یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


ظرفیت های تقویت همبستگی اجتماعی


ظرفیت های تقویت همبستگی اجتماعی
در یک نگاه مقایسه‌ای به دیدگاه‌های پاتنام و کلمن در مورد پژوهش سرمایه اجتماعی، می‌بینیم که پاتنام تمایل دارد بر اشکال سرمایه اجتماعی مبتنی بر ارزش‌ها و منش‌های دموکراتیک تاکید کند، حال آنکه کلمن در پی آن است که زمینه وسیع‌تری از عمل را تبیین کند.
‌ ۲۱۴ :۲۰۰۰.( Maloney, Smith, Stoker) به‌همین دلیل است که اثر پرآوازه پاتنام، کارآمد کردن دموکراسی، به‌عنوان متنی مرتبط با ادبیات فرهنگ سیاسی توسعه بخش، مورد توجه قرار می‌گیرد.
در کتاب کارآمد کردن دموکراسی، در سال ۱۹۹۳، پاتنام مطالعه‌ای موردی از ایتالیا ارائه می‌کند که در آن عمل دموکراتیک را در سطح نهادها، در سراسر ۲۰ منطقه اداری، با به‌کارگیری تکنیک‌های پژوهشی کمی و کیفی مقایسه می‌کند. او مقیاسی از طریق شاخصه‌هایی برای نمایاندن عمل دموکراتیک در سطح نهادها ایجاد می‌کند که شاخصه‌های ثبات سیاسی، بودجه‌بندی، خدمات آماری و اطلا‌ع‌رسانی، قوانین اصلا‌حی، نوآوری در قانون‌گذاری، امکانات مراکز نگهداری کودک، تعداد بیمارستان‌های خانوادگی، ابزار خط‌مشی صنعتی، ظرفیت پرداختن به کشاورزی، هزینه‌های واحد بهداشت محلی، توسعه مسکن و شهر و پاسخگویی بوروکراتیک را شامل می‌شود ( ‌ ۷۳۶۵ :۱۹۹۳.( Putnam بر اساس این شاخصه‌ها پاتنام به این نتیجه می‌رسد که به لحاظ جغرافیایی، میزان عمل دموکراتیک در سطح نهادها در مناطق شمالی ایتالیا بالا‌تر از مناطق جنوبی است. مبتنی بر بسیاری از مطالعات، پاتنام (‌ ۸۶۸۳( Ibid.: در بادی امر مدعی می‌شود که میزان نوسازی اجتماعی - اقتصادی توضیح دهنده تفاوت عملکردها در سطح نهادهاست. یک تحلیل ساده که مقیاس‌های توسعه اقتصادی (درآمد سرانه، تولید ناخالص منطقه‌ای و سهم نیروی کار و ارزش افزوده کشاورزی و صنعتی) را با عمل در سطح نهادها را مقایسه می‌کند، نشان می‌دهد که مناطق میزان بالا‌تری از توسعه اقتصادی، دارای میزان بالا‌تری از عمل در سطح نهادها هستند ( ‌ ۸۵.( ibid: به علا‌وه، این سطوح از توسعه اقتصادی، در شمال بالا‌تر از جنوب است. با این حال وارسی دقیق‌تر ارقام آشکار می‌کند که درون جنوب یا شمال این رابطه از میان می‌رود. به بیانی دیگر، توسعه اقتصادی رو به سوی توضیح عمل در سطح نهادها دارد، اما نمی‌تواند تفاوت‌های درون شمال و جنوب را نشان دهد.
پاتنام شک داشت که آیا رابطه ساده میان توسعه اقتصادی و عمل در سطح نهادها درست است و پارادوکس شمال - جنوب، او را به این مطلب راهنمایی می‌کند که در جست‌وجوی فاکتورهای دیگری باشد که ممکن است به توضیح عمل در سطح نهادها در ایتالیا کمک کند. برای پاتنام پاسخ در تاریخ درگیری مدنی در ایتالیا نهفته است: یک فرآیند آرام از انباشت که در دوره میانه آغاز می‌شود و به ایتالیای مدرن گسترش می‌یابد ( ‌۱۶۲۱۲۱و ‌ .( ibid
درگیر شدن در امر مدنی در گرو مشارکت فعال در امور عمومی، توسعه انگاره‌های برابری سیاسی، همبستگی، اعتماد، تساهل و شکل‌گیری انجمن‌های داوطلبانه است ( ‌ ۹۱۸۶.( ibid هنگامی که تاثیرات این فاکتورهای اضافه شده تحلیل می‌شود، رابطه مستقیم توسعه اقتصادی و عملکرد در سطح نهادها از میان می‌رود. به جای آن، پاتنام ( ‌۱۵۷( ibid. مدلی را مشخص می‌کند که پیوندی میان درگیرشدن در امر مدنی در گذشته (سال‌های ۱۹۰۰ ) با درگیر شدن در امر مدنی سال‌های ۱۹۷۰ برقرار می‌کند و سطح درگیر شدن در امر مدنی در سال‌های ۱۹۷۰ با عملکرد نهادهای دموکراتیک در سال‌های ۱۹۸۰ مرتبط است. در این مطالعه، پاتنام تحلیل فرهنگ سیاسی را گسترش داد تا نشان دهد که چگونه محیط اجتماعی حمایت‌کننده، به‌طور مستقیم عملکرد و نیز ثبات سیستم سیاسی را بالا‌ می‌برد. او نشان داد چگونه تنوع فرهنگی درون ایتالیا بر کارایی ۲۰ حکومت ناحیه‌ای جدید که در دهه ۱۹۷۰ ایجاد شده بودند، اثر می‌گذارد. در حالی که این حکومت‌ها در ساختار و شکل قدرت شبیه بودند، در عملکرد متفاوت بودند. پاسخ این تفاوت را پاتنام در فرهنگ سیاسی یافت. او استدلا‌ل می‌کند که موفق‌ترین ناحیه‌ها، فرهنگ سیاسی مثبتی داشتند، یعنی سنتی از اعتماد و همکاری که به سطح بالا‌ی آنچه او سرمایه اجتماعی می‌خواند، منجر می‌شود.
بحث اعتماد و همبستگی در زمره مباحث دیرپا در قلمرو مطالعات فرهنگ سیاسی است. در مورد اعتماد، لوسین پای مطرح می‌کند که فرهنگ‌های سیاسی یا بر این ایمان بنیادین بنا می‌شوند که اعتماد و کار با همنوعان امکان‌پذیر است یا بر این انتظار بنا می‌شوند که اغلب انسان‌ها باید غیرقابل اعتماد باشند و به ویژه غریبه‌ها، احتمالا‌ خطرناک هستند. هر فرهنگ سیاسی بر حسب الگوهای اعتماد یا بی‌اعتمادیش، تعریفش از اینکه چه کسانی احتمالا‌ افراد مطمئن و چه کسانی احتمالا‌ دشمن هستند و انتظار آن در مورد اینکه آیا نهادهای عمومی (دولتی) درخور بی‌اعتمادی گسترده به نظر می‌آید، به‌طور جدی از ایجاد انواع سازمان‌های مردمی که برای توسعه امری اساسی است، جلوگیری کند. اما مانعی دیگر از همین نوع برای توسعه وجود گسترده یک اعتماد غیرانتقادی و کودکانه به حکام و به هر شکل از اقتدار زیاد است. ‌ ( ‌ ۲۲ :۱۹۶۵.( Pye در واقع بحث اعتماد، هنگامی که با اقتدار زیاد مرتبط می‌شود رنگ سیاسی بیشتری پیدا می‌کند و به بحث در مورد مشروعیت و تصوری که افراد یک جامعه از اقتدار سیاسی و حکومت دارند، منجر می‌شود.
پای در مورد همبستگی می‌گوید که فرآیند توسعه سیاسی، چنانکه از سوی اغلب نویسندگان به آن نگریسته می‌شود، به روشنی دربرگیرنده گستره‌ای از افق‌هاست، آنچنان که مردم از درون دیدگاه‌های محدود ناحیه‌ای به برون سیر می‌کنند و دغدغه‌ای نسبت به کل سیستم سیاسی پیدا می‌کنند. اما وقوع این فرآیند نباید توام باشد با اینکه مردم نسبت به وابستگی‌های قدیمی که به اجتماعات محلی آنها حیات می‌بخشد، بیگانه یا دشمن شوند (‌۳۲۲ :۱۹۶۵( Pye .
موضوع همبستگی نیز در سطح سیاسی‌تری به بحث در مورد هویت منجر می‌شود. می‌توان گفت که بحران در هویت در کنار بحران در مشروعیت، نمایانگر بحران‌هایی عمده در توسعه سیاسی است که می‌توان آنها را بحران‌های فرهنگ سیاسی نامید.
با در نظر داشتن تعاریف، معانی و مباحثی که در مورد مشروعیت و هویت، در ادبیات مرتبط با فرهنگ سیاسی وجود دارد، می‌توان گفت که هویت و مشروعیت در بحث فرهنگ سیاسی متناظر است با شبکه منسجم روابط و اعتماد در بحث سرمایه اجتماعی. در واقع همبستگی و انسجام در شبکه روابط و اعتماد، نقش شاخص برای تعیین وضعیت هویت و مشروعیت یک جامعه سیاسی و یک نظام سیاسی ایفا می‌کند. در تفسیر این وضع می‌توان گفت که در جامعه‌ای که افراد مناسباتی مبتنی بر اعتماد و همبستگی داشته باشند، امکان وقوع مشارکت همگان در تصمیم‌گیری و تکوین و تحکیم دموکراسی، به‌عنوان مهمترین مشخصه توسعه سیاسی بیشتر است. ‌
● امکان سنجش میزان تاثیر سرمایه اجتماعی در توسعه سیاسی‌
مسئله‌ای که باید در اینجا مورد توجه قرار گیرد آن است که فرهنگ سیاسی در ادبیاتی که از خود برجای گذاشته، عمدتا وجهی تفسیری داشته است تا وجهی تبیینی. اما سرمایه اجتماعی، با توجه به مطالبی که در مورد سنجش آن مورد بحث قرار گرفته است، تا اندازه‌ای به لحاظ یافتن روابط علت و معلولی، جنبه تبیینی پیدا می‌کند.
با این حال همچنان در این مورد که تا چه اندازه می‌توان سرمایه اجتماعی را سنجید و آن را از مفهومی کیفی در یک جامعه به شاخصی کمی تبدیل کرد، اختلا‌ف نظر وجود دارد و مباحثی که بر سر امکان اندازه‌گیری و سنجش سرمایه اجتماعی بروز می‌کند، نقدهایی را به یاد می‌آورد که از منظر پسارفتارگرایی به تکنیک‌های کمی رویکرد رفتارگرایانه در مطالعات سیاسی وارد آمد. از وضع نقادان روش‌های کمی به‌دلیل توجه بسیار زیاد به تکنیک‌های آماری و عدم پرداختن به علل ساختاری، مبهم و غیرقابل درک است؛ این روش‌ها، به ویژه در نمونه‌گیری‌ها و پرسشنامه، موضوع مورد تحقیق را به درستی بازنمایی نمی‌کند؛ روش‌های آماری تمرکز بسیار محدودی بر موضوع مورد پژوهش دارد و تنها به جزء کوچکی از موضوع می‌پردازد که با وجود نمایان روابط، علت را نشان نمی‌دهد و به لحاظ علت‌یابی، ناکافی می‌نماید که سرانجام در آشکارسازی معنا ناتوان نشان داده است (‌ ۱۷۰۱۶۶ :۱۹۹۵ ‌ .( Marsh and Stoker مطالعات زیادی برای سنجیدن سرمایه اجتماعی و کمی‌کردن آن انجام گرفته است. برخی معتقدند که به‌دلیل اینکه سرمایه اجتماعی به‌عنوان یک مفهوم نسبتا تازه، چند وجهی و نادقیق است، داده‌های دقیق در مورد آن در دست نیست. بنابراین نتایج باید با مراقبت تفسیر شود و در اغلب مواقع نتایج پیشنهادی است تا قطعی. در این میان تجربه نشان داده که اعتماد از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. برخی مطالعات، بر یک متغیر واحد تکیه می‌کنند و دیگران متغیرهای متفاوتی را به کار می‌گیرند.
▪ متغیرهای اساسی سنجش سرمایه اجتماعی و توسعه سیاسی به شرح زیر است:
- مشارکت در انتخابات ‌
- برخورداری از قدرت ملی مثل توسعه اقتصادی، توان نظامی، یا اراده و توان پیگیری استراتژی ملی در عرصه داخلی و بین‌المللی ‌ - دموکراسی و وجود اپوزیسیون واقعی ‌
- نمایندگی زنان ‌
- امکان مخالفت‌های سیاسی ‌
- مشارکت ‌
- سیاستگذاری‌های نوین برای خانواده، توزیع عادلا‌نه درآمد، رشد اقتصادی، تورم و بیکاری، توان کنترل آشوب‌ها و مرگ‌های سیاسی ‌
- تحقیق و بررسی پاسخ در مورد اعتماد ‌
- عضویت در سندیکای کارگری، باشگاه یا مذاهب دارای تشکیلا‌ت‌
- وضعیت همکاری مبتنی بر اعتبار (در کشورهای توسعه یافته) ‌
- ویژگی‌های خانوار یا خانواده، شامل نسبت فرزند و کودک، الگوهای زندگی سالخوردگان با فرزندان خود و ثبات سکونت‌
- و رای بالا‌ی رای‌دهندگان، روزنامه‌خوانی و حضور در مدارس مذهبی.▪ شاخص دیگر سرمایه اجتماعی که از تحقق بانک جهانی به دست آمده است، سنجه همکاری مدنی است که در پاسخ به پرسش‌هایی است در مورد، به‌عنوان نمونه:
- ادعا برای برخورداری از منفعتی عمومی در هنگامی که استحقاق آن را نداریم ‌
- پرداختن کرایه حمل و نقل عمومی ‌
- تقلب در مالیات ‌
- نگه داشتن پولی که پیدا می‌شود ‌
- گزارش خسارتی که تصادفا به خودروی در حال پارک به‌عمل آورده‌اید.
▪ درکتاب‌کارآمدکردن‌دموکراسی، چهار شاخص درگیرشدن در امر مدنی را پاتنام ذکر می‌کند:
- سرنوشت باشگاه‌ها و انجمن‌ها در هر منطقه ‌
- خواندن روزنامه ‌
- میزان رای ‌
- ترجیح رای در انتخابات عمومی.
▪ در کتاب <بازی بولینگ به تنهایی> پاتنام شماری از شاخص‌های سرمایه اجتماعی را در پنج طبقه قرار داد:
- زندگی جماعتی یا سازمانی‌
- درگیرشدن با امور عمومی ‌
- اعمال داوطلبانه درون جماعت ‌
- معاشرت پذیری غیررسمی و اعتماد اجتماعی. ‌
▪ در مطالعه‌ای که منعکس‌کننده کار پارتنام است، هال، سرمایه اجتماعی را در انگلیس مطالعه می‌کند و شاخص‌های متنوعی را به کار می‌گیرد تا پنج جنبه از سرمایه اجتماعی را اندازه‌گیری کند:
- عضویت در سازمان‌های داوطلبی ‌
- کار داوطلبانه، تلا‌ش‌های خیریه‌ای ‌
- معاشرت پذیری غیررسمی‌
- و سطوح اعتماد اجتماعی ( ‌ ۱۹۹۹( Hall .
منتقدان سنجش کمی سرمایه اجتماعی، معتقدند که بسیاری از مطالعات تنها یک شاخص از سرمایه اجتماعی ( یا یک شاخص ترکیبی تنها از یک صورت این مفهوم )، مثل معیار همکاری شهروندی یا فقط شاخص اعتماد را به کار می‌برند. به‌همین دلیل می‌گویند که این رویکرد نمی‌تواند به نحوی موثر، ماهیت چند وجهی این مفهوم را نشان دهد (‌ ۱۹۹۹.( Paxton نیز این منتقدان در مورد پرسش‌های تحقیق مطرح می‌کنند که پرسش‌ها در سطح کل مملکت ممکن است به نحوی متفاوت در ممالک متفاوت تفسیر شود (‌ ۱۹۹۷.( Knack and Keefer برای مثال، تفسیر اغلب مردم در پرسش‌های مربوط به پژوهش درباره ارزش‌های جهانی می‌تواند یا اغلب مردمی که من می‌شناسم یا اغلب مردم در تمام جمعیت باشد.
اغلب سنجش‌های سرمایه اجتماعی از طریق تجمیع پاسخ افراد محاسبه می‌شود. برخی محققان ذکر کرده‌اند که سرمایه اجتماعی به‌طور عام به‌عنوان یک خصلت گروه اجتماعی محسوب می‌شود که نمی‌تواند به نحوی دقیق تنها از طریق جمع‌کردن پاسخ‌های فردی سنجیده شود.
توسعه سیاسی به‌عنوان مفهومی که در دهه ۱۹۶۰ میلا‌دی معرفی شد تا مسئله تغییر را در قلمرو سیاست، در پرتو دموکراسی و توانمندی ایجاد ثبات، تعریف کند، با مفهوم فرهنگ سیاسی که در همان دوران معرفی شد، پیوند خورد. این دو مفهوم منشاء ادبیاتی غنی و بحث‌انگیز، به ویژه در مورد توسعه کشورهای موسوم به جهان سومی شدند.
از طرفی در دهه اخیر، مفهوم سرمایه اجتماعی جایگاه مهمی در مباحث مربوط به توسعه برای خود باز کرد. افرادی چون پاتنام تلا‌ش کردند آن را به‌عنوان پیش‌شرطی برای توسعه سیاسی و به‌طور کلی توسعه در تمامی جنبه‌های حیات جامعه مطرح کنند. به نظر می‌رسد که با توجه به موضوعات و مباحثی که فرهنگ سیاسی و سرمایه اجتماعی در خود دارند، در زمینه ادبیات سیاست تطبیقی، به نحوی که در اواخر دهه ۱۹۵۰ و اوایل دهه ۱۹۶۰ میلا‌دی مبتنی بر آرای و بر پارسونز در آمریکا آغاز شد، می‌توان مفهوم سرمایه اجتماعی را به ادبیات غنی و پر دامنه فرهنگ سیاسی متصل کرد و آن را به‌عنوان مفهومی آشنا در مباحث توسعه سیاسی طرح کرد. به‌طور مشخص، آنچه سرمایه اجتماعی را با بحث سابقه‌دارتری چون فرهنگ سیاسی پیوند می‌دهد، دو شاخصه اعتماد و همبستگی است.
این دو شاخصه، در جوامع مردن امروزی گویای بخشی مهم از مباحثی است که در تعاریف فرهنگ سیاسی توسعه بخش، در برگیرنده مشروعیتی عقلا‌نی و هویتی حاصل از خواست آگاهانه شهروندان و در نتیجه وجود مشارکت همگانی و برابری همه شهروندان در فضایی دموکراتیک است. ‌ با وجود سابقه زیادی که مباحث مربوط به فرهنگ سیاسی و توسعه سیاسی دارد، در ایران پس از انقلا‌ب، حتی طی دهه گذشته مطلبی در مورد فرهنگ سیاسی، به ویژه از آن جهت که به مباحث امروزین سرمایه اجتماعی مرتبط شود به چشم نمی‌خورد. در چنین فضایی می‌توان به مقاله‌ای اشاره کرد که سیاست را در تاریخ معاصر ایران با رویکرد فرهنگ سیاسی بررسی کرده که به‌طور مشخص به سرمایه اجتماعی ربط پیدا می‌کند. گرچه این مقاله به‌صورتی تنظیم شده که در نشریه‌ای غیردانشگاهی چاپ شود، اما مطالبی درخور تامل می‌توان در آن یافت ( پدرام، ۱۳۷۲ ). ‌
● نتیجه‌گیری‌
در این مقاله پس از اشاره کوتاهی به سوابق، موضوعات و مباحثی که در زمینه فرهنگ سیاسی وجود دارد، شاخصه‌هایی برای دو فرهنگ سیاسی، در چارچوب یک دوگانه‌سازی از فرهنگ سیاسی دیرین و فرهنگ سیاسی نوین ارائه شده است. نکته مهم در این مقاله آن است که شاخصه‌های فرهنگ سیاسی نوین عمدتا حامل معانی اعتماد و همبستگی و گفت‌وگو است که در دوگانه‌سازی ارائه شده، در برابر شاخصه‌های بی‌اعتمادی و معارضه قرار می‌گیرند.
در این مقاله به سه لحظه تاریخی، مشروطه، نهضت ملی و انقلا‌ب ایران که امکان گذر از فرهنگ سیاسی دیرین به فرهنگ سیاسی نوین را فراهم آورده، اشاره شده است.
آنگاه در جست‌وجوی راهی عملی برای تحقق چنین تحولی، بر نخبگان و روشنفکران غیرحکومتی به‌عنوان پیشگامانی که می‌توانند با یک خودآگاهی تاریخی نسبت به تحولا‌ت صد سال اخیر،حامل و مروج فرهنگ سیاسی نوین باشند تکیه کرده است (پدرام ۱۳۷۲).
سرمایه اجتماعی، فرهنگی سیاسی توسعه‌بخش و ارتباط آن با توسعه سیاسی در جامعه‌ای چون ایران، بسیار قابل تامل می‌نماید. به‌طور کلی جوامعی شرقی چون ایران که در آن سنت‌هایی چون دین همچنان در متن زندگی مردم قرار دارد و ملت‌هایی قدیمی با گذشته تاریخی روشن و تعریف شده‌ای محسوب می‌شوند، وضعی ویژه دارند. در دوره‌های اخیر این سنت‌ها و تجربه قدیم با وضعیت مدرن درآمیخته و می‌رود تا اشکال نویی به خود گیرد. به این دلیل، به نظر می‌آید توجه به مسئله فرهنگ و حضور آن در عرصه‌های مختلف حیات اجتماعی، از جمله سیاست و پرداختن به سرمایه اجتماعی می‌تواند برای تحولا‌ت آینده راهگشا باشد، چرا که بدون در نظر گرفتن ظرفیت‌های فرهنگی نمی‌توان در تحولا‌ت، مشارکتی مثبت داشت.
به‌همین نحو برای پیشبرد وضعیتی دموکراتیک به‌عنوان مهمترین شاخصه یک جامعه سیاسی توسعه‌یافته، توجه به سرمایه اجتماعی موجود و ظرفیت‌های فرهنگی در عرصه سیاست، حیاتی به نظر می‌رسد.
با نگاهی به مباحث نظری ارائه شده در زمینه‌های فرهنگ سیاسی و سرمایه اجتماعی، با محور قرار دادن دو شاخصه اعتماد و همبستگی و جست‌وجو برای یافتن سرمایه‌های اجتماعی موجود و ظرفیت‌های فرهنگی برای تقویت این شاخصه‌ها می‌توان امکان بیشتری را برای نیل به توسعه سیاسی گشود. به‌ویژه با تکیه بر عنصر دین که از طریق آن در زمینه‌های مختلف می‌توان بحث اعتماد را چه در مباحث نظری، چه در تجربه‌های عملی، بخصوص در میان عرفا، بازسازی کرد و با تکیه بر عنصر ملیت و تجربه مشترک تاریخی، می‌توان همبستگی را در متن جامعه سیاسی باز تعریف نمود. ‌
‌ منابع در دفتر روزنامه موجود است.
منبع : روزنامه کارگزاران