سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

زن و لزوم تعریف مساله


زن و لزوم تعریف مساله
و مار از همه حیوانات صحرا که خداوند خدا ساخته بود، هشیارتر بود و به زن گفت آیا خدا حقیقتا گفته است که از همه درختان نخورید: زن به مار گفت از میوه درختان باغ می‌خوریم، لیکن از میوه درختی که در وسط باغ است، خدا گفته است از آن مخورید و آن را لمس مکنید مبادا بمیرید. مار به زن گفت هرآیینه نخواهید مرد. بلکه خدا می‌داند در روزی که از آن بخورید چشمان شما باز می‌شود و مانند خدا عارف نیک و بد خواهید شد. سفر پیدایش، باب سیم
آیات ۶ - ۱
در طول دو قرن اخیر که جوامع اسلامی شدیدا درگیر مباحث مربوط به نوگرایی، پیشرفت و توسعه بوده، وضعیت و نقش زنان یکی از محورهای عمده و اصلی این مباحث را تشکیل داده است و این در شرایطی است که در عرف، باور و فرهنگ از سویی و قوانین موضوعه اکثر این جوامع - منجمله ایران - که منبعث از دین می‌باشد، از سوی دیگر بهبود وضعیت زنان با موانع بینشی و ساختاری مواجهه می‌باشد. وضعیت زنان در ایران در حال گذر، در حال حاضر به یکی از پیچیده‌ترین مسائل جامعه ایران تبدیل شده است. با تحولات بسیاری که در بعد از انقلاب در جامعه ایران پدید آمده از جمله نیاز ساختاری به حضور زنان در جامعه، افزوده شدن مسوولیت‌های اجتماعی و نقش آنان در ساختار تولیدی، افزایش رشد تحصیلات، اشتغال، مشارکت اجتماعی - فرهنگی - اقتصادی و سیاسی و بالطبع رشد آگاهی‌های آنان، جریان حضور زنان در جامعه به یک جریان رو به رشد تبدیل شده است. موضوع روشنفکری دینی در تعیین نسبت با این وضعیت چه بوده و چگونه می‌باشد. آنان هم از سوی نگرش‌های رسمی و هم از سوی جریان‌های اپوزیسیون به عنوان جنس دوم محسوب شده و اساسا تلاشی در جهت داشتن تبیین مستقل نسبت به وضعیت و حقوق زنان به عمل نیاورد. وجود زنان قائم به ذات دیگری و داشتن نقش و وظیفه‌ای حداکثر در مقام مادر و همسر در خانواده بود. وجود تضاد در وضعیت رسمی با جریان رو به ‌رشد اجتماعی زنان، نیاز زنان به یافتن هویت و نقش مستقل و ظرفیت‌ناپذیری باورها، عرف، سنت‌ها و قوانین موجود برای برآوردن خواست‌های تحول‌خواهانه زنان چالشی را فرا روی همه اندیشه - تفکرات جریان‌های رسمی و غیررسمی پدید آورده است. در این میان نسبت جریان روشنفکری دینی با زن چیست؟ اولین جوانه‌های روشنفکری در ایران در معنای خاص به دوران صفویه و مواجهه با تمدن غربی و مظاهر آن توسط دولتمردان و بازرگانان ایرانی باز می‌گردد و زایش آنها از عصر قاجاریه در واقع معنایابی روشنفکری به معنای نوین آن را باید در پیوندی جست‌وجو کرد که با مدرنیته برقرار کرده است. این مسئله در مورد روشنفکری دینی نیز مصداق می‌یابد؛ یعنی روشنفکری دینی نیز به‌رغم ماهیت متناقض نمای آن دارای بیش از یک سده ریشه در تاریخ سرزمین‌ها با زمینه‌های فکری و اجتماعی خاص خود می‌باشد. زیرا روشنفکری دینی در کشورهای اقماری علی‌الخصوص وقتی بخواهد پوشش بومی و سنتی به‌خود بگیرد و صفت دینی به خود الحاق نماید، مورد تردید قرار گرفته است. در رابطه با روشنفکری دینی در ایران میان صاحبان اندیشه مناقشه بسیار وجود دارد. بخشی از این دیدگاه‌ها معتقد به نقیض و پارادوکسیکال بودن این مفهوم ترکیبی هستند. در حالی‌که دیدگاه‌های دیگری نیز وجود دارند که معتقد به واقعیت وجودی این پدیده و جریان فکری، اجتماعی و سیاسی در بعد از مشروطه و در ایران معاصر می‌باشند. در واقع، روشنفکری دینی از تلاقی جریان‌های روشنفکری و سنت دین‌باوری پدید آمده است. در فضای فرهنگی جامعه ایران در قالب جریانی متمایز دستاوردهای فکری و پیامدهای اجتماعی خاص خود را پدید آورده است. روشنفکری است زیرا از سویی در مواجهه با تمدن مدرن با تمدن مدرن بر تعامل و مناسبات اندیشه‌ساز میان خود و اندیشه‌های مدرن پرداخته و در التزام به خود خود بنیاد نقاد مدرنیته ملتزم به نقد به معنای جدید در دو سطح
۱ ) ایده‌ها و ارائه درکی متناسب با دانش عصر
۲ ) در ساختار‌ها جهت معقول نمودن ساماندهی اجتماعی یا به عبارتی مدرنیزاسیون. و دینی است زیرا آن فعالیت نظری است که تلاش می‌کند در یک وضعیت مدرن همچنان دین را در صحنه نگاه دارد و به بیان دقیق‌تر سنت دینی را با مدرنیته سازگار نموده و پروژه مدرنیته را بسط داده و تحقق بخشد. این جریان همانگونه که عنوان شد دو ویژگی را توأمان دارا می‌باشد:
۱ ) ورود به گفتمان مدرنیته
۲ ) نقد توام سنت و مدرن
▪ مسعود پدرام (۲) در طرح نظریه سه‌گانه مواجهه سنت مدرنیته در میان روشنفکران دینی سه رویکرد را برمی‌شمارد:
۱ ) غرب‌ستیزی با تفسیر یگانه و تغییرناپذیر از اسلام در ساحت چهره حسن‌البناء
۲ ) نوسازی با نفی سنت و تایید اسلام علمی با تجدد نمودن اسلام در سیمای میرزا ملکم‌‌خان
۳ ) پذیرش تمایز سنت و مدرنیته و داشتن رویکرد اصلاحی به دین جهت بازسازی خود در مسیر مدرنیته انتقادی با جذب عناصر مثبت.
▪ سیدجمال‌الدین اسدآبادی
بر مبنای دسته‌بندی سه‌گانه مسعود پدرام از مواجهه روشنفکری دینی در جهان اسلام و ایران با انگاره‌ها و نهادهای مدرن، سیدجمال آغازگر ورود مدرنیته به حیطه انگاره‌های اسلامی است. او با بازنمایی اسلام به عنوان یک کل به دفاع قهر‌آمیز در برابر غرب، تلاش برای یادگیری اسرار قدرت عرب و درونی کردن شیوه تفکر سکولار غربی پرداخته و میراث اصلاح‌گری نقادانه خود را در جهان اسلام به محمد اقبال لاهوری و در ایران به شریعتی سپرد و این در حالی بود که سر سید احمد خان به عنوان تجدد‌گری ناب موسس جریانی است که دارای تاثیرات محسوس بر جنبش روشنفکری اسلامی است. روش و مجموعه اصول او از سوی اخلافش در جهان اسلام از سویی و در ایران توسط مهندس مهدی بازرگان از نو تعریف می‌شود. بنیاد انگاره‌های او با تاثیر‌پذیری از پوزیتیویسم اولیه بر خود عدم تفاوت میان حقایق دینی و علم قرار دارد که در ایران توسط مهندس بازرگان و دکتر سروش استمرار می‌یابد. و حسن‌البناء به عنوان یک مسلمان سنتی با ارائه تفسیر یگانه و تغییرناپذیر از اسلام به مقاومت در برابر انگاره‌‌ها و نهادهای مدرن پرداخته و رویکرد اسلام سنتی ضد مدرن خود را با اقدام علیه غرب جهت دفاع از اسلام طراحی می‌نماید. در واقع اسلام تاویلی - انتقادی در دوران بعد از مشروطه در ایران با شریعتی ظهور می‌کند. او به عنوان نقاد توام سنت - مدرنیته در تلاش برای ورود به درون گفتمان مدرنیته و گشودن راه سوم با نوزایی و رنسانس مذهبی و بازسازی نقادانه اندیشه مذهبی در صحنه ظاهر می‌گردد. در رابطه با سیدجمال‌الدین اسدآبادی می‌توان عنوان کرد که وی به صورت مستقل به مسئله زنان نپرداخته است و اساسا گستره فعالیت او سطح کلان‌تری چون مسائل جهان اسلام را در بر می‌گرفته است. اما دعوت وی به بازاندیشی در منابع اصلی تفکر دینی در شرایطی که تفکر سنتی اعتقاد به تفسیری یگانه و تغییرناپذیر از اسلام داشت، خود نشان از فرا روی از دیدگاه‌های مسلط دیرینه سنتی در زمینه هستی شناختی (اعتقاد به جهان‌بینی توحیدی مستلزم هرگونه تبعیض از جمله تبعیض جنسیتی است)، انسان شناختی (که در فلسفه خلقت آن، انسان فارغ از جنسیت خلیفه‌الله و دارای اختیار آگاهی می‌باشد) و جامعه‌شناختی (استواری اصول اولیه و حقایق‌ کلی‌تر بر بنیان عقلانی و ایمان همراه با عقلی‌گری) دارد. و تلاش وی در عرصه تجددخواهی نشان از رویکرد متفاوت و حتی متضاد اندیشه سنتی در مواجهه با غرب و مدرنیته است که قاعدتا این نوع نگاه و این نوع رویکرد نمی‌تواند در طرز تلقی نسبت به زن و مسائل آن بی‌تاثیر بوده باشد. شاید عمده‌ترین مواردی را که در رابطه با سیدجمال‌ و زن بتوان عنوان کرد، مقالات نگارش شده در روزنامه‌های زنجیره‌ای خارج از کشور در مقطع قبل از مشروطه بود که با تاثیرپذیری از اندیشه‌های او به طرح مسئله تغییر وضعیت زنان پرداخته است و نیز به عنوان نمادین می‌توان از تاثیرپذیری تاج‌السلطنه نماد زن روشنفکر عصر بسترسازی مشروطه نام برد.
▪ اقبال لاهوری
اقبال با اعتقاد به خارج شدن انسان از عصر طفولیت، به افزایش قابلیت تعلیمات متون قدسی به علت نامحدود دانستن این متون معتقد است. بر همین اساس ادیان را جهتی برای حرکت انسان - این اراده مطلق خود آگاه و خود آزاد- دانسته که خود باید با خرد، اندیشه و عقل از سویی و رعایت شرایط جامعه خود و ویژگی‌های منطقه‌ای و قومی به آن جهت، مفهوم بخش است. اقبال با طرح تفکیک شریعت از حقیقت و گوهر دین از سویی و وجود شرایع مختلف در ادیان از سوی دیگر سیستم‌های اجرایی حقوقی - اقتصادی و اجتماعی را نه فرازمانی و فرامکانی که کاملا برعکس مرحله‌ای و منطقه‌ای می‌شمارد. اعتماد به توحید و تسری این مفهوم به تمامی مبانی اعتقادی، جهانی فارغ از هر نوع تضاد منجمله تضاد جنسیتی را به تصویر در می‌آورد. بر همین اساس او که به طور هوشمندانه‌ای توجه ضرورت پرداختن به مسائل زنان در جهان اسلام را دریافته، خواهان تغییرات اساسی در قوانین مربوط به ارث، طلاق، حضانت و... می‌گردد.(۳) محمد اقبال در حدود ۸۰ سال قبل از غفلت مردان مسلمان از حفظ حقوق زنان سخن به میان می‌آورد
▪ آیت‌الله طالقانی
در این میان باید از آیت‌الله طالقانی که دارای جایگاهی برجسته در جریان روشنفکری مذهبی است نیز یاد کرد؛ روحانی آزاده و عدالتخواهی که تلاش می‌کند تا اسلام اصلاح‌طلبی را مطرح کند که با عدالت‌خواهی و نقادی همراه است هر چند که انگاره‌های خود را در درون گفتمان مدرنیته سامان نمی‌دهد (ص ۶۴/ پدرام). وی از جمله روحانیون مترقی عصر خود بود که از نگرش مثبت نسبت به زنان و مشارکت آنان در عرصه‌های مختلف برخوردار بود و از آن حمایت می‌کرد. حمایت آیت‌الله طالقانی به‌عنوان یک روحانی طراز اول از حضور نمایندگان زن در شورای مرکزی نهضت آزادی و کنگره جبهه ملی (خانم‌ها پروانه فروهر و هما دارابی) و طرح عدم وجود هیچ منع شرعی و دینی برای حضور زنان در مناسبات اجتماعی - سیاسی و مقاومت در برابر فشارهای جناح‌های سنتی که مخالف شدید حضور زنان در این مناسبات بودند، نمونه‌هایی از این نوع نگاه در قبل از انقلاب می‌باشد. مسئله زنان معضل اساسی عصر طالقانی نبود اما مبنای کلان فکری وی و سر ریز آن به سایر مقولات نوع نگاه وی را به زنان در قبل از انقلاب مشخص می‌نماید. طالقانی خلقت زن و مرد را از منشاء حیاتی واحد می‌داند. همچنین زن را به عنوان عاملی برای روی دادن تحول و دگرگونی بر می‌شمارد. او زن را هم در پروسه خلقت موثر و هم او را از جمله دو عنصر اصلی و کلیدی می‌داند. زن [حوا (حیات دهنده)] عامل آگاهی، بصیرت و بینایی آدمی به جاودانگی و رمز استمرار حیات است. طالقانی راه‌حل مبارزه با دردهای اجتماعی چون فحشا را در انجام اقدامات ریشه‌ای و زیر بنایی جهت خشکانیدن اندیشه و زمینه و بستر پدید آمدن این ناهنجاری‌ها می‌داند و در برخوردی دیگر برخورداری زنان مسلمان از امر حجاب را یک اقدام اعتقادی و نه اجباری اعلام می‌نماید.
▪ شریعتی
شریعتی، نخستین روشنفکر دینی است که زنان را نیز بسان مردان مخاطب پیام خود قرار داده و از آنان به عنوان یکی از ۶ گروه مخاطبان روشنفکران نام می‌برد. او در تلاش فکری - فرهنگی خود موضوع زن را به عنوان یک مسئله اساسی مورد بررسی و نقادی جدی قرار می‌دهد. شریعتی با سنخ‌شناسی زن متقدم سنتی و زن متجدد شبه‌مدرنیسم به نقد دو الگوی موجود پرداخته و تلاش کرده تا زن روشنفکر را به عنوان الگوی سوم جایگزین آنها نماید. او معتقد بود عمده شدن مسئله زن در جوامع شرقی در راستای عواملی چون تغییرات جبری ناشی از ارتباط فرهنگی شرق با غرب و تقلید از فرآیند تجدد در این جوامع از سویی و تلاش آگاهانه استعمار و دستگاه حقوقی برای بهره‌برداری از زنان به علت نقش موثر آنها در روابط اجتماعی، خانوادگی، اخلاقی، ارزشی و از همه مهم‌تر ناشی از ناکارآمدی سنت می‌باشد. از آنجایی که پایه اصلی حرکت شریعتی بر تحول فرهنگی و تغییر بینش و سنن جامعه قرار داشت، در نتیجه بر آن بود تا در نگاه، شعور، فرهنگ، روح، قدرت ادراک، بینش و جهان‌بینی، احساس، تفکر و شخصیت زنان جامعه خود تغییر ایجاد نماید. او تلاش کرد و با بررسی و شناخت نقش و جایگاه انسانی - اجتماعی زنان در اسلام و قرآن و نیز سنت پیامبر، این نقش را متناسب با نیاز زمان بازخوانی کند. این بازخوانی در قالب معرفی چهره زنانی صورت می‌گرفت که ریشه در فرهنگ و اعتقادات دینی مردم ما - آن‌هم در شرایطی- حق ورود به عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و حتی مبارزاتی، حق گزینش همسر و... برای زنان بر آن بود تا نگاه و تلاش برابر و تساوی‌طلبانه انسانی و حقوقی زن و مرد را به تصویر کشد. شریعتی عمیقا اعتقاد داشت زن روشنفکر ایرانی باید با آگاهی بر بستر فرهنگ و تاریخ خود حرکت نماید. در نتیجه اگر زنانی از آگاهی، مسوولیت اجتماعی و استقلال رای و اندیشه برخوردار باشند، می‌توانند در جامعه خود نقش‌آفرینی نمایند. شریعتی متناسب با شرایط زمانه خود به بازخوانی شخصیت‌هایی از تاریخ اسلامی همت گماشت که با روان تاریخی و ناخودآگاه قومی این ملت همخوانی و نزدیکی بیشتری داشته باشد. هدف نشان دادن جهت حرکت به کمک این نهادها و برقراری رابطه خلاقانه با این سرچشمه‌های زایندگی بود که در ادوار دیگر می‌تواند نمادهای دیگر این سرزمین مانند اسطوره‌های ملی ما را داشته باشد تا بتواند روح حیات و تحرک را به زنان جامعه ما ببخشد. لازم به یادآوری است که این الگوها در شرایط زمانی خود مورد اقبال قرار گرفت و زن روشنفکر مذهبی با الهام از آن شکل یافت. حضور زنان مسلمان در سازمان‌های سیاسی و مبارز و در مراکز دانشگاهی و انتقال آگاهی از سوی زنان دانشجو به زنان جامعه موجب پیوستن زنان بیشتری به امواج انقلاب ۵۷ گردید.
● سنت و زن
تلقی نحله روشنفکران انتقادی مذهبی را نسبت به زن زمانی بهتر می‌توان دریافت و به نقدوبررسی آن پرداخت که نوع مواجهه سایر گرایش‌های هم عصر وی را در وهله نخست و بازخوانان هر گرایش در بعد از انقلاب نسبت به مقوله زن را در وهله دوم از جمله دیدگاه سنتی مورد توجه قرار داد. تفکر سنتی با اتخاذ موضع منفی در برابر تحولات ناشی از مدرنیته به حفظ انگاره‌های کهن و مقابله با تایید فرهنگ غربی بر جوامع اسلامی پرداخته زیرا که معتقد بر فاسد شدن این جوامع، بی‌اخلاقی و انحراف ارزش‌های بازمانده و سنتی به علت تاثیرپذیری از این فرهنگ می‌باشد. گفتمان این نحله تمدن اروپایی را، بی‌خدا، بی‌اخلاق، خودخواه و رباخوار می‌داند. (حسن‌البناء - کمونیست ۱۹۹۴) سر ریز این رویکرد در عصر مشروطه در رابطه با زنان منجر به مخالفت و مقاومت آنان در برابر طرح ضرورت برداشتن قیود زنان می‌گردد. دیدگاه سنتی در دوره مشروطه زخم می‌پذیرد، اما نیرومند باقی می‌ماند و در دو مقطع زمانی ۱۳۲۰، ۱۳۳۰ و در ۱۳۴۰ امکان بروز و ظهور می‌یابد و در نهایت در انقلاب ۵۷ با احیای خود به صحنه وارد می‌شود. این رویکرد ضمن حمایت از گفتمان سنتی و عدم اعتقاد به بازسازی آن به لحاظ نظری و مصون نگاه داشتن آن از هرگونه نقد روشنفکرانه، نوسازی را با گفتمان پست‌مدرنیسم مورد پرسش قرار می‌دهد.
برخی مشخصه‌های برخورد دیدگاه سنتی با زنان و مسائل آنان:
۱) اعتقاد به برخورداری از بهترین و برترین اندیشه و توجیه تمامی مسائل براساس آن و معتقد به بنا شدن جهان به کامل‌ترین و بهترین وجه و آفرینش آن از ابتدای آن بر همین وجه.
۲ ۰ مخالفت با برداشت نواندیشی دینی از فلسفه خلقت انسان (شجره ممنوعه را نفس اماره، طمع، حرص و... که به مقوله حیوانیت انسان مربوط است، می‌داند.)
۳) درجه ۲ دانستن زنان به لحاظ موجودیت، هویت و جنسیت.
۴ ) رنگ طبیعی زدن به مبانی فقهی، حقوقی، قانونی
۵ ) نگاه منفی به زن و فاسد دانستن آن با ریشه‌یابی آن در انحراف حوا در فلسفه خلقت انسان (انسان‌شناسی سنتی) و غالب بودن این دید نسبت به زن در طول تاریخ که زن را کم‌عقل، کم خرد، احساساتی و عامل فریب انسان به واسطه غلبه احساسات شیطانی و سر ریز آن در کلیه باورها، ارزش‌ها و مبانی فرهنگی می‌داند.
۶ ) مسئله ندانستن آن
۷) پاک کردن صورت مسئله
۸ ) واکنش‌های منفعلانه و اجباری.
● گفتمان‌های روشنفکری دینی در بعد از انقلاب
زنان همانگونه که در شکل‌گیری انقلاب مشروطه نقش داشته‌اند ولی بعد از انقلاب از دستاوردهای آن نصیب اندکی بردند، در شکل‌گیری انقلاب ۵۷ نیز نقشی اساسی داشته اما در گفتمان‌های غالب و رسمی و نیز غیرحکومتی غایب بزرگ محسوب شدند. اندیشه سنتی بعد از بهره‌گرفتن از حضور زنان در شکل‌گیری انقلاب، در مواجهه با مسائل آنان در بعد از بهمن ۵۷ به تداوم نگرش و سیاست خود ادامه داد. در عرصه غیررسمی تا سال‌های ۱۳۶۰ زنان روشنفکر حول محور جریان‌های مطرح سیاسی و اجتماعی تعریف شده و به فعالیت می‌پردازند. در این عرصه جریان فکری - اجتماعی - سیاسی مارکسیسم به لحاظ تاریخی بیش از سایر جریان‌های فکری به مقوله زنان پرداخته و خواستار حضور زنان غیر مصرفی، تولیدگر، دارای اصالت و شخصیت در عرصه‌های فکری، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی می‌شده است. در جریان‌های مذهبی روشنفکر، حضور زنان را در راستای استمرار دو سنت و دو الگوی سازمان مجاهدین خلق و حسینیه ارشاد می‌توان مشاهده کرد. سال‌های ۸۰ - ۶۰ سال‌های رکود جنبش‌های فکری، اجتماعی و سیاسی در ایران است و فضا و محلی برای طرح هیچ مسئله‌ای وجود ندارد. قاعدتا مسئله زنان که از سوی روشنفکران مسئله ثانویه‌تری محسوب می‌شده، بیشتر به بوته فراموشی سپرده می‌شود، اما در زیر پوست شهر با افزایش پدیده شهرنشینی، رشد تحصیلات و اشتغال زنان، حضور زنان در عرصه‌های مشارکتی بیشتر و با بروز ناهنجاری‌های مختلف اجتماعی که به نوعی با زنان و کودکان پیوند می‌یابد، مسئله زنان عمده‌تر می‌شود، اما در گفتمان‌های روشنفکری دینی بعد از انقلاب که به نوعی ادامه یابنده و توسعه‌دهنده و تکمیل‌کننده گفتمان‌های روشنفکری دینی در قبل از انقلاب می‌باشد و در قالب آرای دکتر سروش (اسلام علمی) آرای مجتهد شبستری که میانه‌ای از اسلام علمی و انتقادی را تشکیل می‌دهد و گفتمان‌های روشنفکران دینی متاثر از اسلام انتقادی (طالقانی - پیمان - نئو شریعتی‌ها و...) ارائه می‌گردد، مواجهه‌ای جدی با مسائل زنان صورت نمی‌گیرد. دلایل متعددی بر این عدم مواجهه مترتب می‌باشد:
۱ ) غلبه گفتمان پیرو مرد سالاری
۲ ) عدم اولویت دادن بر مسائل زنان به دلایل بینشی و سیاسی- اجتماعی.
و تعریف مسئله زن ذیل سایر پروژه‌های جریان‌های روشنفکری دینی آنان، حل مسائل زنان را ذیل حل مسائل بنیادین تضاد استبداد، آزادی یا کار و سرمایه می‌داند.
۳) تبعات بینشی و سیاسی پرداختن به مسائل زنان.
۴ ) دریافت دیر مسئله و عقب بودن از شرایط و عدم ترسیم صحیح از مسئله. بسیاری از آنان هنوز نیز معتقدند زنان مسائل خاص مربوط به خود را نداشتند و ندارند.
در گفتمان‌های نظیر قبض و بسط شریعت و فهم متن مبتنی بر تفسیر متن و... روشنفکری دینی بعد از انقلاب، به‌رغم مورد پرسش قرار گرفتن، پاسخ‌های ارائه شده کلی و کلان است. سکوت، پاسخ‌های کلی و گریز از مواجهه مستقیم و رو در رو با مقوله، پدیده و مسئله زنان نشان از آن دارد که روشنفکری دینی یا نمی‌خواهد یا نمی‌تواند در عرصه مسائل زنان حضور جدی داشته باشد و این برای جریانی که در زمان خود باز کننده افق‌های جدید بود و در مبانی هستی‌شناسی و انسان‌شناسی پیشگام و در ارتباط با زنان نیز به ارائه تیپولوژی جدیدی از زن می‌گردد، نقصان بزرگی است. شریعتی به عنوان یک روشنفکر جامعه‌شناس تیزهوش به نبض زمان خود واقف بود به همین دلیل نیز به‌رغم انتقاد بر برخی از روش‌ها و چگونگی‌های مواجهه وی با مسائل زنان نظیر ایده‌پردازی و آرمان‌گرایی شدید، فقدان راهبرد، عدم ورود به مسائل حقوقی و قانونی، عدم صراحت در مواجهه با مسائل و ارائه الگوهای ناشدنی و اسطوره‌ای، ضرورت پرداختن مستقل به زنان را هم به لحاظ نظری و تئوریک و هم عملی با ایجاد بستر و فضا و ارائه و مدل در حسینیه ارشاد دریافته و زنان را به عنوان یکی از گروه‌های شش‌گانه مخاطب خود انتخاب کرده بود. می‌توانیم با بررسی کارنامه جریان روشنفکری دینی در بعد از انقلاب به جرات بگوییم که این جریان متاسفانه حتی در میان زنان آن به‌رغم دادن هزینه‌های بسیار، جریانی مردانه بوده و این در حالی است که امروزه طرح حقوق بشر از سویی و یافتن نسبت دین و دموکراسی از سوی دیگر جز با ارتباط مستقیم با بسط گفتمان مربوط به زنان امکان‌ناپذیر است. روشنفکری دینی در حوزه زنان امروزه نیازمند تفسیری فمینیستی از متون درجه اول دینی و بازتعریف زن با هویتی مستقل فراتر از نقش‌های مادری و همسری سنتی است. تساوی حقوق و برابری زنان و مردان نیازمند بازتعریف کلامی هستی‌شناسی و انسان‌شناسی متون دینی است. قطعا نمی‌توان نابرابری را امری الهی محسوب کرد، پس با پذیرش برابری در خلقت باید تساوی حقوق زنان و مردان را در عرصه‌های مختلف تبیین، ترسیم و اعلام کرد و هزینه آن را نیز پرداخت. قطعا نقش زنان نواندیش دینی در طرحی نو در انداختن این عرصه از جایگاهی اساسی و خاص برخوردار است.
فاطمه گوارایی
پی‌نوشت‌ها:
۱- این یادداشت تلخیصی از مقاله‌ای به همین نام است که در ویژه‌نامه سی‌امین سالگرد دکتر علی شریعتی به صورت کامل چاپ شد.
۲- روشنفکران دینی و مدرنیته (در ایران پس از انقلاب) مسعود پدرام، نشرگام‌نو، ۱۳۸۲
۳- احمد آرام، احیای فکر دینی در اسلام، ‌مقالات من بشری- آزادی و جاودانی آن و اصل حرکت در ساختمان اسلام و روح فرهنگ و تمدن اسلامی، نشر پایا
منبع : روزنامه کارگزاران