یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا


کوبیسم و پارناس (Parnasse)


کوبیسم و پارناس (Parnasse)
● کوبیسم ادبی
نقاشی کوبیسم سبکی است که نقاش با خطوط هندسی تصویرسازی می کند و سایه ها را در کار خود محو می کند. در سبک کوبیسم سعی می شود تمام جنبه های قابل رؤیت و غیرقابل رؤیت یک پدیده و موضوع بطور همزمان در نقاشی نمایش داده شود. به همین دلیل نقاشی کوبیسم، انتزاعی و دور از واقعیت به نظر می رسد. درواقع، کوبیسم هنر آبستره است.
هانری ماتیس (H. Matisse) نخستین کسی بود که نام «کوبیسم» را به این سبک نقاشی اطلاق کرد و دلیل این نامگذاری این بود که چون نقاش سبک کوبیسم تصویر موردنظر خود را به صورت اشکال هندسی نمایش می دهد، معمولاً تصاویر مکعب شکل در نقاشی آنان دیده می شود و عبارت «کوبیسم» نیز مرکب از کلمه «کوب» (Cube) به معنای «مکعب» است.
پیکاسو (Picasso) (۱۹۷۳ـ۱۸۸۱) از پیشگامان و مؤسس و بانی این سبک نقاشی بود. دورن (Derain) و براک (Braque) نیز از دنباله روهای او در این سبک نقاشی محسوب می شوند.
کوبیسم ادبی آثار گیوم آپولینر (Guillaume Apollinaire) (۱۹۱۸ـ۱۸۸۰) متولد شد. او در ابتدا از پیروان سبک سمبولیسم بود ولی همراهی او با مکتب سمبولیسم با ضعف و زوال این مکتب مقارن شد. به همین دلیل آپولینر از این مکتب کناره گرفت. سپس علاقه اش به هنر نقاشی و دوستی او به پیکاسو دلایلی شدند برای اینکه او مبتکر نوعی کار ادبی ـ هنری شود که «کوبیسم ادبی» نام گرفت و بطور همزمان با کار کوبیسم ادبی، او از مروجها و مبلغهای مکتب سوررئالیسم نیز بود.
کارهای آپولینر از نوع کالیگرام (Calligramme) و ایده ئوگرام (I deogramme) است یعنی متنهایی که ترتیب و شکل حروفچینی و نگاشتن آنها مشخص کننده و بیانگر موضوع و مضمون درونشان است. درواقع نوعی اندیشه نگاری است.
آپولینر اغلب اشعار خود را بنابر محتوا به اشکال مختلف مانند حروف الفبا، قلب، کراوات، سیگار، ساعت، انگشتان دست و... می سرود. زیرا معتقد بود، علاوه بر این که خواننده بایداز موضوع و مضمون متن لذت ببرد، باید برای او از نظر دید هم لذتبخش باشد و در این صورت درک خواننده از مطلب بیشتر می شود. آپولینر در متنهای خود، نشانه گذاری را از بین می برد تا بتواند متن را نسبت به وزن و ریتم انعطاف پذیرتر کند.مضامین و رموز اشعار آپولینر باتوجه به تصویرسازی های او به راحتی قابل کشف است. بیان زیبایی بی پایان فصلها، ابراز احساسات و حالتهای روحی خود، شکوه از گذشت زمان همچون آبی روان، تاوان عشق، گله از عشقهای زهرآگین و نگریستن به زن از دریچه کمال از جمله موضوعات و مضامین آثار ادبی آپولینر است که در مجموعه شعر او به نام "Alcods" کاملاً محسوس و قابل درک است.از دیگر طرفداران و پیروان کوبیسم ادبی می توان ژان کوکتو (Jean Cocteau)، ماکس ژاکوب (Max Jacob)، آندره سالمون (Andre Salmon) و پیرروردی (P. Reverdy) را نام برد.
● پارناس
پارناس (Parnasse) در اساطیر یونانی نام کوهی است که نه دختر خدای اسطوره ای یونان (Zeus) که الهه علم، هنر و ادبیات است در آن اقامت دارند.
در نیمه دوم قرن نوزدهم، مکتب پارناس به گروهی از شاعران جوان با رهبری کولنت دولیل (Leconte de l Isle) اطلاق شد که به مخالفت با رمانتیسم برخاسته بودند وتحت تأثیر تفکرات و آیین «هنری برای هنر» قرار داشتند و هدف آنان ارائه هنر درحد کمال و رسیدن به زیبایی مطلوب و آرمانی بود.
تئوفیل گوتیه (Theophile Goutie) از پیشگامان این مکتب، پارناس را اینچنین تعریف می کند: «هنر برای هنر، به معنای هنری آزاد ازهرگونه نگرانی و دغدغه فکری بجز زیبایی است.» یعنی آنان بدون توجه به موضوع، محتوی وهدف، تنها به جنبه زیبایی اثر اهمیت می دهند.
● عقاید پارناسین ها:
۱) هنر برای هنر: هنر را باید تنها به خاطر خود هنر تحسین و ستایش کرد و از آن هیچ استفاده ای را انتظار نداشت و تنها به دنبال زیبایی هنر بود. در واقع هنر باید آزاد و مستقل باشد. تئوفیل گوتیه در این مورد می گوید: «به محض اینکه، هنر مفید و سودمند شد، زیبایی و ارزش خود را از دست می دهد وتنها فایده هنر زیبایی آن است.»
۲) هنر تنها دلیل زندگی: شاعر پارناس معتقد است که انسان در این دنیا با مشکلات پیچیده و مبهمی روبرو است و سرنوشت نامشخصی دارد و تنها هنر است که می تواند انسان را از این سردرگمی و بحران نجات دهد. البته هنری که عاری از هرگونه مسائل اخلاقی، فلسفی، سیاسی واجتماعی باشد وتنها به زیبایی مطلوب و آرمانی بپردازد، می تواند آرام بخش روح انسان باشد.
۳) پرستش زیبایی: از نظر پارناسین ها، تنها یک دیوانه نسبت به زیبایی بی تفاوت و یک فرد نخبه نسبت به زیبایی حساس است. به این ترتیب، شاعر پارناس در شعر خود نه به دنبال دادن پیام اخلاقی و نه به دنبال بیان احساسات درونی خود است. بلکه او تمام تلاش خود را می کند تا کمال زیبایی و آراستگی همراه با مصراعهای آهنگین وهم قافیه را در شعر خود بکار برد.
۴) عدم شخص گرایی: از نظر پارناسین ها، بیان شور، عشق و احساسات شخصی چیزی مبتذل و بی ارزش است. بلکه باید احساسات و زیبایی های غیرشخصی را بیان کرد تا به زیبایی وهنر همیشگی وجاودانه دست یافت.
۵) الهام گرفتن از هنرهای باستانی: پارناسین ها همیشه نگاهشان به آثار ادبی وهنری گذشته است. برای آنان، هنر یونان و روم باستان دارای زیبایی ایده آل، آرامش بخش وجاودانه همراه بانوعی هماهنگی است و درکل تمدنهای کهن از نظر زیبایی و فلسفی الگویی مناسب برای آنان است. در ادبیات نیز پارناسینها به ادبیات کلاسیک بسیار گرایش دارند.
۶) ارج نهادن به کار: پارناسین ها به الهام شاعرانه اعتقادی ندارند. چون معتقد به کار سخت تا حد درگیر شدن با مشکلات هستند. از نظر آنان عشق به زیبایی ظاهر و دستیابی به آن از طریق کار سخت به دست می آید.
۷) یأس و بدبینی: پارناسین ها فکر می کنندکه شعر یک هنر سخت و بیان زیبایی ایده آلی است که توده مردم و افراد عادی قادر به درک و فهم آن نیستند. آنان زندگی را وهم و خیال و توأم با بدی و زشتی می دانند به همین دلیل نسبت به زندگی و جامعه خود بدبین و ناامید هستند.
● قالبهای ادبی:
پیروان این مکتب برای بیان تفکرات و عقاید خود قالب ادبی شعر را برگزیدند.چون از نظر آنان وقتی کلام و فکر به اوج زیبایی برسد در قالب شعر ظاهر می شود.
وزن، زیبایی وغنای قافیه در شعر برای آنان بسیار اهمیت دارد. قصیده های چهارده بیتی و ترجیع بند از قالبهای شعری متداول این سبک هستند.
در سالهای،۱۸۶۶ ۱۸۶۹ و ۱۸۷۶ آثار شاعران این مکتب در مجموعه شعری به نام «پارناس معاصر» در سه جلد منتشر شد.
● محتوای اشعار پارناسین ها:
شاعر پارناس مانند شاهری است که حوادث، صحنه ها و زیبایی های اطرافش را برای خواننده بیان و توصیف می کند. او احساساتش را در اشعار خود دخالت نمی دهد و برخلاف رمانتیکها نسبت به طبیعت بی تفاوت است. ولی به تاریخ، علم و شعر مدرن توجه خاصی دارد.
پارناسین ها در انتخاب واژه ها، بیان و قالب گفتار دقت زیادی به خرج می دهند. آنان می خواهند به زیباترین شکل ممکن، هنرشان را به خواننده ارائه دهند و در این میان محتوای شعر برایشان چندان اهمیت ندارد. به همین دلیل محتوای اشعار آنان ساده وتهی از امید، آرزو، احساسات، خواستها و مملو از ناامیدی، یأس و بدبینی است.
پارناسین ها در شعر خود به دنبال هدف مشخصی نیستند زیرا عقیده دارند که جست وجوی هدفی معین در هنر، آن را از طبیعت خود دور می کند.
لیدا فخری
منبع : ساغر سکوت