دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

افسانه باگر ونس - the legend of bagger vance


سال تولید : ۲۰۰۰
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : جیک ابرتس، مایکل نوزیک و رابرت ردفورد
کارگردان : ردفورد
فیلمنامه‌نویس : جرمی لیون، برمبنای رمانی نوشته استیون پرسفیلد
فیلمبردار : میکاییل بالهاوس
آهنگساز(موسیقی متن) : ریچل پورتمن
هنرپیشگان : ویل اسمیت، مت دیمن، چارلیز ترون، بروس مک‌گیل، جوئل گرچ، ج. مایکل مونکریف، هاروه، پرسنل، جک لمون و لین اسمیت.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۶ دقیقه.


ساوانا، جنوب آمریکا، زمان حال. ̎هاردی گریوز̎ (لمون)، گلف‌بار پیر سکته می‌کند. او که در بستر بیماری افتاده، نگاهی به گذشته و دوران کودکی‌اش می‌اندازد. ساوانا، سال ۱۹۳۸. ̎جان اینور گوردون̎ (پرسنل) و دخترش، ̎آدل̎ (ترون) زمین گلفی در کنار اقیانوس می‌سازند. با شروع دوران بحران اقتصادی، ̎اینورگوردون̎ که زیر بار قرض رفته، خودکشی می‌کند. ̎آدل̎ که نمی‌خواهد زمین را به مقاطعه کارانی بفروشد که می‌خواهند در آن‌جا کارخانهٔ کاغذسازی به راه بیندازند، یک مسابقهٔ سه روزه گلف تدارک می‌بیند تا نام منطقه را سر زبان‌ها بیندازد. او موافقت ̎بابی‌جونز̎ (گرچ) و ̎والتر هیگن̎ (مک‌گیل)، قهرمان گلف را جلب می‌کند. وقتی تعدادی از صاحب‌منصبان شهر توصیه می‌کنند که یک گلف‌باز محلی نیز در مسابقات شرکت داشته باشد، ̎هاردی̎ ده ساله (مونکریف) پیشنهاد می‌کند ̎رانولف جونو̎ (دیمن)، گلف باز قدیمی را خبر کنند که به دلیل شرکت در جنگ جهانی اول، به شدت از نظر روحی لطمه خورده است. ̎آدل̎ نیز که پس از بازگشت ̎جونو̎ از جبهه، رابطه‌اش با او قطع شده، او را مجاب می‌کند تا در مسابقات شرکت کند. چند روز پیش از آغاز رقابت‌ها، مرد مرموزی به‌نام ̎باگر ونس̎ (اسمیت) نزد ̎جونو̎ می‌آید و پیشنهاد می‌کند که حاضر است چرخ حامل چوب‌های گلفش را در زمین مسابقه حمل کند. ̎ونس̎ بعداً از ̎هاردی̎ به‌عنوان دستیارش استفاده می‌کند. در نخستین روز مسابقات، ̎جونو̎ بد بازی می‌کند. روز بعد، ̎ونس̎، ̎جونز̎ و ̎هیگن̎ عقب است. در آخرین روز، ̎جونو̎ که دوباره رابطه‌ای صمیمانه با ̎آدل̎ برقرار کرده، با یک ضربه، توپش را داخل حفره می‌اندازد. نوبت آخرین معجزه که می‌رسد، سه بازیکن مساوی هستند. با وجود اعلام خطا، که او را یک امتیاز عقب می‌اندازد، ̎جونو̎ سرانجام برنده می‌شود. در حالی که تماشاگران مسابقه پیروزی ̎جونو̎ را جشن گرفته‌اند، ̎ونس̎ در دل‌شب ناپدید می‌شود...
● در سال ۱۹۸۴ ردفورد در با استعداد، اقتباس باری لوینسن از رمان برنارد مالامود، در نقش یک قهرمان بیس‌بال ظاهر شد. طی سال‌های بعد خودش فیلم‌هائی دربارهٔ ماهی‌گیری (رودخانه‌آی از میان آن می‌گذرد، ۱۹۹۲) و اسب‌سواری (نجواگر اسب، ۱۹۹۸) از بیس‌بال برده شده بود. مایهٔ اصلی فیلم، جست‌وجوی ارزش‌ها و منزلت از دست رفتهٔ ̎آمریکای واقعی̎ است که (اگر با پرداخت سوزناکی عرضه شود) ظاهراً در تمام دوره‌ها ̎جواب̎ می‌دهد. به همین دلیل تصویری که از آمریکای دورهٔ بحراناقتصادی به‌دست داده می‌شود، ̎زیادی̎ رویائی است. این‌جا همه کس، همه چیز و همه‌جا قشنگ و مامانی و روشن است و انگار که جنگ و فقر و بدبختی بلایائی طبیعی بوده‌اند. ردفورد کارگردان بدی نیست، اما حتماً باید با فیلم‌نامه‌های به دردبخورتری کار بکند تا فیلم‌های قابل قبول‌تری (مثل مسابقهٔ پرسش و پاسخ، ۱۹۹۴) بسازد.


همچنین مشاهده کنید