی الارحام کیف یشاء)آل عمران ۶/
خداوند است که صورت شما را هر طور بخواهد در رَحِم درست می کند و جز او خدایی نیست و او توانا و داناست.
در این دو آیه مبارکه آفریدن یکسان کردن ترازسازی و صورت دهی به عنوان کارهای الهی به ذات خداوند متعال بستگی دارند.
و نیز بر اساس آیات مبارکه زیر اندازه گیری از جانب خداوند متعال صورت می گیرد:
(انا کلّ شیء خلقناه بقدر)قمر۴۹/
ما هر چیز را به اندازه و به دانش و به مقدار معیّن بیافریدیم.
( و ان من شیء الاّ عندنا خزائنه و ما ننزّله الاّ بقدر معلوم) حجر۲۱
هیچ چیز نیست مگر آن که نهاد و نهفت آن در نزد ماست و ما آن را فرو نمی فرستیم مگر به اندازه معلوم.
(الله یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر)رعد۲۶/
خداوند می گستراند و می گشاید روزی را به هر کس که بخواهد و تنگ می گرداند بر او که بخواهد.
(و خلق کلّ شیء فقدّره تقدیراً)فرقان ۲/
و همه چیز را آفریده و آن را اندازه و هنگام نهاده است.
صورت آفرینی اندازه گیری تراز سازی آفرینش یکسان کردن که در آیات یاد شده آمده اند. چنانکه گذشت عناصر و سازه های فرایند ایجادند نه این که تنها مفاهیم انتزاعی باشند. و به طور طبیعی عالم شهود و طبیعت (فیزیک) خاستگاه و از نمونه های یقینی آنها به شمار می آیند; بویژه مفهوم تقدیر که معنای تعیین اندازه را برای وجود و پدیده طبیعی و انسانی و نیز فرایند کنش تعدیل و تغییر را می رساند انس بیش تری با عالم شهود و مرحله و مرتبه طبیعی هستی دارد.
همین معنی را از روایتی که از حضرت رضا(ع) نقل شده است نیز می توان دریافت. این روایت در ذیل آیه دوم از سوره فرقان در تفسیر صافی آمده است: (القمی عن الرضا علیه السلام قال: تدری ما التقدیر؟ قیل: لا. قال: هو وضع الحدود من الآجال و الارزاق و البقاء و الفناء.)۳۸
مهندسی ژنتیک همان گونه که بیان شد در درون این مفاهیم دگرگونی به وجود آورده و پیوند آنها را با خداوند دگرگون کرده است; یعنی مهندسی ژنتیک برای بشر این توان مندی و امکان را فراهم آورده و خواهد آورد که دست به آفریدن جنس مذکر و مؤنث در انسان و حتی گیاه بزند و فرایند صورت گری نطفه را از آغاز تا انجام زیر نظر بگیرد و معلوم کند.و اندازه حیات شکل رنگ قد و تناوری انسان و رستنی را روشن سازد.
به طور طبیعی در این جا این پرسش به میان می آید: اندازه ای ازحیات مرگ رزق تناوری بدن شکل و اندازه فرایند رشد و قدرت مغزی و… که خداوند برای هر آفریده (انسان ـ نبات) در نظر گرفته و تعیین فرموده کدام است؟
آیا عمر حیات شکل تناوری رنگ و… معمولی که قبل از این دگرگونیهای ژنتیکی در انسان و نبات به چشم می خورد اندازه ای است که خداوند گزین فرموده است؟
ییا شکلها عمرها رنگ‌ها توانایی‌های مغزی و خوی‌ها و ویژگی‌ها چیزهایی هستند که پس از مهندسی ژنتیک برای یک موجود در نظر گرفته و گزیده می شود؟
اگر اولی است در این صورت مهندسی ژنتیک جایگزین آفرینش گری خداوند شده است نه در طول بلکه در عرض آن و این با آموزه های دینی در مورد آفرینش گری و پروردگاری خداوند ناسازگار است. و اگر اندازه معلوم که خداوند برگزیده دومی باشد در این صورت تکلیف اولی چه می شود؟
گذشته از این لازم می آید که هر آنچه بشر در نظر گرفت و گزین کرد خدا بپذیرد. و این چیزی جز از صحنه بیرون گذاردن خدا نتیجه نمی دهد و این هم با دین ناسازگار است. مانند همین بیان در مورد آفرینندگی تصویرگری هم برابری و ترازسازی نیز صادق است. به این ترتیب مهندسی ژنتیک در فرایند ایجاد دین را به چالش می طلبد.
● تغییر نظام طبیعت
یکی دیگر از پیامدهای مهندسی ژنتیک و بیوتکنولوژی دگرگونی نظام طبیعت و حتی هستی خواهد بود. مکانیزم این فرایند از راه برنامه نویسی که در ژنوم های انسانی و نباتی صورت می گیرد به حقیقت می پیوندد. با این برنامه نویسی جدید و جایگزین کردن اطلاعات نوین در ژنها بویژه در (نوکلئیک)(D.N.A) می توان رشد نبات را چندین برابر از اندازه شناخته شده و معمول افزایش داد. در نتیجه زمان به ثمر نشستن و بلوغ آن را کوتاه کرد و به جلو انداخت. شکل رنگ و حجم آن را دگرگون ساخت و رستنیهایی را که جز در سرزمینها و جاهای گرم نمی توانستند زیست کنند و به ثمر بنشینند در جاها و سرزمینهای یخبندان زیست پذیر ساخت.
همچنین در مورد انسان چنانکه گذشت انسانهایی با گنجاییهای گوناگون ادراکی حرکتی و هوشی اوصاف اخلاقی و رفتاری ویژه اندام بزرگ یا کوچک… تولید و تربیت نمود.
تمامی اینها نشان و حکایت از دگرگونی بنیادین در نظم طبیعی و شناخته شده حیات و هستی دارد که برایند کنش رویارویی ذهن انسانی با عین بیرونی و طبیعی است. و چنین نگرشی با نظمی از پیش روشن شده و دگرگون ناپذیر در بینش دینی همساز و همخوان نیست. و این ناسازگاری را در مقوله هایی مانند: فطرت دگرگونی در آفرینش و نوع می توان دید.
فطرت: همان گونه که بیان گردید مهندسی ژنتیک و بیوتکنولوژی دگردیسیهای بنیادینی را در نظم طبیعی و شناخته شده آفریدگان بویژه انسان و نبات پدید آورده است که نتیجه آن دگردیسی ساختار وجود آفریدگان است.
فطرت را چه به معنای جریان طبیعی نیروها گنجاییها و آمادگیها بدانیم چه آن را تلاش کوشش و کنشی تکوینی به سمت و سوی به حقیقت پیوستن هدف نوعی آفریدگان بفهمیم و چه فطرت را به این معنی بگیریم که ساختار وجودی هر موجود به گونه ای است که کمال مطلق را می جوید در هر حال مهندسی ژنتیک تمامی این معانی را جا به جا می کند; زیرا با برنامه نویسی جدیدی که در ژنها انجام می گیرد روند و نظم طبیعی نیروها و استعدادها به هم می خورد و در واقع طبیعی بودن پدیده وصف مُبهمی بیش نخواهد بود.
در مَثَل جریان رشد یک نبات یا یک انسان (پاره ای از اعضا و بافتهای بدن… ) پیش از پیدایش ژنتیک به گونه شناخته شده مدت زمانی را در مَثَلْ سه ماه یا ۱۴ سال را در بر می گرفت اما پس از پیدایش مهندسی ژنتیک آن زمان معیّن خیلی محدود و کوتاه می گردد. همین گونه است اندازه طبیعی یک نبات میوه انسان و… در این جا پرسش این است که حالت و جریان طبیعی کدام یک است; پیش از مهندسی ژنتیک و یا پس از آن؟
اگر پیش از مهندسی ژنتیک باشد بعد از آن جریان طبیعی نخواهد بود. در نتیجه فطرت امری پایدار و دگرگون ناشدنی است و اگر پس از مهندسی ژنتیک باشد; باز هم نظم طبیعت به هم خورده و فطرت نو شونده به وسیله بشر آفریده شده و ناپایدار خواهد شد.
و این گونه است مسأله نوع; زیرا پس از برنامه نویسی جدید بسیاری از امور که به عنوان امور ذاتی و ویژگیهای موجود شناخته می شدند و نوعیّت را می ساختند جایگزین و دگرگون می شوند و به این ترتیب نوعیّت ثبات و پایداری نخواهد داشت تا در راستای به حقیقت پیوستن آن همه کنشها و جست و جوها بسیج شوند.
بر آموزه ساختار وجودی نیز همین قصه می رود چون با مهندسی ژنتیک ساختارهای وجودی گوناگون ممکن گردیده که در پاره ای از آنها کمال مطلق جستن از بین رفته است. در مثل در انسانهای بزرگ اندام درنده خشونت طلب و خالی از توانایی مغزی و ذهنی که بر پایه برنامه نویسی ژنتیک به وجود آمده اند و یا خواهند آمد از کمال مطلق خواهی و فطرت خداجویی اثری و خبری نیست.
هر چند در ایستارها و چالشهای یاد شده جای درنگ وجود دارد ولی باید با دقت فراوان ساحتهای گوناگون را کاوش کرد و لیکن با ذکر دو مطلب می توان حضور آفرینش گرانه خداوند را باز یابید:
۱) پدید آوری در آمیختن شکل دادن و دگرگونی که در ریز و بزرگ جهان انسان و میکروارگانیزم ها و… شاهد آنیم و بشر خویش را در بهبود دگرگونی و همارگی حیات و نظم طبیعت توان مند بابیده است همه و همه بر پایه و بنیاد ویژگیهایی که از سازه های وجودی آفریدگانی در سطح میکروماکرو هستی بوده انجام می پذیرد و علم نوین در تولید آنها و نیز در چرایی هر کدام نقشی ندارد. به طور مثال ذرّه های بنیادین چون (پروتون) (نیوترون) (الکترون) و یا (کوارک هایd وu ) دارای بارهای مثبت و منفی هستند.( و این ایستار و ویژگی جزء ساختار وجودی آنهاست) که قوام و دوام ماده و حیات را در صورتهای گوناگون انرژی و نیروی هسته ای قوی و ضعیف میدان الکترومغناطیسی گرانش … را پدید آورده است. علم با کشف و کاربرد اینها و نیز با استفاده و تکیه به ویژگیهای این چنینی دست به تولید صورتهای ماده مواد و نیرو یازیده است.
امّا این که علم بتواند آن ویژگیها و قانونهای سازه ای مواد را تولید استمرار و یا نابود کند توانا نیست; یعنی علم نمی تواند به (e) و یا (پروتون) بار الکتریکی جز آن که دارند بدهد و یا آن را از بین ببرد. به این ترتیب آفرینش گری خداوند چه در پدیدآوری و چه ماندگاری از راه همین ویژگیها و قانونها که از سازه های وجودی آفریدگان هستند هماره و پی در پی است.
۲) آن گونه که پروفسور هاوکینگ در کتاب تاریخچه زمان یادآور شده مکانیک کوانتم پیش بینی قطعی و با دقت کامل هر رویداد و حادثه و دگرگونی را در کائنات ناروا می داند و همین ویژگی حضور هماره خداوند را در کائنات و هستی می رساند. هر چند تعجب از منظور و مقصود این کار وجود دارد. در حالی که نظریه مکانیک کوانتم از دیدگاه های علمی به شمار آمده که توان روشن گری و فراگیری آن در ساحتهای گوناگون هستی مورد تأیید قرار گرفته است.
دگرگونی آفرینش:با توجه به آنچه یاد شد بنای فطرت در انسانهای پدید آمده از راه مهندسی ژنتیک از هم فرو می ریزند و در تار و پود آن گسست سهمگینی پدیدار می گردد و این پدیده یکی از آموزه های مهم دینی را; که همانا دگرگون نشدن آفرینش باشد ۳۹ دستخوش طوفانی سهمگین قرار می دهد.
زیرا اگر جریانهای طبیعی نیروها و ساختارهای وجودی دگرگون شوند دگردیسی آفرینش نیز به حقیقت می پیوندد.
دگرگونی نوع: از جُستارهایی که در بخش پایانی فطرت آمد این نتیجه به دست می آید که آنچه در انسان ذاتی و عرضی است (ساختار وجودی) در خوری جایگزینی و دگردیسی را دارند که مهندسی ژنتیک آن را نمایانده است. و چون وجود نوع بر آمده از ذاتیها و امور ثابتی است و از آن رو که اینها دستخوش دگرگونی شده اند نوعیّت نیز چنین خواهد شد. به این ترتیب از حیث تحقّق ما یک گونه انسان نخواهیم داشت بلکه گونه گون انسانها را خواهیم داشت.
از دیگر سوی با دستیابی به بیوتکنولوژی و مهندسی ژنتیک زمینه وارد شدن در اساسی ترین واحد زیستی; یعنی ژنها فراهم آمده و برنامه ریزی نوین زیستی برای موجود و اندامگان به وسیله خود انسانها انجام پذیر گردیده است.
از آن جا که این فضا به روی انسانها باز شده است هیچ دور نمی نماد که دگرگونیهای ژنتیکی در درون طبیعت صورت پذیرد و نیروهای طبیعی خود عهده دار آن گردند.
در این صورت احتمال این که انسان برایند تکامل تدریجی آفریدگان زنده پیش از خودش باشد داده می شود و مهندسی ژنتیک این احتمال را تا اندازه ای یاری می رساند.
در نتیجه آموزه دگرگونی انواع ممکن می شود و با آموزه دینی که انسان را نوع مستقل می داند به چالش می افتد. تمامی جُستارهایی که درباره اثرگذاری تکنولوژی زیستی بویژه مهندسی ژنتیک گفته و پیامدهای آن برای انسان و دیگر آفریدگان باز نموده شد پاره ای رخ داده و جامعه بشری آنها را آزموده و پاره ای دیگر هر چند رخ نداده اند امّا با توجه به کارکرد و توانایی مهندسی ژنتیک گمان این که پدید آیند زیاد است که در این صورت چالش‌های سنگینی را فرا روی دین قرار خواهد داد.
تا این جا دریافت‌ها و گزاره‌های شناختاری دین با تکنولوژی ناسازگاری می نمود بیان گردید و اینک به رابطه و پیوندها و بستگی‌های کارکردی آنها می پردازیم:
در مرحله فراصنعتی یعنی روزگار ما قوای بشری چه در نقش تکنولوژی چه به وسیله آن جلوه دو چندان یافته است به این معنی که بشر با شتاب دقت اطمینان بیش تر پرده از بود وهستها برگرفته و دوری و جدایی خویش را با آن کم و کوتاه ساخته و حوزه های نفوذناپذیر را گشوده است.
در اثر انقلاب الکترونیک از سطح بزرگ هستی گذر آغاز شده و چهره های ریز هستی برای انسان جلوه کرده است.تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات روزگار ما که پیشرفت چشمگیری داشته ساختار سیاسی فرهنگی اقتصادی و اجتماعی جامعه را دستخوش دگرگونی بنیادی کرده است. و این ساختار بارها بیش از گذشته سازمان یافته تر گوناگون و ویژه کار(تخصص) طلب است.
معنای این ویژگی‌ها تکیه بیش از اندازه سازمان اجتماعی به عقلانیّت بشری به جای عقلانیّت دینی است. در مَثَل در حوزه سیاست همان گونه که بیان شد تکنولوژی دگرگونی‌های اساسی و بنیادین در ساختار قدرت رده ها و لایه های حاکم (مدیران دانشمندان تکنسین‌ها…) روش حکومت سازمان‌دهی پیوند و بستگی بین کسان جامعه دولت و… به وجود آورده است که لازمه آن جا به جا کردن مشروعیّت قدرت از دین به عقل بشری است.
آموزش و پرورش دیگر نه در کلیسا و با روحیه غیرانتقادی انجام می گیرد که به وسیله نهادهای انسانی در درون جامعه انسانی به گوناگون گونه ها: آوایی سیمایی نوشتاری و گفتاری همراه با نقد و خطاپذیری انجام می گیرد.
بزه‌ها و کژی‌ها و کژرفتاری‌های اخلاقی و اجتماعی نه با پند و اندرز که با پدید آوردن فضاهای مناسب برآوردن نیازهای جنسی پدید آوردن کار پخش سالم و برابر خدمات و درآمدهای همگانی گسترش رفاه همگانی و برنامه آموزشی فراگیر پیش گیری و اصلاح می شوند.
به این ترتیب کارکرد دین در حوزه های سیاست مدیریت بهداشت فرهنگ آموزش و پژوهش سامان دهی اجتماعی طبیعت و در مجموع حیات کم رنگ و ضعیف می شود و جای و نقش خود را به انسان مجهّز به تکنولوژی و سلطه جو وامی گذارد.
ارزش‌های فرامادی‌ای که در فرهنگ و تفکر فرا مدرنیسم زاده شده اند تمامی ارزشهای دنیوی و برای بهبود حیات مادی جسته می شوند. ارزشهای فرامادی چون بهبود زندگی توجه به بستگی و پیوند میان کسان آبادانی و نگهداری محیط زیست افزایش خدمات دانایی به مانند سرچشمه قدرت و ثروت گوناگونی اطلاعات و… هیچ یک پایندان و در بردارنده مفهوم و پیام آخرتی نیستند بلکه پاسخ به نیازی برخاسته از چگونگی مادی بهترند. و در ضمن روش حفظ و تکامل حیات دنیوی در مرحله فراصنعتی می تواند باشد. از این روی به حقیقت پیوستن آن در گرو حرکت و همکاری گروهی است نه تلاش و تکاپوی فردی. و همچنان با پاره ای از حرکتهای مادی که بیش تر رنگ حیوانی دارند جمع پذیرند ; مانند همجنس بازی که به راحتی در کنار توجه به محیط زیست و خدمات قرار می گیرد.۴۰
بنابراین توجه و حرکت جامعه های پیشرفته صنعتی به سوی ارزشهای فرامادی و معنوی برابر حرکت به سوی ارزشهای معنوی و آخرتی که در فرهنگ دینی بویژه ادیان توحیدی آمده اند نیست.
● تکنولوژی و حقوق
بین تکنولوژی و حقوق از دیر باز دادوستدها پیوند برقرار بوده; امّا در روزگار ما با گسترش تکنولوژی حوزه داد و ستد آن دو دامنه بیش تری پیدا کرده است.کارکرد تکنولوژی روزگار ما در حوزه حقوق و داد وستد میان آنها به قرار زیر است:
۱) دگرگونی مبنای مسؤولیت مدنی: تکنولوژی مبنای مسؤولیت مدنی را دگرگون کرد. به این بیان که در دورانهای پیشین و حتی در زمان کنونی در پاره ای از مکتبهای حقوقی جبران زیانهای فرد زیان دیده بر اساس انگاره کوتاهی ورزیدن(تقصیر) پرداخت می شود; یعنی کسی که زیان مالی یا جانی و… دیده است پس از آن که ثابت کرد کارفرمایش در زیان یاد شده نقش داشته و کوتاهی ورزیده سزاوار است که درخواست زیان کند و اگر نتوانست کوتاهی زیان رساننده را ثابت کند چیزی را سزاوار نخواهد بود چنانکه هر گاه خود فرد در زیانی که به او رسیده کوتاهی کرده باشد چیزی به او به عنوان جبران زیان پرداخت نخواهد شد. امّا پس از آن که سامانه فراوری و تلاش ماشینی و سازمانی به وجود آمده کار در عمل از حالت فردی به درآمد و صورت گروهی به خود گرفت محیط کار و تلاش در کنار گستردگی پیوستگی ساختاری و کارکردی پیدا کرد (همه برایند تکنولوژی است) و مبنای مسؤولیت مدنی دگرگون شد.
چون ثابت کردن کوتاهی ورزیدن را در چنین محیط پیچیده با بستگی‌ها و پیوندهای سازمانی دشوار می دیدند مبنای مسؤولیت را دگر کردند و گفتند: همین که یک فرد و یا مجموعه شروع به کار کنند چه در سطح خُرد و چه در سطح کلان محیط خطرساز و خطرخیزی را به وجود می آورند.از این روی آنان پاسخ گوی هر گونه زیانی هستند که به کارکنان در آن محیط وارد می شود و اسم این مبنای مسؤولیت مدنی را نظریه خطر گذاردند که برایند تکنولوژی است:
(برخی معتقدند که تکنولوژی عامل و منبع مسؤولیت مدنی را دگرگون ساخته است. عواملی چند باعث گردیده که ستاره اقبال نظریه تقصیر رو به افول گذارد….و آن عوامل عبارتند از:
الف) پاگذاردن ماشین در عرضه زندگی بشر! به کار رفتن نیروهای جدید همانند نیروی بخار و برق و… موجب تحول و دگرگونی عظیمی شده و در اثر این دگرگونی تعداد وقایع زیانبار(… تصادم قطارها انفجارهای هسته ای و…) رو به افزایش گذاشته است. در برخی از این وقایع منشأ حادثه زیانبار یک نقص فنی غیر قابل پیش بینی می باشد. در این صورت کسی را نمی توان در بروز آن مقصر انگاشت….
با توجه به عوامل یاد شده قانونگذار دیگر نظریه تقصیر را نپذیرفته… و نظریات دیگر را ارائه کرده اند مثل : نظریه خطر نظریه مختلط نظریه تضمین حق….)۴۱
۲) تکنولوژی مولّد حقوق: تکنولوژی از آغاز پیدایش بستگیها و پیوندها حالت و چگونگی و چیزهایی را به وجود می آورد که به طور طبیعی حقوقی ویژه بر آنها بار می گردد.
پس از انقلاب الکترونیک و به ظهور رسیدن تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات حقوق جدیدی مانند حق پیوند و بستگی (ارتباط) برقرار کردن حق پیوند و بستگی داشتن و حق کاهش و افزایش آن میان ملتها دولتها افراد حقیقی و حقوقی …. و نیز حق آگاهی یابی حق آگاهی رسانی حق فرآوری و پخش آگاهیها دانستنیها حق دستیابی به سرچشمه ها و سامانه های اطلاعاتی وحق پردازش آنها… پدیدار شدند.
بیوتکنولوژی و مهندسی ژنتیک حقوق و مسائل اساسی حقوقی را به میان کشید. چنانکه گذشت با مهندسی ژنتیک برنامه نویسی دوباره انسان و به دست گرفتن سرنوشت او نیز شناختِ پاره ای ازژنها با ویژگیها و کارکرد ویژه در زمینه رشد ایستادگی دگرگونی شکل آواز ویژگیهای انسانی و توانایی مغزی و نیز دگرگونیهای ژنتیکی که سبب دگرگونیهای بنیادینی در انسان و نبات و… می شوند و ممکن می گردد و نیز شناخت سلولهای تولید کننده ماده نابود کننده ایدز و سرطان و… به حقیقت می پیوندد و همه اینها گزاره ها و پرسشهای حقوقی زیر را به وجود آورده است:
ـ حق ثبت انحصاری سلولهای یاد شده (سلولهای تولید کننده ماده سرطان و ایدزکُش ).
ـ حق مالکیت ژنها حق فروگیری و استفاده ویژه آنها و نیز حق خرید و فروش آنها.
ـ حق دگرگونی ژنتیکی و مالکیت اطلاعاتی ژنی به دست آمده.
ـ حق برنامه نویسی دوباره انسان آن هم به گونه آزاد.
ـ حق جابه جایی و خرید و فروش برنامه ها و اطلاعاتی که از سوی فرد و یا مجموعه ساخته و کشف گردیده و برای دگرگونیهای ژنتیکی تعبیه می شوند و وارد کردن آنها در درون ژنوم های انسانی ـ حیوانی و نباتی.
اینها از اساسی ترین گزاره ها و پرسشهای حقوقی روزگار ماست; زیرا برگشت همه آنها به حق حیات است. و کوچک ترین کوتاهی و اشتباه در این زمینه به نابودی حق حیات برای انسانها خواهد انجامید; از این روی روشنگری و نگارگری ماهیت کارکرد و قلمرو این گونه حقوق انبازی همکاری و همفکری همه جانبه دانشمندان فلاسفه و حقوقدانان را از سر تا سر عالم می طلبد. در غیر این صورت سرنوشت بشر به دست کسان و شرکتهای ویژه رقم خواهد خورد:
(شرکت امریکایی (هیومن ژنوم ساینس) در مریلند ادعای مالکیت رشته هایی ازD.N.A را کرده است که می توانند ۵۰هزار ژن یعنی بیش از نیمی از کل ژنهای انسان را شناسایی کند… این شرکت… مصرانه خواستار حق عقد قراردادهای فروش برای هر گونه کشف و نوآوری در زمینه تکنولوژی زیستی و ژنتیکی است.)۴۲همچنین با وارد شدن ماشین در زندگی و ادامه حیات به گونه سازمانی که خودتجلی گونه ای از تکنولوژی است حق دیگری به نام حق بیمه (حوادث سلامت و… ) نقاب از رُخ برگرفت.
۳) تکنولوژی به مثابه شیوه تأمین حقوق: از جمله حقوق اساسی انسان در عرصه سیاست حق مشارکت حق زیر نظر داشتن حق وارد شدن در کارها برنامه ها رایزنیها و قصدها و اراده های سیاسی ـ اجتماعی است.
روشن است برآورده شدن آنها نیاز به ابزار و شیوه های سازوار و لازم دارد. تکنولوژی روزگار ما مانند: شبکه های کامپیوتری اینترنت تلویزیون رادیو بویژه رادیوهایB.C و تلویزیونهای B.C که از توانایی پیونددهی دو سویه بهره مندند نشریه ها و مطبوعات نهادها و سازمانها وسامانه های بازی که به وسیله تکنولوژی الکترونیک به میان آمد و نیز فراگیری و همیشگی شدن آموزش از راه دیسکهای کامپیوتری تلویزیون ویدئو و… گنجایی و توان وارد شدن همه را در امور سیاسی فراهم آورده و بازدارنده ها را که از انبازی و همفکری و همکاری سیاسی جلوگیری می کردند برطرف کرده است; به گونه ای که امروزه هر کسی می تواند تمامی رفتارها برنامه ریزیها و آهنگ بر کارها را که در کانونها و جایگاه های قدرت(رهبری دولت مجلس و… ) انجام می گیرند زیر نظر بگیرد و در همان زمان درباره آنها نظر بدهد و رای مجلس و یا… را برگرداند.تا جایی که گمانه زده اند: در آینده (قرن ۲۱) گزاره و مسأله نمایندگی از مردم بر چیده می شود و هر شهروند خود نماینده خویش خواهد بود و بدون میانجی نظر می دهد و آهنگ برانجام کارها می کند.
به این ترتیب حق زیر نظر داشتن انبازی و همفکری و آهنگ بر انجام کارها در امور سیاسی تا اندازه زیادی برآورده می شوند.
حق پیوند برقرار کردن و آگاهی یابی آگاهی رسانی و پخش دانایی که برآمده از تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات است به وسیله همین تکنولوژی ساختار و سیاست گذاری سازوار به حقیقت می پیوندند.حق آموزش و حق آزادی به وسیله تکنولوژی چاپ تصویر و علایم به سوی دفاع اجرا و تامین سیر می کند.
۴) تکنولوژی و بیم دهی حقوق: تکنولوژی در مرحله فراصنعتی و روزگار ما همان گونه که آثار مبارکی برای حقوق به ارمغان آورده است پیامدهای نامبارکی را نیز نسبت به پاره ای از گزاره های حقوقی به دنبال داشته است; مانند شکستن حریم ویژه کسان از بین بردن امنیت ذهنی; که اولی از حقوق خصوصی است و دوّمی آمیخته ای از حقوق خصوصی و عمومی.
به این معنی که با شبکه های کامپیوتری خانوادگی آگاهیها و دانستنیهای سرّی و محرمانه کسان و خانواده ها از کامپیوترهای آنان بیرون کشیده می شود ۴۳پهنه ای گسترده خرید و فروش می گردند. و نیز عکسها آگاهیها و دانستنیهایی که از راه ماهواره و اینترنت بر روی مانیتورهای شخصی پخش می شوند در پاره ای هنگامها و گزاره ها امنیت ذهنی و روانی کسان و جامعه ها را با خطر روبه رو می سازند. البته این جُستار با آنچه نیل پستمن نابودی ذهنیات در عصر تکنوپولی می نامد ناسان است;زیرا وی بر این باور است که تکنولوژی رو به سوی عینیت و عمل گرایی گذارده و جا برای آفرینش گری ذهنی و بسیاری معانی تنگ شده است:
(تکنیک نه فقط با چند بعدی بودن پیچیدگی و تعدّد معانی در آرای انسان می ستیزد بلکه اصولا مقوله های ذهنی را دشمن خود می داند….)۴۴
اما مراد ما از بیم دهی امنیت ذهنی ورود انبوهی از دانستنیهای پردازش نشده و بی حدّ و مرز و خارج شدن این چنینی آن است که سردرگمی و بی هویّتی را در پی می آورد.
۵) تکنولوژی و مقام داوری و گردآوری درحقوق: نقش و جایگاه تکنولوژی در حوزه داوری حقوقی به دو گونه مثبت و منفی نمود دارد و به دیگر سخن دو گانه کارکرد دارد:
ـ مثبت.
ـ منفی.
کارکرد مثبت آن به این گونه است که تکنولوژی نه تنها بر فرآیند و روند داوری بلکه حتی بر مبنای آن نیز اثر می گذارد بویژه در باب دادخواهیها و ثابت کردن حقوق.
درمَثَلْ داوری بیش تر بر اساس دلیلها انجام می گیرد. این دلیلها که بنای داوری را می سازند از سرچشمه های گوناگونی جاری می شوند مانند دین عقل شاهدان و… و هدف از دلیلها جز رسیدن به واقع و کشف راست و دروغ نیست. و تکنولوژی روزگارما در به حقیقت پیوستن این هدف سهمی بزرگ به عهده گرفته است و از همین مجرا در مبانی دخالت می کند.
از باب نمونه: دستگاه های هوشمند الکترونیکی ساخته شده که تواناند چندی و اندازه لرزشهای آواز را اندازه بگیرند و از راه سیگنالها و لرزشها به راستی و دروغی سخن گوینده پی ببرند.
این گونه دستگاه ها زیاد است; از جمله آنها دستگاهی به نام (هاگوت) است که از راه پیوسته شدن به تلفن برای شنونده آشکار می سازد که آن سوی سخن او در گاه گفت و گو راست می گوید یا خیر؟و این کار را از راه سنجش میزان تنش صدای او انجام می دهد.۴۵
همچنین قلم‌های الکترونیکی به بازار آمده است که کارهای همانندی دروغ سنج تلفنی را از راه سیستم عصبی انجام می دهند.
روشن است که به کارگیری این گونه ابزارها و دستگاه ها در مقام داوری حقوقی کمکی درخور توجه در ثابت کردن حقوق می کنند .
کارکرد منفی تکنولوژی در حوزه حقوق به گونه گون گونه ها انجام می پذیرد. در مَثَلْ به وسیله دستگاه ها و کامپیوترهای ریز الکتریکی که در همه جا یافت می شوند می توان اطلاعات خطرناک را نسبت به متّهم وکیل متّهم روند و روّیه قضایی پدید آورد و پخش کرد.
ییا تمامی مدارک و اطلاعاتی که درباره یک پرونده و قضیه حقوقی در شبکه کامپیوتری نهاد مربوط وجود دارد پاک کرد دگرگون ساخت و یا دستبرد زد و یا اسرار و اسناد پنهان را بیرون آورد و به عنوان اهرم فشار از آنها استفاده کرد.
تمامی موردهای یاد شده به گونه مستقیم در دگرگونی دیر کرد و واپس اندازی و فروگذاشتن داوری اثر می گذارند. اما جایگاه و اثرگذاری تکنولوژی بر مقام گردآوری در سه مقوله: شتاب دقت و بسیاری جلوه گری می کند. به این معنی که از راه کامپیوتر اینترنت ماهواره مطبوعات دانشها و روشهای علمی اسناد و اطلاعات دقیق و فراوان درباره یک قضیه و پرونده حقوقی رخداد و پدیده حقوقی متهم روّیه و شیوه های داوری و نظامهای حقوقی به دست می آورند و روند قضایی و رسیدگی به پرونده نوشتن حکم و بازشناسی گزاره ها را با شتاب و دقت انجام می دهند.
۶) تکنولوژی و افزایش ضریب اطمینان در حوزه حقوق: چه بسیار رخ داده که حکم و رأی دادگاه درست نبوده است; هر چند فرایند و مرحله های قانونی را به درستی سپری کرده و دادگاه هم نسبت به یک دادخواست جرم اتهام حکم کیفر و… بیش ترین تلاش خود را کرده و (دادنامه) ۴۶ راسامان داده است. این چگونگی و پیشامد سرچشمه های بسیاری دارد ولی مهم تر از همه سربستگی و پوشیدگی است که در رخدادهای حقوقی وجود دارد. ابهامی که از این ناحیه بر روّیه و قضایای حقوقی به کار بسته می شود با پیشرفت تکنولوژی بویژه بیوتکنولوژی و نانوتکنولوژی مولکولی تا اندازه زیادی برطرف شده است; درمَثَلْ با انگشت نگاری تصویرگری آزمایشهای گونه گون و دقیق که بر روی خون منی بافتها و پوست انجام می گیرد و نیز شناسایی دگرگونیهای ژنتیکی فرایند بازشناسی و گزین دقیق گزاره و مورد حقوقی کشف جرم شناسایی مجرم روشن کردن آن که بیش ترین نقش را داشته سبب یا مباشر رفع اتهام روشن کردن اندازه و ژرفای زخمهای درونی که اثر مستقیم بر پرداخت دادگرانه دیه دارد کاهش خطاپذیری در قصاص اعضا و زخمهای درونی و بیرونی که بسیار اهمیت دارند و پیوندی استوار با اجرای عدالت و برابری ثابت کردن ضمان قهری به وسیله استوارسازی و نمایاندن اندازه به تمام ستدن تباه کردن و سبب سازی خیلی زود روشن آسان و نزدیک به واقع انجام می پذیرد. همچنین در گزین و بازشناسی گزاره های حقوق بین المللی چون شکستن و روشن کردن حدّ و مرز حریم فضایی دریایی و… تکنولوژی فضایی و مخابرات (چون ماهواره رادارهای بسیار حساس و هوشمند و…) نقش مهم و شایسته ای دارند.
● تکنولوژی و توسعه انسانی
توسعه انسانی چیست؟ تا به این پرسش پاسخ داده نشود پیوند و پیوستگی تکنولوژی و توسعه انسانی به ابهام خویش در حالت کمون باقی می ماند. پس طبیعی و منطقی است که ابتدا تصویری روشن از توسعه انسانی داشته باشیم تا برای حقیقت پیوستن آن با سیاستگذاری خردمندانه و منطقی گام برداشته شود; زیرا این توسعه زیر بنا و بنیاد هر گونه توسعه است و از توسعه انسانی اقتصادی سیاسی اجتماعی علمی فرهنگی بهداشتی خدماتی معنوی و… می جوشد و زاده می شود.
توسعه انسانی عبارت است از: گسترش پرورش و پدید آوری گنجایی استعداد و نیروهای بشری و انسانی. البته ناگفته نماند که پرورش و گسترش همراه با تولید نیروها و… توسعه انسانی را به وجود می آورد. و در صورت نبود یکی (تولید یا پرورش و…) توسعه انسانی زاده نخواهد شد چون بین پدیدآوری گنجایی و تواناییهای جدید با پرورش دادن استعدادهای نهفته فرقها و ناسانیهایی وجود دارد; هر چند بین آنها پیوند و دادوستد نیز انجام می پذیرد. بنابراین نفس تکنولوژی تجسّمی از توسعه انسانی است; هر چند تمام آن نیست. به هر ترتیب آنچه مهم است روشهای تولید و … تواناییهای بشری است; زیرا پیوند و اثر تکنولوژی در این میدان نمود می یابد.
توانایی‌های انسانی گونه گون و در ضمن پیچیده است. از مهم ترین آنها می توان از تواناییهای معرفتی هنری فنی فعلی فیزیکی و…نام برد. همان طوری که توسعه انسانی مادرِ توسعه در دیگر حوزه هاست; گنجایی معرفتی انسان نیز مادرِ استعدادها و گنجاییهای دیگر انسان است و به همین جهت در روزگارما (در جامعه های پیشرفته صنعتی) دانش و دانایی سرچشمه قدرت و ثروت است نه بر عکس. همچنین مهم ترین نمودار توسعه یافتگی میزان تولید و توزیع دانش در یک جامعه خواهد بود. از این روی در صدد روشنگری روشهایی هستیم که تولید و … این گنجایی را در پی دارند و نیز میزان حضور و اثرگذاری تکنولوژی را.
تکنولوژی و روش تکنولوژی گذشته از آن که روشهای خوبی را برای پدیدآوری و گسترش استعدادهای انسانی تولید می کند حضور کارآمد و پررنگی در سایر روشهای تولید و گسترش گنجاییهای معرفتی و عملی دارد.
تکنولوژی در این حوزه به دو شکل و یا در دو ناحیه به صحنه می آید:
۱) جنبه درونی و درونمایه ای.
۲) جنبه برونی.
جنبه درونی: پرورش و پدیدآوری گنجایی و آمادگی معرفتی و حتی عملی بر چند پایه زیر استوار است:
تحلیل تجزیه ترکیب مشاهده(تجربه) و آزمون.
اینک از تحلیل می آغازیم ـ البته ناگفته نماند که تمامی عناصر یاد شده خود یک نوع تکنولوژی هستند ـ و نقش تکنولوژی را در آن می نمایانیم:
تحلیل فرایندی است شکل پذیر و همبسته از: افزونی در پیوسته(ضمیمه) و تحلیل بدون آن که میان امور نظری و ذهنی با امور مادی دراین فرایند ناسانی وجود داشته باشد. هر چند اشتباه بویژه در مقام تحلیل و بررسی گزاره و رویدادهای اجتماعی وجود داشته باشد و آن این که بر تحلیل چگونگی‌ها و رویدادها اسم تجزیه گذارده اند و حال آن که میان آن دو فرق‌هایی روشن وجود دارد که در جای خود بایستی به بوته بحث گذارده شود.
شما در شیمی می نگرید که نقش تحلیل برنده ها راندن و واگذاردن ذرّه ها و پاره ها و گوهران و ماده ها نیست بلکه افزودن در پیوستنِ همراه با تحلیل و گوارد آنها در یکدیگر جهت پدیدآوری ماده و محلول جدید است. یا زمانی که سخن از تحلیل رویدادها و چگونگیهای سیاسی ـ اجتماعی می رود به یقین فرایند افزوده و در پیوسته شدنِ همراه با تحلیل نیروها انگیزه ها هدفها آرمانها دلیلها علتها جایگاه ها خواستها و… در همدیگر جهت رسیدن به یک چگونگی و سامان مندی سیاسی ـ اجتماعیِ خوشایند و مورد نظر است. بنابراین اگر نیرو علت‌ها سبب‌ها و … در این فرایند وانهاده شوند تحلیلی وجود نخواهد داشت بلکه شایسته است که آن را تجزیه بنامیم.
با توجه به معنای یاد شده از تحلیل و به کار گرفتن سه مفهوم افزونی پیوست و تحلیل در آن که یافته های برآمده از تکنولوژی اند تکنولوژی تحلیل ذهن به عین و تحلیل عینیت به ذهنیت را فراهم آورده است تا جایی که امروز نه تعریف پوزیتیویستها از علم و نه تعریف ایده آلیستها از آن پذیرفته و درست است بلکه پذیرفته و خردمندانه ترین تعریف علم همان کنش رویارو و پیاپی ذهن و عین است. و همین کنش برآمده از تکنولوژی است که با فراهم آوردن ابزار مواد محیط مشاهده و آزمون آن را پدید می آورد. و با توسعه تکامل و توان مند شدن تکنولوژی زوایای این دادوستد گسترده شتابناک و دقیق خواهد شد. و این حکایت از گسترش و پرورش گنجاییها و آمادگیهای معرفتی و عملی انسان دارد. از این روی تعبیر نیل پستمن در کتاب (تکنوپولی) به این که تکنولوژی همان علم انباشته و انبوه است بجا می نماید.
مشاهده و تجربه همراه با آزمون و سامان دهی منطقی آنها یکی دیگر از پایه ها و روشهای توسعه و پدیدآوری گنجاییهای معرفتی ـ عملی بشر شمرده می شود و پیوند تکنولوژی را با آن در دو سطح ارزیابی می کنیم.
۱) تجربه و دیدنهای عرفانی و معنوی.
۲) تجربه و دیدنهای علمی.
در رویه نخست تکنولوژی نه تنها در گسترش و پدیدآوری آن نقشی نداشته بلکه به مانند بازدارنده نسبت به آن عمل کرده است و راز آن در این رویداد و بوده و هست نهفته است که تکنولوژی بیش تر به سوی نزدیک سازی دادوستد و برهمکنشی ذهن با عین حرکت می کند و آن دو را در یک ترابط حلقوی و بازگشتی نگه می دارد.در رویه دوم تکنولوژی بویژه تکنولوژیهای پیشرفته نقشی مثبت انجام می دهند به این معنی که:
۱) حوزه دیدنها و آزمونها را گسترش می بخشد.
۲) گوناگونی و بسیاری دیدنها و آزمونها را سبب می شود.
۳) و سرعت دقت و کاهش خطاپذیری را در دیدنها و آزمونها و تجربه ها به وجود می آورد.
به این ترتیب گسترش و پرورش استعدادها و تواناییهای عملی ـ فنی نقاب از رخ بر می گیرند.
آزمون: چنانکه یاد شد دیدنها تنها گسترش علمی به بار نمی آوردند بلکه می باید دیدنها و تجربه ها در راستای آزمون صورت پذیرد تا تولید و… استعدادهای انسانی را به وجود بیاورند. از این روی آزمون یکی از اساسی ترین گوهران و عناصر توسعه استعدادهای انسانی است.
حضور تکنولوژی در حوزه آزمون به این صورت است که زمینه ها محیط دستگاه و ابزار سیستم مواد سازمان و… که هر گونه آزمونی بسته بر آنها ست و یا از آنها ساخته شده است به وسیله تکنولوژی فراهم می آید; در مَثَلْ برای دیدن پدیدارهای فیزیک هسته ای با انرژی بالا ساختار سازمان و سیستم شتاب دهنده الکترون به صورت دائره ای و یا خطی لازم است که تنها تکنولوژی (تکنولوژی هسته ای) می تواند آن را آماده کند. در علوم انسانی نیز بر همین روش و اسلوب است; در مثل تجربه بازار آزاد اگر آزمون پشتوانه آن باشد به تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات سخت نیازمند و وابسته است.
تجزیه یکی دیگر از عناصر و یا روشهای توسعه استعدادهای انسانی به شمارمی آید و کاربرد آن در دانشهای طبیعی علوم انسانی و حوزه های عمومی زیست فرایند و… پدیده هایی چون: ویژه کاری مهارت در فنی پخش آزاد سازی انرژیهای گوناگون شناسایی و افزایش کارکردها آسیب شناسی جذب و… را تولید می کند که همه نشان و بیانی از گسترش و پرورش گنجاییها و استعدادهای معرفتی و کارکردی انسان است.
▪ نقش و جایگاه تکنولوژی در فرایند تجزیه بدین گونه است:
پیش از پیدایش تاریخی تکنولوژی نگاه بشر به طبیعت نگاهی کلان و اثرپذیرانه بود. به این معنی که: پیوند و بستگی او با لایه های بیرونیِ آن انجام می گرفت و به همین جهت نگاره ای که از جهان ارائه می نمود بزرگ و کلی بود و به طور طبیعی پیوندها بستگیها و ویژگیهای بازتاب یافته در ذهنیتها برآمده از ویژگیهای محسوس بود و ازلایه های درونی بستگیها و ویژگیهایی که در آن مقام وجود داشت خبری نداشتند و بر همین پایه هم نظریه پردازی سامان می گرفت که نظریه (جهان از مواد تجزیه ناپذیری تشکیل شده است) در چنین فضایی متولّد شد. اما پس از آن که علم پیشرفت کرد و تکنولوژی چهره خویش را نمایاند تمامی انگاره ها و قالبهایی که پیرامون چگونگی جهان وجود داشت واژگون شد و از پایه بنیادی نو برای انگاره ها از جهان رخ نمود. بشر با تکنولوژی برآمده از خودش (انسان) لایه ها را یکی پس از دیگری از روی طبیعت برگرفت و کنار زد دنیای جدید با پیوندها و ساختارهای ویژه خویش فراروی آدمی خودنمایی کرد. هر قدر انسان به سوی چنین دنیاهای تو در تویی پیش می رفت شگفتیهای تازه ای می دید و توانایی چند برابری می یافت.
تمامی این دگرگونیها فرو رفتن ها و رانشها در درون طبیعت و ماده شکافتن و شکستن ماده راه یافتن به(P) (N) و (e) و نیز پاره کردن(P)و پی بردن به پایداری و طول عمر آن از راه شناخت بر همکنشی قوی میان سازه های آن یعنی کوارک های d و u و آزاد سازی انرژی بالا و همچنین رسیدن به سازه ها و مؤلّفه های الکترون۴۷ …برایند حضور و استفاده از تکنولوژی (تکنولوژی هسته ای…) هستند.
به این ترتیب تکنولوژی فرایند تجزیه را گسترش و استمرار می بخشد. همچنین تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات جامعه انسانی را به بخشهای بسیار و گونه گون تقسیم می کند که هر یک ویژگیها و نیازمندیهای ویژه خویش را دارند. به طور طبیعی سامان دهی هر بخش و برآوردن نیازهای هر کدام نیازمند پخش کالا خدمات دانش سرمایه … و همچنین ماهری و استادی در دانش فنّاوری و عمل است. به این ترتیب از دل تجزیه مهارت و پخش بیرون می آیند که به نوبه خود اثر بازگشتی و توسعه بخش بر تجزیه می گذارند.
در ضمن این که هر کدام(توزیع تخصص…) افقی از افقهای توانایی انسانی را باز می نمایند .
به این ترتیب تجزیه گسترش و پرورش گنجاییها و استعدادهای گوناگون انسان را باز می تاباند و آن را پدید می آورد و تکنولوژی روند تجزیه را پدید آورده گسترش و استمرار می بخشد. و از همین جهت تکنولوژی در توسعه انسانی نقش مهم ایفا می کند.
ترکیب از مهم ترین پایه ها و روشهای گسترش و توسعه استعدادهای انسانی به شمار می رود تا آن جا که برایند قدرت ترکیبی ذهن نوآوری و آفرینش گری در عینیّت است.
ترکیب نه تنها پرورش و گسترش استعدادها و توانشها را در پی دارد بلکه زاینده توانشهای معرفتی و عملی جدید است و به همین جهت از عناصر یاد شده دیگر جدایی و ناسانی پیدا می نماید هر چند با آنها در درون یک سیستم می زید و کار و تلاش می کند.
ترکیب را در حوزه بیوتکنولوژی و مهندسی ژنتیک به خوبی و روشنی می توان دید. همان گونه که در یادکرد این مقوله در مباحث قبل بیان گردید مهندسی ژنتیک دگرگونیهای اساسی ای در ساختار وجودی آفریدگان که در برگیرنده ویژگیها ساختار اندازه رنگ رشد مقاومت سلامت و … می شود به وجود می آورد; یعنی با مهندسی ژنتیک رنگ جدید اندازه جدید توانایی و مقاومت جدید و حالتها و ویژگیهای جدید در انسان حیوان و نبات پدید می آید و این فرایند برایند ترکیب جدیدی از پروتئینها میکروارگانیسم ها و… است که به وسیله علم و تکنولوژی زیستی فراهم آمده اند.
همچنین با تکنولوژی روزگار ما توانایی بشر به اندازه ای افزایش پیدا کرده است که تواناست به گونه مستقیم روی اتمها و ذرّات بنیادی ماده انگشت بگذارد و از ترکیب آنها موادی با مقاومت و پایداری بسیار بالا پدید آورد که در صنایع پلاستیک اسفالت و صنایع شیشه ای صنایع هسته ای و صنایع فضایی کاربرد دارند.
از نانوتکنولوژی می توان به عنوان نمونه نام برد و در این زمینه نوشته اند: (نانوتکنولوژی فرایند ساختن اشیاء از پایین به بالا است. این نوع تکنولوژی از اتم شروع می کند. ماشین مولکولی را برای روی هم قرار دادن آنها به کار می برد تا شیء مورد نظر ایجاد کند. این تحول انقلاب ضرب در انقلاب است.)۴۸
و نیز با تکنولوژی‌های روزگار ما ترکیب‌های انرژی زایی تولید شده اند که در پالودن محیط زیست بسیار اثرگذارند چون میزان آلایندگی آنها بسیار کم است.
به این ترتیب ترکیب به مانند روشی که تولید استعدادها گنجاییها و توانشهای معرفتی کنشی و حرکتی را با خویش می آورد جایگاه بلندی در توسعه انسانی دارد و تکنولوژی به عنوان زاینده و تواناگر روش ترکیبی با گسترش انسانی پیوند استوار پیدا می کند. در نتیجه تکنولوژی روزگار ما(بیوتکنولوژی مهندسی ژنتیک نانوتکنولوژی مولکولی و… ) به بیانی که گذشت از جنبه درونی و محتوایی بر توسعه انسانی اثر چشمگیری دارد.
از جنبه برونی نیز تکنولوژی به توسعه انسانی کمکی شایان می کند در مَثَلْ تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطاتی ماهواره اینترنت شبکه های کامپیوتری در سطح خرد و کلان تلویزیون رادیو مطبوعات و… دستیابی همگانی و هر زمانی به اطلاعات علمی آموزشی فنّی هنری اقتصادی بهداشتی سیاسی و … را در مقیاس گسترده و جهانی فراهم کرده است.
ساختار و شبکه های پخش فراگیر دانش را مهیا ساخته است. آموزش و پژوهش را ازحالت مصرفی و منفعل بیرون آورده و به آن هویّت کنندگی و فاعلیّت و زایندگی بخشیده است و از همین جهت دانش در روزگار ما(قرن۲۱) به مانند سرچشمه قدرت و ثروت در آمده است. تنگناهای ساختاری (مواد زمان مکان سن آموزشی سیستم آموزش و پرورش بسته یکنواختی و یک ساحتی بودن آموزش و پژوهش معیارهای گزینش و راه های دستیابی…) را در عرصه آموزش و پژوهش به معنای گسترده کلمه از میان برداشته و به پژوهش ویژگی جمعی بخشیده است. سخن ژرژ فرنه در این بخش شنیدنی است:(…به کمک این شبکه پژوهشگران می توانند بدون آن که لازم باشد در مکان واحدی گرد آیند و به همکاری مبادله آراء و نتایج و حتی انجام دادن آزمایشها یا شبیه سازی های مشترک بپردازند….)۴۹
همچنین تکنولوژی روزگار ما روابط بین المللی منطقه ای جهانی تجربه ها و مهارتهایی را که کارکرد جهانی دارند و هر کدام عامل اساسی در تکامل فکری و عملی جامعه ها به شمار می آیند به وسیله ساختارهایی که کارکرد و پوشش جهانی دارند چون: سیاست جهانی حقوق جهانی اقتصاد جهانی علم فنّاوری نهادها و سازمانهای گوناگون محیط زیست بهداشت جهانی … و پیدایش معیارهای عام و فراگیر شایسته سالاری وجدانِ کاری و… فراهم آورده است.
به هر حال می توان نتیجه گرفت که تکنولوژی توسعه گنجاییها و استعدادهای انسانی را در زوایای علمی فنی هنری کنشی سیاسی اقتصادی تجربی و… به ارمغان آورده است هر چند موردهای یاد شده تمام گنجایی انسانی را نمی نمایاند و لیکن بخش گسترده ای از آن را پوشش داده است.
● تکنولوژی و اقتصاد
نیروی انسانی در دورانهای گوناگون زیست انسانی در حوزه اقتصاد از عاملها و انگیزه های مهم تولید شناخته شده است ولی در هر دوره و مرحله ای ارزیابی ویژه ای از آن به این کرسی تکیه زده است. در مرحله و تمدن کشاورزی نیروی انسانی در توان فیزیکی و عضلانی خلاصه می شد. در تمدن صنعتی نیروی انسانی در قدرت عضلانی و مهارت و توان ذهنی جلوه پیدا کرد. امّا در تمدن فراصنعتی تنها دانش و اطلاعات تعیین کننده اقتصاد و عامل تولید است.و به همین جهت پایه های (اقتصاد مرکزی) مارکسیس فرو می ریزد.
همان گونه که گفته شد تکنولوژی روزگار ما اقتصاد را دگرگون می کند. این دگرگونی به سمت باز شدن تلاشهای اقتصادی خواهد بود; زیرا اقتصاد در تمدن فراصنعتی نه بر قدرت عضلانی تکیه می زند بلکه به دانایی و اطلاعات وابسته می شود.و از آن روی که دانایی و اطلاعات حبس ناپذیر و انحصار زداست ناگزیر اقتصاد استوار شده بر آنها متمرکز نخواهد بود. آنچه که اقتصاد باز آزاد و دانایی محور را تقویت می کند زیر ساختها یافته ها نهادها و ارزشهای گوناگون پذیر و زیاده جویند.که از سوی تکنولوژی در امر آموزش و سیاست پدید می آیند و آن دو را به سوی دموکراسی و پلورالیسم حرکت می دهد; زیرا دشوار می نماید که در جامعه ای نظام آموزشی و سیاسی آن باز گوناگون طلب و دموکراتیزه باشد لیکن نظام اقتصادی آن هنوز متمرکز و دولت گرا باشد. در اقتصاد فراصنعتی حیات اقتصادی جهان در حوزه های گوناگون با یکدیگر پیوند و ارتباطی تنگاتنگ پیدا می کنند و جهت پیوستگی و همارگی بخشیدن و استوار نگه داشتن حیات یاد شده سازمانها و نهادهای فراملی با وظیفه ها و عهده داریهای جهانی همبستگی می یابند. شرکتهای فراملیتی صندوق بین المللی پول بانک جهانی سازمان نفتی اوپک سازمان تجارت جهانی سازمان اکو و… نمونه هایی از چنان نهادها هستند. روشن است که چنین پیوندی بدون تکنولوژی نه پدید می آید و نه می پاید.
ربوت ها به جای انسان می نشینند و تمام تلاشها و کارهای تولیدی را انجام می دهند و به این ترتیب اتوماسیون در عرصه فرآوری حکومت می کند. خدمات نه تمامی بلکه بخشی از آن در چنبر اتوماسیون قرار خواهند گرفت. و به این ترتیب آهسته آهسته به پیش بینی انیشتین نزدیک تر خواهیم شد چون او گفته بود: (هرگاه با امید به شکل آینده بنگریم می توانیم اتوماسیون را همچون بزرگ ترین موهبتی که بشر تا کنون شناخته است در نظر آوریم.)۵۰
پیامد جزمی و حتمی اتوماسیون این است که فرآوری کالای مادی و یا هر گونه کار و تلاش فیزیکی پیش و بیش از آن که بر نیروی عضلانی تکیه بزند بر قدرت مغزی و فکری تکیه می کند; یعنی تفکر و دانایی نه تنها کالای غیر مادی پدید می آورد بلکه در فرآوری کالای مادی نقش دارد از این روی سامانه و شبکه اقتصادی دگر می شود; اندیشه و تفکر نه در بند و فرایند اقتصاد می ماند بلکه اقتصاد مدّبر اندیشه و تفکر خواهد بود. مدیریت دانایی اطلاعات و ارتباطات عاملها انگیزه ها و سرچشمه های تولید را در چنین سامانه و شبکه ای می سازند که همه دارای ساختار و مبادی فراگیرند. و همسانی و پیوند حیات اقتصادی را آسان می کنند و شتاب می بخشند و اقتصاد را به سوی برنامه ریزی دقیق و گسترده و پراکنده حرکت می دهند. از این روی جای انجام کار به گونه گسترده پراکنده و پخش می گردد و بخش مهم کارهای خدماتی ـ تولیدی در خانه ها انجام پذیر می شود.۵۱
این دگرگونی زمان طولانی را در اختیارزن و شوهر قرار می دهد تا هنگامهای بیش تری از روز را در کنار هم بمانند. این چگونگی در آرامش روانی خانواده اثری مبارک و سازنده می گذارد زیرا پدران و مادران در کنار تلاشهای همگانی و اقتصادی به کارها و وظیفه های ویژه و غیر اقتصادی چون: توجه و زیر نظر گرفتن امر آموزش و تربیت بهداشت و تغذیه و دادوستد و پیوندهای اجتماعی فرزندانشان که پایه شخصیت آنها را می سازد بیش از گذشته رسیدگی می کنند و توفیق نیز دارند. به این ترتیب اقتصاد فراصنعتی جایگاه و نقش خانواده های ریز را درامر پرورش و آموزش فرزندانشان افزایش می دهد .
● تکنولوژی و فرهنگ
فرهنگ در جامعه های انفورماتیک و یا فراصنعتی به اندازه گستره دامنه و هستی اش دگرگونیهایی را در خویش می یابد. امّا این که دگردیسیهای پدید آمده روی به کدام سوی خواهند داشت به گونه یقین روشن نیست. از این روی شماری آشفتگی و بحران را از ویژگیهای فرهنگی جهان آینده می دانند و شماری همسانی و همشکلی را پایان و قرارگاه تلاشها و تکاپوهای فرهنگی در آینده دانسته اند.
آنچه در این میان انکارناپذیر می نماید اثرگذاری همه جانبه تکنولوژی بر فرهنگ است و روشن شدن بستگی و پیوند این دو هاله های ابهام فرهنگی جهان را می زداید. و این مهم ما را بر آن داشت تا بابی را برای این مقوله ارزش مند باز نموده و آن را به بوته بررسی نهیم.
جای هیچ گمانی نیست که تکنولوژی و علم از سازه های اصیل و رکین فرهنگ جهانی و جامعه های انفورماتیک و فراصنعتی خواهد بود تا جایی که تنها آن دو شناساننده فرهنگ هستند و چون تکنولوژی مانند علم دارای مبادی فراگیر و مشترک است و ساختار همسان و واحدی دارد بنابراین درخوری و شایستگی روییدن در خاکها و جغرافیایی ناسان و گوناگون و توان رشد و بزرگ شدن در فضاهای گوناگون و گسترده را داراست و از سوی دیگر ادامه و همارگی و پیوستگی حیات امروز و فردای بشر پیوند استواری با تکنولوژی پیدا کرده است. به این جهت تکنولوژی توان و زمینه مناسب برای نفوذ در بخشهایی از حیات انسانی داشته به گونه ای که این مهمان در هر کجا خوانده شود به سرعت به میزبان دگرگردیده و پیامدهای خود را در خارج جلوه گر می سازد.
تکنولوژی در مرحله فراصنعتی بویژه تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات با مدار و محور بودن الکترونیک و پیامدهای میکرو و ماکروالکترونیک بر کارهای بزرگ و مهم و نیازمندیهای اساسی انسانی اثر شگرف و نوی گذارد:
تکنولوژی در حوزه دین چنانکه گذشت عرصه کارکرد دین را بیش از گذشته تنگ می کند و بر شمار ارزشهای فرامادی که همه دنیوی اند می افزاید و پلورالیسم اخلاقی را سرعت می بخشد.
تکنولوژی پیشرفته همان گونه که بیان شد دگرگونیهای بنیادی را در سرچشمه و ساختار قدرت و نیز در هندسه جامعه سیاسی پدید می آورد که به نظام سیاسی باز گوناگون طلب و مشارکت جو گرایش خواهد داشت به گونه ای که زمینه مناسب و فاخری را در امر زیر نظر گرفتن کردارها و رفتارهای سیاسی مدیران جامعه را فراهم می آورد.
تکامل رسانه های شنیداری و دیداری سبب می شود ـ چنانکه هم اکنون پاره ای از جامعه های انفورماتیک می نمایند ـ که امر آموزش هر زمانی و فراگیر شود; یعنی از آغاز سن آموزشی کاهش و از آخر افزایش می یابد. تلویزیون و نوارهای ویدیویی نه تنها ابزار آموزش و پرورش هستند بلکه هم متن آموزشی و هم آموزگار خواهند بود. آموزش نه تنها در کلاسهای درس کانونها و نهادهای ویژه علمی ـ پژوهشی انجام می گیرد بلکه در منزل اتاق خواب و حتی در بستر نیز انجام پذیرد و دور به نظر نمی رسد که حتّی در حالت خواب نیز امکان پذیر گردد.مهم‌تر از همه اثرگذاری تکنولوژی بر افزایش توان ادراکی و قدرت مغزی و سرعت یادگیری آدمی است.سخن الوین تافلر شنیدنی است که می گوید: (با وجود این از کامپیوترها می توان انتظار داشت که بینش کل فرهنگ را نسبت به علیت عمیق تر سازند و درک ما را از روابط بین اشیاء بالا برند… غیر ممکن به نظر نمی رسد که محیطی هوشمند در نهایت پیوندگاه های (سیناپس ها) جدیدی را پرورش دهد و به ایجاد کرتکس بزرگ تری در مغز ما منجر شود. یک محیط زیرک تر و باهوش تر احتمالاً انسانهای باهوش و زیرک تری پرورش خواهد داد.)۵۲
راز این شگرد شگفت انگیز در این است که تکنولوژی نوین جدایی و دوری ذهن با واقعیت را به گونه چشم گیری کاهش داده است. و نیز واقعیتها را به طور عینی تر و ملموس تر از زاویه های گوناگون آن در زوایه های خیلی ریز و بزرگ به تصویر می آورد و امکان دستیابی همیشگی به آن را فراهم می سازد.
کامپیوترهای جدید نه تنها با قدرت و گنجایی ذخیره سازی میلیونها مگابایت اطلاعات و حفظ بیش از یک میلیون واژه در ثانیه بلکه با توان بالا و چشمگیری عملیاتی ای که در حدود (۱۰۰/۰۰۰/۰۰۰)عملیات را در ثانیه می تواند انجام دهد کمکی بس بزرگ به شتاب دقت افزایش و چگونگی بالای پژوهش در عرصه های انسانی و تجربی کرده است.
در چنین جامعه ای تکنولوژی ارتباطات و کمال پذیری و گسترش میکروالکترونیک برای محقق و پژوهش گر فلسفه علم فیزیک هسته ای و… این زمینه و توانایی را فراهم آورده تا در زمان کم تر از یک ساعت تمامی اندیشه ها و دیدگاه های جدید و پیوسته با حوزه و موضوع پژوهشی خویش را که در سرتا سر جهان ارائه و تولید شده است جمع آوری و به زبان مادری خویش برگرداند.
در موج سوم سببها و انگیزه های بازدارنده و محدودگر پیوندها و بستگیهای اجتماعی که در موج نخست و موج دوم وجود داشتند مانند: محدود بودن فرهنگی سنتی و روانی قومیّت نژاد قبیله و… که معیار و ملاک پیوند و پذیرش اجتماعی بودند و نیز تنگناهای ساختاری و جغرافیایی چون: محل و جای کار شغل سرمایه و کار که در جامعه های صنعتی چیرگی داشتند و معیار پذیرش و پیوند اجتماعی را سامان می دادند و مانع از آن می شدند که رده کارگر پیوندهای همسان تعادلی و دو سویه به جز پیوندها و بستگیهای یک سویه کاری با آنها داشته باشند کم رنگ بی جلوه و بی اثر و فایده می شوند و تا اندازه ای از بین می روند. امّا در جامعه های انفورماتیک حوزه پیوندها و بستگیهای اجتماعی و حتّی فردی همراه با کمال پذیری و گسترش تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات گسترش می یابد و نفس آن دو به معیار بستگیهای اجتماعی دگر می شوند;یعنی تا جایی که ممکن است شعاع ارتباطات و اطلاعات نفوذ کند پیوندها و بستگیهای اجتماعی نیز پیش خواهد رفت و برقرار خواهد گردید. از این روی کسان و خانواده هایی که در قارّه های گوناگون با ناسانیهای نژادی رنگی رده های اجتماعی و اقتصادی می زیند می توانند با هم پیوند همیشگی داشته باشند. کشورها گذشته از پدیدآوری شبکه ارتباطی درونی توانا به پدیدآوری شبکه ای از ارتباطات میان کشورها می شوند و خواهند شد.
انقلاب الکترونیک و تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات چگونگی و حالتی را به وجود آورده است که جهان فضایی و کره های دیگر عالم روی زمین و دنیای درون و ژرفناهای دریاها گذشته از ارتباط انتولوژیک ارتباط اطلاعاتی و حیاتی با هم داشته باشند. و پیش بینی می شود که در آینده همانند ساختار زیست اجتماعی انسانی در گویینه ها و کره های یاد شده پدیدار گردد; در مثل در پژوهشها و کندوکاوهایی که در ژرفناهای دریاها برای کشف مواد غذایی مقاوم داروها و آنتی بیوتیکهای قوی انجام گرفته سخن از دهکده دریایی رفته است:
(کشف (دریایی) هوشمندانه که شامل کشت و پرورش ماهی همگام با کشت نباتات در دریاست می تواند گامی اساسی در حل بحران جهانی غذا باشد… به علاوه شرکت داروسازی هافمن لاروش به آرامی در دریاها در جست و جوی داروهای جدید نظیر ترکیبات ضد
قارچی و مسکّنهای درد یا داروها و موادی است که برای تشخیص بیماری سودمندند یا خونریزی را متوقف می سازند… با توسعه این تکنولوژی‌ها ما احتمالاً به زودی شاهد ساخته شدن (دهکده های دریایی) نیمه غوطه ور و کارخانه های شناور خواهیم بود…)۵۳
این حرکت هر چند محدودیتهایی را در پیوندها و بستگیهای اجتماعی پدید خواهد آورد و آن این که جامعه های بی بهره از اطلاعات و ابزار ارتباطی از حلقه ارتباطات بیرون خواهند ماند. امّا این بازدارنده در دراز مدت برطرف شدنی است زیرا بر مبانی روانی و اعتقادی تکیه نزده است چنانکه بازدارنده های دو مرحله قبل چنین اند; بلکه بر مبانی فراگیر و شرکت پذیر و درخور جابه جایی تکیه زده است که با اندک تلاشی جامعه ها به آن دست خواهند یافت.
حال که این تکنولوژی اثرگذاری و پیوند استواری با اقتصاد آموزش و پرورش دین و ارزشها سیاست و پیوندها و بستگیهای اجتماعی دارد و دگرگونیهای یاد شده را در آنها به وجود می آورد در هر سرزمین و کشوری که وارد شود تمامی این دگرگونیها را با خود بدان جا خواهد برد و سیاست دین ارزشها اقتصاد آموزش و پرورش و پیوندها و پیوستگیهای اجتماعی آنها را از حیث ساختار دریافتها و کارکرد بدان سو که خود می خواهد و در این مقاله تا حدودی به تحلیل گذاشته شد حرکت می دهد و سامان دهی خواهد کرد. و از آن جهت که تکنولوژی مانند دانش علمی محض بدنه فرهنگ جامعه های انفورماتیک و اطلاعاتی (فراصنعتی) را می سازد و پوشش می دهد و نیز بخش بزرگی از نیازهای انسانی و شکل گیری کارها نیازمندیها و امور مهم و گوناگون حیات جامعه ها ازناحیه آن دو به حقیقت می پیوندند و انجام می پذیرند خردمندانه و منطقی می نماید که گفته بشود: آینده فرهنگی جهان روی به سوی همسانی و همشکلی دارد و این معنی در صورتی لباس برون ذهنی و وجود خارجی به تن می کند که بیش تر و یا تمامی جامعه ها از علم و تکنولوژی پیشرفته به گونه یکسان و برابر بهره مند باشند. در غیر این تنها کشورهای دارنده آن دو همسانی و همشکلی فرهنگی خواهند داشت نه دیگران و منشأ ستمی که بر جامعه بشری می رود و خواهد رفت نابرابری و نایکسان یاد شده است.
توجه و درنگ در این نکته لازم است که: هر گاه علم و تکنولوژی در کشوری وارد شود; ولی از تکامل و توسعه لازم بی بهره بماند; یعنی علم وتکنولوژی آن گونه که شایسته جامعه فراصنعتی و انفورماتیک است و در چنان پایه ای از رشد و تکامل قرار داشته باشد; در این کشور پدیدار نگردیده و منزل و راه نپیموده است به طور طبیعی دگرگونیهایی که در عرصه های اقتصادی سیاسی اجتماعی آموزش و پرورش محیط زیست و… رخ می دهند و از پیامدهای تکنولوژی پیشرفته فراصنعتی بشمارند در چنین کشوری پدید نخواهد آمد.
با توجه به نکته یاد شده پاسخ سخن دکتر سریع القلم که گفته است: (در کشوری مثل مصر که حضور غرب بسیار قوی است تمام رسانه ها وجود دارند; امّا من به عنوان یک مشاهده گر عینی از آن جامعه احساس کردم که اکثریت مطلق در سنتهای خود زندگی می کنند…)۵۴ روشن می شود.
آیا آیین‌ها و سنت‌ها در جامعه های انفورماتیک و فراصنعتی و در صورت فراگیر شدن در تمامی کشورهای جهان همسان خواهند شد و در صورت منفی بودن پاسخ گوناگونی آیینها و رفتارها سنتها و روشها بازدارنده همسانی و همشکلی فرهنگها نخواهد شد؟
هر چند پاره ای از آیینها و سنّتها همسان خواهند شد مانند این که در فرهنگ اسلامی شستن دستها پیش و پس از غذا از جمله آداب غذا خوردن به شمار می آید و این ادب در اثر به میدان آمدن قاشق و چنگال در عمل نگهداشته نمی شود; و بیش تر از آن دو استفاده می کنند; امّا روی هم رفته آیینها و سنتها به گونه ناهمسان خواهند ماند.۵۵
گوناگونی و ناهمگونی ادبها و سنتها در جامعه های فراصنعتی سبب نمی شود که فرهنگها از همگونی و همسانی باز بمانند; زیرا هویت فرهنگی این جامعه ها از علم و تکنولوژی شکل پذیرند و بر پایه آن دو استوار. و سهم ادبها و سنتها در مقام هویت فرهنگی جامعه های انفورماتیک و فراصنعتی کم رنگ است.به دیگر سخن سازه های اصیل فرهنگ چنین جامعه هایی علم و تکنولوژی است; نه ادبها و سنتها.
از این روست که تکنولوژی برقی و صنایع الکترونیک (میکروالکترونیک و ماکروالکترونیک) شناساننده روشن و سازه اصیل فرهنگ ژاپن در جهان کنونی است; نه پاره ای از سنتها و ادبها و آیینهای خانوادگی و قومی که از گذشته به ارث مانده است و تا اندازه ای به آن عمل می شود.
در عالم اندیشه و فکر اندیشه یکسان داشتن و یا وادار به یکسان فکر کردن امری نایاب و غیر منطقی و در ضمن ناشدنی می نماید و آنچه وجود دارد و در عمل ادامه پیدا خواهد کرد گوناگونی و بسیاری تفکر و اندیشه بر مدار عقلانیت علمی است; یعنی راز کمال پذیری عقلانیت علمی در گرو همین گوناگونی و بسیاری اندیشه است.
در قرن نوزدهم بیش تر تفکر علمی استقرایی رسمیّت و وجود داشت چون بر این باور بودند که علم از آنچه با حواس پنجگانه دریافت شود به وجود آمده است و در همین حد بازخواهد ایستاد و توانایی اثرگذاری در لایه های زیرین و بنیادین ماده را نخواهد داشت. از این روی برای تئوری‌ها نه وجود پیشینی باور داشتند و نه آن را وصف و بیان و روشنگری وجودها و بود و هستهای خارجی می پنداشتند.
کسانی مانند: میل پیردوئم ماخ و کارناپ در سرآغازها از این دسته اندیشه وران بودند امّا در قرن بیستم تفکر علمی انگاره ای پذیرفته شد. بر اساس این دریافت علم فراگرد دیدگاه های پیشین انگاره ها مدلها آزمون تجربه و دیدن است. شأن تئوریها نه تنها سامان دهی دیدنیها بلکه تولید تجربه وصف کردن و روشنگری امور است و علم با کمک تکنولوژی پیشرفته توانایی کشف بستگیهای درونی طبیعت و راه یابی در لایه های زیرین و بنیادین ماده همچون: الکترون پروتون نوترون دوترون و حتّی کوارکها را خواهد یافت. کپلر کمبل کارل ریموند پوپر و کارناپ در پایانهای تلاشهای فکری خویش به این نحله وابسته بودند یا از پرورندگان این گونه تفکر به شمار می رفتند.
تفکر استقراء حسی و تفکر فرضی استنتاجی با آن که گوناگون و بسیار است از عقلانیت علمی سرچشمه گرفته است و چنانچه گذشت تکنولوژی بستری مناسب را برای این گوناگونی و بسیاری فراهم کرده است.
به این ترتیب عقلانیت علمی و تکنیکی نمایاننده و ویژگی نظام فکری آینده خواهد بود و این فرایند بازدارنده ای را فراروی همسانی و همشکلی فرهنگ آینده جهان قرار نمی دهد بلکه این جریان را توانایی و شتاب خواهد بخشید همان گونه که ساز و کار آن را پیش از این بیان کردیم.
همسانی وهمشکلی فرهنگ آینده جهان بدین معناست که یافته ها مقوله ها مبانی ساختار و ارزشهایی که جایگاه فراملی فرامنطقه ای و جهانی دارند سازه های اصیل فرهنگ کشورها را شکل می دهند. و هویت و کار و تلاش فرهنگی کشورهای گوناگون در راستای به حقیقت پیوستن و نهادینه شدن هر کدام از آنها خواهد بود نه این که چنین فرهنگی (همسان و همشکل و جهانی) از یک مرکز و کشور فرآوری مدیریت و بر دیگران بار شود و یا ارزشها ساختار و…که در یک کشور کارکرد مثبت داشته از سوی آن کشور که در جایگاه اقتصادی اطلاعاتی و نظامی بالایی قرار دارد به دیگران بار گردد.
● تکنولوژی و محیط زیست
از شایستگی‌های تکنولوژی در این مرحله آلاینده و آلوده زدایی از محیط زیست است; یعنی حرکت تکنیکی و فرآورده تکنولوژیکی در جهت حفظ محیط زیست قرار می گیرد تا ویرانی آن و این کارکرد بیش تر با کاربرد تکنولوژی الکترونیک بیوتکنولوژی و نانوتکنولوژی مولکولی در عرصه های اقتصاد بهداشت انرژی حمل و نقلها و جابه جایها ارتباطات و… انجام می پذیرد.
در این مرحله تلاش فراگیر و همیشگی تکنولوژیک و علمی در این راستاست که انرژی هسته ای و حرارتی را در حوزه های گوناگون از جمله : بهداشت صنایع فلزات پتروشیمی صنایع نظامی حمل و نقل و صنایع فضایی جایگزین انرژی فسیلی چون نفت و گاز و…بکند. در این زمینه دستاوردهای خوشایندی نیز پدیدار گردیده است; هر چند بسنده نیست و زمانی بیش تر باید تا تلاشها نتیجه دهد.
آنچه فراگرد جایگزینی را مهم جلوه می دهد نقش یکراست و بی میانجی آن در آلوده زدایی است. در مثل آلایندگی فرایند آزادسازی انرژی هسته ای نسبت به فراگرد بیرون آوردن پالایش و طلب حاصل و بازده انرژی نفتی و گازی بارها کم تر است. پالایشگاه های نفت و گاز به شعاع صدها کیلومتر فضا خاک آب رستنیها و مواد غذایی پیرامونشان را آلوده و غیر درخور استفاده می سازند. در برابر مرکزهای مهم شتاب دهندهP وe (الکترون و پروتون) که برای تولید انرژی بالای هسته ای از سال ۱۹۷۰ م به این سو آغاز به کار کرده اند چنان پیامد ویران گری را نداشته اند.
استفاده از انرژی خورشیدی و حرارتی در موتور و دگرکردن آن به انرژی حرکتی که جایگزین نفت خواهد شد و هم اکنون در کشورهایی چون ژاپن و آمریکا مرحله های آزمایشی خویش را گذرانده است روند کاهش آلودگی فضا را شتاب می بخشد.
زباله های هسته ای و سایر مواد آلوده کننده از آلاینده های خطرساز برای محیط زیست و سلامت انسان هستند که با حجم فراوانی در اروپا و بویژه آمریکا وجود دارند. برابر پاره ای از آمار در سیزده ایالت آمریکا حدود (۱) زباله هسته ای و در مجموع کشور ۲۸۰۰۰/ زباله مواد آلوده کننده موجود است.۵۶
این کشورها در حال حاضر دو راه را برای رهایی از این چگونگی و حالت دنبال می کنند: یکی بردن این زباله ها به جای دیگر که آن جاها بیش تر کشورهای آسیایی اند. و راه دیگر استفاده از کارورها(Robot) در این زباله ها برای نمونه برداری آزمایش و جابه جایی به جای انسانهاست . این راه هم برای حفظ محیط زیست و هم برای سلامت انسان بسیار اثرگذار است; زیرا زمانی که انسانها در چنین زباله دانهایی کار می کردند مواد سمی و هسته ای موجود در زباله ها بر پوست و بینایی و حتی صدای آنان اثر ناگوار و ویران گر می گذاشت و نیز میکروبهای خطرساز را به محیط زیست و دیگران سرایت می دادند. به این ترتیب محیط را آلوده و سلامت انسانها را به خطر می افکندند. ولی استفاده از کارورها(Robot) تا اندازه ای این مشکل را حل و به محیط زیست کمک کرده است.
تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات و وسایل الکترونیک توانایی و ساختاری را برای مردمان جامعه های فراصنعتی فراهم آورده است که آنان می توانند بخشی از کارهای خود را در منزل انجام دهند و این روند در کنار کاهش هزینه های سنگین حمل و نقل از سنگینی بار آمدو شد اتومبیلها که در آلوده سازی محیط زیست اثرگذارند تا اندازه ای می کاهد.
تکنولوژی الکترونیک سبب شد که بخش مهم فرآوری کالای مادی به وسیله ابزار و دستگاه های الکتریکی و هدایت شونده انجام بپذیرد. به کارگیری بسیاری ازشهروندان در کارهای خدماتی و اطلاع رسانی پیامد این فرایند بود که نقش چشمگیری در آلوده زدایی هوا بویژه فضای محیط کار دارد.
پاره ای از فراورده های تکنولوژیکی در جامعه های فراصنعتی نه تنها کاهش مصرف انرژی را به ارمغان آورده است بلکه از ویرانی و آلوده شدن محیط زیست نیز به شدت جلوگیری کرده است. از باب نمونه به کاربردن کابلهای مسی در ارتباطات تلفنی در مرحله صنعتی در دو مرحله ویرانی و آلودگی رابه وجود می آورد:
۱) مرحله شناسایی کانها و معدنهای مس حفر زمین فرایند بیرون آوردن ذوب و تولید کابلهای مسی.
۲) حفر هزاران کیلومتر از زمین و قرار دادن کابلهای مسی در آن برای برقراری ارتباطات تلفنی.
در مرحله فراصنعتی با کشف فرآوری الیاف اپتیک (نوری) و استفاده از آن در ارتباطات تلفنی که هیچ گونه نیازی به فرایندهای ویران گری یاد شده نداشت از آلودگی و ویرانی محیط زیست تا اندازه زیادی کاسته شد و همچنان در مصرف انرژی صرفه جویی درخور توجهی را در پی داشت.۵۷
پیشرفت تکنولوژی فضایی زمینه و توانایی فرآوری پاره ای از کالاها: مانند: دارو و گوناگون گونه های آلیاژ را در گویینه ها و کره های دیگر فراهم ساخته است که به طور قطع در حفظ محیط زیست اثرگذار خواهد بود; یعنی نفس جابه جایی جا و محلّ تولید پیامد یاد شده را دارد.
بیوتکنولوژی و نانوتکنولوژی مولکولی نیز در پالودن محیط زیست نقش و کارکرد مثبت داشته اند. با دگرگونی ژنتیکی پاره ای از میکروارگانیسم ها و گیاهانی تولید می شوند که میزان آفت زایی و آسیب پذیری آنها ناچیز است. به طور طبیعی جا و مکانی که چنین گیاهانی را در خود پرورش می دهد و یا گیاهی که در آن پرورده می شود به اندازه زیاد جا و محل پالوده شده خواهد بود.
همچنین میکروارگانیزم های دگرگونی یافته ازحیث ژنتیکی که در فرایند بیرون آوردن و طلب نتیجه و بازده فلزات به کار گرفته می شوند و از راه کشش ربایش و ته نشین کردن فلزهایی که با سایر مواد معدنی … به گونه سیال در گردش و سیلانند به میزان بسیار زیاد از آلودگی محیط زیست که ممکن بود با استفاده از روشهای شناخته شده پدید آیند جلوگیری به عمل می آورد. و همین طور با استفاده از گیاهانی که فلزات را به سوی خود می کنند فرایند پاکسازی محیط زیست تقویت می شود و این مطلب از فرایندهای به تجربه درآمده است.۵۸
باری می توان نتیجه گرفت: تکنولوژی در مرحله فراصنعتی نسبت به مرحله صنعتی از حیث وجودی و کارکردی گسترش و کمال یافته و آثار ویران گری و آلایندگی آن بر محیط زیست به گونه چشمگیری کاهش پیدا کرده است نه این که به طور کامل نابود شده باشد.
جُستاری که تا این جا به قلم آمد واقعیتی است که در تاریخ بشر و در چند صد سال پسین در غرب رخ داده است امّا آنچه در بخش پایانی نوشتار حاضر مهم می نماید فهم و پاسخ به این پرسش است که اسلام با تکنولوژی صنعتی و فراصنعتی و پیامدهای آن چگونه داد وستد و پیوند و بستگی خواهد داشت؟
آیا اسلام در برابر تکنولوژی واپس می نشیند؟
آیا اسلام به تکنولوژی یورش می برد به گونه ای که آن را از حوزه حیات بیرون می راند؟
آیا اسلام و تکنولوژی همزیستی و همنشینی را بر می گزینند؟
فهم و پاسخ به پرسشهای یاد شده بستگی به فهم ما ا زدین و نیز پذیرفته شدن و تواناییهای فنّاوری عصر جدید دارد.
اگر فهم دینی ما فهم بسته ای باشد; یعنی این فهم بر یک شالوده و مبنی استوار باشد و تنها از یک سرچشمه بهره برد و تشنگی فرو نشاند و نقش مبانی دیگر را در فهم و معرفت نپذیرد;از باب مثال در فهم دین تنها بر وحی نبوی تکیه داشته باشد و سرچشمه های عقلی و تجربی را نادیده انگارد یا تنها برابر معیارها و ترازهای تجربه و عقل دین را به بوته بررسی نهد و وحی را انکار کند در این هنگام چون حوزه کارکرد دین محدود خواهد شد و در رویارویی با چهره ها و نیازهای گوناگون انسانی قرار نمی گیرد به طور طبیعی فهمی ثابت و یک سویه از دین ارائه می گردد که این امر دین اسلام را بویژه در عصر کنونی به واپس نشینی وا می دارد.
در مورد پرسش دوم پیشاپیش باید به این نکته توجه داشت که اگر رویدادهای ناگهانی مثل جنگ هسته ای یا نابودی کره زمین دراثر خارج شدن آن از مدار و… رخ ننماید تکنولوژی سایه اش را در همه جا پهن خواهد کرد; از این روی بیرون راندن تکنولوژی نه تنها ناشدنی بلکه به انزوایی بیرون کننده می انجامد.
امّا فهمی که به پرسش دوم پاسخ مثبت دهد استوار بر این انگاره است که دین اسلام تمام نیازها را شیوه ای و غیر آن ابزاری و غیر ابزاری مادی و معنوی و دنیوی و اخروی بر می آورد; حال آن که این فهم به اندازه فهم نخستین از اصل متن دین واسلامِ مقام ثبوت فاصله دارد.
هرگاه دین را ثابت دانستیم و فهم آن را دگرگون شونده و ترکیب آمیخته ای از فهمها و معارف دیگر بشری که بی گمان عقلانیت بشری و ابزاری را در خویش دارد و از سویی اسلام روشن ترین پیام و دستاوردهایش تاکید بر عقلانیت بشری است و معنای این پیام این است که بسیاری از کارها و نیازهای انسانی به طور مستقیم به دست خود بشر ساخته و آماده می شوند دراین صورت دین با تکنولوژی در هر مرحله از تکامل آن سازگاری; یعنی همنشینی خواهد داشت و در این همنشینی دین در سیاستگذاری تکنولوژی سهیم می شود تا از خدا شدن تکنیک و عبد شدن انسان جلوگیری کند. این معنی را می توان از پاره ای روایات از جمله روایاتی که در باب نگارگری و نقاشی آفریدگان جاندار وارد شده اند استفاده کرد.در این روایات از به کارگیری و نگهداری نگارهای جانداران که در فرشها نقش گردیده اند و هر دم لگدکوب انسان می شوند و بی ارزشی و زبونی آنها آشکار می گردد بازداشته نشده است. تنها از نگارگری نگارهای آفریدگان زنده در پرده ها و دیوارها پرهیز داده شده است; زیرا در چنین حالتی فراتر از انسان قرار می گیرند و چه بسا الگوی هدایت واقع شوند و شماری از این راه به وادی گمراهی بیفتند.
در روایت صحیحه ابوبصیر آمده است:
(قال: قلت لابی عبداللّه انا نبسط عندنا الوسائد فیها التماثیل و نفترشها فقال: لآباس بما یبسط منها و یفترش و یوطأ انما یکره منها مانصب علی الحائط و السریر.)۵۹
در روایت دیگر امام صادق(ع) از پدران بزرگوارش چنین نقل می کند :
(نهی رسول اللّه صلی الله علیه و آله عن التصاویر و قال من صوّر صورةً کلفه الله تعالی یوم القیامة ان ینفخ فیها و لیس بنافخ…)۶۰
اگر تکنولوژی خدای گونه میدان داری نکند و قد بر نیفرازد بهره بری از فرآورده های آن ناروا نخواهد بود.
بالاتر از همه تکنولوژی در اسلام تنها ابزار نیست بلکه علم و شناخت است که آموختن و آموزاندن آن را در هر حال لازم می داند. حتی تکنولوژی ای که از آن در جهت به تباهی کشاندن فرد و اجتماع و فسادانگیزی استفاده خواهد شد به مانند علم و بخشی از دانشها آموختن آن را ضروری می داند. تنها کاری که باید انجام گیرد برنامه ریزی و مدیریت تکنولوژی است که در سایه چنین مدیریتی به کارگیری در راه های زیان آور و تباهی آفرین مهار گردد.
این معنی را در روایت زیر که علی بن شعبه در تحف العقول از امام صادق(ع) نقل می کند می توان یافت:
(عن الصادق(ع): انه سئل عن معائش العباد فقال: … امّا تفسیر الصناعات: فکلّما یتعلم العباد او یعلّمون غیرهم من اصناف الصناعات مثل الکتابة والحساب و التجارة والصیاغة والسراجة والبناء والحیاکة والقصارة والخیاطة و صنعة صنوف التصاویر ما لم یکن مثل الروحانی وانواع صنوف الآلات التی یحتاج الیها العباد منها منافعهم و بها قوامهم و فیها بلغة جمیع حوائجهم فحلال فعله و تعلیمه والعمل به وفیه ولنفسه او لغیره و ان کانت تلک الصناعة وتلک الآلة قد یستعان بها علی وجوه الفساد و وجوه المعاصی و تکون معونة علی الحق والباطل فلابأس بصناعته و تعلیمه نظیر الکتابة التی هی علی وجه من وجوه الفساد تقویة ومعونة لولاة الجور کذلک السکّین و السیف والرمح والقوس و غیر ذلک من وجوه الآلة التی تصرف الی جهات الصلاح و جهات الفساد و تکون آلة ومعونة علیهما فلاباس بتعلیمه و تعلّمه واخذ الاجر علیه والعمل به وفیه لمن کان له فیه جهات الصلاح من جمیع الخلائق ومحرّم علیهم فیه تصریفه الی جهات الفساد والمضار فلیس علی العالم والمتعلّم اثم ولاوزر لما فیه من الرجحان فی منافع جهات صلاحهم وقوامهم وبقائهم وانّما الاثم والوزر علی المتصرف بها فی وجود الفساد والحرام وذلک انّما حرم اللّه الصناعة التی حرام هی کلها التی یجیء منها الفساد محضاً نظیر البرابط والمزامیر والشطرنج وکل ملهوّبه والصلبان و الاصنام وما أشبه ذلک من صناعات الأشربة الحرام ومایکون منه و فیه الفساد محضاً ولایکون فیه ولامنه شیء من وجوه الصلاح فحرام تعلیمه و تعلّمه والعمل به وأخذ الأجر علیه و جمیع التقلب فیه من جمیع وجوه الحرکات کلّها الاّ ان تکون صناعة قد تنصرف الی جهات الصنائع وان کان قد یتصرَّف بها و یتناول بها وجه من وجوه المعاصی فلعلّه لما فیه من الصلاح حلّ تعلّمه وتعلیمه والعمل به ویحرم علی من صرفه الی غیر وجه الحق والصلاح….)۶۱
هرگونه صنعتی از صنایع که بندگان فراگیرند تا به دیگران بیاموزند مانند: نویسندگی و حسابداری و بازرگانی و زرگری و چرمسازی و ساختمان و بافندگی و لباسشویی و دوزندگی و ساختن انواع صورتها که نمونه جانداران نباشد و انواع ابزارهای گوناگون که مردم بدان نیازمندند و متضمّن سود و پایدار ماندن آنها و مایه رسیدن به تمام نیازمندیهای ایشان است ساختن و آموختن و اشتغال بدانها برای خود یا دیگری حلال است و گرچه از این صنعتها و این ابزارها برای انواعی از فساد و اقسام گناهان (احتمالاً) استفاده شود و کمکی به
باطل بر ضد حق گردد در ساختن و پرداختنش پروایی نباشد. مانند آموزش نویسندگی که ممکن است به صورتی از انواع فساد از قبیل تقویت کمک به کارگزاری حکمرانان ناحق به کار رود و همچنین است کارد و شمشیر و نیزه و کمان و جز آنها از انواع ابزارهایی که هم در جهات صلاح هم در جهات فساد به کار می رود و کمک هر دو تواند بود آموختن و فراگرفتن و مزدستاندن بر آن و در آن و اشتغال بدان و در آن برای هیچ یک از مردمان که در او جهات صلاح باشد مانعی ندارد ولی بر همگان حرام است که در آن تصرّفی کنند تا در جهت فساد و زیان به کار رود و بر آموزنده و فراگیرنده آنها گناه و بازخواستی نیست; زیرا در آنها رجحانی نسبت به منافع در جهات صلاح و پایندگی و بقای نوع مردم وجود دارد و گناه و بازخواست فقط بر آن کسی است که آنها را در راه های فساد و حرام به کار می گیرد و این از آن روست که خداوند صنعتی را که تمامش حرامکاری است و فساد محض از آن خیزد چون بربَطها (تارها) و نی ها و شطرنج و هر ابزار بازی و صلیبها و بتها را حرام کرده است و آنچه مانند اینهاست از ساختن نوشابه های حرام و آنچه از آن به دست آید و در آن فساد محض باشد و در آن هیچ گونه مصلحتی نباشند و خیری از آن حاصل نشود که آموختن و فراگرفتن و به کار بردن و مزد گرفتن برآن و هرگونه تصرفی در آن از هر نوع حرکتی تمام حرام است مگر این صنعتی باشد که به کار صنعتهای دیگر که حلالند بیاید گرچه در آن تصرفّی شود و نتیجه ای در نوعی از انواع معاصی از آن به دست آید و شاید چون و جه صلاحی در آن است آموختن و فراگرفتن و به کار بردنش حلال شده ولی در مورد کسی که آن را غیر وجه حق و حلال به کار می برد حرام است.۶۲
در قرآن کریم بر فراگیری و ارج نهادن به چنین دانشی تأکید فراوان رفته است. داستان حضرت داود و حضرت سلیمان(ع) که در سوره سبأ آمده نشان از آن دارد.
دانش فلزشناسی که به حضرت داود بخشیده شد چنین نبود که فرا آورده های آن تنها اندر خور و شایستگی بهره برداری در جهت و راستای کارهای نیک و خیر و صلاح مردم را داشته باشد و نه چیز دیگر. بلکه به اندازه ای که در راستای سود رسانی و بهره دهی به مردم و رفاه و آسایش آنان درخور استفاده بود در جهت زیان رساندن به آنان نیز کاربرد داشت. و همین که حضرت داود(ع) آن را به کار برد بیان مدیریت سالم آن است. نرم شدن آهن (واَلنّاله الحدید) (سبأ/۱۰) و دگر شد آن به ابزارهای گوناگون از جمله شمشیر که در کشتن انسانِ بدوخوب یکسان عمل می کند سبب نمی شود اصل دانش تکنیکی به داود بخشیده نشود. رام شدن باد برای حضرت سلیمان و از این سوی به آن سوی بردن ایشان که خداوند در قرآن مجید از آن به زیباترین بیان یاد می فرماید: (وسلیمان الرّیح غُدُوّها شهر ورواحها شهر و أرسلنا له عین القِطر۶۳…)
ما برای سلیمان باد را نرم و رام کردیم آن چنان که به یاری آن بامدادان یک ماه و شام گاهان یک ماه راه می پیمود. و او را چشمه مِسْ روانیدیم….
می تواند اشارت و بیان نمادینی از امواج الکترومغناطیسی و دانش الکترونیک باشد.
تکنولوژی نکبت و خدمت هر دو را برای بشر به ارمغان آورده است ولی چنین پیامدهایی بازدارنده گسترش دانشهای کاربردی نخواهد بود. البته مدیریت سالم لازم است .
رقابت زایی طمع انگیزی و قناعت سوزی که به تکنیک نسبت داده شده اند۶۴ به گونه مطلق نکوهیده و ناستوده نیستند. چه بسا که وجود اینها برای قوام و حیات فردی و اجتماعی انسانها لازم باشد. آنچه مهم است قانون مند شدن رفتار استوار شده بر چنین ویژگیهایی است.
بله رقابت نکردن طمع نورزیدن و قناعت پیشه کردن اگر در تمامی جاها از حیث اندازه و چگونگی از جانب حضرت حق مقدّر و معیّن می گردید پیروی آن لازم بود حال آن که چنان نشده و بازشناخت اندازه و حد و مرز آن به عقل بشری واگذار شده همان گونه که فسادآوری و مصلحت زایی تکنولوژی به عقل بشری واگذار شده است. و همین عقل بشری حکم می کند: قناعت پیشه کردن رقابت نورزیدن طمع نداشتن اگر از روی تن پروری سستی بی حرکتی و پویایی مسؤولیت گریزی ترس و بهره نگرفتن از ذهن و هوش باشد برای ادامه حیات زیان آور است. در صورتی که دین حفظ حیات را از مهم ترین واجبها بر شمرده و احیای یک نفس را احیای همه مردم دانسته است.۶۵
البته پیامدهای آسیب زننده و تباهی آفرین آن ویژگیها که از ناقانون مندی و ناآگاهی برمی خیزند باید مهار گردند و دین چنین کاری را انجام می دهد; امّا نه به قیمت وانهادن دانش کاربردی (تکنولوژی) بلکه با به کاربردن مدیریت که بازهم از عقل بشری استفاده می کند.
پس دین با گرامی داشتن عقلانیت بشری که عقلانیت ابزاری وجهی از وجوه آن است با تکنولوژی همنشین می شود.
مشکل غرب تکیه بر عقلانیت ابزاری آن هم به گونه تام بود و امروز با پیدایش پست مدرنیسم (برابر یک قراءت از قراءتهای آن) به این تهیگاه پی برده اند .
پی نوشتها:
۱. مراد تجربه های به دست آمده از محیط زیست خانواده و… است. البته زمانی که از آنها در راستای حرکتها و تلاشهای اخلاقی آموزشی پیوندها و بستگیهای اجتماعی و… استفاده شود که در این صورت سامان دهی آزمون و تجربه ها لازم می افتند.
۲. علم و تکنولوژی آلبر توبو نفیلیولی ترجمه عبدالحسین آذرنگ/۱۱.
۳. تکنولوژی و فرهنگ آرنولد پیسی ترجمه بهرام سالگونی۱۰/ ـ ۱۱ نشر مرکز.
۴. موج سوم آلوین تافلر ترجمه شهیندخت خوارزمی۳۶/ خوارزمی.
۵. تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی رونالد اینگهارت ترجمه مریم وتر۲۰۴/ روزنه.
۶. همان۵۰/ ـ ۵۳; نیز ر.ک: تاریخ تمدن ویل دورانت ج۸۷/۱ ۱۸۷ ـ ۱۸۸; ۱۹۳ ۲۷۶ ـ ۲۷۷; تکوین دولت مدرن جانفکرانکوپوچی ترجمه بهزاد باشی۴۰/ ـ ۶۷ نشر آگه; نهاد و اندیشه های سیاسی در ایران و اسلام حمید عنایت تصحیح و مقدمه زیبا کلام۲۶/ روزنه; قدرت راسل خوارزمی; تاریخ تمدن (گام هزاره ها) ایزاک آسیموف ـ فرانک. وایت ترجمه دکتر لطیف صدقیانی۳۴/ ـ ۳۵.
۷. عروج انسان ژ بروفسکی ترجمه سیاوش مشفق ۹۳/ کاوش.
۸.ایدئولوژی و تمدن دکتر علی شریعتی۱۶۹/.
۹. هشدار به زندگان روژه گارودی ترجمه علی اکبر کسمایی۴۶/.
۱۰. موج سوم۵۵۹/ ـ ۵۶۰.
۱۱. همان۱۱۹/.
۱۲. سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی ساموئل هانتینگتون ترجمه محسن ثلاثی۶۴/ ـ ۱۰۸ نشر علم.
۱۳. تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی۲۰۴/.
۱۴. همان۱۷۷ ( ۲۸۲ )
۱۵. موج سوم۲۷۸/ ـ ۲۷۹.
۱۶. مقاله: (تکنولوژی پیشرفت جامعه خلاق) چند بحث و نظر درباره تکنولوژی و ونزنیکَ ترجمه عبدالحسین آذرنگ۱۰۷/ ـ ۱۰۸ نشر دریا.
۱۷. تکنولوژی سیر تحول مراحل عمده و تأثیر آن بر تغییر اندیشه ها کاردول ترجمه عبدالحسین آذرنگ۶۸/ نشر دریا.
۱۸. موج سوم۲۴۱/ ـ ۲۴۲.
۱۹. همان۴۰/.
۲۰.جامعه شناسی مدرن پترورسلی ترجمه حسن پویان/۲۴۱/ ـ ۲۴۲ چانچش.
۲۱.مقدمه ای بر جامعه شناسی و سیر تحول و تکامل جامعه محمد حسین فرجاد/۱۵۶.
۲۲. تاریخ تمدن ج۲۳۸/۲.
۲۳. موج سوم۱۷۹/.
۲۴. تکنیک و تمدن توربرت الیاس ترجمه مراد فرهادپور/۲۳۸ ـ ۲۳۹ چاپ شده در مجله ارغنون ش۱۳ سال ۱۳۷۷; ر.ک: تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی۱۶۵/ ـ ۱۶۹.
۲۵. موج سوم۸۰/ ـ ۸۳.
۲۶. همان; نیز ر.ک: به سوی تمدن جدید تافلر ترجمه محمدرضا جعفری نشر سیمرغ; دموکراسی موج سوم ساموئل هانتینگتون ترجه احمد شهسا نشر روزنه; آزادی قدرت و قانون فرانتس نویمان تدوین و گردآوری و ترجمه عزت الله فولادوند. خوارزمی; درس این قرن کارل ریموند پوپر ترجمه علی پایا طرح نو.
۲۷. جهان به کجا می رود آدام شاف ترجمه فریدون نوائی/ ۷۵ ـ ۷۶ نشر آگه.
۲۸. موج سوم/ ۵۹۵ ـ ۶۰۱.
۲۹. فلسفه تکنولوژی مقاله تقدم وجودی و تاریخی تکنولوژی بر علم دُن ایدی ترجمه شاپور ( ۲۸۳ ) اعتماد۱۱۷/ نشر مرکز.
۳۰. درس این قرن.
۳۱. دموکراسی و زمانه لیبرالیسم کرافورد برومکزون ترجمه مسعود پدرام.
۳۲. موج سوم۵۶۵/ ـ ۵۶۶.
۳۳. جهان به کجا می رود۷۵/ ـ ۷۶.
۳۴. نامه فرهنگ سال اول ش۲ زمستان ۱۳۶۹/۱۱ ـ ۱۹.
۳۵. جهان به کجا می رود/۷۳ ـ ۷۴.
۳۶. مجلّه رهیافت مقاله: ابعاد اخلاقی بیوتکنولوژی با تأکید بر ژن درمانی احمد نوروزیان ش۸۷/۱۹ ـ ۸۸ سال ۱۳۷۷.
۳۷. آشنایی با مهندسی ژنتیک جی سی مورل ال ام رابرت ترجمه سید عباس شجاع الساداتی مصطفی مطلبی۱۶۱/.
۳۸. تفسیر الصافی فیض کاشانی ج۱۸۵/۲ دو جلدی خطی.
۳۹. فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرة الله التی فطر الناس علیها. لاتبدیل لخلق اللّه ذلک دین القیم.
۴۰. تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی۳۳۴/ ـ ۳۳۵.
۴۱. حقو مدنی ۳ و ۴ حبیب اللّه طاهری۲۷۴/ به بعد. انتشارات اسلامی; نیز ر.ک: حقوق مدنی (وقایع حقوقی) ناصر کاتوزیان۲۱/ به بعد نشر یلدا.
۴۲. مجلّه رهیافت مقاله: ابعاد اخلاقی بیوتکنولوژی با تأکید بر ژن درمانی احمد نوروزیان ش۸۸/۱۹ سال ۱۳۷۷.
۴۳. صدا و سیما کانال اخبار شبکه سراسری ۷۹/۶/۱.
۴۴. تکنوپولی نیل پستمن ترجمه صادق طباطبایی۲۰۷/ مؤسسه اطلاعات.
۴۵. همان۱۲۹/.
۴۶. به حکم یا قرار رأی می گویند. ورأی را هنگامی که حروفچینی گردد دادنامه می خوانند. ( ۲۸۴ ر.ک: دیباچه ای بر دانش حقوق محمد حسین ساکت۱۱۳/.
۴۷.اخبار سراسری شبکه ۱ صدا و سیما ۷۹/۶/۴.
۴۸. مجلّه رهیافت مقاله: تکنولوژی در جامعه فرامدرن محسن بهرامی ش۷۸/۱۶ ۱۳۷۶.
۴۹. همان مقاله: تکنولوژی اطلاعات ژرژفرنه ترجمه علیرضا طیب سال ۱۳۷۵/۱۳۸ ـ ۱۴۰.
۵۰. انقلاب الکترونیک رس هندل ترجمه فرخ شادان۲۲۸/ شرکت سهامی کتابهای جیبی.
۵۱. موج سوم۲۷۱/ ـ ۲۷۴.
۵۲. همان۲۴۲/ ـ ۲۴۳.
۵۳. همان۲۰۰/ ـ ۲۰۲.
۵۴. نامه فرهنگ ش۱۴ و ۱۵ سال چهارم (۱۳۷۳)/۲۷.
۵۵. برای آگاهی بیش تر ر.ک: نامه فرهنگ ش۱۴ و ۱۵ سال چهارم (۱۳۷۳)/ ۱۷ ۲۴ ـ ۲۹.
۵۶. تکنولوژی و توسعه در سومین انقلاب صنعتی چارلز کوپر ـ رافائل کاپلینسکی ترجمه جمشید زنگنه/۱۸۶ ـ ۱۸۸ انتشارات وزارت خارجه.
۵۷. همان۱۹۵/.
۵۸. بیوتکنولوژی و توسعه ریتاکورول ـ البرت سیسون ترجمه نیکو سرخوش۹۸/.
۵۹. وسائل الشیعه ج۱۲/۲۰ ح۴.
۶۰. همان ج۲۲۰/۱۲ ح۶.
۶۱. همان ج۵۶/۱۲ ـ ۵۷ ح۱.
۶۲ . رهاورد خرد(ترجمه تحف العقول ابن شعبه حرّانی) پرویز اتابکی/ ۳۴۱ فروزان ۱۳۷۶ .
۶۳ . سوره سبأ آیه ۱۱ .
۶۴ . تفرج صنع عبدالکریم سروش/۳۰۱ ـ ۳۰۹.
۶۵ . سوره مائده آیه ۳۲
منبع: فصلنامه حوزه، ‌شماره ۱۱۰
منبع : خبرگزاری فارس