شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


ای برادر، کجایی؟


ای برادر، کجایی؟
تکلیف از همین اول کار روشن است؛ داریم درباره «برادران کوئن» حرف می زنیم و همین که نام کوچک شان را کنار می زنیم و از برادری آنها مایه می گذاریم، نشانه این است که با یک «کوئن» طرف نیستیم، با دو آدم عجیب و غریب طرفیم که قریحه بی نظیری دارند و استعداد والایشان در فیلمسازی، بی شک، مایه رشک دیگران است.
اما این دو آدم عجیب و غریب، علاوه بر این که فیلم های بی نظیری می سازند، خوب بلدند که دیگران غو به خصوص مصاحبه گرانف را دست خالی و چه بسا تشنه لب برگردانند و در عین حرف زدن و پرگویی ها، چیزی نگویند و به ریش مصاحبه گر محترم بخندند.
بیست سال پیش، «دیوید هندل من» نویسنده مجله رولینگ استونز تصمیم گرفت سر از کار این اعجوبه ها درآورد و برای همین رفت تا ببیند آنها «بزرگ کردن آریزونا» را چه جوری با هم می نویسند. هندل من در گزارشش که ۲۱ مه ۱۹۸۷ چاپ شد آورده بود که وظیفه «ایتن» برادر کوچک تر دودکردن سیگار و تایپ ایده هایی بود که به ذهن شان می رسید و «جوئل» وظیفه خطیر راه رفتن و دودکردن سیگار را به عهده داشت.
نظر شما چیست؟ فکر می کنید فیلمنامه یی که این طوری نوشته می شود چه چیزی از آب درمی آید؟ نیازی به فکرکردن نیست. می شود «تقاطع میلر»، می شود «بارتن فینک»، می شود «فارگو» و همین طور پیش بیایید تا به «ای برادر، کجایی؟» برسید.
آدم های زیادی هستند که مثل آنها راه می روند و دود می کنند و تایپ کردن را هم بلدند، ولی از قریحه برادران کوئن، عملاً، بی بهره اند و رمز پیروزی آنها همین است. کوئن ها وانمود می کنند که راه آنها همان مسیری است که پیش پای دیگران هم گذاشته شده، ولی معلوم نیست چرا، درنهایت، مقصد نهایی آنها با دیگران فرق دارد.
نمونه که زیاد است البته غمثلاً همان فیلم هایی که چند خط بالاتر آمدف ولی همین فیلمنامه «مردی که آن جا نبود» و طبعاً فیلمش را در نظر بگیرید، تا این تفاوت چشمگیر را ببینید.
برادران کوئن، مردی که آن جا نبود را بعد از «ای برادر، کجایی؟» ساختند و خب، صف عشاق سینه چاک آن کمدی هوش ربا، چشم به راه فیلمی بودند به شیرینی و تحرک اقتباس آنها از حماسه هومر، اما در کمال حیرت، مردی که آن جا نبود ساخته شد که عملاً ادای دینی است به «فیلم نوآر»های کلاسیک امریکایی و «جیمز کین» رمان نویس که بعضی از بهترین های تاریخ سینما غغرامت مضاعف و پستچی همیشه دوبار زنگ می زندف مدیون داستان های او است.
با این همه تفاوت عمده کار کوئن ها با کلاسیک سازها، در ضرباهنگی بود که انتخاب کردند. مردی که آن جا نبود، ضرباهنگ به نسبت کندی دارد و البته وقتی قرار است همه داستان را «اد کرین» تعریف کند که ظاهراً آدم پرحرفی نیست، کاملاً روشن و طبیعی به نظر می رسد. مساله این است که کوئن ها، داستان را طوری پیش می برند که شخصیت اصلی می خواهد، و ترجیح می دهند در کار آدمی غادف که به تنهایی خودش خو گرفته، دخالت نکنند.
بنابراین، آرایشگر کم حرف، جزئیات را از دید خودش توضیح می دهد و البته طوری حرف می زند که نمی شود به آسانی درباره اش تصمیم گرفت و درباره دوست داشتن، یا نداشتنش تصمیم گرفت.
نکته مهم دیگری که در مردی که آن جا نبود به چشم می آید، تخیل برانگیخته یی است که لحظه یی آرام نمی گیرد و مدام پیش می رود. احتمالاً علاوه بر رفتارهای غریب اد، حرف های غریب ترش هم به مذاق خواننده غتماشاگرف خوش می آید و از این که می بیند ظاهر چیزها برای او اهمیتی ندارد و می خواهد عمق آن چیزها را کشف کند، ذوق می کند.
همین است که اد، در صحنه های پایانی فیلمنامه می گوید «یه چیز مضحک درباره اعدام شدن وجود داره، این که می دونی چه روزی قراره بمیری... شبیه اینه که از یه هزارتو دور بشی. وقتی که تو هزارتو هستی، بخوای نخوای، توش پیش می ری، اون جایی که فکر می کنی باید بپیچی، می پیچی، با بن بست مواجه می شی، پشت سرهم یه چیزی پیش می آد... ولی وقتی یه کم ازش دور می شی، می بینی که همه اون پیچ وخما، زندگی تو شکل می دن... وقتی همه شو به صورت یه کل می بینی، احساس آرامش می کنی...» برای سردرآوردن از رمز و راز این آرایشگر فیلسوف مسلک عجله ندارید؟
محسن آزرم
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید