دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


بازگشت به همه سبک ها!


بازگشت به همه سبک ها!
در آغاز این نوشتار ابتدا باید توضیحاتی پیرامون سنت ادبی در ایران داد تا خواننده با چند و چون این سنت آشنایی نسبی پیدا كند، سپس به آسیب هایی كه از نظر معنا آفرینی متن در این ساختار و سنت ایجاد می شود اشاره كرد. ادبیات شعری ایران به صورت طبقه بندی و سبك شناسی شده از نیمه دوم قرن سوم دارای تاریخ و نوشتار است گرچه پیش از آن هم شاعران بسیاری بوده اند كه شعر نوشته اند اما از نیمه دوم قرن سوم به شكلی مشخص دارای تاریخ شعر هستیم. نخستین سبكی كه ما در اصول سبك شناسی آن را مورد توجه قرار می دهیم سبك خراسانی است، این سبك دارای ویژگی های زبانی، مضمونی و قالبی است.
یعنی شعر سبك خراسانی دارای واژگانی شناسنامه دار و مشخص است كه به واسطه آن می شود به سبك زبانی و شیوه بیانی این سبك پی برد، ازجهت مضمون نیز شعر سبك خراسانی از نظر این كه به شكل یك جریان و فرایند فراگیر مطرح باشد دارای مضمون های خاصی است. مثلاً این شعر در كلیت شعری برون گرا و شاد، مدیحه گو و طبیعت گراست. به لحاظ قالبی هم عمدتاً قصیده نویسی در این دوران مرسوم است. زیرا پادشاهان صله های خوبی برای مداحان خود درنظر می گرفتند و به همین دلیل در این دوران شاهنامه نویسی هم مرسوم شد. این سه ویژگی (زبان، مضمون، قالب) یك میدان و حوزه زیبایی شناسی ایجاد می كند كه به تبع آن شعر نوشته شده دارای معنای «ماقبلی» می شود. معنای ماقبلی تعبیری است كه دكتر شفیعی كدكنی در كتاب «موسیقی شعر» به معناهایی اطلاق می كند كه از پیش در ذهن خواننده و در سبك آن شعر نهفته است به عنوان مثال شما زمانی كه به سراغ رودكی می روید از پیش می دانید كه شعر او به لحاظ زبانی، مضمونی و قالبی دارای چه ویژگی هایی است و این ویژگی ها می تواند در زمان معنا دهی اثر برای شما «پیشداشت معنایی» ایجاد كند به دلیل این كه شما از فرایند غالب شعر سبك خراسانی توقع شعری غمگین، منزوی یا مبارز را ندارید. بلكه این شعر طبیعت گرا، مدیحه سرا و شاد است. پس پیش از مراجعه ذهن شما به تعبیر امروزی پیش زمینه دارد و همین امر باعث می شود بخشی از خلاقیت ذهن شما در معناآفرینی اثر كاسته شود، كه در ادامه متن توضیح خواهم داد.
سبك عراقی، جریان دیگری است كه در ادبیات شعری ایران شكل گرفت. دلیل اجتماعی سیاسی این فرایند باعث شد شاعران تأملات و تجربیات ذهنی - زبانی و زیستی خود را به گونه ای دیگر بیان كنند. پادشاهان در این دوره تمایلی به زبان و ادبیات فارسی نداشتند پس قالب شعر از قصیده به غزل تغییر شكل داد چون قصیده برای مدح پادشاهان بود و دیگر پادشاهی علاقه به مدح خود با زبان پارسی نشان نمی داد پس قصیده قالبی شد در حاشیه بخش نخست پیكره قالب قصیده كه تغزل نامیده می شد، از قصیده جدا شد و غزل نویسی در ایران رواج پیدا كرد. غزل قالبی بود كه تأثرات شاعر را بیان می كرد. نگاه و رویكرد او به پیرامون خود به دنیا و به سراسر هستی به گونه ای است كه از همه چیز غمگین و افسرده است. (البته بیان این نكته در این جا ضروری است كه سبك خراسانی به كلی منقرض نشد اما فرایند غالب در نوشتار ادبی (شعر) نبود) پس از مدتی شاعران این دوره به نوشتار عرفانی همت گماردند. زندگی دنیوی برایشان گذری و پوچ رسید. نوشتار عرفانی در این دوران به بالاترین حد خود رسید. غزلیات شمس، مثنوی معنوی، تذكرهٔ الاولیا (نثر) از شاعرانی چون مولوی، عطار، عراقی، خواجوی كرمانی، سلمان ساوجی و ... و شاعران دیگر به نوشتار آمد. حتی برخی، نگاه حافظ لسان الغیب به شعر را زاییده سبك عراقی می دانند.
در این دوران نگاه غالب به شعر و فرایند آفرینش آن تقریباً مشخص است، شعری درون گرا و غمگنانه، در قالب گرایش به غزل دارد و به لحاظ مضمونی عموماً عاشقانه است و محبوب آن در بیشتر موارد غیرزمینی و بیشتر آسمانی است. این سبك نیز با تمام ویژگی هایش فرایند زیبایی شناسی خاصی ایجاد می كند كه ذهن مخاطب، در مراجعه به این شعرها خواه ناخواه با آن درگیر است. البته ممكن است این مسأله پیش بیاید و این پرسش ایجاد شود كه یك مخاطب عادی كه هیچگونه اطلاعاتی درباره سبك شناسی و ویژگی های سبكی نمی داند چه طور ممكن است ذهنش در مورد این جریان عادت پیدا كرده و شرطی شده باشد، در پاسخ باید گفت: این عادت به شكلی شفاهی، سینه به سینه و با رفتارهای فرهنگی - اجتماعی در هم آمیخته شده و به موازات تاریخ شعر، در اجتماع هم نفوذ كرده است. یعنی درواقع رفتارهای جمعی ما همان را می گوید كه ادبیات ما عنوان می كند و یا تاریخ ادبیات ما با تاریخ اجتماعی ما بر یكدیگر تأثیرگذارند. مخاطب امروز تلفیقی است از بیش از هزار سال شعر و ادب فارسی و خود به تنهایی و بدون پیشداشت نمی تواند معناآفرینی كند. یعنی كسی می تواند به معانی اثر در حوزه ادبیات ایران پی ببرد كه یا همزاد و هم خون همین سرزمین باشد یا این ادبیات با مفاهیمی دست و پنجه نرم كرده باشد كه ازلی - ابدی و جهانشمول بوده باشد. در واقع مخاطب امروز تلفیقی از نظرات سبك های مختلف را گاه بدون آشنایی با سبك برای معناآفرینی استفاده می كند.
سبك دیگر شعر فارسی «سبك هندی» است. این سبك بسیار ویژه و درخور توجه است. گرچه برخی معتقدند نازك اندیشی و خیال پردازی در این سبك ادبیات شعری ایران را به زوال كشانده است، اما به هر حال سبكی است كه در آن اندیشه شاعر به اضافه پیدا كردن تشبیهات تازه از ویژگی های آن است.
بیدل دهلوی و صائب تبریزی از نمایندگان این سبك به شمار می آیند. البته كلیم كاشانی و عرفی شیرازی را هم نباید فراموش كرد.
با روی كار آمدن دولت صفوی و مهاجرت برخی از شاعران به هند این سبك ایجاد شد. در اصفهان هم شاعری چون صائب توانست به خوبی با این نگرش شعر بنویسد و مركز این سبك در اصفهان شكل گرفت. وفور لغات عربی، توجه به مضامین، تخیلات و تشبیهات گاه حتی دور از ذهن از ویژگی های زبانی و ذهنی این نوع شعر و سبك است. شعرهای بسیاری در این حوزه به نوشتار درآمده كه خود در كلیت باعث شده بخشی از نسبت ادبی ایران بر شانه های این سبك ایستاده باشد. با توضیح این سه سبك گسترده در ادبیات شعری فارسی و با كنار گذاشتن سبك بازگشت (كه حوزه زیبایی شناسی خاصی را برای ادبیات شعری ایران ترسیم نكرد، بلكه فقط بازگشت به سبك خراسانی بود با همان ویژگی ها و نگاه ها) می خواهیم به شكل گرفتن نوعی سنت ادبی و عادت ادبی اشاره كنیم كه در این دوران نضج گرفته اند. نوع برخورد محققان، صاحبان تفكر و اساتید دانشگاه از یك طرف، شاعران و نویسندگان از طرف دیگر شكلی از برخورد را در ادبیات شعری ایجاد كرد كه در آن معناآفرینی مسأله ای «تاریخی» شده است. البته به طور كلی معناآفرینی می تواند مسأله ای تاریخی باشد، چون با تاریخ فرهنگ، اجتماع و سیاست در ارتباط است، اما مهم این است كه این سنت نگاه یا تأویل غیر از خود را به هیچ وجه در معنادهی ادبیات شعری نمی پذیرفت.
سنت ادبی و فرایند معناآفرینی و معناسازی توسط مخاطب، امروزه به صورتی درآمده است كه مخاطب یا در پی پیدا كردن نیت و معنای مؤلف است یا در پی یافتن معنای واحد و تك بعدی متن (در اینجا شعر) در صورتی كه شعر ما حتی در دورانی كه نام بردم و در نوشتار آمد به صورت تك بعدی معناآفرینی نمی شد، اگرچه شاعران در كلیت نگاهشان وحدتی ایجاد شده بود كه آنها را در زیر مجموعه سبكی قرار می داد. اما آنها هم به شعرشان تك معنایی نمی نگریستند. به این معنا كه شعری اگر در آن دوران نوشته و محك زده می شد، نیت مؤلف یا شاعر بازگوكننده دارای «اتوریته» نبود، حرف شاعر چند پهلو بود، اما سنتی در ادبیات ما اتفاق افتاد كه نتوانست چندمعنایی بودن متن را برای مخاطبان شعر جا بیندازد. بعد از نو شدن شعر فارسی و به تعبیری دیگر، مدرن شدن شعر فارسی و تغییر رویكرد به مفاهیم، زبان و سایر عناصر درونی و بیرونی شعر مخاطب نتوانست به درستی راه ارتباط را بیابد.
این نیافتن راه ارتباط تنها به مخاطب مربوط نمی شد، شاید سنت ادبی به شكلی قدرتمند در ذهن او بود و معرفی ای كه از این سنت شده بود برای مخاطب به درستی قابل درك نبود. شعر فارسی در اكثر سبك ها با حجم نوشتاری بسیار زیاد عموماً بر تشبیهات و استعاراتی تكیه دارد كه به مرور زمان به «كلید» بازگشایی معنای آن متون تبدیل شده است و همین امر، مسأله «تأویل» را محدود می كند و در بلندمدت به جریانی تبدیل می شود كه اگر در زمان نگارش متن (شعر) مورد توجه شاعر نبوده، اما امروزه به صورتی فعال در تأویل ادبی مطرح شده است.
این فرایند معناآفرینی كه معناآفرینی سنتی نام گرفته است، به شكل یك الگوی متعارف تمامی ذهن ها را به خود مشغول كرده و به عاداتی شبیه شده كه ترك آن موجب مرض است. این عادات دارای مكانیزم ویژه ای است كه با آموزش های «تأویل پذیری» در ادبیات شعری امروز متفاوت است. ما امروز شعر را با این عادات بررسی نمی كنیم. شعر امروز با ما به گفت وگو می نشیند و فضاهایی را برای معناآفرینی ما ایجاد می كند، فضاهایی كه پر از سفیدخوانی است. البته تفاوت عمده دیگری كه بین سنت ادبی با جریان جدید شعر و تأویل آن به وجود آمده تفاوت در رویكرد شاعران به مفاهیم و زبان است.
این رویكرد میدان جدیدی در حوزه زیبایی ایجاد می كند كه نه دارای برتری بر جریان و سنت ادبی است نه با آن سر مبارزه دارد، بلكه فرایندی عادی، تاریخی و اجتماعی است و ادامه قابل قبولی برای جریان شعر ایران است. جریانی كه پیشینه عظیمی برای خود دارد هم از لحاظ فرهنگی و تمدنی هم از نظر ایمانی.
پس سنت ادبی ایران در كل فرایندی زیبایی شناختی و معنایی است كه از سبك های خراسانی، عراقی، هندی و جریان های اجتماعی، سیاسی - فرهنگی تاریخ این مرز و بوم تشكیل شده است. این فرایند كه امروزه به شكل یك «بت ذهنی» در اندیشه مخاطبان شعر فارسی رخنه كرده و بخش عظیمی از معناآفرینی آثار ادبی را باعث شده است، كمتر اجازه حضور گفتمان دیگری را در حوزه تأویل متن می دهد. درواقع سنت ادبی با «كلید» خودش كه البته قابل تأمل هم هست نمی تواند قفل شعر معاصر را باز كند. بازگشایی معنایی و واكاوی متن (شعر) در ادبیات امروز درواقع وابسته به ویژگی ها و محك های دیگری است و برای «قرائت» خود عناصر دیگری را می طلبد. كلید شعر امروز در دستان جامعه و آدم های اهل تأمل و خردورز است،آنهایی كه از درهای متعدد شعر وارد و از درهای متعدد خارج می شوند.
حسن گوهرپور
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید