سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

مردمسالاری دینی


مردمسالاری دینی
فضای حاکم بر نظام سیاسی ایران، علی رغم پندار واهی بسیاری از صاحبان نظر و قلم، ساختاری اسلامی- مردمی دارد که به پشتوان همین دو عامل مهم توانسته است حکومتی دینی و مستقل از دیگر ساختارهای موجود در جهان سیاست پیش بگیرد؛ حکومتی که پیش از هر چیز با معیار دین سنجیده شده که در راس آن ولایت فقیه قرار گرفته، و در ثانی به انضمام قانونگذاری، که آن نیز صورتی کاملا منطبق با معیارهای اسلامی دارد، توانسته به توفیقاتی دست یابد که در کمتر جایی دیده شده است. آنچه که آیین مملکت داری ایران را از سایرین متمایز کرده به تعبیری حق دخالت مردم در تصمیم گیری های خرد و کلان کشور است؛ در حقیقت مردم در صحن سیاست ایران، همچون هسته های مرکزی پشت پرده سیاست عمل نموده که خطوط آینده کشور را ساماندهی و البته جهت می بخشند. این امری عیان و تردیدناپذیر است که از آن هنگام که برای نخستین بار ملت مسلمان ایران برای تغییر حکومت پهلوی به پای صندوق های رأی رفتند، حضورشان از همان روز چنان تثبیت شد که پس از آن و بالاخص در ده اخیر بر همگان مسلّم گردید که: سیاست بدون مردم، بی سیاستی است و نه تنها موجب تزلزل، بلکه در کوتاه مدت موجب فرو ریختن آرمانهای بلند هر نهاد سیاسی است.
تعریفی که از «مردم» می شود عام و جهانی نیست؛ در تعبیری ساده و کلی، مردم یا خلق، هر کسی است که خارج از محدود «من» باشد، یعنی دیگران غیر از من؛ و این «من» اغلب کسی است که خود را منحصر در حوزه یا گستره ای کرده است که در قبال همین خلق تعهداتی دارد. این تعریف، بار سیاسی داشته و مقصود از آن نوعی جداانگاری خود از دیگران است که زعامت و قیمومیت را در خود تعبیه کرده است و این زعامت همواره به نفع مردم نیست بلکه به نفع همان «من» است؛ یعنی همان چیزی که امروز در بسیاری از دول خودکامه به چشم می خورد. در این نگاه، مردم، فقط وسیله اند و مفهمومی بیش از یک « کلمه» ندارند، مردم ابزار دست و راه رسیدن به هدفی هستند که خاص «من» است نه هدفی که به جامعه اهتمام داشته باشند. در قوانین اساسی تقریبا هم جوامع، برای مردم جایگاهی هدفمند و در خور تکریم تعریف شده است، اما در عمل، آنچه که روی می دهد نوعی استبداد خشن است و آن پوپولیسم (مردم باوری) فقط در حد یک اصطلاح باقی مانده است که کارآیی آن منحصر به زمانی است که منفعتهای فردی رخ نماید و در آن هنگام است که مردم باوری به نقط اوج جایگاه قانونی و اخلاقی خود می رسد!
در عرص سیاست، مفهوم مردم باوری، قداستی خاص دارد، باوریست که بر اساس آن باید و می توان اهداف سیاسی را با خواست ونیروی مردم، حتی جدا از احزاب و نهادهای سیاسی، پیش برد؛ خواستی که عین حق و اخلاق است و برتر از هم سنجه ها ومکانیسم های اجتماعی است؛ هدف از اصل مردم باوری آن است که رابطه ای مستقیم میان مردم و حکومت ایجاد شود . در واقع اندیشه های سیاسی،اجتماعی و اقتصادی همگی باید مردم باورانه باشد، اما این در حالی است که اغلب، این اهداف خلاف معنای اصیل مردم باوری است و بیشتر دماگوژی (عوامفریبی) است، یعنی بهره گیری نادرست از احساسات و تعصبات عام مردم. در واقع آن تعریف عام دموکراسی، یعنی: حکومت مردم بر مردم، که فطرتا باید هم مردم، آزادانه و بی هیچ جبری در حکومت سهیم باشند، به حکومت جزئی از مردم بر مردم برگردانده شده و آن آزادی نهفته در مفهوم دموکراسی، عملا از آن سلب شده است.
استقلالی که در جوامع دموکراتیک غرب با هم بوق وکرنایش حاکم است، اتفاقا هرگز مردمی نیست، چون با استفاده از فنون تبلیغاتی، روح و اندیشه مردم را حذف کرده و جسم آنان را بی اختیار به حضور دربرخی عرصه ها از جمله انتخابات وادار می کند؛ دکتر ابوالحمد در کتاب مبانی سیاست خود به نقل از لویی لپرنس رنگه، چنین می گوید: در غرب، انتخابات آزاد است ولی زمینه سازی تبلیغاتی که پیش از آن می شود، مردم را چنان مقهور و مسحور می کند که بیشترشان بی اراده رأی می دهند و زمینه سازی تبلیغاتی برای انتخابات جز به دست قدرت های سیاسی و مالی امکانپذیر نیست.
تاریخ ایجاد چنین اصطلاحاتی، بسیار دور و البته پرفراز و نشیب بوده است و بسا که در آن روزگاران، اهداف، بسیار مقدس و آرمانی بوده اند؛ با گذر زمان چنین واژگانی اغلب قداست خود را از دست داده و تبدیل به ابزاری کارآمد و نافذ در امرسیاست گردیده اند، مثلا همین واژه دموکراسی، صورتی چند وجهی یافته و اغلب، جامع مفروضی را تصویر می کند که روزی سرانجام باید یک آرمان شهر بشود؛ ناکجاآبادی که مردم، نخستین قربانی اصلی آن هستند. تصمیمات بحران ساز دول استثمارگر، که در سالهای خیر حتی نحو سیاستهای استثماری و استعماری خود را به اقتضاء تغییر داده اند، خود گواه این مدعاست که چگونه حتی خواست خود را بر مردم خود، و باز خواست خود را بر مردم دیگر کشورها تحمیل می کنند.
تمام آنچه که گفته شد می تواند علت تمایز حکومت اسلامی ایران با سایر حکومتهای بزرگ باشد؛ رعب و وحشتی که با توسل به زور، جبر، فشار و تسلیحات پیشرفته بوده است، عناوین شیطانی ابرقدرت را به بسیاری از دولتهای بزرگ بخشیده است که رقیبی برای خود نمی یابند، این در حالی است که محوریت ایران با سیاست متمایزی که دارد و نفوذ و تاثیر آن در جهان و بالاخص منطقه، اتفاقا ایران را به رقیبی قدرتمند برای کشورهای بزرگ تبدیل کرده که سردمداران آنان از هراس تاثیر و رشد بی وقف تفکرات نظام جمهوری اسلامی، چنین می کنند که عیان است.
اما سبب این توفیق برای کشوری با نهادی کاملا اسلامی، عینینت یافتن همان مفهوم دموکراسی است که در داخل به پشتوان مردم و برای مردم سیاستهای خود را تنظیم می کند. در این رابطه می توان به دوانتخاباتی که اخیرا برگزار شد- انتخابات خبرگان رهبری و شوراهای اسلامی شهر و روستا- اشاره کرد. در این مقال هدف بیان اهمیت مجلسی همچون خبرگان یا شوراها نیست که پیش از این به کرات در مقال ها و مجال های گوناگون بدان پرداخته شده است؛ بلکه چشم اندازی است که پس از برگزاری این انتخابات رخ نمود: حضور پرشور مردم و چرایی آن. البته چیستی و چرایی اغلب زمانی پرسش می شود که هدف، بررسی و نقد و نیز یافتن ریشه ها باشد واین نیز زمانی کاربرد دارد که کاستی یا نقصی موجب سؤالاتی از این دست گردد، اما آنچه رخ داد و نیز پس از آن در راهپیمایی ۲۲ بهمن، به لحاظ حضوری حیرت انگیز و بی مانند، خود، محل سوال واقع شده است؛ آیا چنین مشارکتی، حقیقتی غیر از بیعت و تأکید مؤکد بر پذیرش نظام اسلامی است؟ مسلما خیر؛ پر واضح است که نشاط نهفته در این حضور حکایت از احساس استقلال و آزادی دارد که بر اساس آن مردم خود را نه جدای از حکومت و نه حتی جزئی از حکومت، بلکه خود حکومت می دانند که سازگاری موجود در باورهای اعتقادی- سیاسی آنان با رهبر و نیز دولتمردان نظام، آنها را به تعهدی که در قبال «خود» دارند تحریض می کند.
رمز تدوام یک نظام سیاسی، مشروعیت آن است و موجب این مشروعیت مردم هستند که آن نظام مورد رضا یا نارضایتی آنان است؛ مردم، تایید یا عدم تایید خود را با زبان انتخابات بیان می کنند، یعنی انتخابات راهی است برای مشروعیت بخشیدن یا سلب آن در یک نظام سیاسی. در ایران، برگزاری انتخابات به علت سلامت اجرایی آن و نیز آزادی عاری از هرگونه فشار تبلیغاتی یا سیاسی، مورد وثوق مردم است و اثبات این ادعا، همین حضور پرشور ملت در عرصه های تعیین کننده است. در امر تبلیغات، که بزرگترین آلت دست کشورهای غربی است و بدان وسیله نمایندگان ملت را به فروش می گذارند، در ایران تا حد ممکن از شیو ابزاری آن که با هزینه های کلان و پشتوانه های مالی همراه است و به قصد نفوذی که اغلب تخریبی است، پرهیز شده و بر ژرفای معرفتی آن بیش از پیش تاکید شده است. در انتخابات اخیر، بالاخص خبرگان رهبری که امسال، آراء حاصله بیانگر شناخت منزلت این نهاد مهم کشور بود، هدف تبلیغاتی صرفا به فراهم آوردن شرایطی مطلوب منحصر شد تا مردم، نمایندگان خبرگان را بشناسند، نه آنکه فقط به چشم یک وظیفه به آن بنگرند یا فریفت ظواهر وعناوین گردند.
با این وصف، مردم سالاری را که برخی در ایران به صفت تراژیک پیوند می دهند و آن را تراژدی دموکراسی می خوانند، از آن رو تراژیک است که اهداف فرد را فدای جمع کرده و همین برای آنان گران است، زیرا حکومتی که مورد تایید مردم باشد، نمی تواند اهداف خودکامه و تفرقه افکنان یک گروه یا یک حزب اقلیت را تامین کند. مهم آن است که قانون اساسی در ایران، هم به لحاظ نظری و هم عملی، صبغه ای مردمی دارد و چون موعد اجرای هریک از بندهای آن فرا رسد، به طور عام مورد اقبال قرار می گیرد.
نویسنده: مریم چراغی
منبع : باشگاه تحلیل‌گران جوان آریا