پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا


دوری و دوستی یا برخورد نزدیک از نوع سوم


دوری و دوستی یا برخورد نزدیک از نوع سوم
بر حذر داشتن منتقد از ایجاد رابطه یی نزدیک با فیلمساز مورد علاقه اش به صورت یک اصل کلی درآمده است. طبیعتاً در جوامعی که مناسبات فردی و اجتماعی در حوزه های فرهنگی و هنری از توازن و تعادل برخوردار نیست و متقابلاً نگاهی مبتنی بر سوءتفاهم حکمفرما است، این قاعده کلی بیشتر و به شکلی افراطی توصیه می شود. مفهوم مخالف گفته اخیر نگارنده این است که در شرایطی که ارتباطات فرهنگی به شکل خودجوش تری میان یک منتقد و فیلمساز وجود دارد، موارد استثنا هیچ خدشه و تزاحمی در اصل کلی اولیه ایجاد نمی کند و شاخک ها نیز در محافل مختلف تیز نمی شود. اما در اینجا که هنوز، نزده برایت می رقصند، باید خیلی مراقب باشی تا در نزدیک شدن به هنرمندی که به دنیا و آثارش تعلق خاطر داری، خودت را خراب و تابلو نکنی. همه اینها را گفتم ولی مگر می توان در وادی عشق، حسابگر و محتاط و عاقبت اندیش بود؟ ما را با کسی که تاکتیکی و مرحله به مرحله خودش را به یک فیلمساز صاحب نام و توی بورس نزدیک می کند و متقابلاً فیلمسازی که ترجیح می دهد یکی دو منتقد شناخته شده را همیشه برای خودش نگه دارد، کاری نیست. اساساً در مورد این افراد، برخورد نزدیک از نوع شرقی اش موضوعیت ندارد. اما همین آدم شرقی در دوره یی که ارتباطات حسی و عاطفی روز به روز دارد کمرنگ می شود و روانشناسی عمومی جامعه از دیالوگ به مونولوگ متمایل شده تا چه حد می تواند محتاط و دست به عصا و قاعده مند باشد؟ او اگر آدم اصیل و روراستی باشد و با نگاهی عمیق و از سر صدق به یک اثر هنری و خالقش نزدیک شود حکم واله و شیدایی را دارد که دنبال پا می گردد و سر از پا نمی شناسند. وقتی او در مناسبات روزمره جامعه بحران زده و از اصل دورافتاده اش نتواند به همدلی و هم کلامی برسد، حاضر است فاتحه همه آن قواعد و اصول کلی و انعطاف ناپذیر را بخواند و با خودخواهی عاشقانه یی، هنرمند مورد علاقه اش را مصادره به مطلوب کند.
برای او در این برهوت، ارتباط تفاهم آمیز مهم است. اثر هنری یک فیلمساز می تواند بهانه خوبی برای جوش خوردن یک رابطه باشد. دیگر در این شرایط، دست من و تو نیست که دو دوتا چهارتا عمل کنیم و آینده نگر باشیم. وقتی فضای کلی جامعه این امکان را فراهم نمی سازد که میان منتقد و فیلمسازی صاحب سبک و عقیده رابطه یی سازنده برقرار شود، دیگر چاره یی نیست که تو موقعیت ها را دریابی. قاعدتاً تلاش اولیه برای نزدیک شدن به یک فیلمساز و حریم شخصی اش، پاسخ دادن به حسی کنجکاوانه است اما تداوم این وضعیت آثار و تبعات خودش را خواهد داشت. اگر منشاء این انتخاب شوریده حالی و دغدغه های فلسفی و اجتماعی و سیاسی بوده، پس هر دو طرف قضیه آدم های زیاد عاقل و سربه راهی نیستند. با این وضع باید انتظار هرگونه عکس العمل و حرف و حدیثی را به تبع صمیمانه شدن این رابطه داشت. توقعات طرفین از یکدیگر یک وجه قضیه است اما مشکل اساسی را در شایعات و برخوردهای ژورنالیستی دور و بر می بینیم.
چون آویزه گوش همه شده که منتقد نباید به خلوت فیلمساز راه یابد و نمک گیرش شود، اگر سر این قضیه (بر اساس تلقی خود) مچ منتقدی را گرفتند، برایش مضمون کوک می کنند و شاخ و برگ عجیب به رابطه او با فیلمساز مورد علاقه اش می دهند. اتفاقاً نزدیک شدن به برخی از فیلمسازان که میانه چندانی با یک دنیای خطی و کلاسیک ندارند، می تواند در شناخت بیشتر دلبستگی ها و جهان بینی آنها و مولف های آثارشان و حتی آسیب شناسی شان، تاثیر بسزا داشته باشد. در جامعه ما که توصیه کردن و نسخه پیچیدن و سر کشیدن به زندگی شخصی آدم ها یک اپیدمی شده، اوضاع خیلی ردیف و کلاسه شده است زیرا هر فیلمساز و هنرمندی یک شناسنامه دارد. بر اساس این اطلاعات بیرونی و سایه و روشن موجود، تو مجاز هستی به بعضی از فیلمسازان تا حدی نزدیک شوی یا برعکس ملزم به دوری گزیدن از عده یی دیگر می شوی. گاهی اوقات آنقدر تصویر ارائه شده از فلان فیلمساز سیاه و پرکنتراست می شود که تو پیش خودت می گویی این همان کارگردانی است که من با آثارش زندگی کرده ام؟
روی همین اصل، توصیه بنده به دوستانی که یک چیزی شان می شود (و قاعدتاً با فیلمساز و هنرمندی دم خور می شوند که همین ویژگی را دارد) این است که زیاد سخت نگیرند و خودشان را به قضا و قدر بسپارند. فکر می کنم یکی از قواعد اصلی بازی در مورد ما این است که قبل از ترساندنت از سنگ، خودت سر به سنگ خوردن را تجربه عملی کنی. بعضی از این ارتباطات و برخوردن ها، تو را به شناخت تازه یی از دنیا و آدم ها می رساند. البته خب قاطی هم دارد و این بستگی به روحیه ات دارد که چطور سرکشی های احتمالی را تحمل کنی.
جواد طوسی
منبع : روزنامه اعتماد