دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا
این سرزمین مال ماست
وقتی شبح سکوت بر پهنای یک کشور سایه می افکند و هیچ کس را یارای سخن گفتن نیست از بیم دژخیم ، وقتی همه الفاظ جهان را در اختیار داری و آن نمیگویی که به کار آید چون تنها یک لفظ را در اختیار نداری ؛« آزادی» را. آن هنگام است که مردی فریاد ملتش را در آواز خود جای می دهد و ابتدایی ترین سوال را چنان مطرح می کند که خلقی را به فکر وامیدارد :
«هرگز به فکرتان رسیده است که این سرزمین مال ماست.»
سوالی که فکر کردن ملتی به آن است که دژخیم را وامی دارد تا تبر را سلاحی سازد برای قطع دستانی که سیم گیتاررا به لرزش در می آورد تا از دردهای خلقش بگوید . اما همو است که دستان بریده خود که سند آزادگی خویش و رسوایی دشمن است را به بالای سر می برد و زیر بارانی از خون ، خون رفقا وهمرزمانش از غرب وشرق گیتی فریادش را بار دیگر بر بلندای جهان سر می دهد تا جهانیان نیز مهر تاییدی بر او زده باشند وجاودانگی خود را به اثبات رساند . او فریاد بر آورد: «ملتی یک دل ویک صدا هرگز شکست نخواهند خورد.»
(victor jara)ویکتور خارا شاعر، خواننده ونوازنده انقلاب شیلی در «لکوئن »،شهری کوچک در حومه سانتیاگو ، پایتخت شیلی ، به دنیا آمد . والدین ویکتور کشاورزانی ساده بودند وپدرش مانوئل به عنوان کارگر در مزارع کار می کرد . مادرش«آماندا» نیز برای کمک به خانواده کارهای خانگی انجام می داد . پدر ویکتور الکلی بود و همین موضوع موجب بروز تشنج در خانه می شد ، به ویژه زمانی که پدرش، مادرش را به باد کتک می گرفت . تا این که پس از چند سال ، پدر ویکتور برای کار در مزارع از شهر خارج شد و مسئولیت نگهداری ویکتور و خواهر و برادرهایش بر عهده آماندا مادرش افتاد .
آماندا گیتار می نواخت و آواز میخواند واو بود که نواختن گیتار وترانه های فولکور شیلی را به ویکتور آموخت و به بخش بزرگی از زندگی ویکتور هویت بخشید . به راستی سبک موسیقی ویکتور خارا از لحظاتی که او با مادرش گذراند ، تاثیر گرفته است ،آماندا عقیده زیادی به قدرت ونقش آموزش داشت . از همین رو با اتمام دوران دبستان ودبیرستان او را به یادگیری حسابداری واداشت .
زمانی که پانزده سال داشت مادرش را از دست داد. این حادثه موجب شد او درس حسابداری را کنار بگذارد و وارد یک مدرسه مذهبی بشود ، او اعتقاد پیدا کرده بود که کار یک کشیش مهمترین کار دنیاست ،اما پس از دوسال علاقه اش را نسبت به مذهب از دست داد و برای مدت کوتاهی وارد ارتش شد . پس از آن به لکوئن ، زادگاهش بازگشت و به همراه دوستان خود به مطالعه موسیقی فولکور شیلی پرداخت . در این دوران او به تئاتر علاقمند شد و تحصیل در رشته بازیگری مدرسه تئاتر دانشگاه شیلی را آغاز و پس از اخذ مدرک بازیگری به کارگردانی روی آورد .
ویکتور در این زمان بیش از گذشته به خوانندگی علاقه نشان می دهد و کم کم پایش به فعالیتهای سیاسی نیز کشیده می شود ؛ در سال ۱۹۶۶ او اولین آلبوم خود را با نام خودش به بازار عرضه کرد . در سالهای بعد ، او به عنوان کارگردان تئاتر به فعالیت پرداخت اما زمان بیشتری را با آهنگهای خود و فعالیت های سیاسی پر می کرد . بالاخره در ۱۹۷۰ تئاتررا رها کرد تا زمان بیشتری را با آهنگهای خود به مردم کشورش بپردازد .
آثار ویکتور خارا مملو از اندیشه های او درباره زندگی ساده مردم شیلی است . او عشق زیادی به زحمتکشان شهرها و روستاها داشت و بسیاری از آهنگهایش بزرگداشت این مردم زحمتکش است . همچنین به جهت عشق بی حد او به کشورش ، آهنگهایش گاهی با بی مهری محافل سیاسی روبرو می شد و مورد هجوم منتقدان قرار می گرفت . ویکتور خارا هدایت بخش مهمی از جنبشهای موسیقی آمریکای لاتین با نام «نووکاینسون»nueva cancion یا «آهنگهای تازه» را به خود اختصاص داده است .
این جنبش درگیر فعالیتهای انقلابی در آمربکای لاتین شد و بسیاری از هنرمندان این جنبش در اهداف و اندیشه های عمومی شریک شدند . نهایتا اندیشه های سیاسی ویکتور به بخش مهمی از آهنگهای او بدل شد . او به فلسفه اشتراکی کمونیسم اعتقاد پیدا کرد و چون خوانندگان دیگر آمریکای لاتین بهبود زندگی مردم فقیر را پایه فعالیتهای خود قرار داد .
توجه ویکتور خارا به آرمانهای سیاسی اش را می توان در حمایت او از کاندیداتوری سالوادور آلنده در سال ۱۹۷۳ به وضوح دید. آلنده عضو حزب «اتحاد عمومی» (بخشی از حزب کمونیست شیلی) بود . ویکتور ودیگر خوانندگان کشورش کنسرتهایی را در حمایت از آلنده واهداف سیاسی او برگزار کردند .
آلنده کاندیدایی بود که عشق زیادی به مردم و شهرهای کوچک شیلی داشت حزب اتحاد عمومی برنامه هایی برای افزایش آموزش ، حمایت از تهیه مسکن و خدمات بهداشتی رایگان داشت . یکی از کنسرتهای حمایتی آلنده کنسرتی بود که دراستادیوم شیلی برگزار شد ودر آن هنرمندان وخوانندگان زیادی به اجرای برنامه پرداختند.
نهایتا آلنده درانتخابات پیروز و به عنوان رئیس جمهور شیلی انتخاب شد ، اما ارتش کودتایی ترتیب داد ودر نتیجه آن آلنده کشته شد و ارتش قدرت را به دست گرفت . ویکتور خارا که در آن زمان دردانشگاه فنی دولتی مشغول به کار بود ، دستگیر و به زندان منتقل شد . او پنج روز از آب وغذای مناسب محروم بود اما دیگر زندانیان از سهم غذای خود به او می دادند . در این میان تنها نگرانی او از این بود که این کمک دوستانه برای آنها مشکل ساز شود.
● مرگ در میدان
در پایان ارتش، ویکتور خارا و پنج هزار تن از جوانان شیلی را به استادیوم ؛ یعنی همانجایی که کنسرتهای حمایتی آلنده برگزار شده بود منتقل کرد در آنجا نظامیان به شکنجه و کشتار بسیاری از مبارزان پرداختند .
رئیس زندان که سرودهای هیجانانگیز خارا را شنیده بود به هنرمند گرفتار نزدیک شد و از او پرسیدآیاحاضراست برای دوستان گیتار بزند و سرود بخواند ؟ پاسخ ویکتور مثبت بود : البته که حاضرم ! رئیس زندان به یکی از گروهبانان گفت گیتارش را بیار ! . گروهبان رفت و تبری با خود آورد و هر دو دست ویکتور خارا را با آن شکستند. آنگاه رئیس زندان به طعنه گفت:-خوب، بخوان!چرا معطلی ؟.....ویکتور خارا ، درحالی که دستان خونریزش را درآسمان حرکت می داد از همزنجیران خود خواست که با او هم صدایی کنند وآنگاه آواز پنج هزار دهان به خواندن «سرود وحدت» که ویکتور تصنیف کرده بود در استادیوم سانتیاگو طنین افکند:
مردمی یکدل ویکصدا
هرگز شکست نخواهند خورد
پس از آن وحشیانه به رگبار بسته شد و پیکرش به گورهای دسته جمعی انتقال یافت . این واقعه در سپتامبر ۱۹۷۳ رخ داد که در تاریخ شیلی به «سپتامبرسیاه» معروف شده است .
پس از مرگ او ، همسرش «جوان خارا» جنازه اش را مخفیانه تحویل گرفت و به خاک سپرد . وی از ترس مشکلات بعدی که رژیم کودتا برای او ایجاد می کرد مجبور به ترک شیلی شد . ونوارهای ویکتور را نیزمخفیانه با خود برد .
امروزه آهنگهای انسانی و سیاسی ویکتور خارا در تمام دنیا تمجید می شود و جنبش «آهنگهای تازه» وموسیقی سیاسی به طور عام همچنان قدرتمند مانده است.
زندگی ویکتور خارا مثال زیبایی از خواننده ای است که به واسطه آهنگهایش با مردم حرف می زند . آهنگهای او ، گواه قدرت بی اندازه و نگاه مثبت او به زندگی است .
● دو ترانه از ویکتور خارا
پرسش من این است :
«هرگز به فکرتان رسیده است که این سرزمین مال ماست»
مال کسی است که بخش بزرگی ازآن را دراختیار دارد
پرسش من این است:
«هرگز به فکرتان رسیده است دست هایی که دراین سرزمین کار می کنند مال ماست »
وحاصل آن نیز مال ماست
حصارها را ویران کن آنها را درهم بکوب
این سرزمین مال ماست
به پدرو ماریا ، به خوان خوزه
اگر آوازم کسی را آزار می دهد
اگر کسی باشد که تحمل شنیدن آوازم را نداشته باشد
اطمینان داشته باشید که او یک یانکی است
یا یک مالک و فئودال بزرگ کشور است
حصارها را درهم بکوب
□□□
شعر کبوتری است در جستجوی آشیانه
رها می شود و بال می گشاید تا پرواز کند ،
پرواز
آواز من آوازی است آزاد و رها
که ایثار می کند به آن که به پا خاسته است
به آن کسی که قصد پرواز به بلندای جاودانگی دارد
آواز من زنجیری است که نه بدایتی دارد ونه نهایتی
درآواز من تمام مردم را خواهی یافت
چرا که آواز کبوتری است که برای رسیدن به دریا پرواز می کند
رها می شود و بالهایش را می گشاید تا پرواز کند.
خسرو صادقی بروجنی
منبع : پایگاه اطلاعرسانی فرهنگ توسعه
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رافائل گروسی رهبر انقلاب حج کردستان عراق مجلس شورای اسلامی شورای نگهبان دولت انتخابات حسین امیرعبداللهیان دولت سیزدهم رسانه
تهران شهرداری تهران حجاب قوه قضاییه آموزش و پرورش وزارت بهداشت فضای مجازی قتل پلیس سازمان هواشناسی شهرداری باران
ایران خودرو خودرو بانک مرکزی قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو بازار خودرو دلار حقوق بازنشستگان مسکن قیمت بورس
تئاتر سریال افعی تهران سریال محمدعلی علومی نمایشگاه کتاب نمایشگاه کتاب تهران تلویزیون دفاع مقدس سینمای ایران صدا و سیما صداوسیما کتاب
مغز دانشگاه آزاد اسلامی دانش بنیان گوشی هوشمند
رژیم صهیونیستی اسرائیل حماس غزه فلسطین جنگ غزه آمریکا روسیه اوکراین رفح طوفان الاقصی نوار غزه
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر نساجی ذوب آهن لیگ برتر ایران لیگ برتر فوتبال ایران بازی سپاهان رئال مادرید جواد نکونام
هوش مصنوعی اپل سامسونگ آیفون گوگل باتری مایکروسافت اندروید اینستاگرام تلفن همراه ماهواره
چاقی بیمه زیبایی ویتامین چای کاهش وزن آلرژی دندانپزشکی