دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


زنان ایرانی و تصمیم‌گیری در سطح خانواده


زنان ایرانی و تصمیم‌گیری در سطح خانواده
خانواده و روابط خانوادگی یکی از مسائل مهم در جامعه شناسی است. در ایران، تحقیقاتی در مورد روابط خانوادگی صورت گرفته و نتیجه تحقیقات این بوده که زن و مرد در خانواده، روابط مشارکتی دارند. این سوال برای من مطرح شد که چگونه وقتی که ساختار جامعه ما براساس نابرابری میان زن و مرد شکل گرفته، در درون خانواده به برابری و مشارکت بین اعضای خانواده با هم رسیده ایم؟
مساله یی دیگر که مطرح می شد و امیدوارم این مقاله پاسخی باشد به آن، این بود که در خیلی از مواقع مطرح می شود که اگر در ایران زنان و مردان به نابرابری جنسیتی اعتقاد دارند و مردان خود را برتر و زنان را پست تر می بینند به این موضوع برمی گردد که همه کودکان زیر تربیت مادر بزرگ شده اند و این مادر است که این ویژگی ها را به آنان داده است.
برای تعیین وجود قدرت در خانواده، از شاخص تصمیم گیری استفاده می کنند. یعنی مطرح می شود که در مورد مسائل مهم خانواده چه کسی حرف آخر را می زند؛ مسائل مهمی از قبیل خرید خانه، ماشین، تعویض شغل، تحصیل کردن و... این نوع تصمیم گیری نمایشگر قدرت است و نشان می دهد که اگر منابع موجود در جامعه و خانواده به افراد، امکان نظارت بر دیگری را بدهد، آن وقت است که قدرت در خانواده وجود دارد و اگر منابع اجتماعی و خانوادگی میان دو نفر به صورت مساوی تقسیم شده باشد و هر دو امکان دسترسی به منابع را داشته باشند آن وقت می توانند مشارکتی تصمیم بگیرند.
قانون ایران چه در حوزه خصوصی و چه در حوزه عمومی، اقتدار بیشتری را به مردان می دهد. از لحاظ قانونی، مرد رئیس خانواده است، وی حق حضانت فرزندان را دارد؛ مرد برای سفر باید به همسرش اجازه بدهد، اجازه اشتغال زن به دست مرد است و ده ها اجازه دیگر که باید مرد به زن بدهد.
حتی در برخی از موارد، قانون این اجازه را به مردان می دهد که بر رفتار زنان نظارت داشته باشند.در ایران، فرهنگ، هنجار و آداب و رسوم اجتماعی را هم داریم که هرچند تفاوت هایی هم در مناطق مختلف ایران بین این فرهنگ و هنجارها وجود دارد، اما بعضی از اوقات حتی این آداب و رسوم ورای قانون قرار می گیرند مثل قتل های ناموسی که به خصوص در برخی از فرهنگ ها بسیار تشدید می شود.
اما به غیر از منابعی که قدرت تنظیم رفتار دیگری را به افراد می دهد، اقتصاد هم به عنوان ثروت و درآمد افراد مطرح است. در جامعه ایران درصد زنانی که کار می کنند، بسیار ناچیز است و علاوه بر این دستمزدی که به آنان تعلق می گیرد، همیشه از حقوق مردان کمتر است.بنابراین در یک نگاه کلی، ساختار جامعه ما منابع قدرت را به مردان داده است. اما باید توجه کرد که یک رابطه قدرت، رابطه یی یک طرفه نیست و معمولاً دو نفر در یک رابطه قدرت دخالت دارند؛ یک فرد قدرتمند و کسی که کمتر دارای قدرت است.
آنانی که در داخل خانواده - منظورمان زنان است- قدرت ندارند، سعی می کنند به نوعی به منابعی دسترسی پیدا کنند که در برابر فرد قدرتمند مقاومت کنند و بر عقیده وی تاثیر بگذارند و تصمیم گیری ها را به سمت و نفع خودشان تغییر دهند. این موضوعی است که در جامعه شناسی تحت عنوان عاملیت مطرح می شود.
راه هایی را که زنان می توانند در تصمیم گیری مردان تاثیر بگذارند، حداقل به دو دسته تقسیم کردم؛ یک نوع را می توان مقاومت در نظر بگیریم. زنان با استفاده از منابع کمی که در اختیار دارند، قادرند مقاومت کنند و روی تصمیم مقتدرانه شوهران خود تاثیر بگذارند. نوع دیگر تاثیرگذاری بر قدرت، انتقال قدرت است. زنان به خودی خود قدرت ندارند اما چون با مرد صاحب قدرت ازدواج کرده اند مردان با طیب خاطر، مقداری از قدرت خود را به زنان منتقل می کنند تا در برخی از حوزه های تصمیم گیری، روی دیگران نظارت کنند.
چیزی که در انتقال قدرت مهم است این است که انتقال قدرت در چارچوب ارزش ها و هنجارهای فرد قدرتمند صورت می گیرد. یعنی وقتی مردان، قدرت خود را به زنان منتقل می کنند تمام ارزش های مردانه و مردسالاری که عملاً وجود دارد به زنان منتقل می شود اما هنوز تصمیم گیرنده اصلی در مورد مسائل زنان، مردی است که در راس خانواده قرار دارد و همان طور که امکان انتقال قدرت وجود دارد، اگر در چارچوب هنجارهای مردانه رفتار نشود، امکان پس گرفتن آن وجود دارد.در پروسه زندگی خانوادگی، راه های مختلف برای سهیم شدن در قدرت هست اما به خصوص در انتقال قدرت، قدرت نظارت به زنان بر روی کودکان و دیگران در خانواده داده می شود و به همین دلیل در جامعه پذیری، زنان شاید بیشتر از مردان بر ارزش ها و هنجارهای مردانه پافشاری می کنند.
یعنی در جامعه پذیری، بین دختر و پسر خود تفاوت می گذارند و ارزش های مردانه به عنوان ارزش های برتر ارائه می شود و باعث می شود که تفاوت گذاری بین دختر و پسر به یک جامعه پذیری جنسیتی بینجامد.اما مهم است که بدانیم قدرت درون خانواده چگونه تولید، منتقل و یا تغییر شکل می دهد. با انتقال قدرت، عملاً به بازتولید ارزش ها و هنجارهای مردانه در خانواده از طریق زنان دست پیدا می کنیم یعنی هر چند که زن به خودی خود در خانواده دارای قدرت خواهد شد، اما در کل جامعه وقتی که زنان و یا اکثر زنان به قدرت دستیابی پیدا کنند عملاً بازتولید مردسالاری را در جامعه ادامه می دهند. آن چیزی که به مشارکت می انجامد، جابه جایی در قدرت نیست بلکه ما باید برابری را به وجود بیاوریم و برای به وجود آوردن برابری میان اعضای خانواده، دو کار می توانیم پیشنهاد کنیم:
۱) راه اول، ایجاد تغییرات ساختاری در جامعه است. این تغییرات ساختاری باید به گونه یی صورت گیرد که دسترسی به منابع موجود در جامعه برای مردان و زنان، همانند هم امکان پذیر شود.
۲) راه دوم که می تواند تا حدودی قدرت را از بین ببرد و به مشارکت برسد، مساله یی است که با عنوان توانمندسازی مطرح می شود؛ یعنی این که افراد به توانایی ها و قابلیت های خودشان، آگاهی پیدا کنند و در تصمیم گیری ها نه برای زیر سلطه بردن دیگری بلکه برای رسیدن به یک راه حل مشترک اقدام کنند.
دکتر شهلا اعزازی
استاد و رئیس گروه جامعه شناسی دانشگاه علامه
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید