جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا
ما پوستین را ول کردیم ، پوستین ما را ول نمی کند
این مثل را وقتی می آوردند كه كسی به امید سودی یا ثوابی در كاری دخالت كند و در آن گرفتار شود .
آورده اند كه ...
یك روز شخص بی نوایی لباسش كم بود و از سرما می لرزید و از نداشتن پوشاك ناراحت بود ، از رودخانه می گذشت و چیزی مانند پوستین روی آب می رفت . یكی به آن مرد گفت : آنجا را نگاه كن ، روی سیلاب خیك پنیری ، روغن ، شیره ای چیزی است كه سیل آورده می توانی آنرا بگیری و بفروشی و لباس بخری ، یكی گفت : اصلاً خود پوستین است دست خدا رسانده ، قدری همت كن و آن را از سیلاب بگیر و بپوش . مرد بینوا طمعكار شد و لخت شد و خودش را به آب زد و با زحمت زیاد به پوستین نزدیك شد كه آنرا از آب بگیرد ، اما آنچه سیل آورده بود نه پوستین بود و نه خیك روغن . بلكه خرس زنده ای بود كه در سیلاب غرق شده بود و در آب دست و پاچی زد و منتظر بود دستش چیزی بند شود و خودش را نجات بدهد . همین كه آن مرد نزدیك شد و برای گرفتن پوستین دست دراز كرد ، خرس برای نجات خودش به دست و پای آن مرد چسبید و مرد بیچاره هر چه تلاش كرد كه از او كنار بكشد ، ممكن نمی شد . مردم دیدند كه آوردن پوستینش خیلی طول كشید و خود آن مرد هم دارد همراه سیل پیش می رود و از دور نمی دانستند كه چرا نمی تواند پوستین را بیاورد ، فریاد زدند كه خب اگر نمی توانی پوستین را بیاوری ولش كن و خودت برگرد مبادا سرما بخوری یا سیل تو را ببرد . مرد بیچاره ، جواب داد كه بابا من پوستین را ول كرده ام اما پوستین من را ول نمی كند .
آورده اند كه ...
یك روز شخص بی نوایی لباسش كم بود و از سرما می لرزید و از نداشتن پوشاك ناراحت بود ، از رودخانه می گذشت و چیزی مانند پوستین روی آب می رفت . یكی به آن مرد گفت : آنجا را نگاه كن ، روی سیلاب خیك پنیری ، روغن ، شیره ای چیزی است كه سیل آورده می توانی آنرا بگیری و بفروشی و لباس بخری ، یكی گفت : اصلاً خود پوستین است دست خدا رسانده ، قدری همت كن و آن را از سیلاب بگیر و بپوش . مرد بینوا طمعكار شد و لخت شد و خودش را به آب زد و با زحمت زیاد به پوستین نزدیك شد كه آنرا از آب بگیرد ، اما آنچه سیل آورده بود نه پوستین بود و نه خیك روغن . بلكه خرس زنده ای بود كه در سیلاب غرق شده بود و در آب دست و پاچی زد و منتظر بود دستش چیزی بند شود و خودش را نجات بدهد . همین كه آن مرد نزدیك شد و برای گرفتن پوستین دست دراز كرد ، خرس برای نجات خودش به دست و پای آن مرد چسبید و مرد بیچاره هر چه تلاش كرد كه از او كنار بكشد ، ممكن نمی شد . مردم دیدند كه آوردن پوستینش خیلی طول كشید و خود آن مرد هم دارد همراه سیل پیش می رود و از دور نمی دانستند كه چرا نمی تواند پوستین را بیاورد ، فریاد زدند كه خب اگر نمی توانی پوستین را بیاوری ولش كن و خودت برگرد مبادا سرما بخوری یا سیل تو را ببرد . مرد بیچاره ، جواب داد كه بابا من پوستین را ول كرده ام اما پوستین من را ول نمی كند .
منبع : شمیم
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
انتخابات مجلس انتخابات انتخابات مجلس دوازدهم مجلس شورای اسلامی ایران مجلس رئیس جمهور رهبر انقلاب سیدابراهیم رئیسی دولت سیزدهم دولت رئیسی
ترافیک سیل شهرداری تهران فضای مجازی پلیس تعطیلی مدارس تهران هواشناسی قتل بارش باران آموزش و پرورش سلامت
گاز قیمت خودرو خودرو قیمت طلا مالیات نفت نمایشگاه نفت قیمت دلار بانک مرکزی پالایش و پتروشیمی مسکن حقوق بازنشستگان
نمایشگاه کتاب کتاب تلویزیون نمایشگاه کتاب تهران حضرت معصومه (س) سینما سینمای ایران سریال دفاع مقدس
رژیم صهیونیستی فلسطین جنگ غزه روسیه رفح اوکراین ولادیمیر پوتین جو بایدن ترکیه حمله به رفح مصر نوار غزه
فوتبال پرسپولیس استقلال رئال مادرید لیگ برتر سردار آزمون لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ بازی لیگ برتر ایران باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال
فناوری ایلان ماسک فیبرنوری اپل ناسا مغز
تخم مرغ فشار خون آسم هندوانه کبد چرب