شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

چرا حکم ناامید کننده نیست؟


چرا حکم ناامید کننده نیست؟
● ( یادداشت امیر پوریا درباره حکم)
اشاره به این که دلایل تفاوت حکم با چند فیلم قبلی کیمیایی به چه نکاتی برمی گردد, احتیاج به فرصت و فرم گسترده تری دارد و این یادداشت طبعا جایی برای طرح همه نکات نخواهد بود. اما مهمترین ویژگی های فیلم در همین جا به اختصار قابل طرح است: مسئله کلی و البته مبهم « حال وهوا » که همواره جزو مبا حث اصلی و « دعوا »های معروف مربوط به فیلم های او بوده و قضیه یافتن لحنی مناسب برای نشان دادن فضای نا متعارف و مالیخولیایی مورد نظر کیمیایی؛ که هر دو در حکم به بار نشسته اند.
اولین نکته که به گمانم به شدت هم چشمگیر است، آکندگی فیلم از تصاویر شکیل و استیل عالی فیلمبرداری آن است. به رغم انتظار همه ما علاقه مندان، فیلم های کیمیایی از سرب و دندان مار به این طرف، فاقد «عکس» های زیبا و دور از توجه معمول کیمیایی به طراحی و تصویر سازی خاص و استیلیزه مورد علاقه اش بوده اند. ویژگی بعدی, بهره گیری از موسیقی اثر گذار و طبعا ملودیک است که بهترین فیلم های کیمیایی همواره با این عنصر همراه بوده اند. شاید خیلی ها بگویند که مثلا اعتراض هم همین خصلت را داشته است, ولی حجم و سروصدای زیاد موسیقی در آن فیلم و چندتای قبل و بعدش, از جمله سلطان که تازه ملودی اصلی را هم از موسیقی ریوئیچی ساکاموتو برای آسمان سرپناه برتولوچی گرفته بود، اجازه نمی دهد تا مثل موسیقی نوستالژیک و متعادل حکم، از آنها حس و تاثیر بگیریم. همین طور است بازی های دشوار و پر از نوسان و انعطاف که همه به شکل تعجب آور و لجبازانه ای در جشن خانه سینما مورد بی توجهی قرار گرفتند. فقط کافی است از خودتان بپرسید که در چند فیلم ایرانی این سال ها، ایده ای مثل آن بازی کودکانه/ عاشقانه فروزنده (لیلا حاتمی) و محسن (پولاد کیمیایی) با لرزاندن بینی شان را برای اشاره به نوستالژی عشق قدیمی دیده ایم؟ آن هم با اجرایی به این ظرافت؟ مجموعه همین حس ها و لحظه هاست که این بار مرا هم به تحسین حال و هوای فیلم وا داشته؛ یعنی همان چیزی که در تحسین چند فیلم اخیرش از جانب دیگران، حرص ام را در می آورد!
اما آن نکته مربوط به « لحن »، فرخنده ترین اتفاقی است که می تواند حکم را به سرفصلی برای نجات سینمای کیمیایی در دوران جدیدش بدل سازد. این لحن نیمه شوخی و نیمه جدی که گاه حکم را به لحن سینمای پست مدرن دهه اخیر نزدیک کرده، در صورت تداوم می تواند بستر و محمل بسیار مناسبی برای دنیای ذهنی ملتهب و متلاطم مسعود کیمیایی این سال ها فراهم آورد. هر چه باشد، لمس و فهم این دنیا در حکم، بارها ممکن تر از دنیای گنگ و مغشوش سربازهای جمعه به نظر می رسد. این فیلمی است که در سکانس های جشن عروسی، با ایده هایی مثل حمل باطری ماشین برای روشن نگه داشتن چراغ های روی لباس عروس یا این که در هر طبقه، از راک و بلوز تا بابا کرم و لس آنجلسی و پامنقلی ، یک نوع موسیقی در حال اجراست، دارد لحن تازه ای را با تلفیق هجو و جدی تجربه می کند؛ و فقط با تداوم و تکامل می تواند جا بیفتد و از تماشاگران فعلا نا بلدش جواب بگیرد.
منبع : سایت خبری ـ تحلیلی سینمای ما


همچنین مشاهده کنید