جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


اگر سیاست پیشنهادی آقای رئیس جمهور عملی شود


اگر سیاست پیشنهادی آقای رئیس جمهور عملی شود
اگر فرزندآوری زنان کشور تشدید یابد و تعداد فرزندان خانواده های ایرانی به جای به طور متوسط دو فرزند فعلی به ۶ فرزند ارتقا یابد، جمعیت ایران تا سال ۱۴۰۰ به ۱۲۴ و تا سال ۱۴۰۵ به ۱۴۲ میلیون افزایش می یابد که در قیاس با تداوم روند فعلی فرزندآوری که به جمعیتی به ترتیب حدود ۸۴ و ۸۸ میلیون در سال های ۱۴۰۰ و ۱۴۰۵ خواهد انجامید، خبر از دو برابر شدن جمعیت کشور و اضافه تر شدن جمعیتی بالغ بر۵۴ میلیون نفر نسبت به آهنگ فعلی ظرف ۲۰ سال آینده می دهد و این در شرایط ایران که از یک عقب ماندگی تاریخی در زمینه مسائل توسعه برخوردار است و هم اکنون نیز از نظر شاخص های اقتصادی، اجتماعی و انسانی در سطح مناسبی قرار ندارد، بی گمان یک فاجعه است.
● چرا؟
چون ایران ناگزیر خواهد شد برای تامین نیازهای حیاتی و اساسی این اضافه جمعیتی که دست کم در ۱۵ تا ۲۰ سال نخست عمر خود صرفاً مصرف کننده خواهندبود و به سرپناه، خورد و خوراک، پوشاک، بهداشت، آموزش و البته بعدها به اشتغال و کار نیاز خواهندداشت، به تشدید استحصال و برداشت از منابع طبیعی فناپذیر خود همچون نفت و گاز روی آورد و فرسایش سریع تر خاک های مرغوب ناشی از زوال جنگل ها و رویشگاه های طبیعی را شاهد شود.
از آنجا که تشدید موالید عمدتاً در اقشار و خانواده های فقیر، محروم، حاشیه نشین و وابسته به بخش های سنتی اقتصاد نظیر کشاورزان، کارگران و کارکنان خرده پا و ساده بخش های ساختمانی و خدمات سنتی اتفاق می افتد و نه در میان قشرهای پردرآمد، دانش آموختگان عالی، تکنوکرات ها و کارکنان بخش های مدرن اقتصاد، این عامل در واقع همه آن اقشار، گروه های اجتماعی و خانواده هایی را تحت تاثیر می گیرد و به فقر سوق می دهد که در اساس، پایگاه و بدنه اصلی انقلاب اسلامی ایران هستند و ارتقای سطح زندگی و رفع محرومیت آنها از اساسی ترین آرمان های انقلاب بوده است.
بر اثر ناهمگنی رشد جمعیت و معطوف شدن عمده این جریان به اقشار محروم و کم درآمد و مناطق جغرافیایی کمتر توسعه یافته، بر شکاف طبقاتی و جغرافیایی کشور افزوده می شود. علاوه بر ایجاد سرخوردگی های اجتماعی، برونکوچی ها و سرریزی های جمعیتی از مناطق سنتی محروم به قطب های توسعه و مراکز بزرگ جمعیت ابعاد و وسعت مضاعفی می گیرد. ابعاد حاشیه نشینی، مشاغل ناپایدار، هنجارشکنی و پیدایش جرم و بزهکاری از حد تعادل و کنترل می گذرد و پدیده های سوء تغذیه، مدارس ۲ یا ۳ شیفته، بدمسکنی، بیکاری، اشتغال ناقص و آلودگی های زیست محیطی از نو جان تازه ای می گیرند. شهرهای بزرگ به جای کمربند سبز، با کمربندی از فقرای ساکن در آلونک ها و زاغه ها محاط می شوند.
برعکس هدف های ترسیم شده در سند چشم انداز توسعه ایران، که یک جامعه مرفه، نسبتاً متعالی، با درآمد سرانه بالا و کارآمد در سطح منطقه را طی ۲۰ سال آینده متصور می کند، با تشدید نرخ رشد جمعیت و نقش بازدارندگی آن در فرآیند توسعه، درآمد سرانه ایران که در حال حاضر با ۲۴۰۰ تا ۲۵۰۰ دلار در سطح منطقه در شرایط مطلوبی نیست نه تنها با بهبود مورد دلخواه مواجه نمی شود که حتی از آنچه که هست عقب تر می افتد.
نرخ بیکاری (آشکار) که به موجب سند چشم انداز باید به کمتر از ۷ درصد (نزدیک به اشتغال تام) تنزل کند، ممکن است حتی از حد ۲۲ درصد بگذرد. اشتغال ناقص یا بیکاری پنهان نیز با گسترش خود، ابعاد آسیب پذیری های اجتماعی و حتی سیاسی جامعه را از حد مرز قابل تحمل می گذراند و شاخص توسعه انسانی ایران را که در حال حاضر به رغم همه تلاش های مبذول شده در زمینه بهبود شرایط مرگ و میر، بالا رفتن سال های امید زندگی و گسترش آموزش بخصوص آموزش عالی در وضعیت نه چندان مطلوب و در سطح جهانی در رده ۹۶ است، بدتر می کند.
طبعاً در چنین شرایط ناهنجاری، دیگر نمی شود از جایگاه مناسبی در مناسبات جهانی دم زد و انسجام ملی و اشتغال و آزادی عمل را حفظ کرد.
چون یک جامعه فقیر، درمانده و مستاصل و ناتوان، در مناسبات بین المللی یک جامعه مقهور و زیر سلطه است نه یک جامعه غالب و مسلط که بتواند در تصمیم گیری های جهانی اظهار وجود کند و قدرت چانه زنی داشته باشد.
درست است که ایران به خاطر دارا بودن منابع و ذخایر کافی سرشار یکی از ۱۰ کشور بالقوه غنی جهان است و خوشبختانه به یمن تلاش های جمهوری اسلامی از منابع انسانی دانش آموخته قابل توجهی نیز برخوردار است اما به دلایل متعدد، از آن جمله عقب ماندگی های تاریخی، سنتی ماندن اقتصاد، کم آبی و بیابانی بودن پهنه های وسیعی از کشور، محدود بودن توان سرمایه گذاری و... برای اینکه ظرفیت های تولیدی بالقوه را به فعل تبدیل کند، دست کم تا مدت ها نیاز دارد از شکل گیری و پیدایش مازاد جمعیت اکیداً بپرهیزد.
چون در این شرایط اضافه شدن جمعیت بی گمان عامل تهدید، تخریب و فرسایش هر چه سریع تر منابع طبیعی و گسست ارزش ها و هنجارهای اجتماعی و تشدید فاصله و شکاف سطح اقتصادش با دیگر کشورها و لاجرم به خطر افتادن موقعیتش، دست کم در سطح منطقه می شود. به ویژه امروزه بر خلاف جهان باستان، این انبوهی و سیاهی لشکر نیست که ایجاد اقتدار کند، بلکه کیفیت جمعیت و سطح مطلوب زیست اوست که غرور و شأن و سربلندی و توانمندی به وجود می آورد.
مرتضی الویری
منبع؛پایگاه اینترنتی رستاک؛ ۴ دی ۱۳۸۵
منبع : روزنامه شرق