جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


تاریخ‌ کاریکاتور؛ شست‌وشوی‌ اخلاقی‌


تاریخ‌ کاریکاتور؛ شست‌وشوی‌ اخلاقی‌
آن‌ شاخه‌ از هنر نقاشی‌ كه‌ از نظر ظاهری‌ دارای‌ شكل‌های‌ مبالغه‌آمیز و در عین‌ حال‌ انتقادی‌ است‌، «كاریكاتور» نامیده‌ می‌شود.در كاریكاتور خصوصیات‌ ظاهری‌ یا باطنی‌ برجسته‌ می‌شود و تماشای‌ كاریكاتور اغلب‌ منجر به‌ خنده‌ می‌شود. اما خنده‌یی‌ كه‌ از دیدن‌ كاریكاتورهای‌ باارزش‌ ایجاد می‌شود، اندیشمندانه‌ است‌، زیرا این‌گونه‌ تصاویر تجسمی‌ از یك‌ هدفمندی‌ اجتماعی‌ یا به‌ عبارت‌ دیگر نوعی‌ از آرمان‌گرایی‌ است‌.
جالب‌ بودن‌ كاریكاتور در این‌ است‌ كه‌ می‌توان‌ به‌ وسیله‌ آن‌ حساسیت‌های‌ روشنفكرانه‌ افراد را مورد ارزیابی‌ و بررسی‌ قرار داد. یك‌ كاریكاتور می‌تواند عكس‌العمل‌های‌ متفاوتی‌ را برانگیزد. این‌ عكس‌العمل‌ها معمولاً بین‌ هیجان‌های‌ متنوع‌ انسانی‌ از لبخند تا خشم‌ می‌توانند نوسان‌ داشته‌ باشند. آنهایی‌ كه‌ می‌خندند و واكنش‌ نشان‌ می‌دهند، افرادی‌ بسیار حساس‌ و گیرا هستند.
اینان‌ زود در می‌یابند و زود نیز پاسخ‌ می‌دهند، علی‌رغم‌ نژادهای‌ گوناگون‌ و ملیت‌های‌ متنوع‌، انسان‌ در درك‌ و جذب‌ مفهوم‌ كاریكاتور تقریباً یكسان‌ عمل‌ می‌كند.آنچه‌ كه‌ در كاریكاتور مهم‌ است‌، زاویه‌ دید است‌. زاویه‌ دید مناسب‌ یك‌ كاریكاتوریست‌ با زاویه‌ دید مردم‌ عادی‌ تفاوت‌ دارد و همین‌ است‌ كه‌ كاریكاتوریست‌ را از مردم‌ جدا می‌كند. البته‌ از نظر «دید» چراكه‌ كاریكاتوریست‌ از خود مردم‌ است‌ و آنچه‌ كه‌ می‌كشد برای‌ همین‌ مردم‌ یا زاویه‌ دیگر است‌، اما آنچه‌ كه‌ ما آن‌ را كاریكاتور سیاسی‌ می‌نامیم‌ از ۱۵۰ سال‌ پیش‌ آغاز شده‌ است‌، اما هنر كاریكاتور به‌ مراتب‌ قدیمی‌ است‌ و رد آن‌ به‌ دوران‌ لئوناردو داوینچی‌ می‌رسد.
در فرهنگ‌هایی‌ كه‌ در حد استاندارد وجود دارد تعاریفی‌ مهم‌ در مورد كاریكاتور ارایه‌ شده‌ كه‌ ارضا كننده‌ به‌ نظر نمی‌رسند.بطور مثال‌، فرهنگ‌ لغت‌ آكسفورد، این‌ تعاریف‌ را در مورد آن‌ ارایه‌ می‌دهد:
هنر ارایه‌ تصاویر اشخاص‌ یا اشیا كه‌ در آن‌ صفات‌ و خصوصیات‌ بارز فرد یا شیئی‌ به‌ نحو اغراق‌آمیز، مضحك‌ و غیرطبیعی‌ به‌ تصویر كشیده‌ می‌شود.
تصویر یا هر اثر هنری‌ دیگری‌ كه‌ به‌ نحوی‌ مضحك‌ و اغراق‌ آمیز، ویژگی‌های‌ موضوع‌ اصلی‌ را به‌ نمایش‌ می‌گذارد.
تصویر مشابه‌، مضحك‌ و غیرطبیعی‌ از چیزی‌ ارایه‌ دادن‌.
در فرهنگ‌های‌ لغت‌ چمبرز و كولینز در مورد كلمات‌، كاریكاتور و كارتون‌ تقریباً تعاریف‌ مشابهی‌ ارایه‌ می‌دهند.این‌ دو فرهنگ‌ براین‌ عقیده‌اند كه‌ تصاویر كارتون‌ در رابطه‌ با وقایع‌ جاری‌ و مورد بحث‌ روز است‌.
براساس‌ تعریف‌ فرهنگ‌ لغت‌ آكسفورد از كلمه‌ كارتون‌ به‌ عنوان‌ فعل‌، تفاوت‌ اساسی‌ بین‌ این‌ كلمه‌ و كلمه‌ كاریكاتور وجود دارد. در واقع‌ «كارتون‌» و «كاریكاتور» در این‌ فرهنگ‌ دقیقاً به‌ عنوان‌ دو كلمه‌ مترادف‌ به‌ كار رفته‌ است‌. بدیهی‌ است‌ كه‌ این‌ دو كلمه‌ در زبان‌ محاوره‌ مفهومی‌ بسیار نزدیك‌ به‌ هم‌ پیدا كرده‌اند. همانطور كه‌ از مفهوم‌ ریشه‌ ایتالیایی‌ این‌ كلمه‌ «كاریكاتورا» به‌ مفهوم‌ شباهتی‌ كه‌ در آن‌ خصوصیات‌ ویژه‌ موضوع‌ به‌ نحوی‌ اغراق‌ آمیز و غیرطبیعی‌ نمایانده‌ می‌شود، برمی‌آید. دیگر كاریكاتور محدود به‌ تصویر الزامی‌ چهره‌ نیست‌. همانطور كه‌ كارتون‌، همیشه‌ قطعاً در رابطه‌ با موضوعات‌ سیاسی‌ یا مباحث‌ جاری‌ نیست‌. بطور مثال‌، در «هوس‌های‌ شیطانی‌» اثر «چارلز آدامس‌»، موضوعات‌ روز نهفته‌ در نكات‌ سیاسی‌ كمتر به‌ چشم‌ می‌خورد.
با دیدن‌ كاریكاتور و كارتون‌ ناخودآگاه‌ مفهوم‌ خنده‌ و شوخی‌ در ذهن‌ تداعی‌ می‌شود، اگر از این‌ جهت‌ به‌ تعداد بی‌شمار آنها نگاه‌ كنیم‌، می‌بینیم‌ در بسیاری‌ از این‌ تصاویر، سعی‌ در ایجاد خنده‌ و شوخی‌ صرف‌ نبوده‌ است‌. در حقیقت‌ بعضی‌ از بزرگترین‌ آثار كاریكاتور، من‌ جمله‌ «ترنستونین‌» اثر هنری‌ دمیه‌، به‌ لحاظ‌ جدی‌ بودن‌ و تاؤیری‌ كه‌ بر عواطف‌ و احساسات‌ وارد می‌كنند، با سایر اشكال‌ هنرهای‌ تجسمی‌ به‌ رقابت‌ برخاسته‌اند.
آنچه‌ كلمه‌ كاریكاتور بدان‌ اطلاق‌ می‌شود ممكن‌ است‌ تنها یك‌ طرح‌ تمثیلی‌ یا كنایه‌یی‌ باشد، با این‌ هدف‌ كه‌ به‌ جای‌ خنداندن‌ بیننده‌، وی‌ را به‌ تفكر وا می‌دارد. آنچه‌ از كلمه‌ كاریكاتور برمی‌آید این‌ است‌ كه‌ اثر كاریكاتور معمولاص مقداری‌ تخیل‌ و اغراق‌ را در خود آمیخته‌ دارد، مهمتر از آن‌ اینكه‌، در بیان‌ هدف‌ خود از اصطلاحات‌ روزمره‌ و عامه‌ به‌ همان‌ شكل‌ متداول‌ بهره‌ می‌گیرد.
این‌ خود یكی‌ از ویژگی‌های‌ تعیین‌ كننده‌ كاریكاتور در نقطه‌ زمانی‌ خلق‌ اثر است‌.برای‌ دستیابی‌ به‌ تعریف‌ واقعی‌ كلمه‌ كاریكاتور، شواهد موجود نشان‌ دهنده‌ این‌ حقیقت‌ است‌ كه‌ نباید به‌ بررسی‌ سبك‌ خاصی‌ كه‌ هنرمند در خلق‌ یك‌ اثر كاریكاتور اتخاذ می‌كند پرداخت‌،بلكه‌ ملاك‌، شناخت‌ افرادی‌ است‌ كه‌ هنرمند به‌ عنوان‌ ناظرین‌ اثرش‌ در نظر می‌گیرد.اگر چه‌ به‌ مدت‌ زمانی‌ طولانی‌، عناوین‌ كاریكاتور و كارتون‌ كه‌ اخیرا متداول‌ شده‌ است‌ به‌ چشم‌ نمی‌خورد، ولی‌ آنچه‌ امروزه‌ عنوان‌ كاریكاتور به‌ آن‌ اطلاق‌ می‌شود حتی‌ در ادوار باستان‌ نیز وجود داشته‌ است‌ اما فقدان‌ كلماتی‌ خاص‌ برای‌ نامگذاری‌ این‌ نوع‌ تصاویر، مشكلات‌ لاینقطعی‌ را در توصیف‌ آنها پدید آورده‌ بود و از این‌ رو بررسی‌ كاریكاتور نیز امر نسبتا جدیدی‌ به‌ شمار می‌رود.
كاریكاتور را می‌توان‌ به‌ دو روش‌ مورد بحث‌ و بررسی‌ قرار داد: یكی‌ به‌ روش‌ تحقیقات‌ نظری‌ و برهانی‌ و دیگری‌ به‌ روش‌ تاریخی‌ و مبتنی‌ بر وقایع‌ گذشته‌. روش‌ برهانی‌ در ارتباط‌ به‌ علم‌ نظری‌ «سیماشناسی‌» است‌ كه‌ در آن‌ با بررسی‌ خصوصیات‌ چهره‌، به‌ شخصیت‌ افراد می‌توان‌ پی‌ برد. این‌ نظریه‌ نیز خود ملهم‌ از اصول‌ و عقاید فلسفی‌ افلاطون‌ است‌.
امروزه‌ این‌ روش‌ كه‌ با برخی‌ از دستاوردهای‌ فروید سر و صورتی‌ به‌ خود گرفته‌ است‌ به‌ اقتباس‌ سرشناس‌ترین‌ چهره‌ كاریكاتور معاصر، «سر ارنست‌ گمبریچ‌» درآمده‌ است‌ آثار بزرگ‌ كاریكاتور از یك‌ ویژگی‌ ساده‌ و در عین‌ حال‌ مبهم‌ برخوردارند. كارهای‌ متنوعی‌ چون‌ «به‌ زیر كشیدن‌ رهبر» (رویای‌ امپراتور ویلهلم‌ دوم‌ در خلع‌ بیسمارك) اثر «تنیل‌» كه‌ تصاویر را به‌ شكلی‌ متفاوت‌ با شیوه‌ مرسوم‌ به‌ دنبال‌ هم‌ قرار می‌دهد، ولی‌ این‌ تصاویر از شكل‌ طبیعی‌ خود خارج‌ نمی‌شوند.
سریال‌ «جنگ‌ بین‌ مردان‌ و زنان‌» در حمله‌ نیویورك‌، اثر «تربر» كه‌ تصاویر آن‌ تعمدا به‌ شكلی‌ ساده‌ و بچگانه‌ طراحی‌ شده‌ است‌ و تصاویر سیاستمداران‌ معاصر و سایر اشخاص‌ نامدار كه‌ آثار افرادی‌ چون‌ «جرالد اسكارف‌»، «رالف‌ استرس‌» و «دیوید لوین‌» است‌، علی‌رغم‌ تنوع‌ و تفاوت‌ آشكارشان‌ با یكدیگر، از یك‌ نكته‌ مهم‌ و اساسی‌ مشترك‌ برخوردارند و آن‌ این‌ كه‌ كلیه‌ این‌ آثار برای‌ چاپ‌ طراحی‌ شده‌اند.
از اواخر قرن‌ شانزدهم‌ تا میانه‌ قرن‌ هجدهم‌، در استودیوهای‌ ایتالیا، از كاریكاتور به‌ عنوان‌ سبكی‌ در طراحی‌ استفاده‌ می‌شد كه‌ هدف‌ آن‌ انتشار اثر نبوده‌، این‌ نوع‌ تصاویر علی‌رغم‌ كمك‌ غایی‌ موثرشان‌ در پیشبرد آثار كاریكاتوریست‌های‌ حرفه‌یی‌،در این‌ مقوله‌ نقش‌ تعیین‌كننده‌یی‌ ندارند. كاریكاتور معمولا از دو وجه‌ متمایز برخوردار است؛ یكی‌ جنبه‌ عوام‌پسند و مناسب‌ ذوق‌ توده‌ مردم‌ و دیگری‌ جنبه‌ اجتماعی‌ و بین‌المللی‌ و این‌ چاپ‌ است‌ كه‌ صفات‌ گفته‌ شده‌ را به‌ آن‌ می‌بخشد. به‌ هر حال‌، چاپ‌ شیوه‌یی‌ خاص‌ در ارتباط‌ با افراد محسوب‌ می‌شود. با ما محرمانه‌ و خصوصی‌ صحبت‌ می‌كنند درست‌ به‌ همان‌ شكلی‌ كه‌ دو نفر با هم‌ مكالمه‌ می‌كنند. با وجود این‌، به‌ دلیل‌ ارزانی‌ و سرعت‌ انتشار آن‌، تقریبا در دسترس‌ هر كسی‌ قرار گرفته‌ است‌.
حتی‌ تماشاچی‌الزاما نیازی‌ به‌ توانایی‌ خواندن‌ ندارد تا بتواند این‌ تصاویر چاپی‌ را درك‌ كرده‌ از آن‌ لذت‌ ببرد. از این‌ نظر، كاریكاتور نیز مثل‌ موسیقی‌ عالم‌گیر است‌. آثار كاریكاتور بسیار زودگذرند كه‌ این‌ یكی‌ از خصوصیات‌ ذاتی‌ و لاینفك‌ مواد چاپ‌ شده‌ در روزنامه‌ و مجلات‌ است‌. از این‌ رو، تصاویر چاپی‌ نه‌ تنها جنبه‌ عوام‌پسند به‌ خود می‌گیرند، بلكه‌ در بیان‌ موضوعات‌ مورد بحث‌ روز یعنی‌ «موضوعیت‌» خود نیز تاكید دارند. این‌ تصاویر آنچه‌ در زمان‌ خلق‌ خود در جامعه‌ روی‌ می‌دهد و زبانزد مردم‌ می‌شود را به‌ تفسیر می‌كشانند. مقایسه‌ دو اثر بزرگ‌ نقاشی‌ و كاریكاتور اهمیت‌ موضوع‌ چاپ‌ را برای‌ ما روشن‌تر می‌سازد. تابلوی‌ نقاشی‌ «مرگ‌ مارات‌» اثر ژاك‌ لویی‌ دیوید و كاریكاتور «جنابان‌ ترنسنونین‌» اثر هنری‌ دمیه‌ دو كار از قرن‌ نوزدهم‌ فرانسه‌ است‌.
ژاك‌ لویی‌ دیوید با اهداف‌ انقلاب‌ فرانسه‌ موافقت‌ كامل‌ داشته‌ و هوادار آن‌ بود. او از طرف‌ مردم‌ به‌ نمایندگی‌ برگزیده‌ شده‌ و به‌ اعدام‌ لویی‌ شانزدهم‌ رای‌ داد.ژاك‌ فعالانه‌ برای‌ انقلاب‌ تبلیغ‌ می‌كرد و در كنار سایر فعالیت‌هایش‌، به‌ طراحی‌ مدال‌های‌ یادبود و برگزاری‌ باشكوه‌ مراسم‌ تشییع‌ جنازه‌ قهرمانان‌ انقلاب‌ می‌پرداخت‌. تابلوی‌ «مرگ‌ مارات‌» تصور می‌رود جزو یكی‌ از سه‌ اؤر نقاشی‌ مربوط‌ به‌ قربانیان‌ انقلاب‌ باشد. دو اثر دیگر عبارتند از «مرگ‌ لپلتیر» كه‌ اكنون‌ تنها از روی‌ یك‌ تابلوی‌ حكاكی‌ شده‌ قابل‌ تشخیص است‌ و «مرگ‌ بارا» كه‌ ناتمام‌ مانده‌ است‌. این‌ شاهكار هنری‌ كه‌ منتقدی‌ نام‌ عیسی‌ مصلوب‌ انقلاب‌ بر آن‌ نهاده‌ است‌، بیانگر كامل‌ روح‌ انقلاب‌ است‌. ولی‌ عظمت‌ این‌ اثر، آن‌ را از دوره‌یی‌ كه‌ به‌ آن‌ تعلق‌ دارد دور می‌كند، حال‌ آنكه‌ كاریكاتور هر چقدر هم‌ كه‌ مهارت‌ كافی‌ در آن‌ به‌ كار نرفته‌ باشد رابطه‌ زمانی‌ خود را حفظ‌ می‌كند.
تصویر «خیابان‌ ترنسنونین‌» اثر دومیه‌ این‌ لیتوگراف‌ مشهور كه‌ در شمار پنج‌ اثر استادانه‌ او قرار دارد دمیه‌ برای‌ فروش‌ جداگانه‌ به‌ مشتركین‌ مجله‌ آسوشی‌ ایشن‌ منسوئل‌ طراحی‌ نمود. اثر دیگر وی‌ «شكم‌گنده‌های‌ مقنن‌» نام‌ دارد كه‌ بیانگر تفسیر ویرانگر و خانمان‌سوز دمیه‌ بر هیات‌ حاكمه‌ فرانسه‌ است‌. در سال‌های‌ اولیه‌ دهه‌ ۱۸۳۰، شورش‌های‌ متعددی‌ در ناحیه‌ كارگرنشین‌ سن‌ مارتن‌ در پاریس‌ روی‌ می‌داد. در پانزده‌ آوریل‌ ۱۸۳۴ یكی‌ از این‌ شورش‌ها بطور وحشیانه‌یی‌ توسط‌ مامورین‌ دولتی‌ سركوب‌ شد. از جمله‌ جنایاتی‌ كه‌ در این‌ سركوبی‌ مرتكب‌ شدند به‌ قتل‌ رساندن‌ خانواده‌ بیگناهی‌ بود كه‌ همگی‌ در خواب‌ بودند. افراد بسیاری‌ ناظر این‌ شقاوت‌ و بی‌ رحمی‌ بودند و خشم‌ ناشی‌ از این‌ جنایت‌ بطور گسترده‌ و عمیقی‌ در بین‌ مردم‌ احساس‌ می‌شد. تابلوی‌ ساده‌ و در عین‌ حال‌ تاثرانگیز دمیه‌ یقینا در حد قیاس‌ با یكی‌ از تكان‌دهنده‌ترین‌ آؤار گویا به‌ نام‌ «فجایع‌ جنگ‌» است‌.
دیوید به‌ ستایش‌ و تمجید بیننده‌ از اثرش‌ در دراز مدت‌ اطمینان‌ دارد. در واقع‌ اثر وی‌ از زمان‌ خلق‌ آن‌ به‌ بعد، به‌ عنوان‌ نمونه‌یی‌ در زمینه‌ هنر انقلابی‌ به‌ شمار می‌رود. كاریكاتور «دومیه‌» اگر چه‌ از شهرت‌ زیادی‌ برخوردار نیست‌، همیشه‌ مورد ستایش‌ و تمجید افرادی‌ بوده‌ است‌ كه‌ به‌ دنبال‌ بررسی‌ این‌ موضوعات‌ بوده‌اند. به‌ هر حال‌ این‌ اثر در زمان‌ خود، ضربه‌ مهلكی‌ بر اندام‌ قوای‌ دولتی‌ كه‌ مورد خشم‌ هنرمند بود وارد آورد و «دومیه‌» با خلق‌ اثر كاریكاتور خود به‌ مراتب‌ بهتر از تصویر «دیوید» به‌ این‌ مهم‌ نایل‌ آمد. مواد به‌ كار رفته‌ مثل‌ شیوه‌های‌ متخذه‌ در خلق‌ این‌ دو اثر با هم‌ متفاوتند، اثر «دیوید» نقاشی‌ رنگ‌ و روغن‌ بر روی‌ كرباس‌ است‌ و اثر «دومیه‌» چاپ‌ سنگی‌ است‌.
از روی‌ تعاریف‌ و خصوصیات‌ بارز هنرشان‌، چند ویژگی‌ خاص‌ قابل‌ تشخیص است‌. تمامی‌ این‌ ویژگی‌ها تا اندازه‌یی‌ در هر اثری‌ كه‌ دقیقا عنوان‌ كاریكاتور بر آن‌ اطلاق‌ می‌شود حضور دارد.
در وهله‌ اول‌، كاریكاتور را از جنبه‌های‌ اصیل‌ عوام‌پسند و مورد ذوق‌ عامه‌ می‌بینیم‌ كه‌ هر دو اثر تلاش‌ می‌كنند تا مفهوم‌ و منظور مشابهی‌ را بیان‌ كنند حتی‌ اگر این‌ كار در حد استفاده‌ از شیوه‌یی‌ یكسان‌ در شبیه‌سازی‌ صورت‌ پذیرد. تابلوی‌ نقاشی‌، «دیوید» كه‌ اغلب‌ آن‌ را به‌ عنوان‌ تندیس‌ مقدس‌ انقلاب‌ توصیف‌ می‌كنند، لحظه‌ بعد از وقوع‌ جنایت‌ را نشان‌ می‌ دهد. شارلوت‌ كردی‌ «جكوبین‌» را كه‌ فردی‌ حامی‌ ملت‌ بود به‌ هنگام‌ استحمام‌ به‌ ضرب‌ خنجر از پای‌ در آورده‌ تابلوی‌ كاریكاتور «دمیه‌» نیز لحظه‌ بعد از وقوع‌ جنایت‌ را در نظر بیننده‌ مجسم‌ می‌كند، صحنه‌یی‌ كه‌ ماموران‌ دولتی‌ با سبعیت‌ هر چه‌ تمامتر با كشتار فجیع‌ خانواده‌یی‌ از طبقه‌ كارگر به‌ منصه‌ ظهور گذاردند. البته‌ شیوه‌ واقعی‌ نمایش‌ این‌ دو تصویر با هم‌ متفاوت‌ است‌. تابلوی‌ «دیوید» در محدوده‌ اصول‌ خشك‌ سبك‌ نئوكلاسیك‌ احیا كننده‌ سبك‌های‌ قدیمی‌ به‌ تصویر در آمده‌ است‌. گو اینكه‌ از سبك‌ «دمیه‌» كه‌ در مقایسه‌ با اثر «دیوید» از اهمیت‌ و ویژگی‌ یكسانی‌ برخوردار است‌، كمتر خود را به‌ اصول‌ قراردادی‌ مقید كرده‌ است‌. معذالك‌، دو عنصر مهم‌ «مبالغه‌ و بزرگ‌نمایی‌» و «انحراف‌ موضوع‌ از شكل‌ اصلی‌ خود» به‌ وضوح‌ در این‌ تصویر دیده‌ می‌شود. به‌ هر حال‌، اثر «دمیه‌» از لحاظ‌ رنگ‌ به‌ مقیاس‌ نقاشی‌ «دیوید» اعتبار دارد.
تفاوت‌ واقعی‌ در اینجاست‌ كه‌اثر «دومیه‌» با هدف‌ تبلیغ‌ مردم‌ كشیده‌ شده‌ است‌. این‌ صفت‌ جامع‌ترین‌ و دموكراتیك‌ترین‌ شكل‌ هنرهای‌ تجسمی‌ در جوامع‌ كنونی‌ است‌.
دوم‌ اینكه‌، كاریكاتور راهش‌ را در بین‌ مجامع‌ هنری‌ زمان‌ خود باز می‌كند، خواه‌ این‌ مجامع‌ واقع‌گرا یا پیرو هر سبك‌ و شیوه‌ دیگری‌ باشند. كاریكاتور تنها از عناصر «اغراق‌ موضوع‌ از شكل‌ اصلی‌» و «مبالغه‌ و بزرگنمایی‌» استفاده‌ نمی‌كند بلكه‌ از كلیه‌ تضادها و عدم‌ تجانس‌ها نیز بهره‌ می‌گیرد. هیچ‌ الزامی‌ ندارد كه‌ صرفا خود را مقید به‌ اصول‌ و قواعد خشك‌ بداند بلكه‌ آزاد از هر نوع‌ قید و بند هنری‌ است‌. رسالت‌ هنر كاریكاتور بیان‌ موضوع‌ به‌ شكلی‌ است‌ كه‌ در دسترس‌ تعداد زیادی‌ از مردم‌ قرار گیرد. در حقیقت‌، در كاریكاتور، بیش‌ از هر نوع‌ هنر تجسمی‌ دیگری‌ هنرمند موظف‌ به‌ بیان‌ موضوع‌ است‌. ظاهر افراد مثلا اینكه‌ بینی‌ كسی‌ بیش‌ از اندازه‌ بزرگ‌ است‌، یك‌ ایده‌ الهام‌بخش‌ اخلاقی‌ یا چیزی‌ بین‌ این‌ دو حد ممكن‌ است‌ موضوع‌ كاریكاتور را به‌ خود اختصاص‌ دهد.
عامل‌ خنده‌ و شوخی‌ با استفاده‌ از تصاویر مضحك‌ و اغراق‌آمیز تنها یكی‌ از سلاح‌های‌ متعددی‌ است‌ كه‌ كاریكاتوریست‌ بدان‌ مجهز است‌. وی‌ با استفاده‌ از كنایه‌ و تمثیل‌ بخوبی‌ قادر به‌ در هم‌ آمیختن‌ عناصر متضاد و نامتجانس‌ در كار خود است‌. در این‌ معنی‌ (كنایه‌ و تمثیل‌ به‌ عنوان‌ یك‌ وسیله‌ ارتباط‌ جمعی) از كاریكاتوریست‌ به‌ عنوان‌ وارث‌ بلافصل‌ هنرمندان‌ بزرگ‌ مذهبی‌ و مردمی‌ قرون‌ وسطی‌ می‌توان‌ نام‌ برد. این‌ هنرمندان‌ در زمانی‌ به‌ سر می‌برند كه‌ فرضیه‌ گونه‌ها كه‌ در آن‌ تاریخ‌ مصور در بالا و تصاویر اشیای‌ بی‌ جان‌ در پایین‌ترین‌ درجه‌ قرار داشت‌، هنوز به‌ وجود نیامده‌ بود و هیچ‌ نوع‌ سلسله‌ مراتبی‌ در نمایش‌ یا موضوعات‌ مورد بحث‌ وجود نداشت‌. همان‌ گونه‌ كه‌ امروزه‌ در كاریكاتورها مشاهده‌ می‌شود، افرادی‌ از طبقه‌ پایین‌ جامعه‌ و افراد والامقام‌ طبقه‌ بالا در كنار هم‌ دیده‌ می‌شوند.
كاریكاتور را می‌توان‌ یكی‌ از جزیی‌ترین‌ اشكال‌ هنری‌ با مضمونی‌ شاد و فارغ‌ از مسئولیت‌ دانست‌. بسیاری‌ از كاریكاتوریست‌ها هدف‌ خود را بر این‌ اساس‌ قرار می‌دهند كه‌ لحظه‌یی‌ توجه‌ ما را به‌ خود جلب‌ كرده‌، موجب‌ تسكین‌ و كاهش‌ فشارهای‌ زندگی‌ روزمره‌ ما بشود كه‌ در این‌ مورد كاملا محقند. از طرف‌ دیگر بزرگترین‌ اثر كاریكاتور اساسا به‌ دلیل‌ برخوردار بودن‌ از محتوای‌ طنز اخلاقی‌ با اشاره‌ به‌ ماهیت‌ انسان‌ تا طبیعت‌ افراد متفاوت‌، به‌ اصول‌ بنیادی‌ قرون‌ وسطای‌ خود بر می‌گردد. اگر به‌ كاریكاتوری‌ با این‌ قوت‌ و تعالی‌ بخندیم‌ یعنی‌ همان‌ چیزی‌ كه‌ منظور نظر هنرمند بوده‌ است‌ بدین‌ ترتیب‌، صدای‌ خنده‌ ما بیانگر تزكیه‌ واقعی‌ و شست‌وشوی‌ اخلاقی‌ است‌.
منبع : روزنامه اعتماد