پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


بوم گرایی زبانی در شعر "شیون فومنی"


بوم گرایی زبانی در شعر "شیون فومنی"
"شیون فومنی" نامی آشنا در شعر فارسی است كه از شمال كشور ایران برخواست و با سرودن اشعاری برجسته خود را به جامعه ادبی معرفی كرد. تاثیر پذیری از محیط سر سبز شمال و كناره های دریای خزر و فرهنگ مردم آن، از جمله ویژگی های آثار این شاعر محسوب می شود."مهدی خطیبی" در مقاله با عنوان « بوم گرایی زبانی در شعر شیون فومنی » تاثیر فومنی از محیط اطرافش را مورد بررسی قرار داده است كه در ادامه می خوانیم.
دكتر "جانسن" منتقد پر نفوذ و بزرگ قرن هجدهم انگلیس درباره شكسپیر می گفت :«آینه ای در برابر طبیعت نگه داشته است»۱ این منتقدمی کوشید ارتباط شعر با زندگی و طبیعت اطراف شاعر، و تاثیر پذیری او از طبیعت را بیان كند. شكسپیر چنان از محیط تاثیر می پذیرفت كه انگار آینه ای در برابر طبیعت و محیط اطراف خود نگه داشته بود و با آن آینه طبیعت و اطراف خود را به دیگران نشان می داد.
شیون فومنی از محیط اطرافش بسیار تاثیر می پذیرفت . "هوراس"۲ در رساله ی خود موسوم به «هنر شاعری» شعر را همانند نقاشی می داند. وقتی كه در شعر شیون نظر می افكنیم ، می بینیم محیط گیلان و مناطق دیگری كه در آن زندگی می كرده است را نقاشی می كند شاید به نوعی بتوان گفت،كه شعر او نوعی «ایدیل»Idyl ۳ است. این مظاهر زندگی در اشعار او گاه با ترسیم مناظر آن محیط و گاه با واژگان محلی و گاه با عناصر طبیعی آن محیط مثل : دریا،موج،جنگل،صخره،آب و... نمایان می شوند . به مثال هایی در مورد ترسیم مناظر و محیط اطراف زندگی شاعر دقت كنید :
« تا كرت را ، به قهقهه بنشیند
در آفتاب دهكده ، بلدرچین
باید شكست پشت مترسك را
در انحصار وسعت شب،پر چین
از لانه های مورچه، شبنم را
باید چو آفتاب به در آورد
و دشت را كه سوخت تب باران
از انفجار ابر، خبر آورد .» ۴
« آه جنگل را چه پیش آمد ؟ - كه جنگل زاده را
بسته در قنداق رویاهای خود،اكنون تفنگ» ۵
« تا به دلخواه كبوتر سفر اندازد برنج
كاش در باران اشكم قد بر افرازد برنج »۶
« انزلی،
زیبایی اش را
باز می تاباند
در شرجی آیینه ای كه نگاه توست
قایق ها
آدم ها
و اسكله های لمیده به پهلو»۷
« با تو میان مزرعه می گردم
در آسمان آبی "دارستان"
می رانمت چو زورقی از الماس
در شط آفتاب انارستان
آن گاه تو! به نرمی یك گلبرگ
سر می نهی به شانه ی من،از شرم»۸
او چنان غرق محیط می شد كه انگار جزیی از آن و در آن حل می شد. او جنگلی را ترسیم می كند كه سال ها قبل میرزا كوچك جنگلی در آن بوده است:
« برنج تلخ ما،كاكل چو در خون رفیقان شست
انا الحق گاه منصوران شالیزار شد جنگل»
جنگلی كه یك صفحه از تاریخ خون را تكرار می كند و در آن فضا،"شفق" خون رنگ است،دامنه ی جنگل (دامون) شعله ور و دریا هم شهاب افشان و در این توفان عصیان،جنگل پرچم دار است. یا از برنج و شالی می گوید و با حسرتی كه از خشك سالی ها و ترس از آن دارد،چنین آواز می كند :
« كاش در باران اشكم قد بر افرازد برنج »
و چنین از قصه ی روییدن برنج می گوید :
«خوشه ! در پستان حسرت،خون ما را شیر كرد
تا كه شیرین قصه ای از غصه آغازد برنج»
او همیشه و همه حال مخالف جنگ و خونریزی بود. تصویری كه از تفنگ می دهد،« آتش افروزی است كه سرود خون می خواند»
و امروزیان در شب اكنون را هشدار می دهد :
«می رود آخر به چشم جنگ افروزان خاك
دود آهی را كه پیچان كرده بر گردون تفنگ»
دغدغه ی خاطر او مثل بسیاری از شمالی ها و بسیاری از كشاورزان روییدن گندم بود.در شعر شیون بسیار از این دغدغه صحبت شده است . حتا در رباعیات او :
« بذری به شیار خاك صحرا شد گم
جویان چو ستاره اش به شب ها مردم
چون خنده ی خوشه بر لب ساقه شكفت
گنجشك سحر سرود : گندم گندم»
تصویر های بسیاری از محیط زندگی اش می دهد،گاه از زیبایی های طبیعی آن سخن می گوید و گاه از مردمی كه سنگ هستند و این موضوع اخیر در شعر زیبای « سنگستان» كه تصویری ست از شهر فومن سال ۱۳۵۵ ش. نمود بسیار دارد. و گاه حوادث و رخداد هایی كه بر این خطه از خاك ایران گذشته است را بازگو می كند.«رودبار» زلزله زده را در سال ۱۳۶۹ ش. به تصویر می كشد ، تصویری درد آلود و تراژیك :
« رود
بی محتوای آبی عشق
كوه
بی خنده های كبك جنون
دشت های شكسته،باد به دست
بی علف
دره های آتشگون
بی كه سنجد،ترانه بار بلوغ
بی كه بیدی،تجسم مجنون
- اشك جوشیده از شكاف درون
آه در بیشه
سرو ناموزون !»
و یا از حادثه ی تلخ همان سال در «منجیل»حكایت می كند:
« در كوچه ی مرگ
كودكی دیدم
كودك تر از او
عروسكی دیدم
پروانه ی جفت مرده-
در مشتش
سنجاقك سرخ
روی انگشتش
بی واهمه از ستیز ساز
- افسوس»
شیون چنان نگاه تیز بینی دارد كه حتابه به ریزترین اتفاقات و رسوم های آن ناحیه نظر دارد. این تصویر را ببینید كه چگونه شیرینی یك فرد را به امر محسوسی تشبیه می كند :
« شیرین تر از تو آری شیون نمی شناسد
خیساب لقمه ای نان در كاسه های شیری»
و این وقوف شاعر است بر محیط اطراف خود. می خواهم این نكته را بگویم كه شیون فومنی به فاصله زیبا شناختی ۱۰(Aesthetie distance) در شعر دست پیدا كرده است .
تجربه های شعری خاص و حتا اجتماعی او چنان در شعرش متحقق شده و عینیت یافته است كه از تجربه ی شخصی و مختص به خود شاعر جدا و ملموس برای همگان شده است. لاسلزایبركرمبی Lasecelles Aber Crombie شاعر و منتقد انگلیسی گفته است :« شاید بتوان گفت كه شعر انتقال دادن تجربه ی ماست. اما برای انسان تنها یك راه ایجاد ارتباط با دیگران وجود دارد و آن این است كه با تهییج و تنظیم قوه ی تخیل خود كاری كند كه تجربه ی او بار دیگر در ذهن شنوده و خواننده نیز تكرار شود .
واژه هایی كه صرفا" از روی دادن تجربه ای حكایت می كنند،شعر نیستند . شعر عبارت است از كلماتی كه بتوانند تجربه ای را به ما انتقال دهد و آن را در ذهن ما چنان هستی ببخشد كه احساس كنیم آن تجربه برای خود ما روی داده است.» برای این كه تجربه ای را در ذهن یك نفر دوباره بیافرینیم،دو شیوه وجود دارد (كه به قول رابین اسكلتن - در كتاب حكایت شعر یكی متعلق به هاپكینز و دگر وردزورت است) شیوه ی اول : به كار بردن زبان به گونه ای است كه همانند سخنرانی های معمولی و آگاهانه با نیرویی از طریق به كارگیری وزن های موثر و تخیلات نیرومند به دست می آید و ما را تحت تاثیر قرار بدهد ( یعنی به كارگیری سخن موزون و خیال انگیز) .
شیوه دوم : تقریبا" چنان است كه با سلب هویت خواننده او را در وضعیت گوینده قرار بدهیم . یعنی زبان را كه بخشی از زندگی روزانه ی اوست به كار گیریم .
به هر حال می توان گفت كه هر شعر كوششی است جهت این كه خواننده شخصیت گوینده ی شعر را بپذیرد. باری هر شعر را می توان نمایشی از «گفت گو های یك نفری» نامید. این هم اندیشی خواننده و گوینده شعر یادآور این گفته ی "تی.اس.الیوت" است :« شعر اصیل پیش از آن كه فهمیده شود ارتباط برقرار می كند». به این بیت زیبا از غزل « در آفتاب امید» از مجموعه ی «یك آسمان پرواز» توجه کنید :
« پر است فصل تو ازهای هوی بلدرچین
پگاه همهمه ی دیم زار تنهایی »
همان طور كه گذشت، رنگ اقلیمی شعر او گاه با دارا بودن واژگانی محلی نمود پیدا می كند.حال با نام مكانی خاص و یا با اصطلاحی،البته این خود نوعی برجسته سازی از نوع هنجار گریزی گویشی است كه در این جا فقط به ذكر چند نمونه بسنده می كنیم :
«می آمد از آغوش "كلپردار"
با جبه ی شالی و دستار صبور چای
"كسما"- بلند آوازه از نامش
"ماسوله" شادیخوار پیغامش
فومن "چموش پاتاوه" همگامش
همراه حشمت ها و حیدر ها»۱۱
همان طور كه می بینید نام های خاصی در این بند از شعر نمایان است ."كلپردار" به ضم اول،اوجا، همان درخت معروف نارون است به ارتفاع سی متر و به قطر بیش از یك متر که دویست سال عمر می كند.«كسما و ماسوله»: دو بخش بزرگ از شهرستان های صومعه سرا و فومن است و «چموش پاتاوه» اصطلاحی است به لهجه ی محلی گیلان به معنی بزك كرده ، آراسته،آماده .
« خیال كاشفم را كم مگیر از ساده اندیشی
كه بر ترك غبار از نی سواری های دامونم » ۱۲
« دامون» به لهجه ی محلی گیلان « دامنه ی جنگل» را گویند .
« او به ایرانی ترین آواز بزم افروز گل
من به گیلانی ترین پرواز قرآن خوانكم» ۱۳
«قرآن خوانك» به لهجه ی محلی گیلان « پروانه» را گویند .
این رنگ و صبغه ی اقلیمی شعر شیون همان طور كه اشاره كردیم گاه با ظهور عناصر محیط طبیعی نمایان می شود. عناصری كه شیون عمری با آنها زیسته است و حس و لمس شان كرده است.او زاده ی سرسبز ترین منطقه ی ایران زمین است،با دشت هایی فراخ و سرسبز كه دل هر شوریده ای را پرواز می دهد.
پانوشت ها:
۱-نک:نگاهی به دیدگاه های نقادی،احمد ابو محبوب،مجله ی شعر،شماره چهار،تابستان۱۳۷۵،ص۳۲
۲-HORACE:بزرگ ترین شاعرروم قدیم است که۶۵سال پیش از میلاد مسیح در ایتالیا به دنیا آمد.مرگ اودر سال ۸قبل از میلاد مسیح اتفاق افتاد. از او چهار کتاب معروف:قصاید،مجموعه بزرگ غزلیات،مجموعه هجویات ومراسلات منظوم باقی مانده که همه جزو شاهکار های ادبیات لاتین محسوب می شوند.
۳-نوشته منظوم یا منثور کوتاه درباره زندگی روستایی،معمولا صحنه ی روستایی زیبا وآرامی وصف وضمن آن داستان ساده وشادی آفرینی نیز روایت می شود.مفسران متقدم این واژه را به انواع مختلف شعرهای کوتاهی اطلاق کرده اند که در باره زندگی خانوادگی است و وصف صحنه های روستایی زیبا از عناصر لازم آن هاست.فرهنگ ها معمولا درباره ی دو جنبه ی آن متفق القول اند:یکی آن که مشتق از واژه ی یونانیeidyllionبه معنای تصویر کوچک است ودیگر آن که به شعر های مربوط به زندگی روستایی نظیر شعرهای شبانی تئوکریتوس،اطلاق می شود. غزل غزل های سلیمان را معمولا نمونه ای از ایدیل شمرده اند.(تاریخ نقد جدید،جلد اول،رنه ولکRene wellek ترجمه ی سعید ارباب شیرانی،ص۴۲۰تعلیقات وتوضیحات مترجم،نشر نیلوفر،پاییز۱۳۷۳.)
۴-از مجموعه ی شعر پیش پای برگ،شیون فومنی ،شعر نذر...ص۷۷-۷۵
۵-همان،غزل تفنگ،ص۶۲
۶-همان،غزل برنج ،ص۴۸
۷-همان،شعر۱۵۵
۸-از مجموعه ی یک آسمان پرواز،شیون فومنی،شعر در هوای تو،ص۱۴۰
۹-همان ،عاشقانه ،ص ۷۶
۱۰-تعبیرمنتقدان برای وصف تاثیری منبعث از عاطفه یا تجربه ای –اعم از شخصی یا جز آن که چنان با استفاده از کاربرد صحیح شکل دراثر هنری متحقق شده وعینیت یافته است که از تجربه ی شخصی وبلاواسطه ی شاعر متمایز باشد.برای اشاره به آگاهی خواننده از این امر که هنر وواقعیت دو امر مجزا هستند نیز از این تعبیر استفاده می شود. به مفهوم اخیر گاهی آن را فاصله روانی psychic distanceنیزمی خوانند. این تعبیر بامعادل عینی objective coyyelative الیوت قرابت بسیار دارد.
۱۱-از مجموعه ی پیش پای برگ،شیون فومنی،شعر سردارچوخاپوش،ص۱۲۶
۱۲-همان،غزل بر ترک غبار،ص۴۷
۱۳مجموعه ی یک آسمان پرواز،شیون فومنی،آن غزل آهو،ص۹۶.
مهدی خطیبی
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی آتی‌بان