جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


بالزاک نابغه بود


بالزاک نابغه بود
پدر اونوره، برنارد فرانسوا بالسا، یکی از گماشته های دربار سلطنتی، در سن پنجاه و یک سالگی با زن جوان نوزده ساله یی ازدواج کرد. این خرده بورژوای پست و فرزند نانجیب انقلاب فرانسه، می توانست نقطه آغاز یکی از رمان های پسرش اونوره باشد؛ مردی آزادیخواه و معتمد به نظریات ترقی خواهانه با همسری که برعکس او، زنی غمگین و منزوی بود.
اونوره دو بالزاک در سال ۱۷۹۹ در شهر تور به دنیا آمد. پس از او، دو فرزند دیگر نیز به این خانواده اضافه شدند. پدر اونوره پس از دست و پنجه نرم کردن های بسیار با موقعیت جغرافیایی و اتفاق های پیش بینی نشده آب و هوایی، تصمیم خود را گرفت. او نمی خواست و نمی توانست دل به زمین کشاورزی ببندد. اونوره هم که از شش سالگی به بعد هیچ خاطره خوشی در ذهن نداشت و شش سال پرمشقت را همراه با خانواده اش سپری کرده بود، در تصمیم گیری پدر تاثیر گذاشت. این گونه شد که خانم و آقای بالسا همراه با سه فرزند خود (اونوره، لور، لورانس) در سال ۱۸۱۴ مقیم پاریس شدند و اونوره در دبیرستان شارلمانی تحصیلات خود را ادامه داد.
● آغاز نویسندگی
بالسای جوان تنها یک راه پیش روی خود می دید که آن هم توسط پدر انتخاب شده بود؛ او باید سردفتر اسناد رسمی می شد. اما پس از آنکه تحصیلات خود را در رشته حقوق تمام کرد، تصمیم گرفت نویسنده شود. این تصمیم اونوره را با دو مشکل عمده مواجه کرد؛ اول اینکه او از خانواده یی بورژوا بود و طبقه اجتماعی اش با این شغل همخوان نبود و دوم اینکه خانواده اش هم با این موضوع مخالفت کردند. اینگونه بود که جوانی به نام بالزاک در یک اتاق زیرشیروانی در خیابان لدیگیر ساکن شد. بالزاک در این زمان مقهور عقاید سن سیمونی۱ بود که زندگی یک دانشجوی فقیر را درک می کرد و مشکلات جوانی را که می خواست نویسنده شود و تحقیق کند، می شناخت.
در سال ۱۸۲۰، این جوان جویای نام، برای دستیابی به شهرت در محافل ادبی، گذری اجباری به تئاتر زد؛ تراژدی کرامول. ولی شکست خورد. بنابراین تصمیم گرفت رمان نویس شود و در همین زمان بود که رمان های هجو آمیز بسیاری با نام های مستعار منتشر کرد. جالب توجه است که همه نام های مستعاری که استفاده می کرد، یک نقطه مشترک داشت و آن اینکه در تمامی نام ها اثری از اشرافیت به چشم می خورد؛ لرد ر. اون، اوراس دو سن اوبن و....
● تاثیرات زندگی او بر آثارش
در سال ۱۸۲۲، بالزاک عاشق زنی به نام لور دو برنی شد که دو برابر سن او را داشت. این زن برای او حکم مادر را پیدا کرد، یعنی هم مادر بود، هم دلداده اش، هم راهنمای فکری و هم حامی مالی. بالزاک در پرتو حمایت او توانست در سال ۱۸۲۶ چاپخانه کوچکی خریداری کند. لور دو برنی نمونه یی از زنانی بود که حضور فراوانی در آثار بالزاک داشتند. زنی با این سن و سال و ناامید از زندگی که مردان جوان را دوست دارد؛ کنتس دو مورسوف در زنبق دره (۱۸۳۵) یا خانم دو بارژتون در آرزوهای بر باد رفته (۱۸۴۳-۱۸۳۵). پرداختن به زندگی خصوصی در نوشته های بالزاک منحصر به این دو رمان نشد؛ او پایه های اصلی و مهم بسیاری دیگر از رمان هایش را از زندگی خود وام گرفت؛ آنت و قاتل (۱۸۲۳)، سرهنگ شابر (۱۸۳۲) و وان کلور (۱۸۲۵) که دختران جوان طرفدار بالزاک، به راحتی می توانستند درباره قهرمان زن داستان پیشگویی کنند.
● اولین موفقیت های نویسنده
بالزاک دلش می خواست ثروتمند شود و قدرت و نفوذ بسیاری داشته باشد؛ بنابراین وارد بازار کار و تجارت شد. در ابتدای کار به قائم مقامی یا جانشینی موسسه های عجیب و غریبی دست زد. اول صاحب چاپخانه شد، بعد به ریخته گری روی آورد، پس از آن مزرعه آناناسی در حومه پاریس خرید، دست به استخراج معدن نقره و حتی معدن هایی زد که از عهد قدیم متروک و دست نخورده باقی مانده بودند.
پس از این همه سعی و تلاش بی نتیجه و ناموفق در جهان صنعت، دوباره به سوی ادبیات بازگشت و رمان تاریخی- جامعه شناختی آخرین شوان (۱۸۲۹) را منتشر کرد. پس از آن فیزیولوژی ازدواج (۱۸۲۹) را نوشت که در آن بنگاه های همسریابی و ازدواج را دست انداخته بود. و بالاخره کمی قبل از انقلاب ژوئیه بود که دو سلسله صحنه های زندگی خصوصی (۱۸۳۰ و ۱۸۳۲) را با نام اصلی «اونوره دو بالزاک» منتشر ساخت.
● بالزاک روزنامه نگار
در این سال ها بالزاک شغل روزنامه نگاری را هم تجربه کرد. در یکی از نشریات به نوشتن اخبار و شرح وقایع تحت عنوان «نامه هایی درباره پاریس» پرداخت. و بالاخره در همین دوره از زندگی اش، با انتشار داستان فلسفی چرم ساغری (۱۸۳۱) توانست سری در سرهای پاریس در آورده و به جامعه ادبی سلامی عرض کند.
● موفقیت
در سال ۱۸۳۲، شهرت او در شناخت کامل احساسات زنان، برایش نامه یی را به ارمغان آورد که به گونه یی عجیب با نام «بیگانه» امضا شده بود. با تحقیق و جست وجو دریافت که نامه متعلق به کنتسی لهستانی به نام او هانسکا است که با شوهرش در اوکراین زندگی می کنند. این نامه آغاز ماجرای عاشقانه طولانی یی بود که تا زمان مرگ بالزاک ادامه پیدا کرد. در این زمان بالزاک زندگی اشرافی و پرتجملی را برای خود دست و پا کرده بود. پیش پرداخت کتاب هایی را که هنوز ننوشته بود، بی حساب خرج می کرد. هجده ساعت در روز کار می کرد، بسیار قهوه می خورد و در اواخر سال ۱۸۳۲تقریباً دیوانه شده بود، رمان لویی لامبر (۱۸۳۲) که شخصیت روشنفکر شکست خورده یی را با روحیه حساس به تصویر کشیده و در پایان دیوانه می شود و می میرد، تقریباً رمانی اتوبیوگرافیک است.
● جهان داستانی بالزاک
رمان ها یکی پس از دیگری نوشته می شد و اسطوره بالزاک در حال شکل گیری بود؛
۱) پزشک دهکده و لویی لامبر (۱۸۳۳)،
۲) کشیش تور (۱۸۳۳)،
۳) اوژنی گرانده (۱۸۳۴)،
۴) گودیسار نامدار (۱۸۳۴).
گونه یی خویشاوندی و فامیلی رمان های گوناگون او را به یکدیگر مرتبط می ساخت. در سال ۱۸۳۳ این فکر در ذهنش جرقه زد که آیا امکان دارد تمامی شخصیت های ساخته شده در رمان های قبل بازگردند؟ در بابا گوریو (۱۸۳۴)، بالزاک از این فن (که به نظر خودش نبوغ بسیاری در آن بود) پرده برداری کرد؛ و پایه های کمدی انسانی او در همین زمان ریخته شد. او در سال های پایانی عمر خود نیز دست از نوشتن برنداشت و تنها در هفت سال آخر، بیست و سه رمان نوشت.
● کمدی انسانی
در سال ۱۸۴۱، عنوان «کمدی انسانی» برای اولین بار بر روی برگه قرارداد ظاهر شد. بالزاک مقدمه یی نوشت که در آن سازماندهی این مجموعه را توضیح داد؛ در سال ۱۸۴۵ کمدی اش را این گونه عرضه کرد؛ مجموع ۱۳۷ رمان و نزدیک به دوهزار شخصیت (به علاوه ۴۶ رمان که در حال طرح ریزی هستند).
بالزاک ماه های آخر عمر خود را به سفرهای اروپایی اش اختصاص داد و در انتظار فرزند خود از خانم «بیگانه» بود که پس از مرگ شوهرش در ۱۴ مارس ۱۸۵۰ با اونوره ازدواج کرد (آنها هیچ گاه نتوانستند بچه دار شوند). اواخر ماه ژوئن، قوای او تحلیل رفته بود و دیگر نمی توانست بنویسد. پس به پاریس بازگشت و بالاخره در ۱۸ آگوست همان سال زندگی را بدرود گفت. ویکتور هوگو که در روز تشییع جنازه او در پرلاشز در ستایش بالزاک سخن می گفت، به ملاقات خود با وزیر کشور فرانسه اشاره کرد؛ ؛«وزیر گفت؛ بالزاک شخصیتی برجسته و ممتاز بود. من گفتم؛ او نابغه بود.»
ترجمه؛ سمیه نوروزی
منبع؛ آن لاین نت
پی نوشت؛
۱- کنت کلود - هانری سن سیمون
(۱۸۲۵-۱۷۶۰) فیلسوف و نویسنده فرانسوی، پیشوای مکتب سیاسی و اجتماعی سن سیمونیان. وی مدت ده سال به مسافرت و تتبع پرداخت و از سال ۱۸۰۷ یک سلسله کتاب درباره عقاید علمی و اقتصادی نوشت مانند تعلیم صنعتگران، مسیحیت جدید، بحث در تغییر جامعه اروپایی و غیره. عقیده سن سیمون این بود که اگر جامعه بشری در استفاده از منابع ثروت زمین راه خیر و درست پیش گیرد، خوشبخت خواهد شد. مشروط بر اینکه اخلاق جامعه را نیز به راه صواب رهبری کند. (فرهنگ معین)
منبع : روزنامه اعتماد