پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا


با کسب رخصت از جناب کنکور


با کسب رخصت از جناب کنکور
زمانی بود که در کشورمان دخترها برای تحصیل ممنوعیت های فراوانی از سمت جامعه داشتند.
به نحوی که برخلا ف تاکیدات زیاد از جانب پیامبر (ص) و اسلا م که همه را بدون هیچ تبعیضی از زن و مرد، کوچک و بزرگ، پیر و جوان به تحصیل علم تشویق می کرد، از تحصیل محروم بودند. نمی دانم چه کسی گفته بود که اگر دختری قلم به دست بگیرد مرتکب گناهی نابخشودنی شده و اگر کسی از خانم ها به باسواد شدن مصر باشد فقط می تواند تا روخوانی قرآن پیش برود. اما از آنجا که در همیشه روی یک پاشنه نمی چرخد و امکان تحصیل از میان طبقه مرفه جامعه به سطوح پایین تر نفوذ کرد، علم و دانش هم از انحصار آقایان خارج شد و زمینه برای تحصیل خانم ها هم فراهم شد.
در شهرهای مختلف مدارس زیادی تاسیس شد. کم کم مدارس تا مقطع ابتدایی و بعدها تا راهنمایی به اکثر شهرها و روستاها راه پیدا کرد. اما افراد برای ادامه تحصیل و ورود به دانشگاه حتما باید به مراکز و شهرهای بزرگ بروند.
امروز ورود به دانشگاه به راحتی سی سال پیش نیست. هر سال بیشتر از یک میلیون نفر متقاضی ورود به دانشگاه و خواهان تحصیلا ت عالیه هستند در حالی که ظرفیت و پذیرش مراکز آموزش عالی رشد چندانی نداشته است. هر سال تعداد بسیاری از دانش آ موزان با هزینه های بالا در کنکور شرکت می کنند و بخش کمی از آنها پذیرفته می شوند و داخل پرانتز اینکه از همین تعداد کم هم اکثریت شان از رشته تحصیلی و محلی که قبول شده اند رضایت ندارند و الباقی می مانند تا اگر سال دیگر بخت یاری شان کرد آنها هم به جمع دانشجویان بپیوندند.
به هر حال با همه این دردسرها اکثریت افراد جامعه با غول کنکور اخت شده اند و به نحوی با او کنار آمده اند. اما آنچه که در چند سال اخیر تغییر کرده این است که تعداد پذیرفته شدگان دختر بیشتر از پسرهاست و این اختلا ف هر سال بیشتر می شود.
این برتری یا به نظر برخی صاحب نظران این مشکل می تواند زمینه ساز بروز دردسرهای زیادی شود.
از نظر پسرها تحصیل در حال حاضر نمی تواند برایشان سودآور باشد، چون علا وه بر هزینه های کمرشکن دانشگاه هیچ تضمینی وجود ندارد که اولا در رشته مورد علا قه خود قبول شوند. ثانیا بعد از اتمام تحصیلا ت، شغلی مرتبط با رشته تحصیلی خود پیدا کنند و از آن طریق بتوانند درآمد معقولی داشته باشند و امرار معاش کنند. به همین دلیل اغلب پسرها شانس خودشان را در دانشگاه های دولتی امتحان می کنند و اگر قبول نشدند عطای درس و دانشگاه را به لقایش می بخشند و به دنبال کار می روند تا حداقل هزینه های خودشان را تامین کنند. و از آنجایی که طبق یک قانون و قرارداد غیرمکتوب پسرها بیشتر از دختران به فکر کار کردن و درآمد هستند، به ادامه تحصیل فکر نمی کنند وجذب بازار کار می شوند.
عده ای هم بعد از گرفتن دیپلم بدون اینکه بخت خودشان را در کنکور سراسری آزمایش کنند به سربازی می روند و ترجیح می دهند که اول خود را از این دینی که به گردن دارند رها کنند و بعد با فراغ بال به دنبال درس و دانشگاه بروند. هرچند که بیشترشان بعد از دو سال خدمت سربازی پشت شان باد می خورد و دیگر چیزی که اهمیت ندارد درس خواندن و دانشگاه رفتن است.
از آنجایی که خانواده ها بعد از سربازی حساب دیگری روی پسرانشان می کنند و توقع دارند زودتر کاری دست و پا کنند و تشکیل خانواده بدهند، عملا فرصتی برای درس خواندن نمی ماند هرچند که پسران می توانند در مشاغلی مانند فروشندگی و آژانس ها کار کنند که احتیاج به آموزش خاص و تحصیلا ت آن چنانی ندارد.
اشتباه نکنید! فکر نکنید پسرها با کنار کشیدن میدان را برای دخترها خالی می کنند و دخترها می توانند بدون دردسر در رشته و دانشگاهی که می خواهند به تحصیل بپردازند.
از آنجایی که تعداد شرکت کنندگان در کنکور هر سال بیشتر از سال های قبل می شود پس رقابت شدیدی بین داوطلبین کنکور وجود خواهد شد و این در حالی است که ظرفیت دانشگاه ها هم چنان برای پذیرش دانشجو پایین است.
تازه بعد از شکستن سد کنکور اگر دختران در رشته ای که مورد علا قه شان باشد یا نباشد دورتر از شهر و دیار خودشان قبول شوند، شانس ثبت نام ندارند. چرا که با مخالفت والدین شان مواجه خواهند شد. از دلا یل مخالفت پدر و مادرها با این موضوع می توان به این مورد اشاره کرد: عدم امنیت در مسیرهای رفت و آمد، نامناسب بودن و بی اعتمادی به محیط اجتماع، وضعیت نامشخص خوابگاه ها، هزینه های سنگین کرایه کردن خانه های دانشجویی و البته نامطمئن بودن این خانه ها.
والدین شهری از اینکه فرزندانشان به خصوص دختران شان را به اطراف و حومه شهر محل زندگی شان بفرستند نگران هستند، و البته والدین روستایی هم به شدت دلواپس دورشدن فرزندانشان از محیط سنتی روستاها هستند.
از طرفی دختران با بالا رفتن سطح تحصیلا تشان معمولا حاضر نمی شوند با کسی ازدواج کنند که سطح تحصیلا ت پایین تری دارد. سن ازدواج در میان دختران تحصیلکرده و شاغل بالا تر از میانگین است و این موضوع هم می تواند به نوبه خود باعث دردسرهایی شود.
با همه این تفاسیر منکر ارزش و اهمیت زنان و دختران باسواد و آگاه نیستیم. مهمترین تاثیر باسواد بودن آنان را می توان در تربیت درست نسل آینده مشاهده کرد.
زنان و دختران نیمی از سرمایه جامعه هستند و آنها هم محق هستند تا از نیروی بالقوه خود در جهت رشد و تعالی استفاده کنند. ظاهرا زنان برای رسیدن به پایگاه های اجتماعی بالا و حضور در عرصه های اجتماعی مسیر آموزش عالی را انتخاب کرده اند. زنان در چند سال اخیر خواهان تحصیلا ت عالیه، فرصت های شغلی برابر و کسب درآمد مساوی با مردان هستند و مطابق نظر روانشناسان داشتن تحصیلا ت و به طور کلی آگاهی بیشتر در زمینه های مختلف می تواند تضمین کننده بهداشت روانی افراد جامعه باشد.
اما این موضوع که آقایان از درس و دانشگاه فاصله بگیرند هم نمی تواند خبر خوبی باشد.
جامعه هم به زنان تحصیلکرده و هم به مردان باسواد نیاز دارد، دقیقا آن چیزی که در جوامع پیشرفته و توسعه یافته شاهد هستیم. مردان و زنان پتانسیل های هر کشوری هستند که با آموزش می توانند کشور را به سمت توسعه و پیشرفت سوق دهند. به هر حال حضور زنان باسواد و فرهیخته در عرصه های اجتماعی و سیاسی ضروری است اما این بدان معنا نیست که مردان کنار بکشند. چرا که در این صورت از انرژی و نیروی نیمی از افراد جامعه محروم می شویم.
این مساله در عین سادگی خیلی پیچیده و مهم است. شاید باید صبر کرد تا جلو برویم و زمان این مساله را حل کند، شاید هم باید عجله کرد و زودتر دست به کار شد، شاید ...
نویسنده : اعظم دانشجو
منبع : روزنامه مردم سالاری