دوشنبه, ۱۴ خرداد, ۱۴۰۳ / 3 June, 2024
مجله ویستا

سخن رانی روبرت هو دربارۀ اتحاد حزب کمونیست فرانسه و روانکاوی


سخن رانی روبرت هو دربارۀ اتحاد حزب کمونیست فرانسه و روانکاوی
خانم ها، آقایان، دوستان گرامی
با کمال خوشوقتی ست که من دعوت ژک آلن میلر را برای این گردهم آیی پذیرفتم. و به این دلیل ساده که تعهدات سیاسی من از دیرباز در رابطه با همان اهدافی ست که در دیسیپلین شما پی گیری می شود یعنی آزادی انسان و از «خودبیگانه زدایی» او.
بر این اساس، پس از دوران شکوفایی و گسترش آزادی های فردی، و ارتقاء عمومی سطح زندگی، و دموکراتیزاسیون آموزش عالی و پیشرفت در عرصۀ بیمه های اجتماعی، این آزادی بیش از پیش در خطر قرار گرفته است، و نمونۀ آن را نیز امروز در حملات پیاپی علیه آموزش روانکاوی به نفع شناخت گرایی (کوگنیتیویسم) مشاهده می کنیم.
چنین چالشی قویا سیاسی ست. یعنی به مفهوم گستردۀ آن سیاسی ست زیرا به موضوع انتخاب نوع جامعه باز می گردد. در این باره، پرانتز کوتاهی باز می کنم از این جهت که انتقادات خشونت آمیزی را یادآور شوم که در طول جنگ سرد، مشخصا در پیوند با موضوع انتخاب نوع جامعه، از طریق حزب کمونیست فرانسه علیه روانکاوی جریان داشت. روابط کمونیست ها با این دیسیپلین در عین حال آمیخته به جذبه های خاص و تنش متقابل بود، ولی بخصوص سوء تفاهمات متعددی را در بر می گرفت.
باززایی روانکاوی که از آمریکا صادر شده بود، یعنی کشوری که نظریه پردازان مهم اروپایی به آنجا پناهنده شده بودند، و جریان اصلی آن، لذت را به شکل خاصی تعبیر می کردند، یعنی به نحوی که آن را عامل هماهنگی اجتماعی می دانستند. هر گونه اختلاف، بین زوج ها، همسایه ها، کارگران و کارفرمایان، به این شکل تعریف می شد که گویی خشونت به نحو منفی بکاربرده شده، و به رفتار نا مطلوب «من» مربوط بوده، و به این ترتیب دخالت روان درمان می تواند به آن خاتمه بخشد. بر این اساس به چیز بیشتری نیاز نبود تا روانکاوی به عنوان عامل و مبلغ «پدر سالاری»، «بورژوازی»، و «فردگرایی» محکوم شود که هدفش «بی حس کردن مبارزۀ طبقاتی ست». توجهات لویی آلتوسه نسبت به خوانش لکان در رابطه با نظریات فروید، خوشبختانه به این مرحله پایان داد، و گفت و گوی کمونیست ها با روانکاوان دوباره شروع شد.
الن میلر اخیرا در مصاحبه ای با روزنامۀ لیبراسیون، اعلام کرده بود که اگر بنابراین باشد که بین ارزیابی و بازار دست به انتخاب بزنیم، او بازار را ترجیح می دهد. ولی من به او اعلام می کنم که در این صورت او هر دو را انتخاب کرده است. دومی بدون اولی نمی تواند وجود داشته باشد. ارزیابی و بازار از دیدگاه ساختاری در پیوند تنگاتنگ با یک دیگر هستند. از این پس «فرهنگ نتیجه» جزء روزمرۀ کارمندان شده – و امروز حتی به وزارت خانه ها تعمیم پیدا کرده است : فعالیت هایشان پیوسته مورد ارزیابی قرار می گیرد، و غالبا در اشکال شماره و عدد. ارزیابی کردن توانایی منابع انسانی، مهارت ها و توان بلقوۀ هر یک. بازار سرمایه داری، در رابطه با آنچه گسترش داده و تحت اولویت کمّی قرار می دهد، از جمله، نیازمند به چنین ارزیابی هایی ست که نظارت بر امور انسانی را در اختیار داشته باشد. آخرین مرحلۀ تحولات سرمایه داری، در سالهای هفتاد شروع شد که همگان با آن آشنایی دارند. افشای متارکه با اقتصاد واقعی که به مصیبت های متعدد اجتماعی و درد و رنج های بی حد و حصر انجامیده است، کاملا روشن است.
ولی چنین توضیحاتی هنوز جزئی به نظر می رسد. گسترش سرمایه داری مالی در فراسوی عمل کرد صرفا اقتصادی، به تقویت « گفتمان» آن در مفهومی که ژک لکان تعریف می کند انجامیده است. در این باره، اجازه دهید که بخشی از مقالۀ پی یر برونو را یادآور شوم که در روزنامۀ «اومانیته» ۱۴ آوریل ۲۰۰۱ منتشر شده است : « گفتمان سرمایه داری، به مفهومی که لکان مطرح می سازد، حاصل جمع جملات نیست، بلکه تعلق اجتماعی ست – برای آنهایی که بیشتر با ادبیات مارکسیستی آشنا هستند، باید بگوییم – مناسبات اجتماعی یا رابطۀ و پیوند اجتماعی. وجه مشخصۀ این گفتمان که آن را از هر گفتمان دیگری تفکیک پذیر می سازد، لکان در سال ۱۹۷۲ می گوید «حذف کستراسیون» (حذف فنای از عورت). به این ترتیب می خواهد به پرولتاریایی که هیچ چیزی ندارد بقبولاند، که او می تواند به مدد عمل کرد سیستم، تا جایی ثروتمند شود که از تمام لذّات بهره مند گردد. چنین گفتمانی در پیوند اجتناب ناپذیر با بینش ساد (اشاره به نویسندۀ آثار اروتیک دارد) که آشکار می گردد یا نقاب بر چهره می زند : « تو می توانی با له کردن هم نوع خود از همه چیز لذّت ببری، با آگاهی به این امر که هم نوع تو نیز می تواند با له کردن تو از همه چیز لذت ببرد...» (پایان نقل قول)
منطق کمیت مدارانه همان منطق سرمایه داری ست که پس از جنگ دوّم جهانی تحول یافته است. چنین منطقی بر اساس بینش تازه ای از تولید و وابستۀ آن یعنی مصرف کننده گسترش یافته است.
در سطح تولید، بر خلاف تایلوریسم، و با استفاده از اصطلاحات رایج مدیریت «توانمندی های هوشی و ذاتی» و «توانمندی های کارکردی»، که مهارت رفتاری و ارتباطی را دخالت می دهد، به عنوان عوامل کلیدی در گسترش تولید مطرح می باشند. با مراجعه به علوم شناختی، هوش به عنوان دستگاهی ساده برای بررسی اطلاعات در نظر گرفته می شود که بر اساس نیازهای بازار کار قابل گسترش است. احساسات، عواطف، ارزش ها تماما در همین منطق در نظر گرفته می شوند که فرد آدمی را در رابطه با کار به ماشینی مکانیکی خلاصه می کند که می توان او به دلخواه تحت تسلط گرفت و هدایت کرد.
یکی از وجوه بارز در تحولات سرمایه داری در تمایلاتی نهفته است که افراد را به عنوان تولید کننده و سپس همین تولید کننده ها را به عنوان ماشین هایی تعریف می کند که گویی پارامترهای مدیریت آنها کاملا شناخته شده هستند و می توان بر آنها تسلط پیدا کرد. مشاورات روانشناسی در چهارچوب ترازنامۀ قابلیت حرفه ای نمونۀ کامل ابزارسازی دانش روانشناختی در بازار و بازار کار است.
ولی تولید فزاینده تا بی نهایت به خودی خود بدون مصرف کنندۀ ایده آل خاموش خواهد شد. فلسفه دان برنارد استیگلر(۱) نشان داده است که چگونه سرمایه داری به تدریج جهت حمایت و افزایش مصرف کالا به ارزیابی و کانالیزاسیون عواطف روی آورده است.
او به شکل عینی عمل کرد گفتمان کاپیتالیست به مفهوم لکانی را توضیح می دهد : «امروز، در جوامعی که بر اساس هماهنگ ساختن تغییرات سامان گرفته، یعنی جوامعی که همه چیز تحت کنترل قرار دارد، سلاح زیبایی شناختی اهمیت بنیادی پیدا کرده اند : موضوع عبارت است از کنترل فنون زیبایی شناسی، به عنوان مثال، در سمعی و بصری یا رایانه ای، و از طریق این فنون، می خواهند زمان خودآگاه و نا خودآگاه جسم وروح ساکنین چنین ابزارهایی را تحت نظارت بگیرند.»
کارآیی فنی در عرصۀ کمیّت ها برای مدیریت عادات روانی ما، به این ترتیب به وضعیتی می انجامد که شایستۀ بهترین های جهان است : یعنی آنهایی که استثمارشان پایه و اساس نظام را تشکیل می دهد، و نه تنها در مقام تولید کننده بلکه در مقام مصرف کننده با آرزومندی های تلقین شده که به محرک ناخودآگاه آن نیز تبدیل می شوند.
چنین است جامعه ای که در حال ساختن دگم های ترازنامه و ارزیابی می باشد : یعنی نوعی بردگی جدید اختیاری، شعاری که با افتخار و غرور تمام نیکلا سرکوزی اعلام می کند : « کار بیشتر پول بیشتر» و از این جهت که کمی بیشتر به حقیقت نزدیک شویم، باید این نکته را نیز به آن اضافه کنیم «برای بیشتر مصرف کردن».
اگر به عنوان ایدئولوژی حاکم، «روح سرمایه داری، بر حسب قاعده قادر به نفوذ در کلیت بازنمایی های ذهنی خاص دوران مشخصی می باشد، که در گفتمان سیاسی و سندیکایی راه پیدا کند، و تعیین کنندۀ خط مشی افکار روزنامه نگاران و پژوهشگران باشد، به طوری حضورش در تمام عرصه ها منتشر گردد، در این صورت همان طور که جامعه شناسانی نظیر لوک بولتانسکی و او شیاپلو (۲) نوشته اند، فکر می کنم مقاومتی که شما روانکاوان دو سال پیش آغاز کردید، شانس بسیار زیادی دارد که به طول بیانجامد.
جهت مقابله با چنین حاکمیتی که در تمام عرصه ها رخنه کرده است و گشودن چشم اندازه های دیگری بجز عمومیت بخشیدن به «فرهنگ ترازنامه» و «روح جدید سرمایه داری»، می بایستی که روانکاوان و جهان سیاست پیشگام بیش از پیش به در مبارزاتشان متحد شوند. بر این اساس، شاید جای آن داشته باشد که دربارۀ جایگاه روانکاوی در بهداشت عمومی، و جهت دستیابی به آن تأمل کنیم. زیرا دردها و ملالت های روانی به تمام اقشار اجتماعی مربوط می شود، و حساس ترین و شکننده ترین آنها بیش از همه از تحولات جهان کار و فنون مدیریت جدید که در بالا به آن اشاره کردم، متأثر هستند.
گفتم، هم گامی در مبارزه، ولی به همین گونه هم گامی در موضوع، زیرا همان طور که ژان-کلود میلنر (۳) در کتاب «لکان و علم مدرن» نوشته است : «موضوع روانکاوی موضوعی ست محذوف در علم»، یعنی موضوع (سوژه) از حرکت علم به شکل ذاتی می گریزد، و بخصوص از این کاریکاتور علم که فرهنگ ترازنامه ای و مدیریت جدید است. این موضوع، به زبان ساده، وجود است، وجود فرد آدمی، انسانیت انسان است. بر این اساس چنین موضوعی به جهان سیاست پیشگام نیز تعلق دارد، و به همین علت نیز هست که شما در مبارزاتی که علیه این فرهنگ ترازنامه ای و اهدافی که در سر دارد، آغاز کرده اید، می توانید روی پیشگامی که من هستم حساب کنید.
روبرت هو، سناتور رئیس بنیاد گابریل پری
پاریس، موتوآلیته
برگردان: حمید محوی
منبع :
http://forumpsy.blogspot.com/۲۰۰۸/۰۲/robert-hue-paris-la-mutualit-snateur-le.html
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه