شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

چراغ ها را روشن کنیم


چراغ ها را روشن کنیم
صرف نظر از اکثریت گروه های اپوزیسیون خارج نشین و پاره یی افراد داخل کشور که از اصلاح نظام حاکم ناامید شده اند، اکثریت آنان که در داخل کشور همچنان بر حرکت رفرمیستی خود پای می فشرند، انتخابات را کماکان یک روزنه ناگزیر برای پیشبرد پروژه اصلاح در ایران قلمداد می کنند. در حقیقت مشی و مرام اصلاح را راه چاره یی جز این نیست.
سوای عده یی خام اندیش که از پافشاری بر ایده های انقلابی خود هنوز دست نکشیده اند، آنان که این نظام را اصلاح پذیر می دانند جز یافتن روزنه هایی هر چند تنگ و کوچک و کورسوهایی هرچند خوش بینانه راهی دیگر نمی یابند. مشی مهندسی اجتماعی را جز حرکت قدم به قدم و آهسته و تدریجی گزینه یی پیش رو نیست. تعمیر کارکردها و حتی ساخت قدرت از منظر اصلاح گرایان نیازمند صبر و تحملی ویژه است. از همین رو است که واقعیات پیش رو و مقتضیات زمان و مکان رفرمیست ها را ناگزیر به کشیدن ترمز و تاملی چندباره می کند. در اینجا میانه روی و اعتدال راهی ناگزیر است. ایستادگی بر آرمان ها و اصول و شعارها می تواند با میانه روی ناسازگاری نداشته باشد.
میانه روی و اعتدال به معنای عقب نشینی و دست برداشتن از آرمان ها و ایده های اصیل نیست. میانه روی نوعی مواجهه عقلانی با واقعیات و شرایطی است که زمانه بر کنشگران تحمیل می کند، در عین حال که زیر پای گذاردن اهداف و آمال هرگز تحمل نمی شود.
اصلاح طلبان پیشرو دریافته اند که برای تداوم برنامه های خود مواجه با راهی جز ائتلاف با سایر گروه های همسو نیستند. آنان خود به خوبی می دانند که برای شرکت دادن نامزدهای واقعی خود در انتخابات های پیش رو با شرایط آسانی روبه رو نیستند. رد صلاحیت حداکثری در انتظار نامزدهای اصلاح طلبان پیشرو است. تشتت آرا یک خطر جدی و در راستای شکست آنان در انتخابات است. پس در اینجا ائتلاف یک راه ناگزیر است. خواسته و نخواسته باید تن به ائتلاف داد و اما ائتلاف به چه قیمتی؟ اینجاست که پرسش صادق زیباکلام بیش از پیش رخ می نماید. به فرض که اصلاح طلبان با تشکیل ائتلافی متشکل از نیروهای جبهه دوم خرداد شامل مجمع روحانیون مبارز و کارگزاران سازندگی و جبهه مشارکت در انتخابات پیروز شوند. کمتر کسی در این امر شک دارد که در چنین حالتی نامزدها اکثراً از نیروهای سنتی تر جبهه اصلاحات خواهند بود و نیروهای مشارکتی و کارگزارانی تا آنجا که ممکن باشد از راه یافتن به کارزار بازخواهند ماند. پرسش این است؛ حال که پیروز شدید، از فردای انتخابات چه می خواهید بکنید؟ برنامه تان چیست؟ هدف و آمالتان چیست؟ برای توسعه و نوسازی فردای ایران چه در چنته دارید؟
هرمنوتیک به مثابه روایتی از نسبی گرایی بر ارزش و درستی تفسیرهای متفاوت، بسته به موقعیت زمانی و مکانی برداشت ها انگشت می گذارد. در حقیقت افق های متفاوت بسته به پیش فرض های تفسیرگر حائز توجه و قابل قبولند و اما آیا هر شرط و تفسیری در این راستا مقبول و پذیرفتنی است؟ پاسخ منفی است. روح و مبنای متن غیرقابل انکارند و زیرپا نگذاشتنی.
پس از هر متنی نمی توان تفسیری در تضاد با بنیان آن ارائه کرد. اصلاح گرایان نیز با معادله یی این چنین روبه رویند. آیا صرف پای گذاردن در مسیر میانه روی و تکیه بر رفرمیسم و کنار آمدن با واقعیات موجود می تواند بهانه یی برای اصلاح طلبان باشد تا در مسیر متضاد با روند توسعه و نوسازی این مرز و بوم قدم گذارند؟ پیروزی در انتخابات به هر قیمتی آیا به معنای فراموشی آرمان های اصلاح طلبان برای توسعه و پیشرفت ایران است؟ گام نهادن در مسیر توسعه یک فرض غیرقابل انکار است. از همین رو بدون برنامه با چراغ خاموش به پیش رفتن، آیا این آفت بزرگ را در پیش نخواهد داشت که در آینده نزدیک اصلاح گرایان با بن بستی درون جوش روبه رو شوند؟ کافی است به اظهارنظرهای پاره یی از منتسبین به جریان دوم خرداد در رسانه ها و جراید نظر افکنیم.
پای فشردن بر شعارهای انقلابی تاریخ مصرف گذشته و عدم نشان دادن هرگونه تغییر و تحول در ایده ها و آرمان هاشان منطبق با شرایط امروز دنیا این زنگ خطر را برای رفرمیست ها در پی دارد که به واقع در آینده با این افراد چه می خواهند بکنند؟ مگر نه غیر از این است که قرار است منتسبین به این افراد نمایندگان اصلاح گرایان در قوای اجرایی باشند. آن هنگام که خود این افراد اراده یی برای حرکت در راستای مبانی توسعه مدارانه و پیشروانه نداشته باشند، از حامیان آنان چه می آید؟ آیا اصلاح طلبان شکستی دیگر را انتظار می کشند؟ شکستی که از پیش مورد انتظار است. فرصت سوزی دیگری را آیا انتظار می کشند؟ آیا تنها ائتلاف به هر قیمتی راه چاره است؟
دسته عمده یی از کنشگران سیاسی ایران امروز توسعه و قرارگیری ایران امروز در مسیر نوسازی را اولویت خود قرار داده اند. در این راه قدر مسلم نمایندگان و سیاستمدارانی را مورد نیاز است که به حداقلی از اصول و بنیان ها قائل و پایبند باشند. اقتصاد آزاد، رهایی از دام درآمدهای نفتی، پی ریزی نهادهای جامعه مدنی، اهتمام در تقویت زیرساخت ها، تنش زدایی در عرصه روابط بین الملل، کنار آمدن با واقعیات جهانی موجود و اعتقاد به زندگی آزاد برخی اصول فراموش ناشدنی اند.
از همین رو حداقل انتظار از نمایندگان اصلاح گرایان که طبعاً قرار است با پشتیبانی آنان برگزیدگان مردم نیز باشند این است که عمیقاً به عملی ساختن این اصول پایبند باشند. طرح مقوله «برنامه» از سوی صادق زیباکلام شاید از همین رو باشد که فقدان این «برنامه» خسران هایی جدی برای کنشگران عرصه اصلاح در آینده نزدیک دربر خواهد داشت.
برنامه مدون حداقل این حسن را خواهد داشت که جناح های اصلاح طلب با تکیه بر رئوسی کلی که مورد وفاق ایشان است علاوه بر روشن کردن راه پیش رو، تعقیب کنندگان حرکت خود را امیدوار به تعقیب این آرمان ها می کنند. تکیه بر این راهکارها تکلیف اصلاح طلبان را با خود و حامیانشان روشن می کند. اگر مذاکره و رایزنی و بحثی مورد نیاز است وقت آن همین هنگام است. اگر جدایی و انشقاق و تبیین مواضعی احتیاج است، اینک زمان را نباید از دست داد. فردا هنگامه عمل و تنها عمل است و نه تبیین و تشریح راه برای دوستان. تکلیف خود را روشن کنیم. از پیشبرد برنامه اصلاح چه می خواهیم. تدوین برنامه و استراتژی نیاز امروز است. اینک موعد آن است که چراغ ها را روشن کنیم و با عزمی راسخ تر به سمت آینده حرکت کنیم....
مهدی میربد
منبع : روزنامه اعتماد