یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


کو نوازندگان ما


کو نوازندگان ما
خبر حضور۹۰ نوازنده روس، در سالروز فتح خرمشهر در خاك ایران، جهت اجرای سمفونی نغمه های صلح، به رهبری لوریس چكناواریان و اجرای شهریار كهن زاد، با همراهی گروه كر۵۰نفره استاد نوری، در تالار ۳هزار نفره وزارت كشور، آن هم به مدت ۱۰ شب، پدیده ای جالب، پرهیاهو و تا حدودی سؤال برانگیز در عرصه موسیقی كشور است. كثرت تعداد نوازندگان و تابعیت روس آنها، به همراه تعداد بالای كر و حضور یكی از مطرح ترین چهره های رهبری اركستر سمفونیك، با اقلیت ارامنه، در بزرگترین تالار شهر تهران، با اجراهای پیاپی، در سالروزی حماسی، به همراه سخن گفتن از صلح كه پیام اصلی این ماجراست، همه دست به دست هم داده و در صورت ظاهر، این اجرا را به واقعه ای موسیقایی مبدل نموده است.
پیوند هنر با تحولات اجتماعی، مقوله ای درخور توجه و تعمق است، در این خصوص بیان رویدادهای اجتماعی از طریق هنر به ویژه موسیقی كه زبانی بین المللی دارد، بسیار شایان توجه است، تاكنون به خاطر داشته ایم كه موسیقی یا در مراسم جشن تولد یا در عروسی ها نواخته می شده، اگرچه موسیقی در سوگواری و حماسه ها نیز به كار برده می شده و همراهی مارش های نظامی را نیز برعهده داشته، اما كمتر شنیده یا دیده ایم كه لااقل در ایران از اجرای موسیقایی برای بیان برخی مسائل اجتماعی استفاده كرده باشند. یك مؤسسه خصوصی پشتیبانی مالی این اجرا را با تخصیص بودجه ای بالغ بر۴۰۰ میلیون تومان بر عهده گرفته و در فرصتی بسیار كوتاه و با عجله، نزدیك به یك ماه به كل این ماجرا سر و سامان داده است. البته، دستور وزیر محترم ارشاد مبنی بر تسهیل در روند انجام امور مربوط به اخذ مجوز اجرای اركسترال نوازندگان خارجی نیز، سرعت بخش این ماجرا بوده است. در این رابطه باید گفت، مدیریت پروژه ای با این گستردگی و در این فرصت كم، ضمن داشتن برخی نكات مثبت، خالی از اشكال هم نمی تواند باشد، اگر موشكافانه به این رخداد موسیقایی نگاهی داشته باشیم و پیكان تیزبینی را از سطوح مواج، فریبنده و پر زرق و برق ماجرا تا اعماق آن بگردانیم و از زوایای دیگر نیز این مسئله را مورد بررسی قرار دهیم، ممكن است شاهد پیامدهای دیگری باشیم كه در نگاه اول ممكن است از نظر دور مانده باشد و گفتن آن نیز خالی از فایده نباشد.
در آغاز برنامه، مسئول مؤسسه مجری برنامه، با توجه به بحران موجود در روابط ایران و آمریكا، هدف اصلی از برگزاری این كنسرت را رساندن فریاد صلح طلبی ایرانیان به تمام جهان به ویژه آمریكا می داند و در این زمینه از همه دعوت می كند تا با تبلیغ شركت در این كنسرت، از طریق خرید بلیت های بسیار گران برنامه و دیدن كنسرت، بدین گونه پیام صلح را به سایر شهروندان ایرانی انتقال دهند. پخش این برنامه از طریق كانال جام جم به سراسر جهان را راه دیگری برای ابلاغ پیام صلح ایرانیان می داند و چنان از اجرایی چنین گسترده، مشعوف شده كه مایل است این برنامه را در تخت جمشید هم دوباره اجرا كند... . پس از سخنان وی، نوازندگان اوكراینی در جایگاه خود قرار می گیرند، چینش سازهای روی سن به خوبی صورت گرفته و سازهای اصلی و فرعی نظم مكانی خود را در حلقه اركستر حفظ كرده اند. با رهبری رهبر اركستر، گروه نوازندگان شروع به نواختن می كنند و در قسمت هایی هم كر ۵۰ نفره اجرا را همراهی می كند. ساعت اول برنامه، به اجرای قطعاتی كلاسیك از آهنگسازان معروف جهان، از جمله اشتراوس، موتزارت، برامس، چایكوفسكی و غیره و قطعات دیگری از اپرای رستم و سهراب و بوكت عاشقانه ها، كه مجموعه ای است از قطعات عاشقانه، و سایر سروده های كلاسیك، چكناواریان، این موسیقیدان ارمنی، می گذرد. در ساعت دوم، برنامه با اجرای سمفونی راك، نغمه های صلح، با اجرا، شعر و آهنگ از شهریار كهن زاد، ادامه می یابد. این سمفونی روایت جنگ و آثار مخرب آن از زبان سربازی است كه در زمان جنگ در جبهه حضور داشته و به نوعی شاهد عینی جنگ بوده، مخالفت با نظامی گری در جهان و دعوت مردمان برای دوستی، عشق و صلحی مانا از نكات برجسته این اثر است، اما نواخته شدن ناقوس كلیسا در برخی از قطعات این سمفونی، به عنوان یك فاكتور شاخص زادگاه سرایش قطعه موسیقی، ذهن شنونده را به سوی غیر بومی بودن این اثر سوق می دهد؛ گویی فضا، فضای جبهه های جنگ ایران نیست و ممكن است خالق اثر با تأثیر از سروده های دیگر جهانی، چنین مجموعه ای را گردآوری كرده باشد! در هر حال در دقایق آخر برنامه قطعه بسیار كوتاه ایران توسط اركستر اوكراینی نواخته می شود و برنامه به پایان می رسد.
با نگاه به ساختار این اركستر و محتوای قطعات اجرا شده و سبك موسیقی به كار رفته باید گفت، این اجرا اصلاً اجرایی ملی نبوده و نمی تواند رساننده پیام ایرانیان برای صلح باشد، چرا كه قریب به ۹۰ نفر از اعضای اصلی این كنسرت را نوازندگان اركستر سمفونیك رادیو اوكراین(اوكراین از جمهوری های شوروی سابق بود) تشكیل داده اند كه ملیتی ایرانی ندارند، خون ایرانی در رگهای آنها جریان ندارد و دركی از بحران رابطه مخدوش فعلی ایران و آمریكا ندارند، خاطره ای از جنگ تحمیلی ۸ ساله ایران نداشته اند، صدای ناله بازماندگان شهدا را نشنیده اند، آوای سوگ مادران داغدیده و كودكان بی پناه و دیدن مخروبه های آبادان و خرمشهر، تأثیری بر قلب های آنان نگذاشته. می نوازند چون پیشه و شغل آنها نوازندگی است و از این راه درآمدی حاصل می كنند. در دیدن چهره ها و شنیدن آوای سازهایشان، عشقی در دل راه نمی یابد و خون در قلب تپنده ایرانی، از طراوت و پویایی وا می ماند، چرا كه اگر چه نوازندگان با پنجه های خود ساز می نوازند، اما آنچه مایه تأثیر یك قطعه موسیقی، در سالروزی ملی و حماسی است، جوشش درونی، عرق ملی و تأثیر قلبی است كه یك نوازنده را در دفاع از كیش و آیین كشور خود قبراق تر می سازد كه متأسفانه چنین حسی در نوازندگان روسی دیده نشد و باید پرسید، صدای ساز آدمهایی كه فكر و قلبی ایرانی ندارند، چگونه می تواند رساننده فریاد صلح برای كشور و ملت ایران باشد؟ و اینجا جای بسی تأسف است كه چرا باید بخش اعظم اركستر از كشوری بیگانه انتخاب شده باشد؟ باید پرسید برتری نوازندگان روس بر نوازندگان ایرانی در چه بوده كه این انتخاب صورت گرفته؟ به اضافه اینكه برای ورود هر نوازنده خارجی به كشور هزینه های مختلفی اعم از بلیت رفت وبرگشت به اوكراین، هزینه ویزا، هزینه اقامت در هتل، حق الزحمه به ازای هر شب نوازندگی و مخارج دیگر كه همه به دلار ۱۰۰۰ تومانی محاسبه می گردد و برای۹۰ نوازنده رقمی در خور توجه است. شاید اگر نوازندگان ایرانی می دانستند كه پیام صلح ایرانیان از طریق موسیقی قرار است به سراسر دنیا مخابره گردد، با شوقی ملی و میهنی، بدون درخواست هزینه های گزاف، عاشقانه برای میهن خویش می سرودند و جانانه برای موطن خویش می نواختند.حضور چهره های غیر ایرانی در روی سن تالار وزارت كشور، خوشایند نبود. فریاد صلح طلبی ایرانیان را، نوازندگان اوكراینی می نواختند، سرود ایران را همچنین! آیا در ایران اركستر سمفونیك وجود نداشت، آیا نوازندگان ایرانی قابلیت این را نداشتند كه برای كشورشان نغمه های صلح را بنوازند؟ ضرورت این همه هزینه جهت ایاب و ذهاب و حضور در ایران برای نوازنده های خارجی در چه بود؟ آیا به غرور ایرانیان و نوازنده هایشان برنمی خورد كه در خاك ایران، بیگانگان از جانب ملت ایران، فریاد صلح را به گوش جهانیان برسانند؟ آنهم در سالروزی حماسی كه دلیرمردان ایرانی بیگانگان را با خون خود از خاك كشور بیرون كردند و در عملیات بیت المقدس با آزاد سازی خونین شهر، برگ زرینی بر دفتر خاطرات دفاعی كشور حك نمودند. در این سالروز ملی، جای كویتی پور بسی خالی بود تا به جای اجرای قطعات كلاسیك از چایكوفسكی و رقص های برامس و اورتور رومئو و ژولیت كه هیچ سنخیتی با فرهنگ ملی موسیقایی كشور ندارد، بر بلندای افلاك ناله های شور و دشتی سر دهد و بارها و بارها، بخواند این شعر جاودانه را «ممد نبودی ببینی، شهر آزاد گشته، خون یارانت، پر ثمر گشته، آه و واویلا، كو جوانان ما، نور دو چشمان ما، ای نخل غلتیده به خون، اشكی از شادی، همچو من بفشان روز آزادی، خیل یاران را خیز و یاری كن، دشت شادی را آبیاری كن، نخل در آتش شعله ور، گرچه شد بی سر، نوبتی دیگر گشته بار آور، شهد پیروزی، خوشه خرما، زورق و من، ماهی و دریا، ممد نبودی ببینی گریه باران لاله رویاندست از تربت یاران، گشته آبادان، گرچه ویران شد، تربت یاران گل باران شد...»
نغمه های حقیقی صلح، ملودی حزین هق هق گریه مادران شهید و فرزندان شهیدی است كه هنوز با گذشت این همه سال، داغ شهیدان را در دل دارند. نغمه های حقیقی صلح، صدای قژقژ ریتمیك ویلچر جانبازان معمولی است كه بار سنگین ناتوانی و معلولیت حاصل از جنگ را تا ابد الدهر بر دوش می كشد. نغمه های حقیقی صلح، فریاد خفته ۷۰هزار جانباز شیمیایی است كه از اجرای فانتزی صدها نغمه صلح اینچنینی كوبنده تر است!
باید پرسید از برگزاری این كنسرت، منتفع اصلی چه كسی باید باشد؟ ملت ایران؟ یا ملل سایر كشورها؟ فیلمسازی شركت یاد شده از این اجرا چه هدف اساسی داشته؟ آیا منافع ملی مد نظر بوده؟ یا حفظ صوری پرستیژ؟ و یا منافع اقتصادی؟ یا شاید تخیلات ناشی از تماشای فیلم های هالیوود و تماشای اپرا و اپرت های اروپایی، در سالن های چند هزار نفری كشورهای اروپایی، آنها را به چنین انتخاب شتابزده ای واداشته؟ البته تخیل قوی برای فیلمسازان و كارگردانان سینما امتیاز خوبی است به شرط آنكه هویت ملی مردم یك كشور را زیر سؤال نبرند و با رویاهای خیال پردازانه خود غرور ملی یك ملت را پایمال نكنند؛ به ویژه در موقعیتی اینچنینی در رابطه مخدوش ایران و آمریكا!
در زمان جنگ جهانی اول و دوم روسیه از متقاضیان، انعقاد قرارداد و پیمان های صلح بود و شروع مذاكرات صلح و پا گرفتن آن، برای برقراری صلح در جهان در روسیه جان گرفت و به انجام رسید، امروز نیز اگر این كشور طالب برقراری صلح در جهان است، چه بهتر كه فریادهای صلح طلبی را از آسمان كشور خود به برج و باروی كاخ سفید برساند، نه از طریق رخنه فرهنگی و هم آوایی با اركستر موسیقی ملل دیگر!
اگرچه امروز، روسیه از حامیان كشور ایران است و دولتمردان دو كشور، روابط حسنه ای با یكدیگر دارند اما حافظه تاریخی ملت ایران، حادثه بانك استقراضی روس و جنگ های ایران و روس را كه منجر به قرارداد گلستان شد و باعث جداسازی بخش عمده منطقه قفقاز و ۱۸ شهر دیگر به روسیه گردید و همچنین جنگ تركمانچای و معاهده ننگین تركمانچای را كه با تصویب، نظام حقوقی كاپیتولاسیون غرامت های سنگینی را بر ملت ایران تحمیل كرد و كشمكش های خزر و غیره را هنوز از یاد نبرده است!
در هر حال دوئت ایران و روس برای برقراری صلح هارمونی چندانی نداشت و باید از رهبر این اركستر پرسید، با توجه به خبرگی در امر رهبری موسیقی، چرا این تركیب نامتجانس را به كار برده است؟ چنانكه چیرگی در نواختن سبك های كلاسیك موسیقی از دلایل این ارجحیت بوده باشد. باید از مسئولین محترم موسیقی كشور پرسید كه چرا رسیدگی به موسیقیدانان و امر موسیقی در كشور در حد مطلوبی نمی باشد كه پاسخگوی یك اجرای جهان پسند باشد؟ چرا باید بهترین هنرمندان موسیقی مناطق كشور ما، گمنام ترین و بی امكان ترین آدمها باشند؟ چرا باید بوروكراسی اداری برای گرفتن یك مجوز اجرا در ایران، به حدی طولانی، پرپیچ و خم و سخت و ملامت بار باشد كه گروه های موسیقی رغبت و تمایل چندانی به اجراهای داخلی نداشته باشند؟ و با این شرایط تبعیض و رسیدگی فوری به درخواست گروه های خارجی در ظرف یك ماه، چه مفهومی می تواند داشته باشد؟ تا كی باید مرغ همسایه غاز باشد؟ در ثانی باید پرسید با توجه به غنا، اصالت و اهمیت موسیقی ایرانی، چرا باید سبك كلاسیك غربی برای اجرایی به این مهمی، آنهم در یك سالروز ملی و حماسی انتخاب گردد؟ آیا غربزدگی آنقدر در ما ریشه دوانده كه زبان موسیقایی ملی خود را از یاد برده ایم؟ و باید در هفته دفاع مقدس، برودین رقص پولوتیسن یا والس قیصر، یا سوئیت عاشقانه ها را بنوازیم؟
چنانچه هدف اجرای قطعات موسیقی در چارچوب آكادمیك بوده باشد، آنهم در قالب سمفونیك، در سروده های دفاع مقدس مواردی وجود داشت، از جمله سمفونی خرمشهر مجید انتظامی یا سمفونی سرداران سعید شریفیان كه انتخاب های بهینه ای برای سالروز ملی آزادی خرمشهر بودند!
در هر حال بازتاب عمومی مردم به این موارد، معیار مناسبی برای ارزیابی درستی و صحت انجام كار است كه در شب اول، این اجرا با استقبال عمومی مواجه نشد و از ظرفیت ۳هزار نفره تالار، حدود۵۰۰ تا۷۰۰ صندلی بیشتر اشغال نشده بود، عدم حضور گسترده رزمندگان، جانبازان و خانواده شهدا نیز تحریمی با معنا در این رابطه بود. مخاطبان را بیشتر اقشار خاصی با پوشش خاص تری، تشكیل می دادند كه بهای بلیت ۳۵هزار تومانی برایشان رقمی نبود، نه عامه مردم!
این گمانه زنی ها و نگاه از جوانب مختلف به رویدادی اینچنینی كه می توانست در صورت مدیریت بهینه و انتخاب اصولی و درست، بار سازندگی و سرفرازی برای یك ملت به همراه داشته باشد و رویدادی كه می توانست واقعه ای موسیقایی باشد را با ندانم كاری به فاجعه ای ملی، موسیقایی مبدل می سازد.
احترام به خواست و احساسات ملی، برای هر كشوری در اولویت اول است و پس از آن دیگر وطنی و جهان وطنی اهمیت می یابد. اگرچه احترام به سایر اقوام و ملل واجب است، اما شنیدن نغمات صلح از زبان ایرانیان در ایران و توسط ایرانیان خوش تر است. جا دارد در اعتراض به اجرای كنسرت صلح با اكثریت خارجیان، گروه های موسیقی ایرانی یك به یك با اجرای موسیقی ملی و قومی خود، به زبان های محلی، كردی، لری و تركی و غیره هر كدام با سر دادن نغمه های ایرانی، پیام صلح را ایرانی وار به تمام دنیا مخابره كنند و اجازه دخالت و حضور بیگانگان را در عرصه دفاع فرهنگی از كیش و آیین كشور و بیان اعتراضات اجتماعی، در مقابله با بحران های جهانی از طریق هنر و فرهنگ ملی به بیگانگان نسپارند.
هما ناصری
منبع : روزنامه همشهری