پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا


جستاری در نظریه های ادبی از یونان تا ایران


جستاری در نظریه های ادبی از یونان تا ایران
اختلاف اساسی ارسطو با افلاطون در این بود که او برخلاف افلاطون ارزش اخلاقی شعر را از ارزش زیبایی شناختی آن جدا می کرد و شعر را به منزله امری زیبا مورد تحقیق و تحلیل قرار می داد.ارسطو برعکس افلاطون، غایت شعر را فایده مندی اخلاقی آن نمی دانست، بلکه غایت شعر را خوشایندی آن می دانست. از دیدگاه ارسطو شعر محصول دو علت طبیعی است؛ علت نخست غریزه تقلید و دیگری علاقه انسان به وزن و ریتم. ارسطو در این رساله به تفصیل درباره تراژدی، کمدی و صناعات شعر بحث می کند.نکته بسیار مهم در رساله فن شعر ارسطو این است که او در این رساله در باب کتابی خاص یا شاعری خاص سخن نمی گوید.
یعنی یک اثر یا مجموعه یی از آثار یک شاعر را موضوع بحث و نقد قرار نمی دهد، بلکه هر جا در باب نویسنده یا کتابی سخن می گوید به قول استاد زرین کوب بر وجه استرداد یا از طریق استشهاد است و در حقیقت آنچه از شعر منظور نظر و مورد توجه او است انواع و کلیات است نه افراد و جزئیات. از این رو می توان آرای ارسطو در زمینه شعر و ادبیات را نخستین «نظریه ادبی» منسجم به شمار آورد.
گستردگی حوزه بحث و قدرت تحلیل و استدلال ارسطو آنچنان است که تا قرن ها بعد هیچ فیلسوف یا ادیبی نتوانست چیزی بر آن بیفزاید بلکه آنها فقط به شرح و توضیح نظریات ارسطو در باب شعر و بوطیقا اکتفا می کردند. از این رو می توان تاریخ نقد ادبی و نظریه پردازی ادبی در غرب را تا دوره جدید که با رنسانس و عصر روشنگری آغاز می شود، شرح و تفسیر یا حداکثر نقد جزیی «آرای ارسطو» به حساب آورد.مطالعه آثار نوکلاسیک هایی چون «کاستل وترو»ی ایتالیایی (قرن شانزدهم) درباره هنر شاعری، و «دوبینیاک» منتقد فرانسوی درباره آیین تئاتر (در قرن هفدهم)، و «کرنی» نمایشنامه نویس فرانسوی (قرن هفدهم) و «جان درایدن» نمایشنامه نویس و منتقد انگلیسی (قرن هفدهم) درباره اصول درام، زمان و مکان نمایشنامه و... همه و همه نشان می دهند که مساله اصلی منتقدان و نظریه پردازان ادبی دوره نوکلاسیسیسم در غرب همچنان پاسخ گفتن به سوالاتی بود که ارسطو طرح کرده و خود بدان ها پاسخ داده بود. این موضوع علاوه بر نشان دادن اهمیت نظریات ارسطو درباره شعر و ادبیات خط سیر فکری جهان غرب را پس از بیدار شدن از خواب هزارساله قرون وسطی نشان می دهد؛ حرکتی که توسط توماس آکویناس (قرن سیزدهم میلادی) از طریق پیوند دادن اندیشه های ارسطو به تفکر و کلام مسیحی آغاز شد و چهار قرن بعد، از طریق دکارت تداوم یافت و تا به امروز نیز ادامه دارد.
مروری بر آثار نخستین شاعران، نویسندگان و منتقدان نوکلاسیک ردپای فلسفه دکارت را به صورت گرایش به خرد و خردپژوهی و تبیین عقلانی هنر، در آنها آشکار می کند. با انتشار کتاب اصول نیوتن در اواخر قرن هفدهم موج خردگرایی در اروپا بیش از پیش فراگیر شد و بر ادبیات و هنر تاثیر آشکاری به جا گذاشت که نمونه های آن را می توان در آثار درایدن، پوپ و راسین مشاهده کرد. روح حاکم بر دوره نوکلاسیسیسم در فشرده ترین بیان بازگشت به دوران باشکوه گذشته، به عصر هومر و سوفوکل و احیای اندیشه های ارسطویی بود.
ترجه ایتالیایی بوطیقای ارسطو در سال ۱۵۴۹ موجی از مباحث نظری درباره شعر و ادبیات به راه انداخت و چندین اثر معتبر در این زمینه به رشته تحریر درآمد.۱عصر نوکلاسیسیسم با آثار منتقدان و نظریه پردازانی چون ویکو، دیدرو و لسینگ در اواسط قرن هجدهم به اوج خود رسید و از آن پس با انتقاداتی که عمدتاً توسط همین سه تن بر برخی از اصول اساسی مکتب نوکلاسیک وارد شده بود، زمینه برای آغاز عصری دیگر در ادبیات مغرب زمین فراهم شد. عصری که هردر، گوته، کانت، شیلر، شوپنهاور و سرانجام هگل پرآوازه ترین و تاثیرگذارترین چهره های آن بودند. این عصر که از آن به عنوان عصر رمانتیک نام برده می شود از پربارترین دوره های ادبی در جهان غرب است. به تعبیر رنه ولک «به دو معنای متفاوت می توان به نهضت رمانتیکی در نقد اشاره کرد؛ به معنای متوسع آن، این نهضت عبارت است از شورش بر ضد نوکلاسیسیسم، یعنی طرد سنت لاتینی و اتخاذ نظری درباره شعر که بر بیان و القای هیجان و عاطفه متمرکز است... به معنایی محدودتر می توان از نقدی رمانتیکی سخن گفت که ناظر بر استقرار نگرشی دیالکتیکی و نمادین درباره شعر است.
خاستگاه آن قیاس سازمند هردر و گوته است ولی از آن فراتر می رود و به شعر به منزله وحدت اضداد و مجموعه یی از نمادها می رسد.»۲
رمانتیسسیسم واکنشی بود در برابر سویه های منفی تمدن جدید که باعث جدایی انسان از طبیعت و خرد از احساس شد. از این رو رمانتیک ها معتقد بودند که هنر باید شکاف میان انسان و طبیعت و خرد و احساس را پر کند. به عقیده شیلر؛ «هنر جراحات تمدن را التیام می بخشد و ورطه میان آدمی و طبیعت و میان عقل و حواس او را از بین می برد. هنر دیگرباره آدمی را کامل عیار می کند و او را با دنیا و با خودش آشتی می دهد.» دوره رمانتیک دوره احیا و اوج گیری ایده آلیسم در تفکر و فلسفه غرب است و از کانت و هگل به عنوان عصاره های تفکر این دوره می توان نام برد. اگرچه هیچ یک از این دو منتقد و نظریه پرداز ادبی به معنای اخص آن نبودند و دلمشغولی اصلی آنها فلسفه بود، با این حال تاثیر عمیق و دوران ساز آنها را بر ادیبان و منتقدان هم عصرشان نمی توان نادیده گرفت.
کانت با ارائه تعریف جدیدی از واقعیت و تخیل (عین و ذهن)، عینیت واقعیت عینی را از اعتبار انداخت. کانت بر این عقیده بود که ادراک ما از جهان واقعی عبارت است از تصاویر ذهنی ما از جهان واقعی و از آنجا که هیچ دلیلی وجود ندارد که ثابت کند تصاویر ذهنی ما بر واقعیت (شیء) عیناً منطبق و با آن یکی است، بنابراین آنچه می بینیم و ادراک می کنیم چیزی است که خود ما آن را خلق کرده ایم. تاکید کانت بر نقش خلاقه ذهن از جمله مباحثی بود که به تقویت دیدگاه رمانتیک کمک کرد. کانت همچنین به «زیبایی» به عنوان امری فی نفسه می نگریست و به سودمندی و فایده در امر زیبا نظر نداشت. به بیان دیگر برای او اهمیتی نداشت که آیا شیء زیبا (امر زیبا) مفید به فایده هست یا نیست یا آیا اخلاقاً پذیرفتنی هست یا نیست. گوته و شیلر از جمله کسانی بودند که بی درنگ این بحث کانت را به عنوان توجیهی برای بی مقدار کردن ارزش اخلاقی ادبیات پذیرفتند.۳
هگل با ترکیب و جمع بندی خلاقانه نظریات کانت، شیلر، شلینگ و زولگر درباره هنر و افزودن دیدگاه های خود بر آنها، نظام زیبایی شناسی کامل و جامعی را عرضه کرد که اگرچه بسیاری از جزئیات آن توسط متفکران بعدی کنار گذاشته شد، اما ایده های اصلی آن، تاثیر عمیقی بر نسل های بعدی بر جای گذاشت تا جایی که نظریات کسانی چون مارکس، انگلس، بلینسکی، لوکاچ و گلدمن در باب زیبایی شناسی را می توان ادامه نظام زیبایی شناسی هگل با برداشتی کاملاً متفاوت دانست. یکی از مهمترین گفته های هگل درباره هنر این است که؛ «هنر امر حسی را روحی و امر روحی را حسی می کند.» به عقیده هگل هنرمند باید به «امر کلی» فردیت ببخشد، امر عام را خاص کند و تصور و شکل را به وحدت برساند. به عقیده او اثر هنری کلیتی یکپارچه است که تمامی اجزای آن به وحدتی ارگانیک رسیده است. نظرات هگل درباره زیبایی شناسی و هنر، جزیی از نظام فلسفی اوست.
هستی شناسی هگل مبتنی بر این باور است که جهان هستی، کلیتی منسجم و معنادار است و درک واقعیت تنها هنگامی میسر است که آن را به صورت یک کل منسجم و کلیت معنادار که همواره در جریان شدن است به صورت دیالکتیکی مورد مطالعه قرار دهیم.۴
حافظ موسوی
پی نوشت ها
۱- رجوع شود به نظریه ادبی از افلاطون تا بارت، ریچارد هارلند، ترجمه علی معصومی، شاپور جورکش، نشر چشمه، چاپ اول ۱۳۸۲، ص ۶۹.
۲- تاریخ نقد جدید، رنه ولک، ترجمه سعید ارباب شیرانی، انتشارات نیلوفر، چاپ اول پاییز ۱۳۷۴، جلد دوم، ص ۱۰.
۳- نظریه ادبی، از افلاطون تابارت، ریچارد هارلند، ص ۱۰۲.
۴- رجوع شود به مقاله روش های تجربی و دیالکتیکی در جامعه شناسی ادبیات، نوشته پیر و.زیما، ترجمه محمدجعفر پوینده در جامعه شناسی ادبیات، ص ۱۴۰.
منبع : روزنامه اعتماد