جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا
برف سیاه
بعید است کسی با خواندن همان یکی دو فصل اول رمان «برف سیاه» میخاییل بولگاکف بی اختیار به یاد رمان ها و قصه های نویسندگان کلاسیک روسیه- به ویژه داستایوفسکی و گوگول- نیفتد. وضعیت فلاکت بار زندگی کارمندی، فقر، کابوس ها و اشباح شبانه، بیماری و جنون، احساس تحقیر تا مغز استخوان و افزون بر همه اینها، طنز نیش دار و تا حدی ترساننده رمان، یادآور آثار گوگول و داستایوفسکی است. هر چند که «برف سیاه» در عین این تشابه با آثار پیش از خود، رمانی به شدت معاصر با زمانه خود است. تصویری که بولگاکف در این رمان از مکان ها و آدم ها ارائه می دهد، تصویری دقیق از اختناقی است که در زمان نوشته شدن این رمان بر روسیه حاکم بود. بیهوده نیست که سانسور یکی از دستمایه های بولگاکف برای طرح شوخی های گزنده اش در این رمان است.
«برف سیاه» داستان یک کارمند مفلوک روزنامه کشتیرانی است که یک شب بعد از برخاستن از کابوس، مشغول نوشتن یک رمان می شود. رمانی که بسیاری از نویسندگان سرشناس معتقدند پر از غلط های فاحش دستوری و نگارشی است. ضمن اینکه به دلیل داشتن مواردی مغایر با خط و خطوط دستگاه سانسور، قابل چاپ هم نیست. با این حال یک شب سردبیر «تنها مجله غیردولتی روسیه» به دیدار راوی می آید و حاضر می شود رمان او را در مجله اش چاپ کند و به این ترتیب رمان توسط «ایلیا ایوانویچ رودلفی» در مجله سرزمین مادری چاپ می شود و راوی به محافل ادبی و فرهنگی راه می یابد و....آنچه می خوانید آغاز فصل «شمشیر و خلعت» از این رمان است. فصلی که در آن رودلفی سردبیر در هیئت ابلیس فاوست گوته، به خانه مقصود اف (راوی رمان) وارد می شود؛ «کسی محکم و پشت سر هم در می زد. هفت تیر را در جیب شلوارم گذاشتم و با صدایی ضعیف گفتم بیا تو. در باز شد و از وحشت پس افتادم. بی تردید خودش بود. در آن روشنایی کم چهره یی با دماغ عقابی و ابرو پرپشت در برابرم پدیدار شد. در بازی سایه روشن چنان می نمود که ریش نوک تیزی از چانه چارگوشش بیرون زده.
کلاه بره تا یکی از گوش هایش پایین آمده بود. درست است که کلاه پر نداشت، اما به طور خلاصه باید بگویم شبح روبه رویم خود ابلیس بود. بار دیگر نگاهش کردم و دیدم پالتو تنش است و گالش های براق آبی به پایش. کیفی نیز زیر بغلش بود. با خود گفتم؛ البته خود او است، وگرنه چطور می تواند در اواسط قرن بیستم در مسکو این ور و آن ور بپلکد؟» (ص ۲۷) میخاییل بولگاکف برای خواننده فارسی زبان نویسنده یی آشنا است و علاوه بر «برف سیاه» و «مرشد و مارگریتا»، آثاری چون «گارد سفید» و «دل سگ» از دیگر کتاب هایی است که از او به فارسی ترجمه شده. او نویسنده یی است که به قول احمد پوری در مقدمه «برف سیاه» در زمان خود «از پنجه غول سانسور رهایی نیافت و تقریباً می شود گفت حتی یک داستان کوتاه او نبود که ماه ها در انتظار اجازه چاپ نماند و گاه حتی توقیف نشود.» (از مقدمه کتاب)
برف سیاه، با ترجمه احمد پوری در ۱۱۰۰ نسخه و با قیمت ۳۵۰۰ تومان توسط نشر افکار منتشر شده است. این رمان را پیش از این نیز نشر قطره، با همین ترجمه منتشر کرده بود.
منبع : روزنامه اعتماد
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
اسرائیل ایران رئیس جمهور دولت سیزدهم رئیسی توماج صالحی دولت مجلس شورای اسلامی سیدابراهیم رئیسی مجلس تعطیلی شنبه ها شورای نگهبان
سیل مشهد سیل مشهد تهران خراسان رضوی وزارت آموزش و پرورش پلیس باران آموزش و پرورش بارش باران قوه قضاییه شهرداری تهران
خودرو قیمت خودرو قیمت طلا چین بازار خودرو مالیات قیمت دلار مسکن ایران خودرو دلار تعطیلی شنبه بانک مرکزی
لیلا حاتمی زری خوشکام علی حاتمی نمایشگاه کتاب نمایشگاه کتاب تهران سینمای ایران کتاب تلویزیون سریال فردوسی سینما دفاع مقدس
ایلان ماسک
رژیم صهیونیستی غزه روسیه آمریکا فلسطین حماس جنگ غزه اوکراین ترکیه یمن لبنان حزب الله لبنان
فوتبال استقلال تراکتور پرسپولیس مس رفسنجان جام حذفی لیگ برتر سپاهان لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال بازی جواد نکونام
هوش مصنوعی گوگل آیفون اپل سونی جراحی سرعت اینترنت عیسی زارع پور ایرانسل
بارداری کاهش وزن پوکی استخوان چای دیابت سرماخوردگی