جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


درواقعیت دخل و تصرف نمی کنم


درواقعیت دخل و تصرف نمی کنم
میرزایی متولد ۱۳۵۰ و دانش آموخته رشته كارگردانی فیلم از دانشكده صدا و سیماست. او بیشتر فعالیت های خود را بر ساختن فیلم های مستند متمركز كرده است. نخستین فیلمی كه او كارگردانی كرده مستند زنان خرمشهر بوده كه نخستین جایزه خود را به عنوان بهترین فیلم مستند از جشنواره منطقه ای سینمای جوان ایران گرفته است. این فیلم در چند جشنواره خارجی نیز مطرح شد. سازنه، روناك و چیزی شبیه چشم هایم فیلم هایی هستند كه میرزایی جلوی دوربین برده است و جشنواره های كورتوایمولا، موندنس، هوستون، توسی كورت، جشنواره فیلم رشد و جشنواره سینمای مستند كیش نیز جشنواره هایی بوده اند كه این فیلمساز در آنها شركت داشته و جایزه هایی را نیز به خود اختصاص داده است. او هم اكنون مشغول تولید تعدادی مستند برای صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران با موضوع مساجد ایران است.
در فیلم های شما توجه به آسیب پذیران اجتماع وجهه ای آشكار دارد. این افراد آسیب پذیر را می توان به دو دسته درونی ـ مثل پیرمردان و پیرزنان ـ یا بیرونی ـ افراد نابینا و...ـ طبقه بندی كرد. ●بستر این نگاه از كجا شكل می گیرد؟
هدف من تمركز روی افراد آسیب پذیر نبوده است. اما بسیار زیاد به مستندهای اجتماعی علاقه دارم و در كارهایم این نوع سینما را دنبال كرده ام. از سوی دیگر فكر می كنم اگر فیلم مستند دارای روایت باشد، روایتی كه در دل اثر نهفته و از گفتار متن جدا شود، می تواند با مخاطب ارتباط بهتری برقرار كند. البته روایت نباید در حدی باشد كه به اصل بودن مستندات فیلم خدشه وارد كند. با این نگاه شخصیت های خود را انتخاب می كنم.
● انتخاب سوژه و یا به قول ما مطبوعاتی ها سوژه یابی از عناصر مهم سینمای مستند به شمار می آید كه البته این روزها در سینمای مستند ما كم اهمیت جلوه می كند. برخی فیلمسازان فكر می كنند اگر سوژه برای خودشان جذابیت داشت، كار تمام است. در صورتی كه انتخاب سوژه برای فیلم مستند ابعاد مختلفی دارد. معیارهای شما برای انتخاب سوژه های فیلم هایتان چیست؟
بسیاری اوقات این سوژه ها به شكل اتفاقی انتخاب می شوند. گاهی هم دنباله اخبار را می گیرم. برای مثال حادثه مهمی در كشور اتفاق افتاده و خبر آن از سوی رسانه های گروهی منعكس شده و به دلیل حساسیت سوژه، آن را انتخاب و كارهای تحقیقاتی را دنبال می كنم. البته كار فیلمساز مستند فقط با شناختن سوژه تمام نمی شود. فیلمساز خود باید در فضا قرار بگیرد و درباره موضوع مورد علاقه اش تحقیق كافی انجام دهد. در فیلم آخرم، چیزی شبیه چشم هایم، خبری را در تلویزیون دیدم مبنی بر این كه بچه ای كه مین دست هایش را قطع كرده و چشمانش را نیز از دست داده توانایی های زیادی دارد. اخبار گفت: او می تواند با لب هایش بخواند؛ همین شد كه هرچند با سختی، اما این پسر را پیدا كردم. پس از مواجهه با او تحقیق هایم را شروع و فیلم را ساختم.
این روند تحقیق هم به سوژه یابی مربوط می شود. شما به عنوان فیلمساز باید نشانه هایی را از زندگی سوژه خود بیرون بكشید كه هم قواعد سینما را رعایت كرده باشید و هم جذابیت خود را برای مخاطب حفظ كنید. من روی واژه مخاطب تأكید می كنم؛ چون امروز از سینمای مستند به عنوان سینمایی مخاطب گریز یاد می شود. در صورتی كه می بینیم در جهان فیلمی مثل بولینگ برای كلمباین (مایكل مور)، اكران و با اقبال گسترده هم مواجه می شود.
فكر می كنم بخشی از مردم گریزی سینمای مستند به این نكته مربوط می شود كه سینماگران و مسئولان تلاش چندانی برای جذب مخاطب انجام نداده اند، اگر در سینمای مستند ما عوامل جذاب را كنار هم قرار دهیم به حتم تماشاگر هم پای تماشای فیلم می نشیند. در بسیاری آثار تاریخ سینمای مستند دیده ایم كه اتفاقاتی فرای اتفاق هایی كه ممكن است در سینمای داستانی به وقوع بپیوندد رخ داده است. شما به نمونه خارجی اشاره كردید من نمونه ایرانی را می گویم. چندی پیش فیلم همراه با باد منوچهر طیاب را دیدم. این فیلم اطلاعات بسیاری را از مناطق كویری ایران در اختیار مخاطب قرار می دهد. اما آیا تا چه اندازه این فیلم مطرح شد؟ به دلیل عدم معرفی صحیح فیلم، بسیاری تماشای آن را از دست دادند. وضع تولید مستندهای خارجی هم نسبت به كارهای ایرانی یكسره متفاوت است. بودجه ای كه برای پژوهش و تحقیق در اختیار یك كارگردان سینمای مستند وجود دارد بسیار متفاوت از آن چیزی است كه سینماگران ایران ـ به خصوص در بخش خصوصی ـ در اختیار دارند. سینمای مستند امروز ، نگاه جهانی ندارد. دلیل آن هم به ضعف تحقیق و انتخاب درست سوژه باز می گردد.
به روایت در فیلم مستند اشاره كردید. من هم به این نكته معتقدم كه یك فیلم مستند نباید تنها عكس گرفتن از حوادث و وقایع باشد؛ بلكه فیلمساز باید دراین واقعیت ، تا آنجا كه سندیت آن مخدوش نشود دخالت كند.
بخشی از اتفاقاتی كه هنگام ساخت فیلم مستند رخ می دهد به یقین قابل پیش بینی نیست . حالا من فكر می كنم آن اتفاقات غیرقابل پیش بینی یك فیلم مستند را جذاب می كند.
كارگردان با تحقیقاتی كه می كند نمی تواند برخی از این اتفاقات را پیش بینی كند.
نه . به هیچ وجه نمی تواند. خود من بارها در رویارویی با این حوادث قرار گرفته ام و بعد از این اتفاقی كه ثبت كرده ام به طور حتم در فیلم استفاده می كنم. به نظر من نگاه كارگردان در فیلم مستند از شكل انتخاب سوژه مشخص می شود.
حرف من این است كه شما دو نسخه از فیلم چیزی شبیه چشم هایم را تدوین كرده اید. در یك نسخه زاویه دوربین شما با نگاهی كه در فیلم نسبت به شخصیت وجود دارد متناقض به نظر می رسد. اگرچه این مسأله تا حدود زیادی در نسخه بعدی كمرنگ شده است. من می گویم اگر كارگردان نگاه خود را داشته باشد؛ می تواند در هنگام اتفاقات ناگهانی هم زاویه صحیح خود را پیدا كند.
این هماهنگی ایده آلی كه شما می گویید در سینمای مستند اجتماعی بسیار سخت رخ می دهد. باید در شرایط كار قرار گرفت.
گاه شده كه برخی موانع اجتماعی در آغاز فیلمبرداری را به تعطیلی می كشانند. این موانع می توانند خود شخصیت، سوژه، اطرافیان سوژه و ... باشند.
در فیلم چیزی شبیه چشم هایم، زمانی كه من سراغ آن پسر رفتم ، او به طور كامل نگاهی محافظه كارانه داشت. یعنی نمی خواست درونیات خود را جلوی دوربین بازگو كند و بسیار طول كشید تا بتوانیم با این پسر ارتباط برقرار كنیم و نقبی به درونش بزنیم. راستش نا امید هم شده بودم چون فكر می كردم این شكل برخورد پسر با دوربین به فیلم عمق لازم را نمی بخشد. پس به این سمت رفتم كه از اتفاقات لحظه ای استفاده كنم. او را در شرایط غیرمعمول قرار دادم و توانستم واكنش های موردنظر را از او بگیرم.
بله؛ دراین صحنه ها شاید شرایط صوتی مناسبی نداشته باشیم، نورپردازی حالتی یكسان و متعادل نداشته باشد و هزار ایراد تكنیكی دیگر. اما فراموش نكنید من برای ثبت سوژه ای عزم فیلمسازی كرده ام كه این سوژه در شرایط بد صوتی و تصویری آن چیزهایی را می گوید كه بن مایه اندیشه من فیلمساز را به موضوع مربوط می كند.
فیلم های شما را كه به ترتیب تاریخ ساخت مرور می كنیم یك روندحركت از سوی قالب به سمت مضمون مشاهده می شود. ما در سازنه با نماهای حساب شده و قاب های طراحی شده روبرو هستیم، اما در چیزی شبیه چشم هایم همانطور كه در قبل هم گفتید بیشتر سوژه برای شما اهمیت دارد.
من سازنه را به شكل نگاتیو كار كرده بودم و می توانستم دست به انتخاب بزنم. البته هیچ گاه به این نكته قائل نبوده ام كه باید با فیلم دیجیتال شلخته كار كرد.
یك بحثی كه درمیان سینماگران جوان ما رایج شد جنس و نگاه در كارهای دیجیتال است. به نظر می رسد دوستان جوان زمانی كه فیلم دیجیتال می سازند به قالب تلویزیونی نزدیك می شود و آن زاویه نگاه سینمایی را از دست می دهند.
من این نكته را قبول دارم. اما خودم در كارهایم بسیار سعی كرده ام دچار این نگاه نشوم. البته فراموش نكنید كه گاهی هم سفارش دهنده باعث می شود این نگاه شكل بگیرد. فرض كنید تهیه كننده ای به من مستندساز سفارش می دهد تا فیلمی را برای او بسازم. چون او قصد دارد نگاه خود را هم به فیلم واردكند ، زاویه دید من هم محدود می شود.
ما در فیلم های شما با شخصیت هایی بشدت آسیب پذیر روبه رو هستیم اما این شخصیت ها باوجود ضعف هایی كه دارند، بشدت پویا هستند و سرشار از امید به زندگی. همین كه فقط آنها در مقابل امیدشان بر زندگی قرار می گیرد فیلم های شما را جالب توجه می كند.
● حالا بد نیست بدانید به من می گویند تو چرا در آثارت سیاه نمایی می كنی؟ كجای علاقه مندی یك جوان كور به زندگی سیاه نمایی است.
فكر می كنم این سیاه نمایی هم از واژه هایی باشد كه همكاران خود من هنوز تعریف دقیقی برای آن ندارند.
این قبیل واژه ها سینما را محدود می كند. من خودم به هیچ وجه واژه سینمای جشنواره ای را قبول ندارم. این واژ ه ها باعث شده ما پتكی آماده بالای سر سینمای فرهنگی داشته باشیم. من یك فیلمساز حرفه ای هستم. حرفه ای به این معنا كه از ساختن فیلم ارتزاق می كنم. من برای امرار معاش خود و خانواده ام باید فیلم بسازم. می گویند برای جشنواره ها فیلم می سازی. چرا من باید این كار را بكنم. من فیلم می سازم كه ممكن است این فیلم در جشنواره ها هم به نمایش در آید و این به معنی فیلمسازی اختصاصی برای جشنواره نیست. از دیگر سو ما باید تنوع سوژه داشته باشیم. نباید فیلمسازی را با عنوان های ساختگی محدود كنیم.
اما در فیلم هایم همیشه سعی كرده ام وفادار به واقعیت بمانم. این میل به زندگی درون شخصیت ها وجود دارد.
اگر من غیر از این را تصویر می كردم دروغ نگفته بودم. چرا باید یك انسان سرشار از زندگی را خموده وغمگین نشان بدهم!
ما در فیلم زروان شما، یك مرده شوی را می بینیم كه در كنار مرده ها زندگی می كند؛ اما همه حواسش به زندگی بود و این تناقض دراماتیك به نظر من تأثیر گذار است.
نباید واقعیت را دستكاری كرد. من فیلمساز باید بهترین زاویه را برگزینم تا واقعیات را در یك كار مستند بیان كنم در غیر این صورت به هنر و جامعه خیانت كرده ام.
با تمام این اوصاف، در كار های شما مكث روی شخصیت ها زیاد است. در برخی صحنه ها من انتظار داشتم شما زودتر سكانسی یا پلانی را قطع كرده و سراغ سكانس یا پلان بعدی بروید.
باز هم می گویم نباید فضای واقعی فیلم را مخدوش كرد. اگر من خیلی در فیلم هایم اسیر ریتم بشوم ممكن است به نفع آن، واقعیت را قربانی كنم كه این بسیار آسیب رساننده است.
اما شما در برخی فصل ها قصد تأكید برفهماندن مخاطب را دارید.
حالا ممكن است ما با ضعف هایی در تدوین مواجه باشیم. اما در لحظه مونتاژ فیلم فكر می كردم این پلان های بلند بر بیننده تأثیر گذار خواهد بود.
● در ساختن فیلم از چه فرد یا هنرهایی تأثیر گرفته اید؟
بسیار زیاد به عكاسی، نقاشی و ادبیات علاقه مندم. مدتی در كار تصحیح متون بودم كه یكی از آنها چاپ هم شد. مدتی هم نزد استاد عمامه پیچ نقاشی می آموختم و كارهایم به نمایشگاهی در موزه هنرهای معاصر راه پیدا كرد. اما در مجموع ادبیات راخیلی دوست دارم. شاید آن مكث های طولانی هم كه شما اشاره كردید حاصل مطالعه نمایشنامه های آنتوان چخوف باشد. درهر حال فكر می كنم ادبیات كمك مؤثری به دید سینمایی فیلمسازان می كند.
● هوشنگ میرزایی خود را چطور معرفی می كند؟
من هیچ ادعایی در مورد كار هایم ندارم. اما هنوز مسیری را كه به آن فكر می كردم برایم هموار نشده است. اگر تجربه ای هم به دست آورده ام با سختی و ریاضت بوده است، دلیل هم شاید این بوده كه سعی كرده ام استقلال نگاهم را حفظ كنم.
● وضع فیلم كوتاه و سینمای مستند را چگونه می بینید؟
فیلم كوتاه و سینمای مستند یكی از گونه های جدی در تمام دنیا به شمار می آید. نباید به این سینما ترحم كرد؛ بلكه باید كمك كرد تا درست عرضه شود. از دیگر سو مسئولان بایدكاری انجام دهند تا فیلم مستند و كوتاه تعریفی مجزا پیدا كند و فیلم مستند زیر دست و پای فیلم كوتاه گم نشود. فیلم كوتاه و سینمای مستند، امروزه می توانند تأثیر شگرفی برجوامع داشته باشند و نباید نقش این تأثیر را نادیده انگاریم.
رامتین شهبازی
منبع : روزنامه ایران