پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


جهاد نهادسازی دانایی محور


جهاد نهادسازی دانایی محور
شهردار تهران، مدیر منحصر به فردی است. اجرای ضربتی یک پروژه را با روشی که در جنگ آموخته، جهادی، انجام می دهد. مدیران زیردستی اش را به حرکت به سوی آنچه که فکر می کند درست است، همچون میدان نبرد، فرماندهی می کند و گویی دستور نظامی می دهد؛ و برای پیاده سازی برنامه های اش، صحنه نبرد را همچون یک استراتژیست نظامی آن طور که خود می خواهد می چیند و با شدت و حدت از منابع محدودش دفاع می کند و از همه مهم تر هم رزمان اش را سنگر به سنگر، با خود و در کنار خود نگاه می دارد.
برای تحلیل عملکرد یک فرد، کافی است به پیشینه های فضای فکری او، انگیزه های اش و در مجموعه گذشته ای نگاه کرد که امروز را معنی می کند، اما در حوزه سیاست و هنگامی که شخصی که عملکردش مورد نقد و بررسی قرار می گیرد دارای یک "روش" منحصر به فرد" هم هست، باید محیطی که او در آن رشد کرده نیز بررسی کرد. محمد‎باقر قالیباف، سردار دیروز و صاحب درجه دکترای امروز، شهردار این روزهای تهران، یکی از همان ها است که باید او را با برش کاملی از محیط و کشورش، از روزگار جوانی تا امروز، تحلیل کرد.
● مدیریت؛ پاداش انقلابی گری
این رسم مالوف سیاست مداران این سرزمین است، پیشینه ای پر از فراز و نشیب؛ حضور ناگهان در قلب آوردگاهی بزرگ و تجربه مدیریت پشت میزها، و گاه سنگر های، بزرگ. راست و چپ هم نمی شناسد؛ از مرتضی حاجی بگیرید که در بیست و یک سالگی لباس استانداری بر تن می کند و امروز در صف فرماندهی جبهه اصلاحات قرار گرفته تا محمود احمدی نژاد که پله های ترقی را دوتا یکی بالا می رود تا امروز در جایگاه ریاست جمهوری، شعارهای چپ گرایانه و خلق پسند می دهد و در منتهی الیه جبهه راست سیاست کشور ایستاده است.
این داستان تکراری مدیرانی است که تماما از طیف سیاست ورزان مورد قبول نظام، دولت ورزی و دیوان سالاری را درست در قله های چارچوپ اداری کشور فراگرفته اند؛ این هدیه انقلاب اسلامی ایران است به فرزندان اش، فرزندانی که دلیرانه چشم در چشم نظام سلطنتی دوختند و خشم خود را از بی عدالتی فریاد کردند، با شجاعت به زندان رفتند، شکنجه شدند و مبارزه کردند تا پیروزی را برای مردمی که به حمایت از ایشان و به دستور رهبر فقیدشان، امام خمینی، به خیابان ها ریخته بودند به ارمغان بیاورند.
و حلقه انقلابی گری درست در فاصله چند سال بعد تکمیل می شد، در روزگاری که شرایط بحرانی سیاسی کشور، با حضور طیف وسیعی از احزاب و سیاسیون، آشفته و پریشان می نمود، روزگاری که انقلاب باید تکلیف اش را با فرزندان راستین خود روشن می کرد و به دنبال سنجیدن عیار تعهد ایشان به خود بود.
سنگ محک این عیار، بی شک "آری" محکم مردم به "جمهوری اسلامی" بود و به این ترتیب جوانان مکتب سیاست نرفته، ناگهان خود را در مقام وکیل المله، وزیر و معاون و مدیر کل دیدند. مدیرانی که در دولت های راست و چپ در سال های بعدتر یا جابجا می شدند یا تثبیت؛ حضور بلند مدت دکتر علی اکبر ولایتی در مقام وزارت امور خارجه، جابجایی مرتضی نبوی، بهزاد نبوی و بسیاری دیگر در وزارت خانه های دولت های جمهوری اسلامی حقیقت داستانی بود که نتیجه اخلاقی آن ترجیح تعهد بر تخصص بود، چه تخصص دست یافتنی می نمود و تعهد تعریفی ذاتی و تغییر ناپذیر داشت.
این نتیجه اخلاقی قاعدتا باید منجر به تربیت نیروهای جوانی می شد که آن ها را می شد نسل انقلاب، زادگان فرزندان انقلاب دانست، آنها که تعهد را باید در روح ضدامپریالیست پدران شان کشف و شهود می کردند و تخصص را در مدارس و دانشگاه ‍ های انقلاب فرهنگی شده کشور فرا می گرفتند.
● مدیریت؛ پاداش دفاع
اما تقدیر راه دیگری پیش روی نظامی گذاشته بود که دمکراسی را شراکت پنجاه پنجاه، یک روش، جمهوری، و یک منش و ایدئولوژی، اسلام، می دانست: جنگ.
حمله تجاوزکارانه صدام حسین، درست در شرایطی که کم تر کسی تصور می کرد نهال انقلاب در مقابل چنین توفانی یارای دفاع و ریشه دواندن داشته باشد، به ایران مسیر تعهد و تخصص را به سمت و سوی دیگری کشاند.
ارتش، با تمام بازماندگان وفادار و برومندش، همان ها که نخستین بیعت کنندگان با امام در روزگار دمیدن روح بهار در زمستان بودند، به سوی مرزها روانه شد و هر چه در چنته داشت برای دفاع از خاک مقدس این سرزمین رو کرد. تا اینجای کار بازی همان طور پیش می رفت که تحلیل های ساختارگرایانه و مبتنی بر اصول پیش بینی می کرد، تحلیلی که جز در یک جا دقیق و سنجیده بود.
ایراد این پیش بینی درست جایی بود که خون آرش در رگ های جوانان این سرزمین به جوش آمد و یک اشاره رهبر فقید انقلاب کافی بود تا انرژی انباشته در کالبد خاک خسته از تجاوز ایران آزاد شود و جوانان در پی اجابت یک واجب کفایی روانه جبهه هایی شوند که کارزار دفاعی مقدس بودند و شهادت بزرگ ترین درجه و نشانی بود که خداوند نصیب کسانی می کرد که لیاقت اش را داشتند.
اگر ارتش آن روزها با تکیه بر قانون خدمت اجباری سربازی با ساختار سخت گیرانه و مبتنی بر اصول اساسی نظامی گری داوطلبان حضور در جبهه را سازماندهی می کرد، بی گمان از یاد نمی رود که نهاد نظامی سیاسی دیگری، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، وظیفه اش سازماندهی ارتشی از خیل دیگر داوطلبان بود؛ ارتشی بیست میلیونی.
در اندک زمانی ورق برگشت و سپاه، دوش به دوش ارتش، در جنگ پیش رفت و پاسخی به معادله تک مجهولی جنگ ایران داد، که بزرگترین تحلیل گران نظامی-سیاسی دنیا از پیش بینی آن عاجز بودند، این دفاع ۸ سال طول کشید و ایران در مقابل چشمان ناباور دنیا مقابل تجاوز به خاک اش ایستاد، تجاوزی که تمام قدرت های دنیا در آن شریک بودند.
چنین پیروزی بزرگی را مدیون چه کسی بودیم؟ شکی در دلاوری فرد فرد ایرانیانی که دلیرانه در مقابل دشمن ایستادند نبود و نیست، اما عملیات های بزرگ و موفق انجام شده، استراتژی های خلاقانه و بدیع، تک و پاتک های غافلگیرانه و به موقع را باید مدیون فرماندهانی می بودیم که جنگاوری را نه در کلاس های درس و میدان هایی با دشمن فرضی که درست زیر آتش توپخانه های دشمن از خود بروز داده بودند و انگار بی استاد و به تنهایی فراگرفته بودند.
جملات بالا را در محافل آکادمیک و آموزشی در مورد دانش آموزان و دانش جویانی به کار می برند که از آنها با عنوان نابغه یاد می شود. "نوابغ جنگ" فرماندهان جوانی بودند که خصایصی چون استراتژیست بودن، مدیریت و قابلیت سازماندهی را ذاتا در خود دارند.
چند سال پس از پایان جنگ، پس از شوک های پیاپی ، همچون پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی امام خمینی و مدتی بعد رحلت ایشان، این نوابغ نیز همچون بسیاری دیگر غریبه با خانه هایی که سال ها از آن دور بودند کم کم مات و مبهوت بازگشتند.
جای بلاتکلیفی را اما به سرعت "تکلیف" رهبر انقلاب گرفت. سازندگی دستور جدید فرمانده کل قوا بود و حالا باید سربازان به سنگری دیگر نقل مکان می کردند و در جبهه ای دیگر می جنگیدند، جبهه ساختن خاک خسته برای مردمان خسته تری که عدالت را همراه با رفاه می خواستند.
این چنین بود که سپاه با ساختاری سازمان یافته تر، گسترده بر شرق تا غرب، جهاد را در ساخت راه و سد و فعالیت های عمرانی کشور جست و جو کرد و به این ترتیب نام خود را بر تارک بزرگترین پروژه هایی ثبت کرد که وسعت اجرای آنها، بزرگ ترین پیمانکاران داخلی را نیز به عجز در می آورد و سپاه برنده اول و آخر پیشنهاد دهندگان اجرای آنها بود.
نوابغ، همان ها که تا دیروز اسلحه بر دوش داشتند، امروز با گرد سپیدی که آرام آرام بر موهای شان می نشست، آخرین فوت وفن های مدیریت را در سیستم های غیرنظامی نیز فرا می گرفتند و تنها چند سال، فقط تا پایان کار دولت سازندگی زمان لازم بود که نظام جمهوری اسلامی دومین نسل از مدیران اش را ببیند.
مدیرانی که تعهدشان را با جان بر کف نهاده در مقابل دشمن اثبات کرده بودند و تخصص شان را با پیروزی در مقاومت یک تجاوز تمام عیار. مدرسه تعهد انقلاب با جنگ شروع می شد و جشن فارغ التحصیلی تخصص روزهای افتتاح پروژه های بزرگ عمرانی بود.
● مدیریت؛ پاداش اصلاح طلبی
درست است که راه گذار از نسل اول مدیران به نسل دوم از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می گذشت، اما نه از میان جنگاوران در میدان. این عبور در دوران اقبال اصلاح طلبی از میان اولین ها و سنگر های پشت جبهه آن روزها آغاز می‍ شد. از سعید حجاریان، که استراتژی های اش نطفه گفتمان اصلاح طلبی را بسته بود، اکبر گنجی که روزگاری در قلب اطلاعاتی این نهاد نظامی بود و از دیگرانی که طیف چپ تر سپاه بودند و حالا حضورشان در یونیفورم نظامی، که با کت و شلوار دیپلماسی و سیاست، خبر از تغییر فصل می داد. از بازنگری در مفاهیم بعضا سخت گیرانه ای که به گفته معماران اصلاحات، به آنها باید از در تساهل و تسامح وارد می شد.
شعار "توسعه سیاسی" و "مدارا" نمادهای عصر اصلاحات با چنان اقبالی از سوی مردم روبه رو شد که آن را فقط در یک زمین فوتبال می شد تحلیل و تشبیه کرد، آنجا که تیمی خسته و پا به سن گذاشته، با یک تغییر تاکتیکی و یکی دو تعویض طلایی چنان ورزشگاه را به هیجان می آورد که تماشاگران یک صدا به پا می خیزند و فریاد می کشند که گل می خواهند.
وزیران نام آشنا در دو کابینه سید محمد خاتمی، کم نبودند. تنها گرایش ها و آرایش سیاسی شان تغییر کرده بود. برای همین بود که حضور حسین مظفر وزیر آموزش پرورش در کابینه نخست خاتمی همانقدر عجیب به نظر می رسید که حضور عبدالله نوری. یکی وفادار به اصول خود که در پست تخصصی اش با همان تاکتیک پیشین بازی کرد و دیگری انگار مدافعی در ترکیب تیم هاشمی رفسنجانی، که حالا در نوک حمله تیم قرار گرفته و هزینه این تغییر پست را با دادگاه، انفصال از خدمت دولتی و دفاعیه ای که نمادین نام "شوکران اصلاح" بر آن گذاشت داد.
در همان روزها بود که نسل دوم تربیت شده برای مدیریت کشور، با دغدغه های جدید، رویکرد های متفاوت و البته لحنی جاه طلبانه و سهم خواه ابراز وجود کرد.
نامه اظهارنگرانی و اخطار جمعی از فرماندهان ارشد سپاه به سید محمد خاتمی، رییس جمهور وقت، ابراز وجودی بود که در آن روزگار به همه چیز تعبیر شد الا سر برآوردن نسل بعد دیوان سالاران کشور. اخطاری زودهنگام و به موقع از سر رفتن حوصله نسلی که در انتظار فتح سنگر های رفیع خدمت رسانی است.
سردار محمد‍ باقر قالیباف یکی از امضاء کنندگان نامه فوق بود، مردی که برای تحلیل نوع تصمیم گیری و مدیریت اش لازم بود تا این مقدمه طولانی را بخوانید و بشنوید.
● مدیریت؛ پاداشی که داده نشد
پایان عصر اصلاحات(به روایت دوم خردادی اش) را همان ها اعلام کردند که آغازش کرده بودند. این را کمابیش می شد از نتایج نظرسنجی هایی فهمید که هر چند اکثریت آنها از پیش بینی نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری عاجز بودند اما رویگردانی مردم را از ۸ سال مدیریت چپ های مدرن را می شد در نظرسنجی ها و قبل تر در انتخابات دور سوم شوراها به وضوح مشاهده کرد.
حالا نسل دوم مدیران انقلاب پراگماتیست تر، جوان تر و متکی بر شعار هایی به صحنه آمدند که از سال های اول انقلاب در ذهن قشری مانده بود که در تمام این مدت جز شعار چیزی نشنیده بود و نه توسعه اقتصادی را لمس کرده بود و نه توسعه سیاسی برایش آب و نان می شد.
در چنین وضعیتی بود که به نظر می رسید محمدباقر قالیباف را باید برنده بزرگ جناح راست دانست، برنده ای که در تعهد و تخصص اش (با شیوه ای که کمی بعدتر مفصل راجع به آن خواهیم گفت) حداقل جناح راست کسی شکی نداشت.
انگار قرار بود ۱۶ سال تاریخ دولت در ایران تکرار شود، بعد از دولت هاشمی رفسنجانی، حالا دوباره چرخ چرخیده بود و دوره تکنوکراسی می آمد اما این بار در زمین تیم راست میدان سیاست.
برای موفقیت در این راه، قالیباف و همراهان اش- که به همراه او از پلیس استعفا کرده بودند – کمپینی را آغاز کردند که ادامه یک برنامه از پیش مدون و آغاز شده در ناجا به نظر می رسید. پلیس با لبخند، حالا روی در و دیوار شهر، طبق برنامه ای که در مواردی مو به مو با استناد به پلان تبلیغاتی تونی بلر، نخست وزیر انگلستان طراحی شده بود، به دکتر با لبخند تبدیل شده بود، لباس مارک دار و با رنگ هایی زنده و جوان پسند می پوشید، از ریش کوتاه شده با ماشین اش به مدد فوتوشاپ خبری در بیلبرد ها نبود و حتی در تصاویر سیاه و سفیداش هم طراحان نقطه طلایی، چشمان آبی او، را رنگی باقی گذاشته بودند.
قالیباف، به زعم بسیاری از سیاست مداران و کارشناسان سیاسی کشور تا روز چهارشنبه اول تیر ۱۳۸۴ قوی ترین احتمال ریاست جمهوری بود و آن روز ناگهان کشتی – و کشتی بان – را سیاستی دگر آمد.
نسل دوم تربیت شده برای مدیریت کشور، آن قدر برای به دست گرفتن قدرت سیاسی و البته تکیه زدن بر صندلی خدمت، منتظر مانده بودند که بی تابی چند گروه شان کرده بود و در شرایط استراتژیک و غیرعادی روزهای انتخابات، کفه به سوی محمود احمدی نژاد سنگینی کرد و حسرت به نتیجه رسیدن یک برنامه حساب شده و دقیق تبلیغاتی سیاسی به دل قالیباف و اطرفیان اش ماند؛ چه شعارهای احمدی نژاد بزرگ تر، ایده آل تر و جذاب تر به نظر می رسید؛ حداقل برای مردمی که از میان "اندکی صبر برای رسیدن سحر"، "پنجاه هزار تومان ماهیانه" و آن شعارهای دیگر، پول نفت را سر سفره های شان می خواستند.
پراگماتیست های متعهد به اصول که در مکتب عقیدتی-سیاسی-نظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بزرگ شده بودند، به رقابت برخاستند و قالیباف شکست خورد تا احمدی نژاد بازی از پیش برنده رقابت با نسل اول انقلاب را از هاشمی رفسنجانی ببرد.
قالیباف پاداش مدیریت خود را نگرفت تا چند ماه بعد که دوباره می بایست از سکویی دیگر آغاز می کرد، آغازی که با میانگین سنی حضور مدیران نسل اول در عرصه سیاست، اتفاقا می توانست و می تواند تلاشی امیدوار کننده باشد.
● مدیریت؛ پاداش جامعه اطلاعاتی؟
حالا بهتر می شود رفتارش را رمزگشایی کرد. او که شکست ناپذیری اش را در جنگ مدیون روحیه جهادی خود و هم رزمان اش است، برای تمام کردن نیمه کاره های به نظر ناتمام و شمارشگرهای معکوس نصب شده بر سردر آنها که انگار صفر ناشدنی اند، باید جهاد کرد، به نام این سرزمین و شهر، طغیان کرد بر ناممکن ها، که خاطره انجام بسیاری از آنها، دشوارتر، در میدان جنگ هنوز هم مثل روز جلوی چشم های اش، چشم های روشن ، رژه می رود.
حالا می شود معنای آن دستور اداری، شبه نظامی، را درک کرد. پورتال تهران الکترونیکی باید در تاریخ مقرر کامل، مثل ساعت کار کند. این یک محاصره است، فقط کمی مانده تا دیرشدن، راه برگشتی نیست. اگر شهرداری، معاونتی، یا مسئولی تا سه ماه بعد تعهدات اش را برای راه اندازی و اجرای ساب پورتال های شهرداری انجام نداد، سر کارش نیاید. این اخراج یک دستور تمام عیار نظامی است، از سوی فرمانده ای که تاخیر هم برای اش حکم شکست را دارد.
حالا می شود علاقه اش به راه اندازی نهادهای درون سیستمی را فهمید. موسسه مالی اعتباری ( که در پلیس زمان او با نام "قوامین" تاسیس شد و بعد از شهردار شدن اش "شهر" همین وظیفه را در شهرداری بر عهده گرفت) یک روش محافظت و استفاده بهینه از منابع است. سازمان فناوری اطلاعات، در پلیس و در شهرداری، برای او روشی برای تمرکز مدیریت، سرعت بخشی به انجام روندها و ایجاد زیرساختی است که اگر نباشد جای خالی اش احساس می شود. سامانه پیام تلفنی، ۱۱۰ در پلیس و ۱۳۷ در شهرداری کانال ارتباطی است با کارفرما، شهروند، کارفرمای اصلی.
قالیباف در دوران مدیریت پسا-جنگی خود فرا گرفته است که برای مدیریت منابع بزرگ و پروژه های بزرگ تر، با روش جهادی، سیستم لازم است، سیستمی متکی بر فرآیند و نه وابسته به سلیقه و فرد و همین است که نهادهای درون سیستمی او خلق می شوند تا جهاد اجرا و خدمت گزاری در عمل به فعالیت هیاتی، هیجانی و بی برنامه بلندمدت، همچون برخی هم رزمان سابق اش در دولت فعلی تبدیل نشود؛ تا نتیجه موفق تضمین شود.
و حالا می‍ شود فهمید که چرا قالیباف چرا فقط به ژنرال های خود، همان ها که از مدت ها پیش در کنارش بودند و به نوعی با او هم شهری، هم سنگر و دوست بودند اعتماد می کند؛ این تصمیمی است که به نظر می رسد او پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری به آن رسیده است، همان روزها که هم‎لباسان سابق و هم فکرانش، در عرض ۲۴ ساعت از اردوی او، به اردوی رئیس جمهور امروز رفتند.
شیوه منحصر به فرد راهبری قالیباف ترکیبی است از مدیریت استراتژیک فورس و بحران که در جنگ فراگرفته، نهادسازی و نظارت بر فرآیند به جای نظارت بر نتیجه که از مدیریت سپاه در عصر سازندگی فراگرفته و تکنوکراسی با تمرکز با فناوری اطلاعات که بی ‍ گمان از دوران مدیریت اش در پلیس و آشنا شدن با این مقوله در دولت اصلاحات برایش یادگار مانده است.
اگر این روش منجر به کسب مقبولیت عمومی محمد باقر قالیباف شود بدون شک او نخستین مدیر ارشدی است در نظام که مقام اش را مدیون درک صحیح از دنیای آینده، دریافتن مفهوم عملگرایانه فناوری اطلاعات و ایستاده بر شانه های یک جامعه اطلاعاتی است.
اتفاقی که به اعتراف نصراله جهانگرد، به دلیل ضعف در نهادسازی ادامه ساز جریان پس از اصلاحات نشد و به پیش بینی بسیاری به دلیل عدم وجود نگاه سیستمی در دولت نهم هم حادث نشده و منجر به ادامه فعالیت این دولت نخواهد شد.
نویسنده: نیما رسول زاده
منبع : ماهنامه تحلیلگران عصر اطلاعات