جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


دنیای خالق «پدرخوانده»


دنیای خالق «پدرخوانده»
●ماریو پوزو (۱۵ اكتبر ۱۹۲۰-۲ جولای ۱۹۹۹)
پوزو در خانواده ای مهاجر از سیسیل در محله «هلز كیچن» منهتن نیویورك به دنیا آمد. هنگام جنگ جهانی دوم در نیروی هوایی آمریكا در آسیا و آلمان خدمت كرد و سپس در دانشكده علوم اجتماعی نیو اسكول نیویورك و دانشگاه كلمبیا به تحصیل پرداخت. او نویسنده چندین كتاب است كه شناخته شده ترین آن ها رمان پدرخوانده می باشد. وی همچنین نویسنده ده فیلمنامه می باشد. ازجمله سوپرمن ۱ و سوپرمن ۲. او برای هر دو فیلمنامه پدرخوانده ۱ و ۲ برنده جایزه اسكار شد. ماریو پوزو در سال ۱۹۹۹ درگذشت و آخرین رمانش، امرتا (Omerta)، را باقی گذاشت.
●●●
فیلم «پدر خوانده» را بسیاری دیده اند. این فیلم سه قسمتی برای من نیز، چون دیگران، جالب بود. نوعی علاقه به مفهومی كه فیلم سعی در بیانش داشت و به شخصیت دان ویتو كورلئونه(۱) و دان مایكل كورلئونه(۲) احساس می كردم. می دانستم كه فیلم بر اساس كتابی به همین نام، نوشته ماریو پوزو(۳)، آمریكایی سیسیلی الاصل، نوشته شده.
زمان گذشت. سال ها بعد در انگلستان برای اوّلین بار با كتاب های ماریو پوزو روبه رو شدم. شوق و كنجكاوی قدیم زنده شد و همه را یك جا خریدم.
با احمق ها می میرند(۴) شروع كردم و با آخرین دان(۵)، سپس پدرخوانده(۶) را خواندم، بعد اُمرتا(۷)، سیسیلی(۸) چهارمین كا(۹) و صحنه تاریكی(۱۰)؛ طی این دوران همچنین به مطالعه و جستجویی عمیق و طولانی درباره تاریخچه و مفهوم «مافیا» دست زدم. از كتابخانه خاك گرفته مدرسه ام، كالج قدیمی شربورن، تا روزنامه ها و مجلات و اینترنت. برایم ثابت شد كه خود رمان های به ظاهر داستانی ماریو پوزو بیش از هر مرجع دیگر گویا و ارزشمندند.
واژه سیسیلی مافیا، كه امروزه جهانی شده، از عربی ریشه می گیرد و همان «مافیها»ست(۱۱). نهادی به نام مافیا، یا «مافیها» ، در سیسیل، بزرگ ترین جزیره دریای مدیترانه در جنوب ایتالیا، شكل گرفت. این واژه به همان ساختار و مناسبات عشیره ای و ایستارهای ارزشی آشنایی دلالت دارد كه در گذشته و بعضاً امروز در میان اعراب، مردم جنوب مدیترانه و تمامی جوامع خاورمیانه، از جمله ایران، ریشه دیرین دارد. دان، یا همان خان جوامع عشایری خودمان، در رأس طایفه قرار دارد. خاندان به مفهوم گسترده اش، یعنی طایفه یا عشیره، تحت ریاست اوست. ارزش ها و ایستارها نیز همان است: عزت، شرف، مردانگی، غیرت، كمك به نیازمند، ستیز علیه مخاصم و انتقام جویی و خون خواهی. این مناسبات از طریق جوامع مهاجر سیسیلی به ایالات متحده آمریكا رفت، در كلان شهر یا جنگل انسانی عظیمی چون نیویورك انسجام و بقا و رشد و ثروت مهاجران سیسیلی را سبب شد، در بنیان شبكه های تبهكاری سازمان یافته قرار گرفت و به این ترتیب مافیا، به معنای مدرن آن را، آفرید.
سیسیل، همانند اندلس، پیشینه ای عمیقاً اسلامی دارد و مدت های طولانی مسلمان نشین بود. این واقعیت به سادگی در معماری، هنر، نژاد و چهره مردمانش، اخلاق ها و باورهای شان، و حتی ریشه عربی نام بسیاری از شهرها و قریه ها نمودار است. پایه گذار پالرمو(۱۲)، بزرگ ترین شهر سیسیل، مسلمانان بودند و این از نامش نیز پیداست: «بلهرم» ؛ كه ابن حوقل در سال ۹۷۳ ق آن را «شهری با ۳۰۰ مسجد» توصیف كرده است.(۱۳) وینچنزو سالرنو، نویسنده سیسیلی اهل پالرمو، می نویسد:
مسلمانان به مدت دو سده و چند دهه بر سیسیل فرمان راندند و تأثیرشان اعجاب انگیز بود. جمعیت جزیره دو برابر شد، تعداد زیادی شهرهای جدید پدیدار شد و شهرهای قدیم را گسترش دادند. آن ها كشاورزی و آشپزی سیسیل را متحول كردند. تأثیرات شان در علوم و صنعت بی نظیر بود. اما مهم تر از تمام این ها، ساختار جامعه را تغییر دادند. تا به امروز، اخلاق اجتماعی سیسیلیان دارای غروری است كه از نیاكان مسلمان و عرب هزار سال پیش شان نشأت می گیرد.
به نوشته سالرنو، در دوران اسلامی سیسیل، با وجودی كه اهل سایر ادیان مجبور به پرداخت مالیات (جزیه) بودند، اما فضا نسبت به بخش اروپایی آن بازتر بود و مساجد و كلیساها و كنیسه ها در كنار هم همزیستی داشتند. او ادامه می دهد:
مسلمانان سیستم آبیاری پیشرفته تری را در سیسیل ایجاد كردند. برخی از «قنات» های آن ها هنوز در زیر شهر پالرمو جریان دارد. آن ها صنعت «ابریشم سیسیلی» را ابداع كردند... كشاورزی سودآورتر شد. كشت برنج و نیشكر و غرس درخت پرتقال گسترش پیدا كرد و این تحول در كشاورزی، آشپزی را نیز متحول كرد. مهم ترین و معروف ترین غذاهای سیسیلی ریشه عربی دارد. تعداد زیادی شهر بنا شد و بازارها بیش از پیش رونق گرفت. بلهرم (پالرمو) تبدیل به یكی از بزرگ ترین شهرهای دنیای اسلام، پس از بغداد و دمشق شد و یكی از زیباترین آنها. این شهر در سال ۱۰۵۰ [میلادی] حدود دویست هزار نفر جمعیت داشت و پایتخت سیسیل مسلمان بود. از سال ۹۴۸م. سیسیل، به مركزیت بلهرم، پس از اندلس، پیشرفته ترین سرزمین اروپایی بود، هم در علوم، هم در اقتصاد و هم در هنر. مسلمانان سیسیلی روابط دوستانه ای با مردم ایتالیا داشتند.
سالرنو می افزاید: اگر نورمن ها [در نیمه اوّل قرن یازدهم میلادی] سیسیل را اشغال نمی كردند، قطعاً تا به امروز به صورت كشوری اسلامی به حیاتش ادامه می داد. جالب است بدانیم كه میزان سواد سیسیلیان در سال ۸۷۰ [میلادی]، كه در زیر حكومت مسلمانان بودند، بسیار بیش از سال ۱۸۷۰ بود كه در زیر حاكمیت ایتالیا قرار داشتند. سیسیل تا پایان قرن نوزدهم، و حتی تا اواسط قرن بیستم، دارای جامعه و اخلاقی عربی- اسلامی بود.(۱۴)
مردم عمیقاً «شرقی» این جزیره، كه حتی در نقشه هم گویی دارد از چكمه نوك تیز ایتالیا- كه پای اروپا است- لگد می خورد، از زمان استیلای نورماندی ها (۱۰۷۱ میلادی) تا دوران معاصر در زیر یوغ و ستم حكام بیگانه بودند. آن ها طی این تاریخ طولانی با تمام وجود آموختند كه تنها راه مقابله با حكومت، استحكام تشكیلات درونی و ساختار طایفه ای است كه در گویش محلی «كوسا نوسترا» (۱۵) خوانده می شود: «آن چه متعلق به ماست». حكومت به فكر آن ها نبود پس آن ها نیز به آن اهمیتی نمی دادند. این بیگانگی جامعه و حكومت در سیسیل در فرهنگ اسلامی ریشه دارد: در زمانی كه حكومت ظالم یا ناكارآمد است اطاعت و فرمانبرداری لازم نیست و مسلمانان باید امور خود را در درون خود حل وفصل كنند. در سیسیل نیز، چون اندلس، مدت ها طول كشید تا حكام نورمن مسلمانان را «مسیحی» كنند.(۱۶) این فرایند، در فرهنگ سیسیلی پنهانكاری و درونی كردن مسائل را به شدت تقویت كرد. انسجام طایفه ای قوام بیش تر یافت و «اُمرتا»، قانون سكوت و رازداری، عمیقاً شكل گرفت: «بی شرف ترین» كس آن بود كه علیه خاندان و مردمش به حكومت حرفی زند. هر چه بود باید در درون «خاندان» حل و فصل می شد. این نظام طی قرن ها آبدیده شد و انضباطی عجیب را شكل داد. به این ترتیب، به تدریج «مافیها» شكل گرفت: دان ها و طوایف شان، در برابر كارگزاران حكومت ها، حاكمان واقعی سیسیل بودند و قواعد و ایستارهای طایفه ای برتر و واجب الاطاعه تر از قوانین حكومت ها شناخته شد. این ساختار آرمانی نبود. جنگ ها و مصیبت ها و انتقام جویی های بی رحمانه طایفه ای و رقابت و ستیزهای خونین میان «دان» ها نیز در میان بود. همین سنت ها در مافیای جدید تداوم یافت.
به حكومت رسیدن موسولینی(۱۷) و نظام فاشیستی در ایتالیا ضربه ای سخت بر «دان» ها و «مافیها» شان بود. موسولینی شخصاً با مافیا در افتاد و از هیچ كوششی برای نابود كردن طوایف سیسیلی فروگذار نكرد. تأثیر این وقایع در رمان حاضر نمایان است. این دوران شبیه به دوران حكومت رضا شاه پهلوی در ایران است: حذف ایلات و قدرت های محلی به قیمت كشتن و تبعید و آواره كردن انسان های فراوان. ولی موقعیت جغرافیایی سیسیل با ایران متفاوت بود. اگر در ایران امیرمؤید سوادكوهی و سران طوایف سوادكوه از بیم انتقام نوكر پیشین شان، رضاخان سوادكوهی، به روسیه استالینی گریختند و سرنوشتی فجیع یافتند، «دان» ها و اعضای طوایف سیسیل، آنان كه جان به در بردند، با كشتی راه آمریكا را در پیش گرفتند، و به قول ماریو پوزو، همان سنن را در جامعه آمریكایی پیاده كردند.
به این ترتیب، داستان ما تبدیل می شود به حكایتی عجیب از آمیزش «سنت» و «مدرنیته» ! انسان هایی «سنتی» و عمیقاً پرورش یافته در فضای اخلاق و مناسبات عشیره ای می كوشند در جامعه «مدرن» آمریكایی نه تنها زنده بمانند، بلكه رشد كنند و به ثروت های كلان دست یابند. برای سیسیلی های مهاجر «نظام عشیره ای» می شود كلید جادویی پیروزی در «جامعه مدرن» ؛ جامعه ای كه بر فردگرایی مفرط (اندیویدوالیسم)(۱۸)استوار است، و آنان را به قله های قدرت و ثروت در این جامعه رهنمون می گردد.
در ابتدا هدف ساده است: گذاشتن نان بر سر سفره خانواده و حفاظت از احترام و حیثیت شان. پناه بردن به «خاندان» سپری است در مقابل گزندهای جامعه بی رحم آمریكایی. زیبایی این داستان ها در تصویر فوق العاده شفاف و همه جانبه و واقع گرایانه ای است كه ماریو پوزو با نبوغش از این تقابل «سنت» و «مدرنیته» به ما می دهد: از یكسو جامعه آمریكایی است با فسادی همچون جذام نفوذ كرده از بالاترین تا پائین ترین لایه هایش؛ و در سوی دیگر مهاجرانی كه می خواهند با اتكا بر انسجام و سنن عشیره ای خود راه خویش را در این باغ وحش بگشایند و به هدف شان برسند.
و البته كه این «مافیها» ی افسانه ای ما هم به «فساد» كشیده شد. از نام و معنی اش تا سنت و منش اش؛ زیرا، همان طور كه ماریو پوزو بارها در رمان هایش اشاره می كند، نسل های جدید احترامی از برای پدران شان و سنت های شان ندارند. متولدین آمریكا دیگر سنت های پدران سیسیلی شان را نمی فهمند. از «اصل» خود، كه قدرتمند و ثروتمندشان كرد، دور شده و نابود می شوند. و نوبت تقلید دیگران از نام «مافیا» می رسد: كلمبیایی ها، روس ها، چینی ها، ژاپنی ها، و بسیاری دیگر. و اكنون «مافیا» همه جا هست: از مافیای مواد مخدر و نفت تا مافیای شیرگاو و تره بار و كود حیوانی!
اما واژه «دان» ، رئیس طایفه سیسیلی كه اهمیتی كلیدی در دنیای مافیای آثار ماریو پوزو دارد، بنده پیشنهاد می كنم كه به «خان» ترجمه شود ،هم به پیروی از سنت متقدمین ترجمه در ایران، كه این گونه القاب را «بومی» می كردند و مثلاً به جای Lord و House of Lords انگلیسی «خان» و «مجلس خوانین» می گذاشتند، و هم به تأسی از مترجمین عرب كه در برگردانیدن متون غربی حتی المقدور از «بومی» كردن، حتی نام های خاص، فروگزار نمی كنند. و هم از این نظر كه واژه «خان» برای خواننده ما آشناتر و سهل الوصول تر از «دان» است. و صد البته كه این مفهوم از نوع سیسیلی آن است و كاملاً با معادل ایرانی اش منطبق نیست.
حبیب الله شهبازی
*پی نوشت ها در دفتر روزنامه موجود است.
منبع : روزنامه همشهری