جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


آخرین داستان شهرزاد


آخرین داستان شهرزاد
● ادای احترام به سیمین دانشور
امروز که این سطور نوشته می شوند (یکشنبه، ۳۱ تیرماه ۱۳۸۶)، چند روزی از بستری شدن سیمین دانشور در بیمارستان پارس تهران می گذرد. آن طور که گفته می شود، وضعیت جسمانی این داستان نویس توانا و صاحب سبک چندان رضایتبخش نیست. بی تردید همه کسانی که دستی به قلم دارند و داستان می نویسند یا پژوهشگر ادبیات داستانی ما هستند، از صمیم دل برای دانشور آرزوی سلامت عاجل دارند.
اکنون دانشور با بیماری در جدال است، اما این جدال بعد دیگری هم دارد، بعدی داستانی و فراجسمانی. عمر انسان را خداوند قادر رقم می زند و همه ما آدمیان ناگزیر طعم مرگ جسمانی را می چشیم (کل نفس ذائقه الموت). اما به گمان من، دانشور پیش از این در جدالی مهمتر با مرگ (مرگ از سنخی دیگر) پیروز شده و به جاودانگی رسیده است. تامل در خصوص این نوع مرگ - که فقط گریبانگیر اهل قلم می تواند شد - و بررسی اینکه دانشور چگونه بر آن فائق آمد، شاید راه مناسبی برای ارزیابی جایگاه رفیعی باشد که دانشور با حدود شش دهه داستان نویسی به آن نائل شده است.
شروع داستان نویسی دانشور به سال های پرتلاطم دهه ۱۳۲۰ بازمی گردد. در نیمه نخست این دهه بود که او نخستین تلاش هایش برای نوشتن داستان کوتاه را آغاز کرد. حاصل این تلاش های اولیه، انتشار کتابی با عنوان « آتش خاموش» بود که در اردیبهشت سال ۱۳۲۷ توسط انتشارات علمی در تهران منتشر شد. این کتاب دربرگیرنده شانزده داستان کوتاه بود که سبک و سیاق همه آنها با سایر آثاری که دانشور در بقیه عمر حرفه یی خود نوشت، به کلی تفاوت دارد. داستان های مجموعه « آتش خاموش» عمدتاً از زاویه دید دانای کل و با هدف رسیدن به نوعی نتیجه گیری اخلاقی نوشته شده بودند.
آنچه به نحو چشمگیری در این داستان ها غایب است، خود دانشور (سبک خاصی که از دانشور می شناسیم) است. دانشوری که « آتش خاموش» را نوشت، هنوز آن نویسنده ژرف نگر و تامل انگیزی نیست که مثلاً در مجموعه «شهری چون بهشت» می توانیم سراغ بگیریم. معدود داستان های اندک درخور توجه دانشور در اولین کتابش، بیشتر طرح واره هایی هستند که نیازمند پرداختی هنرمندانه ترند. این حقیقت از چشم خود دانشور هم پنهان نبود.
بعدها، وقتی که در سال ۱۳۳۱ با بورس فولبرایت به امریکا رفت و در کلاس های نویسندگی خلاق به استادی والس استگنر در دانشگاه استنفورد شرکت کرد، فرصت بهتری برای آشنایی با صناعت های داستان نویسی به دست آورد، چندان که پس از بازگشت به ایران هرگز اجازه تجدید چاپ داستان های مجموعه « آتش خاموش» را نداد. او به درستی دریافته بود که این داستان های اولیه، به دوره خاصی در ابتدای کار نویسندگی اش تعلق دارد، دوره یی که او برای تبدیل شدن به نویسنده یی حرفه یی باید راه نسبتاً زیادی را طی می کرد.
حضور دانشور به منزله نویسنده یی توانا در عرصه ادبیات داستانی ایران، در سال ۱۳۴۰ با انتشار دومین مجموعه داستان های کوتاه او (شهری چون بهشت) با صدایی رسا اعلام شد. یازده داستانی که در این مجموعه منتشر شدند، از ساختاری به مراتب محکم تر و سنجیده تر از داستان های نخستین کتاب او برخوردار بودند. شاید بارزترین ویژگی داستان نویسی دانشور دقیقاً همین تحولی باشد که اولین مصداق هایش را باید در داستان های شهری چون بهشت جست. داستان های این مجموعه نشان دهنده توازنی خلاقانه بین دو شیوه روایی موسوم به «محاکات» (mimesis) و «روایت محض» (diegesis) است.
دانشور در این داستان ها، کشف دنیای درونی شخصیت هایش را به عهده خواننده می گذارد و لذا به دادن نشانه هایی معدود در متن بسنده می کند. اینجا خواننده است که می بایست داده های داستانی را در ذهن پردازش کند و معنایی دلالت شده را بیابد. مقایسه این روش با شیوه ساده تری که او برای روایت کردن داستان های « آتش خاموش» مورد استفاده قرار داده بود، می تواند روشنگر باشد. در « آتش خاموش» خواننده مخاطب منفعل راوی همه دانی است که مکنونات قلبی شخصیت ها را برملا می کند و اطلاعاتی کامل درباره گذشته آنها به دست می دهد.
راوی داستان های اولیه دانشور هم اطلاعات می دهد و هم قضاوت می کند و بدین ترتیب برای ادراک داستان چندان نقشی برای خواننده باقی نمی گذارد. متقابلاً راویان داستان های شهری چون بهشت به نشان دادن شخصیت ها در موقعیت هایی دشوار بسنده می کنند. این گفتار و رفتار شخصیت ها است که آنها را به خواننده می شناساند، نه اظهارنظرهای صریح و عاقلانه یک راوی همه دان. بزرگ ترین دستاورد دانشور در دومین مجموعه داستان هایش، همین سبک روایی جدید است که لذت تفکر و کشف را برای خواننده به ارمغان می آورد.
اما علاوه بر شیوه روایت گری، دانشور با انتشار شهری چون بهشت، جنبه مهم دیگری از داستان نویسی خود را نیز ارتقا داد و آن پرداختن به مضامین فرهنگی در ابعادی به مراتب وسیع تر و با شیوه هایی به مراتب پیچیده تر از داستان های قبلی او است. در داستان های قبلی، کانون توجه دانشور احساسات فردی است، حال آنکه در داستان های شهری چون بهشت بیشتر به معضلات فرهنگی کلان نظر دارد.
در این داستا ن ها، کاوش در چند و چون روابط بینافردی وسیله یی است برای فهم مسائل فرهنگی عام تری که گریبانگیر بسیاری از آحاد جامعه ما است. برای مثال، در داستان «زایمان»، دانشور با تیزبینی جامعه شناسانه تحسین برانگیزی موضوع فرصت طلبی و ناسپاسی در فرهنگ ایرانی را مورد تفحص قرار می دهد و به شیوه یی گیرا نشان می دهد که تعارف های پرطمطراق معمول در فرهنگ ایرانی، تا چه حد نیت های منفعت جویانه و غیرصادقانه اشخاص را استتار می کند. صرفاً نویسنده یی که از قدرت مشاهده تیزبینانه و نیز توانایی تحلیل فرهنگ برخوردار باشد می تواند پرتوی تا به این حد روشنگر بر ابعاد ناپیدا یا مکتوم فرهنگ ما بیفشاند.
پویایی سبک دانشور در آثار بعدی او همچنان ادامه پیدا کرد و با تسلط بیشتر او به فنون داستان نویسی حتی تشدید هم یافت. رمان ماندگار سووشون، که در تیرماه سال ۱۳۴۸ منتشر شد، اولین تلاش دانشور برای رمان نویسی بود، اما با درجه بالایی از پیچیدگی در شخصیت پردازی و روایتگری نوشته شد.
در این رمان، دانشور تاریخ ایران در زمان اشغال توسط متفقین را دستمایه نگارش اثری قرار می دهد که به رغم تخیلی بودنش، موفق می شود بیش از کتاب های مستند تاریخی به واقعیت های تاریخ کشور ما در آن سال ها نزدیک تر شود. مبالغه نیست اگر بگوییم که پس از «بوف کور» هدایت، «سووشون» پرفروش ترین رمان فارسی بوده است. این کتاب تاکنون ده ها بار تجدید چاپ شده، به زبان های متعدد ترجمه شده و گفته می شود شمارگان رسمی آن در داخل ایران به حدود نیم میلیون نسخه رسیده است.
پس از سووشون، دانشور مجموعه داستان «به کی سلام کنم؟» را در سال ۱۳۵۹ منتشر کرد. تنوع سبکی دانشور در این مجموعه - که شامل ده داستان کوتاه است- به طرز چشمگیری خود می نمایاند. برای مثال، داستان «تصادف» با طنزی نوشته شده است که نمونه آن را در آثار قبلی دانشور کمتر می توان سراغ گرفت. خلق شخصیتی کاملاً کمیک و در عین حال باورپذیر که خود شخصاً بلاهت های پی درپی خویش را بیان می کند و ظاهراً از دلالت های آنچه به نحوی اعتراف گونه بر زبان می آورد غافل است، کاری است که دانشور قبلاً تلاش بارزی برای انجام دادن آن نکرده بود.
در همین مجموعه، داستان دیگری با عنوان «به کی سلام کنم؟» وجود دارد که با تکنیک تک گویی درونی نوشته شده و نشان دهنده توانایی دانشور در به کارگیری شیوه های روایتگری مدرنیستی است. گرایش دیرینه دانشور به پژوهشگری فرهنگی در داستان های این کتاب هم به چشم می خورد. برای مثال، داستان «چشم خفته» متشکل از سه بخش است؛ دو تک گویی توسط دو شخصیت به نام های عفت الملوک و اقدس است و یک گفت وگو بین همین دو شخصیت در پایان داستان. در این داستان نیز دانشور با تیزبینی خاصی فرهنگ نفاق و دورویی را مورد کالبدشناسی قرار می دهد و نشان می دهد که کلام ظاهراً زیبا در فرهنگ ما، گاه پنهان کننده بدخواهانه ترین نگرش ها است.
پس از مجموعه داستان به کی سلام کنم؟، دانشور چندین سال کتابی منتشر نکرد تا اینکه در شهریور ۱۳۷۲ رمان «جزیره سرگردانی» از او انتشار یافت. این رمان نخستین مجلد از رمانی سه گانه است که جلد دوم آن با عنوان «ساربان سرگردان» در شهریور ۱۳۸۰ چاپ شد (جلد سوم با عنوان کوه سرگردان هنوز منتشر نشده است). در جزیره سرگردانی و ساربان سرگردان دانشور بار دیگر به موضوع مورد علاقه خود (تاریخ) بازمی گردد و این بار تاریخ معاصر (از اواسط دهه ۱۳۵۰ تا جنگ ایران و عراق) را از منظری نقادانه مورد بازنگری قرار می دهد. در این آثار نیز، بارزترین وجه داستان نویسی دانشور پویایی کم نظیر او است.
استفاده دانشور از تکنیک های رمان مدرن در این دو رمان (مانند استفاده از زاویه دید موسوم به «ذهنیت مرکزی» آن گونه که هنری جیمز آن را تبیین کرده است) توام می شود با برخی صناعات پسامدرن (مانند استفاده از شخصیت های واقعی یا اولویت دادن به هستی شناسی در مقابل معرفت شناسی). می توان گفت اگر آثار قبلی دانشور نشان دهنده حرکت او از نوعی رئالیسم به مدرنیسم بودند، در این دو رمان او برخی گام های اولیه برای تحول در سبک خود و حرکت به سمت پسامدرنیسم را با توفیق برمی دارد، هرچند که مسلماً وجه غالب در کار او هنوز مدرنیسم است.
آخرین کتابی که از دانشور منتشر شده، مجموعه داستانی است با عنوان «از پرنده های مهاجر بپرس» که در سال ۱۳۷۶ انتشار یافت. صناعت مندی ده داستانی که در این کتاب جمع شده اند، مبین دستیابی دانشور به بالاترین سطح آثارش است. استفاده ماهرانه نویسنده از عنصر «صدا» در نخستین داستان این مجموعه با عنوان «برهوت» و نیز استفاده خلاقانه او از «هویت مفروض» (persona) در داستان «مرز و نقاب»، نشان دهنده تسلط او به طیفی از شیوه های روایتگری است.
تنوع شیوه های روایتگری در این کتاب توام می شود با تنوع مضامین داستان هایی که هر یک جنبه یی از فرهنگ ما را می کاود. در این مجموعه نیز دانشور داستانی درباره تاریخ دارد که با استفاده از صناعت کاملاً پسامدرن «مجلس فراتاریخی» نوشته شده است. در این داستان پیچیده و تامل انگیز، که عنوان آن «میزگرد» است، شخصیت هایی از برهه های مختلف تاریخ ایران و حتی یک شخصیت اسطوره یی (رستم) گرد هم می آیند و گفت وگو می کنند. داستان توسط یک مصاحبه گر روایت می شود که تک تک این شخصیت ها را مورد پرسش قرار می دهد، اما از خلال پاسخ ها و نظراتی که این شخصیت ها ابراز می کنند، دیدگاهی بسیار انتقادی درباره روشنفکران ایرانی و روابط بدخواهانه شان القا می شود.
سیمین دانشور شهرزاد زمانه ما است. توانایی خارق العاده او در ایجاد تحول در سبک داستان نویسی اش از جمله ویژگی های منحصر به فرد او است.
کمتر نویسنده یی را در کشور ما می توان مثال آورد که تا به این حد خلاقانه با جریان های جدید در داستان نویسی همسو شده باشد و صناعات و مضامین داستان هایش را با اوضاع و احوال و الزام های نو همسو کرده باشد. دانشور حتی در پرداختن به مضامینی که تقریباً از اوایل دوره نویسندگی اش مورد علاقه او بوده اند (مانند تاریخ)، پویایی خاصی از خود نشان می دهد. برای مثال، در رمان «سووشون» تاریخ ساختمایه داستانی است که عمدتاً از راه محاکات به موضوع خود می پردازد؛ در دو رمان «جزیره سرگردانی» و «ساربان سرگردان» همین ساختمایه (تاریخ) با توسل به تکنیک های عمدتاً مدرن و گاه پسامدرن پرورانده می شود و در داستان «میزگرد» تاریخ از منظری کاملاً پسامدرن و با صناعاتی بدیع مورد کاوش قرار می گیرد.
از این منظر، می توان گفت دانشور شهرزادی است که داستان گفتنش طیف وسیعی از خوانندگان، از نسل های مختلف و با ذائقه های ادبی گوناگون را مسحور خود کرده است. رمز جاودانگی دانشور بی تردید در همین پویایی سبکی نهفته است.
اکنون چند روزی است که دانشور با بیماری سختی جدال می کند. همچنان که در آغاز این نوشتار اشاره شد، یقیناً همه کسانی که اهل ادبیات و کاوش های فرهنگی از منظر ادبیات هستند، برای بهبودی دانشور دعا می کنند. اما نگارنده این سطور اعتقاد دارد که هیچ نیرویی نمی تواند باعث مرگ دانشور در ادبیات ما شود.
شاید آخرین داستانی که شهرزاد زمانه ما بازمی گوید، همین تلاش برای پویایی و مقاومت در برابر میرایی است. رمز ماندگاری شهرزاد قصه گو همین بود که برای بقا می بایست هر شب یک داستان گیرا بیان می کرد. اگر او نمی توانست عنصر تعلیق را هنرمندانه در داستان هایش حفظ کند؛ اگر او موفق نمی شد مخاطب خود را به دنیای تخیلی داستان وارد کند؛ در یک کلام، اگر شهرزاد قصه گو قادر نمی بود که از تخیل بدیلی نیرومند در برابر واقعیت بسازد، جان خود را از دست می داد. در وضعیت او، توسل به داستان گویی هنرمندانه یگانه راه بقا بود.
سیمین دانشور هم که بحق شهرزاد زمانه ما است، از راه پویایی در سبک داستان نویسی اش نامیرایی خود را تضمین کرده است. نگارنده این سطور، حدود پنج سال پیش در مقاله یی با عنوان «سیمین دانشور، شهرزاد پسامدرن» نظری را ابراز کرد که امروز هم، ضمن دعا برای بهبودی این نویسنده توانا، مایل است آن را تکرار کند؛ «در دنیای شگفت آور رمان های دانشور، نه صرف رویدادها و عاقبت شخصیت ها، بلکه میل به کشف جنبه ناپیدای واقعیت ها است که ما را به ادامه خواندن علاقه مند می کند.
از این حیث، دانشور شهرزاد زمانه ما و بازگوکننده اضطراب ها، ابهام ها و سرگردانی های پیچیده انسان های زمانه ما است.» آخرین داستان شهرزاد، هرچند راجع به مرگ است، اما فقط عجز مرگ را به اثبات می رساند.
حسین پاینده
منبع : روزنامه اعتماد