سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

نفس انسانی و پرورش آن


نفس انسانی و پرورش آن
از موضوعات مهم در هر کاری توجه به ارزش و فلسفه آن کار قبل از عمل به آن می باشد.اگر انسان در ابتدا و قبل از انجام کار به ارزش و اهیمت آن توجه کند حداکثر تلاش ممکن برای رسیدن به آن را انجام می دهد، چون نتیجه ی آن برایش ارزشمند است.و در غیر این صورت کار برایش سخت و طاقت فرساست.به طور مثال جان که بزرگترین سرمایه انسان است . انسانی که قبلاً ارزش جهاد را درک کرده باشد سختی ها در این راه برایش آسان شده و با لذت بیشتری آن را انجام می دهد. همان طور که در هشت سال دفاع مقدس شاهد آن بودیم که رزمندگان اسلام مشتاقانه برای دفاع از مرز و بوم کشورمان جان خویش را فدا نمودند.مثال مقابل آن این است که وقتی ما در مسجدی برای نزدیک تر شدن به خدا معتکف می شویم؛ تا نفهیم که عبادات و دعاها چه نتایجی دارد این کار را به درستی انجام نخواهیم داد.
انسان در عبادت ها،مسائل علمی،عقیدتی، اخلاقی و ...باید به نکته ای مهم توجه کند و آن ساختن نفس است.نتیجه ی مهم این اعمال این است که نفس به خوبی پرورش یافته باشد. نفسی که از خداست برای رسین به او در تکاپو است.تمام تلاش ها برای این است که باید نفس انسانی پرورش یابد. زیرا که این نفس است که در نزد خدا ماندگار است نه جسم آدمی، ثروت مادی و ...
در سوره ی شمس می خوانیم که :
«وَنَفسٍ و ما سَوّیها» «فاَلهَما فُجوُرَها و تَقویها» «قد اَفلَحَ من زَکیّها» «وَقَد خابَ من دَسّیها» قسم به نفس انسانی و آن که او را آفرید و به او خیر و شر را الهام کرد.پس هر کسی که نفس خود را از گناه پاک سازد به یقین که رستگار خواهد بود و آن کس که نفسش را به کفر و گناه آلوده سازد زیانکار خواهد بود.
در سوره ی مائده می خوانیم که:«یا اَیّهَا الذینَ آمنوا علیکم انفسکم» ای مومنان نفس خود را حفظ بدارید(از گناه و آلودگی ها) و اگر همه ی عالم گمراه شوند شما به راه باشید و زیانی از کفر آن ها به شما نمی رسد و بازگشت همه به سوی خداست.
تمام برنامه های قرآن و پیامبر اعظم روی این جملات است.خدا با آفرینش نفس انسان به او خیر و شر الهام کرد. هرکسی که خیر را از شر تشخیص داده و راه آن را پیش رود رستگار و اگر نفس خویش را به گناه آلوده سازد زیانکار است.
توجه مخصوص پروردگار به نفس انسانی تا آن جاست که به آن قسم می خورد(سوره ی شمس). در سوره ی مائده می خوانیم که مراقب نفستان باشید. این نفس چیست و چرا باید از آن مراقبت کند؟
انسان خلیفته الله است. خدا بهترین روح را در جسم انسان دمیده است . همین است که او را اشرف المخلوقات می خواند.اوست که در زمین به مقامی می رسد که حتی فرشتگان مقرب الهی به آن نرسیده اند؟
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند ببین که تا حد است مکان آدمیت
حال انسانی که روح خداوندی در اوست چه وظیفه ای دارد؟می بایست نفس خود را به کارهای پوچ و بیهوده مشغول دارد و خداوندی را که از روح خودش در او دمیده آزرده سازد و یا اینکه با پرورش نفس خود آن را متعالی سازد؟
در این دنیای مادی ما درصدد خودسازی هستیم و می خواهیم که از خود چیزی بسازیم و در خود تولید انسانیت کنیم.حتی ۱ ثانیه از عمر ما مهم است و نباید هدر رود. زندگی ما همانند دوربین فیلمبرداری است که وقتی شروع به فیلمبرداری کند همه ی حالات_چه خوبی ها و چه بدی ها_ را ضبط می کند.ما هر حرکتی که می کنیم برای خود شکلی درست می کنیم و این شکل از عمل ما درست می شود. در روایات می خوانیم که در برزخ برخی انسان ها صور حیوانی دارند و در آخرت هم بدین شکل محشور می شوند. وقتی که انسان به انسانیت خود توجه نداشته باشد و به امیال پست حیوانی تن دهد به شکل آن ها در آخرت محشور میشود.
خداوند ماده ی اولیه و بذر نفس را در وجود ما نهاد و ما چون باغبانی هستیم که بادی آن را بپرورانیم.اگر باغبان با سلیقه ای باشیم خوب ان را پرورش می دهیم و در غیر این صورت آن را بدتر می کند.آن وقت است که دسیسه به وجود می آید( وَقَد خابَ من دَسّیها )یعنی انسان خودش را گول می زند؛ چون نفس حقیقتاً خدا طلب است و آن نفسی که فریادش الله الله است انسان آ ن را با امور دنیوی خفه می کند.به طور مثال مادری که کودکش گریه می کند می بایست گوش خود را بگیرد و یا صدای تلویزیون را زیاد کند تا صدای کودک را نشود و یا اینکه به صدا و فریاد کودک پاسخ دهد؟ نفس انسان هم همین طور است.
انسان هر وقت که با خودش خلوت کند و از امور دنیوی فارغ شوذ خدا را می یابد.در خلوت می شود فساد نفس را درک کرد،بنای کج زندگی را درک کرد و ...اگر هفته ای حتی به مدت یک ساعت با خدای خویش خلوت کنیم نفس خود را پرورش داده ایم.
منظور از عبادات نماز، روزه و ... هم همین است.همه ی این ها برای این است که انسان نفس خویش را رشد دهد و به اصطلاح تزکیه ی دهد.چون نفس انسان خدایی است و نامحدود است با امور دنیوی(هر چند به مقدار زیاد) نمی توان به خواسته های آن پاسخ داد. وقتی که ما عبادت می کنیم آرامش خاصی ما را فرا می گیرد.روح ما از خداست و تنها با رسیدن به او آرام می شود. زیرا نامحدود را فقط نامحدود درک می کند.به همین خاطر است که در قرآن می خوانیم:«الا به ذکر اللهِ تطمئن القلوب»
انسان تشنه فقط با آب یا نوشیدنی تشنگی اش برطرف می شود.انسان تشنه را نمی شود با طلا و نقره سیراب نمود، زیرا که مورد آرامش او نیست.نقل است که بهلول با هارون دیدار کرد و او مملکت خویش را به رخش کشید.بهلول گفت مگر حکومت و مملکت داری چه فایده ای دارد؟ هارون جواب داد قدرت می آورد و من قدرتمندم.بهلول گفت اگر تشنه باشی و هرگز آبی برای خوردن پیدا نکنی حاضری نصف حکومتت را بدهی تا یک لیوان آب بدست می آوری تا زنده بمانی؟ هارون گفت که بله حاضرم.دوباره بهلول گفت: اگر سخت بیمار شدی و طبیبی را نیافتی و به حال مرگ افتادی آیا حاضری یک آن نصف دیگر را بدهی تا از مرگ نجات یابی؟ هارون گفت به خدا قسم که حاضرم.آن وقت بود که بهلول جواب داد مملکتی که به یک لیوان آب و یک طبیب بند باشد اصلاً ارزشمند نیست و قدرت نمی آورد.آری همین است اگر نفس انسان پایبند امور دنیوی شود و از خدا غافل بماند اصلاً برای او ارزشی ندارد.
حال باید چگونه نفس را تزکیه داد:
تزکیه نفس با دین و دین داری محقق می شود و خود دین دارای سه محور است:
۱)اعتقادات: که همان عقیده ی صحیح به خدا، پیامبران خدا، امامان و ... است. این عقیده باید همراه با یقین باشد، در غیر این صورت عقیده ای نا به جاست.
۲)عمل به اعتقادات:اعتقادات خود را باید عملاً نشان دهیم. عمل به اعتقادات از دریچه ی احکام (۱۰ فروع دین) صورت می گیرد.اگر ما اعتقادات خود را عملی نکنین این اعتقادات برای ما پوچ و بی فایده است.
۳)اخلاقیات : که مهمترین محور دین است.
متاسفانه در جامعه ی امروزی ما اخلاقیات کمرنگ تر شده است.به عنوان مثال به جای سلام گهگاه می گوییم خسته نباشید و یا سام علیکم. در دین اسلام قانون برخورد مومن با مومن برقرا است وآن گفتن سلام (که از نام های پروردگار است)می باشد.کسی که به دیگری سلام می کند به او می فهماند که از طرف من به میمنت نام پروردگار تو در امان هستی و جواب دهنده با گفتن سلام علیکم و رحمت الله علاوه بر این رحمت خدا را برای سلام کننده طلبیت دارد.اگر فقط به مفهوم سلام توجه شود دیگر این همه دزدی ها، خیانت ها و ... در جامعه اتفاق نمی افتد و نفس انسان در جای پاک راحتر تزکیه می شود.
آری این دین است که با آن نفس را رشد داده، به خدا نزدیک کرده و به منزل نهایی اش می رسانیم.
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو دد معلولم و انسانم آرزوست
گفتم که یافت می نشود گشته ایم ما گفت آن چه یافت می نشود آنم آرزوست
ناصر آسیابانی