شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا
دریا مادر برف است
ابراهیم گلستان از آن آدمهایی است که براحتی می توان از او بیزار بود. استعداد او در دشمن تراشی حرف ندارد. خیلی ها ممکن است خیلی چیزها در اهمیت او بدانند و بگویند اما همچنان از او بیزار باشند. او نمونهیی عالی است برای نشان دادن اینکه در میان ما جماعت استعداد و پیشگامی و خلاقیت و قدرت ادبی و هنری و دلسوزی به حال وطن و دستگیری تازه به گودآمدگان و خلاصه کلی چیزهای با اهمیت که برای رسیدن به هر یک از آنها باید عمر عزیز سوخت و تجربه اندوخت. ارزش ندارد اگر در گروه و دسته و باندی نباشی و آیین های لژهای مختلف را برنتابی و اهل کرنش و کوتاه آمدن و کوتاه کردن زبان از نقد و قدح ایشان نباشی. گلستان با همه گنجی که هست پشت حجاب زبان تلخ و گزنده اش پنهان مانده است. این است که رابطه با او از سویی مشتاقانه است و از سویی همراه با آزردگی و خشم و نفرت.
او شلاق است بر تن دروغ خورده و ناراست ما. میگوید من دوستدار صراحتم. دروغ نمیگویم. و دروغی که میدانیم بدون وزیدن آن در آسمان فرهنگ روزمره ما نفس مان تنگ میشود. ما از بازار عطرفروشان که میگذریم نفس کم میآوریم و بی هوش میشویم. هوش ما در دروغ گفتن است. حال آنکه اس و اساس فرهنگ ما بر راستی است. و نمی دانیم. یا بسیار کم می دانیم. بسیار کم.
بنویسم؟ «مد و مه» در دسترس بسیاری تان هست. باید آن را خواند و دید که بر ما چه رفته است بر ما چه می رود که سخن چهل سال پیش او هنوز تازه است و معتبر. هنوز از این زخم خون می رود و آن را سر باز ایستادن نیست.
باشد می نویسم. فشرده و سخت کوتاه. تا مزهیی باشد از اصل. تا حرفم بی حجت نباشد.
نفرت؟ چرا نفرت؟ تلخی بس است. نفرت که چیزی نیست. نفرت را آسان می توان رد کرد. آسان میتوان بخشید آسان می توان بخشود اما نمیتوان فراموش کرد.... اما وقتی که روح تلخ می شود تلخ می ماند. تلخی انگ است داغ است ... تلخی تصویرهای تلخ می سازد تصویر روی شیشه مات تو وارونه کوچکتر از واقعیت.
اینجا هوای مه آلود و بوی مد با خواب ، خواب قدیم خسته بیخون عجین شده است. هذیان و دغدغه جای تصور و اندیشه را گرفته است این فکر نیست کابوس است این کار نیست تلاطم بیماری است ما را میان لذت محروم کرده اند. ما در میان جفتک و قیقاج رفتیم زیر چرخ.
در روی این مرداب حالا نوبت به لخته های لجن میرسد گلهای قارچ، گلهای نیلوفر، گلهای بیریشه گلهای سم... اکنون دیگر دور دور خالا و محض لجن شده است... کاش می شد دوباره می گفتیم کل اش باطل سر از سر. روز از نو روزی از نو.
اما تنها می توان کنار پنجره رفت و شط پیر ساکت را دید هر چند امشب شط را هم از پنجره نمی بینم.
شط نمیمیرد تا آن زمان که روی دامنه کوه برف می بارد شط جاری است و رسوبات تلخ با رویه های بدبو را در خود نگه نمی دارد تحویل می دهد به وسعت طاهر کننده دریا. دریا که مادر برف است.
من چشم دارم می بینم که روز میگذرد و حصه ام از روزگار را حد حقیر محیط ام تعیین می کند. من از شکاف این حقارت مستولی بعد زمانی بودن را می بینم و می جوشم. حالا تو هی بگو که تحول یواش پیش خواهد رفت و کار خود یواش خواهد کرد مختار است اما عمر من یواش طی نخواهد شد من می خواهم همراه آن باشم من حق دارم همراه آن باشم.
شب؟ شب یعنی چه؟ ... شمع را روشن کردن کاری است و آفتاب زدن یک اتفاق نجومی. شمع روشن کن و باز شمع روشن کن. بس کن از این نشستن و گفتن که صبح می آید. من حس می کنم که وقت ندارم.
من خود را نگاه خواهم داشت. من از بس که روی لجنزار دیدم حباب عفن ترکید دارم دیوانه می شوم. من باید عقلم را نگاه دارم، عقلم را که از تن و شرف و عشق من مجزا نیست. مد و مه روزن ۱۳۴۸
● شناسنامه
ابراهیم گلستان، داستان نویس و فیلمساز متولد ۱۳۰۱ در شیراز.آثار مکتوب وی از سبکی خاص و منحصر به فرد برخوردار است. بسیاری سبک نویسندگی وی را تاثیر پذیرفته از داستانهای کوتاه همینگوی میدانند.در ۱۳۲۶ اولین مجموعه داستان خود را با نام «به دزدی رفته ها» منتشر کرد.در دهه ۲۰ به عضویت حزب توده درآمد.پس از کنارهگیری از حزب توده به فیلمسازی پرداخت. با شروع به کار برای کنسرسیوم نفت تعداد زیادی فیلم مستند ساخت که آثار برجسته و به نوعی آغازگر مستندسازی در سینمای ایران به حساب میآیند.از جمله میتوان به «آتش» و «موج، مرجان و خارا» اشاره کرد.همچنین فیلم «این خانه سیاه است» به کارگردانی «فروغ فرخزاد» با تلاش و تهیه کنندگی وی ساخته شد.وی ۲ فیلم داستانی به نامهای «خشت و آینه» ۱۳۴۴ و «اسرار گنج دره جنی»۱۳۵۰ را نیز ساخته است.پسر وی «کاوه گلستان» عکاس BBC در سال ۲۰۰۳ در عراق کشته شد.دختر گلستان «لیلی» نیز در ایران به عنوان نویسنده فعالیت میکند. گلستان از سال ۱۹۷۵ در ساسکس انگلیس زندگی میکند.از داستانهای وی میتوان به مجموعه داستانهای «شکار سایه»، «جوی و دیوار و تشنه»، «مد و مه» و داستان نسبتا کوتاه «خروس» اشاره کرد. در سال ۲۰۰۵ کتابی به عنوان «نوشتن با دوربین» منتشر شد که دربرگیرنده ۴ جلسه گفت و گوی پرویز جاهد منتقد سینما با گلستان راجع به سالهای فعالیت وی در ایران است.
منبع : روزنامه اعتماد
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران مجلس شورای اسلامی مجلس حجاب دولت دولت سیزدهم رئیسی رئیس جمهور سیدابراهیم رئیسی گشت ارشاد توماج صالحی جمهوری اسلامی ایران
تهران قتل شهرداری تهران سیل هواشناسی پلیس کنکور وزارت بهداشت بیمارستان سلامت زنان سازمان سنجش
قیمت دلار خودرو قیمت خودرو بازار خودرو دلار بانک مرکزی قیمت طلا سایپا مسکن ارز ایران خودرو تورم
سینمای ایران سینما سریال تلویزیون سریال پایتخت قرآن کریم موسیقی رهبر انقلاب فیلم ترانه علیدوستی مهران مدیری کتاب
کنکور ۱۴۰۳ اینترنت عبدالرسول پورعباس
اسرائیل رژیم صهیونیستی آمریکا فلسطین غزه جنگ غزه روسیه چین حماس اوکراین ترکیه ایالات متحده آمریکا
فوتبال پرسپولیس استقلال جام حذفی آلومینیوم اراک فوتسال بازی تیم ملی فوتسال ایران تراکتور باشگاه پرسپولیس بارسلونا سپاهان
هوش مصنوعی نخبگان سامسونگ مدیران خودرو اپل فناوری آیفون ناسا بنیاد ملی نخبگان ربات رونمایی
سازمان غذا و دارو کاهش وزن روانشناسی بارداری مالاریا افسردگی آلزایمر