پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

اشتباه تاریخی عرفات عامل تفرقه در فلسطین


اشتباه تاریخی عرفات عامل تفرقه در فلسطین
جنگ و جدالی که در فلسطین در مقابل چشمان ما به وقوع می پیوندد مطابق الگوی آشنایی صورت می گیرد که از زمان قرارداد اسلو در سال ۱۹۹۳ به نحو شگفت آوری تکرار می شود، گاهی با شدت زیادتر و گاهی کمتر.
«افراطیون فلسطینی» را به عمد «می کشند»، وزرای دولت فلسطین را دستگیر می کنند، منازل آنها را ویران می کنند، تاسیسات سازمان های فلسطینی را با خاک یکسان می کنند و تانک های اسرائیلی تا کنار مرزهای شهرها به پیش می روند. ضربات نظامی اسرائیل طبق اطلاعیه های رسمی، گاهی به خاطر تادیب فلسطینیان و گاهی به خاطر پیشگیری از «ترور آنها» صورت می گیرند.
«افراطیون فلسطینی» از هر دسته ای که باشند تفاوتی ندارد. پیش از فوت عرفات و سپس قبل از پیروزی حماس در انتخابات ژانویه ۲۰۰۶، گردان های الاقصی به رهبری مروان برغوثی و نیز رهبران حماس هدف حملات اسرائیلیان بودند. اکنون عمدتاً حماس است که به خاطر آرزوی استقلال فلسطینیان و به خاطر کرامت انسانی و آزادی قربانی می دهد. سال هاست که اسرائیل یا حکومت فلسطین فقط در حال جنگ است به جای آنکه طبق قرارداد اسلو یا مطابق روند «نقشه راه» با آن به مذاکره بپردازد.
مذاکره با عرفات را رد می کردند، زیرا بنا به ادعای اسرائیل در میان فلسطینیان طرف مذاکره ای وجود نداشت و با حماس نیز حاضر به مذاکره نشدند، چرا که موجودیت اسرائیل را به رسمیت نمی شناسند. حال نظری دقیق تر به چگونگی درگیری های اخیر بیفکنیم. ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودی در ماه فوریه به موفقیت شگرفی نائل شد.
بدین قرار که دشمنی خونین میان قوای حماس و سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) را خاتمه داده و محمود عباس و خالد مشعل رهبر حماس را در مکه مقدس به تشکیل دولت جدید فلسطین وادار کرد که البته این کار بدون فشار سیاسی و قول کمک مالی صورت نگرفت. سپس آنها توافق مکه را در عمل پیاده کردند.
حتی در هشتم فوریه حماس حاضر شد قراردادهایی که ساف بسته بود که شامل قرارداد اسلو و به رسمیت شناختن تلویحی موجودیت اسرائیل بود را نیز بپذیرد. با این حال اولمرت حاضر نشد دولت واحد فلسطینی را به رسمیت بشناسد. بوش و مرکل نیز یک بار دیگر از سیاست مبارزه جویانه اسرائیل تبعیت کردند، اتحادیه اروپا از به رسمیت شناختن دولت مشترک حماس و ساف سر باز زد و از پرداخت کمک های مالی آنها خودداری کرد.
با این حال حماس همچنان به آتش بسی که از ژانویه ۲۰۰۷ یک طرفه خود را بدان مقید ساخته بود، پایبند ماند. اولمرت به جای استقبال از این سیاست، به تحریکات و حملات عمدی به غیرنظامیان فلسطینی و حماس آنقدر ادامه داد، تا اینکه به خشونت متقابلی که خواهانش بود، رسید.
در ۲۴ آوریل، پس از آنکه ۹ تن فلسطینی در هفته های قبل قربانی حملات اسرائیل شده بودند، حماس بر اثر فشار طرفدارانش آتش بس یکجانبه را لغو کرد. از آن زمان مجدداً جنگ حاکم شد. آنگاه تنها آغاز مجدد حملات متقابل حماس و ساف نیست که در نتیجه فشار از خارج و سیاست تحریم و تفرقه به وجود آمده است بلکه نگرانی از این است که مبادا حکومت فلسطین متلاشی و فلسطین به جنگ داخلی دچار شود.
به نظر می رسد که هدف اسرائیل واقعاً هم ایجاد جنگ داخلی در فلسطین است. مسوولیت اصلی فاجعه در فلسطین فقط متوجه اسرائیل نیست که به خاطر ایدئولوژی صهیونیستی اش هیچ حکومت فلسطینی را برنمی تابد. مسوول آن ایالات متحده امریکا هم هست که با اسرائیل به مثابه پل استراتژیک خود در منطقه همکاری عمیق دارد. مسوول آن اتحادیه اروپا هم هست که تا حد پوچ ساختن هویت خود به هر ساز اسرائیل می رقصد، در همین حال باید گفت سازمان آزادیبخش فلسطین و شخص عرفات نیز مسوول این تفرقه اند، زیرا از همان آغاز مذاکرات اسلو حق حاکمیت ملی فلسطینی را قربانی انحصارطلبی گروهی کردند.
به خاطر بیاوریم چگونه قرارداد اسلو در سال ۱۹۹۳ به وجود آمد. در سال ۱۹۸۷ اولین جنبش انتفاضه در مناطق اشغالی آغاز شد. در سال ۱۹۸۸ از درون سازمان های خودگردان تعاونی در نوار غزه حماس پدیدار شد که در آغاز کار، اسرائیل آن را به خاطر تضعیف ساف و ایجاد شکاف میان فلسطینیان تحمل می کرد.
سازمان آزادیبخش فلسطین و رهبر برجسته آن عرفات در هجرت تونس هوشیارانه احساس خطر کردند که در حال از دست دادن میدان عمل به نفع نسلی جوان تر هستند که ایدئولوژی اش در تمامی سرزمین عربی به سرعت در حال گسترش و جایگزینی ناسیونالیسم شکست خورده عربی است. یاسر عرفات و ساف به سرعت دست به کار شدند. آنها هر کاری که از دست شان برمی آمد کردند، تا مشروعیت خویش را در مناطق اشغالی در قبال این نیروی تازه نفس سیاسی از دست ندهند.
سازمان آزادیبخش فلسطین در سال ۱۹۸۸ با شتاب فراوان در الجزیره تاسیس حکومت مستقل فلسطینی را اعلان کرد. یک ماه پس از آن عرفات در مقابل مجمع عمومی سازمان ملل تروریسم را محکوم کرد. عرفات و ساف به سرعت پای مذاکرات مخفیانه ای با اسرائیل رفتند که دولت نروژ بانی آن بود و نهایتاً چهار روز قبل از امضای قرارداد اسلو موجودیت اسرائیل را نیز به رسمیت شناختند. بدون شک این دستاورد تاریخی عرفات است که توانست تمامی شورای ملی فلسطین را نسبت به به رسمیت شناختن اسرائیل قانع کند.
در ضمن عرفات این را نیز پذیرفت که اسرائیل متقابلاً فقط ساف را به عنوان نماینده تمامی ملت فلسطین به رسمیت بشناسد. عرفات که در مجامع بین المللی و در امور دیپلماتیک شخص کارکشته ای شده بود، با پذیرش حق انحصاری نمایندگی ملت فلسطین برای ساف از جانب دشمن اصلی آن که اسرائیل باشد، سهل انگارانه به دام اسرائیل رفت و با این کار مرتکب بزرگ ترین اشتباه غیرقابل اغماض تاریخی عمر خویش شد.
سیاست اسحاق رابین و شیمون پرز با تمام زیرکی که داشتند بر این مبنا بود که حماس که دولت اسرائیل را قاطعانه رد می کرد، از روند مذاکرات اسلو دور نگاه دارند. عرفات و ساف به جای اینکه به دنبال راه حلی بروند که به رغم مشکلات بی شمار آن مورد اجماع کلیه فلسطینیان باشد و با تکیه بر مشروعیتی متکی بر آن قرارداد صلح را امضا کرده و حماس را نیز برای آینده به آن پایبند کنند ترجیح دادند حماس و بخشی از ملت فلسطین را از مذاکرات و تصمیمات کنار بگذارند، در حالی که نه تنها سرنوشت سازمان آزایبخش فلسطین بلکه سرنوشت تمامی ملت روی میز مذاکره بود.
عرفات و ساف با این سیاست حذف عمیقاً اصول دموکراتیک حاکمیت ملی را زیر پا گذاشتند و با توجه به ضعف مشروعیتی که بدان دچار بودند، راهی را برای رابین و پرز گشودند که نزدیک به تمامی اهداف مورد نظر اسرائیل را تامین کرد در حالی که برای فلسطینیان چیزی به جز قول های خالی از هرگونه تضمین باقی نماند.
این توافق هیچ یک از اهداف اساسی فلسطینیان را (که عبارت از کشوری مستقل، بیت المقدس شرقی به عنوان پایتخت، برچیدن محله های جدیدالتاسیس یهودی در سرزمین های اشغالی و بازگشت مهاجرین فلسطینی بود) مدنظر قرار نداد. حتی بدتر از این نیز بود؛ حماس با کنار گذاشته شدن از قرارداد اسلو عملاً مجبور شد آن را به شدت مردود دانسته، به رسمیت شناختن اسرائیل را غیرقابل معامله شمارد و هرچه بیشتر به سوی عملیات نظامی رو کند که این روند با عملیات انتحاری و سایر فعالیت های تروریستی اوج گرفت.
بدین قرار تفرقه میان فلسطینیان ساختار دائمی یافت. با پیروزی حماس در ۲۵ ژانویه ۲۰۰۶ در آزادانه ترین انتخاباتی که فلسطین تاکنون به خود دیده بود، اکثریت ملت فلسطین نه تنها ساف غوطه ور در فساد را کنار گذاشت، بلکه خلئی را نیز که ساف با ضرباتش به اصول دموکراسی و حاکمیت ملی وارد کرده بود، پر کرده و اشتباه تاریخی عرفات را جبران کرد.
آنگاه شگفت آور اینکه در این مقطع کاندولیزا رایس و آنگلا مرکل و تمامی مقامات بلندپایه اتحادیه اروپا - و به عبارت دیگر همان نمایندگان دنیای غرب که قصد آموزش دموکراسی به اعراب را دارند- پای پیش نهاده و حکومت حماس را که با رعایت کلیه اصول دموکراسی انتخاب شده و لذا مشروعیت یافته بود، تحریم کردند.
بدین منوال رایس، مرکل، اشتاین مایر، بلر و سایرین از این ردیف بزرگ ترین خیانت را به اصول جهانشمول دموکراسی و حاکمیت ملی کردند. علاوه بر آن تحریم مالی و سیاسی حماس و دولت واحد فلسطین موجب این شد که میلیاردها انسان، فراتر از مرزهای عربی و ممالک اسلامی امید و باوری را که نسبت به دموکراسی و آینده خویش داشتند از دست بدهند. رهبران سیاسی به اصطلاح دموکرات غرب با حمایت بی چون و چرای خویش از سیاست «تفرقه بیفکن و حکومت کن» اسرائیل، در جنگ دائمی اسرائیل و فلسطین شریک جرم اند.
زیان آنها به آرمان های دموکراسی به مراتب بیش از ضربه ای است که مخالفان بنام آن، از جمله القاعده، هرگز قادر به آن نخواهند بود.
منبع: فرایتاگ
محس مسرت
مترجم : حمید بهشتی
منبع : روزنامه شرق