یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


بررسی گاه شماری دوره حکومت خشایارشا و اردشیر اول


مسایل مطرح در مورد دوره زمانی حكومت اردشیر اول و رابطه آن (به طور احتمالی) با موضوع ۷۰ هفته ای كه دانیال نبی در فصل نهم عهد عتیق به آن اشاره می كند، مستلزم بررسی عمیق و همه جانبه ای است كه نمی توان در یك مقاله كوتاه به آن پرداخت. طرح آن نیاز به نگارش كتابی خاص در این زمینه دارد كه من نیز از سال ها پیش طرحی برای تدوین آن برنامه ریزی و اطلاعات مربوط به آن را گردآوری كرده ام. در سال ۱۹۸۹ مقاله ای كوتاه به زبان سوئدی در این زمینه نوشتم. مطلبی كه هم اكنون شما در پیش روی خود دارید، بحثی است كه در آن به بررسی اسناد ارایه شده توسط انجمن Watchtower Bible and Tract پرداخته می شود با این فرض كه اردشیر بر خلاف آنچه كه تصور می رفت نه در سال ۴۶۵ ق.م بلكه در سال ۴۷۵ ق.م به سلطنت رسیده است.
۱_ آیا خشایارشا همزمان با پدرش داریوش حكومت می كرد؟
واچتاور برای حل مسایلی كه در نتیجه دیدگاه خاص وی در خصوص تداوم حكومت اردشیر از ۴۱ سال به ۵۱ پیش آمده اند و با استناد به این واقعیت كه در ۱۰ سال نخست حكومت، خشایار همزمان با پدرش داریوش حكومت می كرد، معتقد است كه اردشیر در سال ۴۷۵ ق.م به سلطنت رسیده است نه ۴۶۵ ق.م و حكومت خشایارشا از ۴۸۵ ق.م تا ۴۷۵ ق.م طول كشیده است نه تا سال ۴۶۵ ق.م یعنی طول حكومت خشایار ۱۱ سال بوده است نه ۲۱ سال، البته در مورد این همزمانی حكومت خشایارشا با داریوش سندیت و قطعیت اندكی مطرح است در صفحه ۵۵۹ لغت نامه واچتاور، مقاله ای چاپ شده است كه متاسفانه در آن بسیاری از وقایع تاریخی تحریف شده اند. در صفحه ۶۱۵ چنین آمده است:
«البته دلایل بسیاری وجود دارد كه با تكیه بر آنها می توان چنین تصور كرد كه خشایارشا و داریوش همزمان با سرزمین های امپراطوری فارس حكومت می كردند. هرودت در این باره چنین می گوید: «داریوش با پذیرش صحت گفته های وی (خشایارشا) در مورد سلطنت، او را به منصب پادشاهی تعیین كرد. به نظر من حتی بدون نصیحت های خشایارشا به پدرش و پذیرش آنها وی می توانست حكومت كند.» این اظهارات هرودت به خوبی موید این مساله است كه خشایارشا در زمان حكومت پدرش داریوش به عنوان پادشاهی منصوب شده بود.» اگر اصل كتاب هرودت را بیش از پیش مورد كنكاش قرار دهیم، متوجه خواهیم شد كه هرودت خود در بخش های دیگر كتابش، آنچه را كه انجمن واچتاور در مورد همزمانی حكومت خشایارشا با داریوش مورد تایید و تاكید قرار می دهد، نقض كرده است زیرا در چند سطر پس از مطلب پیشین، هرودت چنین آورده است كه داریوش یك سال پس از نامیدن خشایارشا به عنوان جانشین خود از دنیا رفت: «بدین ترتیب خشایارشا به طور علمی به عنوان جانشین سلطنت و پادشاهی داریوش نامیده شد و داریوش فرصت یافت تا وقت خود را صرف جنگ با دشمنان نماید. اما مرگ به او این فرصت را نداد تا مقدمات كارش را به پایان برساند زیرا یك سال پس از این ماجرا، و آغاز شورش در مصر، داریوش پس از ۳۶ سال حكومت بر امپراطوری ایران چشم از جهان فروبست و نتوانست آتنی ها و مصری ها را تنبیه كند. پس از مرگ وی تاج سلطنت به پسرش خشایارشا رسید.» آنچه كه از این سطور می توان استنباط كرد این است كه داریوش، خشایارشا را تنها یك سال و نه ده سال قبل از مرگ خود به عنوان جانشین پادشاه منصوب كرده است. وانگهی هرودت نگفته است كه داریوش خشایارشا را همزمان با حكومت خود به عنوان پادشاه منصوب كرده است بلكه داریوش، خشایارشا را به عنوان جانشین خود برگزیده است. در بندهای پیش از این بخش از كتاب، هرودت به قانونی اشاره می كند كه در میان شاهان پارسی رایج بود و آن این كه امپراطوری پارس قبل از آن كه برای جنگ عازم منطقه ای شوند،‌ جانشین تاج و تخت را تعیین می كردند تا آن گاه كه اگر كشته شدند، كشور بدون پادشاه نماند. این سنت و رسم حتی بعدها پس از داریوش نیز رواج داشت. با این حال واچتاور كتاب هرودت را خارج از چنین زمینه ای مورد اشاره قرار می دهد و جملاتی را كه به نوعی استناد آن را مورد تردید قرار می دهند، به كنار می نهد و مدعی است كه این مساله به طور منطقی پذیرفتنی است. نكته دیگری كه لغت نامه واچتاور به عنوان دلیل و سند قطعی برای اثبات نظر خود مورد استناد قرار داده، برخی از نقش برجسته هایی است كه در تخت جمشید كشف و شناسایی شده اند. این نقش برجسته ها همان هایی هستند كه هرتسفلد Herzfeld در سال ۱۹۳۲ آنها را به عنوان نشانه ای برای همزمانی حكومت خشایارشا با داریوش مورد توجه قرار داده است. بسیاری از محققان معاصر چنین تفسیری را فاقد وجاهت علمی دانسته اند. زیرا این مساله كه شاهزاده ای كه پشت سر پادشاه، تاج بر سر گذاشته و ایستاده است، تنها موید این امر است كه وی جانشینی تعیین شده از جانب پادشاه بود نه یك پادشاه دیگر كه همزمان با داریوش حكومت كند. همچنین در هیچ نكته ای از این نقش برجسته نامی از خشایارشا و داریوش ذكر نشده است، لذا نمی توان به طور قطعی در مورد هویت آنها اظهار نظر كرد و این كه برخی آنها را داریوش و خشایارشا می دانند تنها یك حدس تاریخی است. جی ام كوك J.M.Cook در كتاب خود تحت عنوان امپراطوری پارس كه به سال ۱۹۸۳ در نیویورك منتشر شد، در این زمینه كمی بیشتر از بقیه بررسی كرده است. وی شاهزاده ای را كه پشت سر داریوش، تاج بر سر گذاشته است، آریوبازن Artobazanes پسر ارشد داریوش معرفی می كند. برخی پژوهشگران دیگر نظیر تیلیا Tilia و ون گال Van Gall معتقدند كه فردی كه در این نقش برجسته به عنوان پادشاه شناخته می شود، نمی تواند داریوش باشد بلكه خود خشایارشا است و به این ترتیب شاهزاده پشت سر وی نیز، پسر خشایارشا خواهد بود. با این حال فرهنگنامه واچتاور در ادامه بحث در این زمینه برای اثبات نظر خود، مطلبی را تحت عنوان «شواهدی از منابع بابلی» ذكر كرده است و برای این منظور به دو كاخی اشاره می كند كه در حدود سال های ۴۹۸ _ ۴۹۶ قبل از میلاد در بابل برای خشایارشا ساخته شده است. اما موضوع قابل ذكر این است كه هیچ دلیل و سندی برای این ادعا وجود ندارد و نمی توان ثابت كرد كه این كاخ برای خشایارشا ساخته شده است. كوك Cook در همان كتاب خود به متن هرودت اشاره می كند كه براساس آن خشایارشا زودتر از یك سال قبل از مرگ داریوش یعنی در سال ۴۸۶ قبل از میلاد به عنوان جانشین پادشاه انتخاب شده بود. وی در ادامه می افزاید: «اگر این نظر هرودت را درست بپنداریم، به نظر می رسد كاخی كه در حدود سال های ۴۹۰ در بابل ساخته شده بود، می بایستی از آن آریوبازن باشد.» لذا وجود چنین كاخی به تنهایی نمی تواند نظریه همزمانی پادشاهی داریوش و خشایارشا را اثبات كند. آخرین سند و شاهدی كه در این لغت نامه برای اثبات این نظریه آورده شده است، ۲ لوح گلی است كه به نظر می رسد تاریخ نگارش آنها به سالی بر گردد كه خشایارشا به سلطنت رسیده است. واچتاور معتقد است كه این الواح چندین ماه قبل از آن كه آخرین الواح متعلق به آخرین سال سلطنت داریوش نوشته شده، تهیه شده اند. لذا می توان وجود ۲ پادشاهی و حاكمیت را در آن دوره حدس زد كه در نتیجه همزمانی پادشاهی داریوش و خشایارشا را ثابت می كند. اما به نظر می رسد كه نویسندگان این لغت نامه یا می خواهند برخی از واقعیات تاریخی را پنهان كنند و یا در خصوص موضوع نتوانسته اند به اندازه كافی تحقیق كنند. لوح اول كه تامپسون Thampson در كاتالوگ خود كه به سال ۱۹۲۷ منتشر ساخت، با شماره A.۱۲۴ مشخص ساخته است، براساس آن چه كه تامپسون ذكر كرده است نمی تواند در سال ۴۸۵ _ ۴۸۶ یعنی سال به سلطنت رسیدن خشایارشا نوشته شده باشد. به نظر می رسد كه تامپسون در كپی برداری از این لوح دچار اشتباه شده است، زیرا در خود لوح تاریخ ۴۸۴ _ ۴۸۵ یعنی ۲ سال پس از به سلطنت رسیدن خشایارشا درج شده است كه در این سال خشایارشا به تنهایی حكومت می كرد و پدرش داریوش نیز فوت كرده بود. لذا نمی توان حدس زد كه در آن زمان ۲ پادشاه بر ایران حكومت می كرد. در سال ۱۹۴۱ جورج كامرون در مجله آمریكایی زبان و ادبیات سامی به خوبی این موضوع را روشن ساخته است. لذا چنین حرفی اشتباه می باشد. لوح دوم (TVA ۴۳۹۷) كه سان نیكولو San Nicolo و آنگناد Angnad در كتاب خود در سال ۱۹۳۴ با شماره ۶۳۴ منتشر ساخته اند، در ماه پنجم تاریخ گذاری شده است.این دو نویسنده پس از كلمه «ماه» علامت سوال گذاشته اند. زیرا نشانه و علامتی كه در لوح به كلمه «ماه» ترجمه شده است، تخریب شده بود. لذا می توان آن را به صورت های مختلف تفسیر و تعبیر كرد. در اثر جدیدی كه تحت عنوان گاه «شماری بابل» در سال ۱۹۵۷ توسط پاركر Parker و دوبراستین Dubberstein منتشر شده است، همان لوح با شماره Vasvi۱۷۷ مورد بررسی قرار گرفته است و نویسندگان معتقدند كه علامت موجود در لوح كه به طول ماه های سپری شده اشاره دارد، از بین رفته است. لذا می توان آن را (۹) [lX] و یا (۱۲) [Xll] دانست به این ترتیب حتی نظریه نیكولو و آنگناد نیز رد شده است. داریوش در ماه هفتم از دنیا رفته است لذا این كه لوح مذكور در ماه نهم یا دوازدهم سال به سلطنت رسیدن جانشین وی نوشته شده است، تا حدودی درست و صحیح به نظر می رسد. لذا هیچ گونه دلیلی برای همزمانی پادشاهی این دو وجود ندارد.
فرار تمیستوكل Themistocle
در كتاب هایی كه واچتاور منتشر ساخته است،‌ از واقعه فرار تمیستوكل به ایران بارها سخن گفته شده است. این واقعه یكی از دلایل قدیمی است كه دو روحانی به نام های دنیس پتاویوس Denis Petavius و ژزویت جیمز اوشر Jesuite James Ussher در قرن ۱۷ در آثار خود مورد توجه قرار داده اند. همچنین مورخی به نام هنگستنبرگ Hengstenberg در كتاب خود تحت عنوان Christologie des Atten Testaments كه در سال ۱۸۳۲ در برلین منتشر ساخت، این واقعه را با تمام جزییاتش ذكر كرده است. مورخان یونانی به نام تیكودید Thycudides و شارون دو لامپساكوس Charon de Lampsacus معتقدند كه وقتی تمیستوكل به ایران رفت، با پادشاه وقت یعنی اردشیر گفت و گو كرده است. واچتاور در بررسی خود چنین آورده است كه تمیستوكل در حدود سال های ۴۷۰ _ ۴۷۱ قبل از میلاد از دنیا رفته است و اردشیر در این شرایط می بایستی حكومت خود را قبل از آن آغاز كرده باشد نه همانند آنچه كه در برخی كتب تاریخی سال آغاز پادشاهی وی را با تاخیر، به سال ۴۶۵ ق.م نوشته اند. این دلایل بسیار سطحی هستند و واچتاور از ذكر تمامی اطلاعات تاریخی مهم مربوط به این موضوع غافل مانده است. نویسندگان واچتاور برای تایید موضوع (یعنی این كه تمیستوكل اردشیر را پس از ورود به ایران ملاقات كرده است) به بخشی از كتاب پلوتارك Plutarque اشاره می كنند كه در آن این نویسنده یونانی چنین نوشته است: «تیكودید و لامپساكوس چنین‌ آورده اند كه به هنگام ورود تمیستوكل به ایران، خشایارشا قبلا فوت كرده بود و پسرش اردشیر به جای وی حكومت می كرد و تمیستوكل با اردشیر حرف زده است.» اما آنها قسمت دوم نوشته پلوتارك را مورد توجه قرار نداده اند كه در آن چنین آمده است: «اما افوروس Ephorus، دینون Dinon، كلیتاركوس Clitarchus و هراكلید Heraclides و بسیاری دیگر معتقدند كه تمیستوكل با خشایارشا ملاقات كرده است، از نظر من تیكودید با اطلاعات مربوط به گاه شماری این دوران موافق است هر چند كه این اطلاعات چندان مستحكم و قابل اعتنا نیز نیستند.» واچتاور در بررسی خود به این بخش از كتاب پلونارك اشاره نمی كند و این كه تعدادی از مورخان عهد باستان قبلا این موضوع را در آثار خود مورد توجه قرار داده اند، پنهان می سازد. زیرا بسیاری از این مورخان نوشته اند كه تمیستوكل با خشایارشا ملاقات كرده است نه اردشیر زیرا در آن زمان خشایارشا حكومت می كرد. هر چند كه پلوتارك كه در سال های ۱۲۰ _ ۴۶ بعد از میلاد زندگی می كرد معتقد است كه تیكودید از نظر سندیت تاریخی ضعیف است اما این نكته را نیز خاطرنشان می سازد كه اطلاعات مربوط به گاه شماری این دوره نیز چندان قابل اعتنا نیست. چیزی كه اغلب مورد غفلت واقع شده است این است كه تیكودید مطالب مربوط به فرار تمیستوكل به ایران را در حدود ۴۰۶ ق.م یعنی در حدود ۲ نسل پس از وقوع این رویداد نوشته است و در نوشته خود به دفعات به تناقض گویی در مورد آن پرداخته است و این نشان می دهد كه اطلاعات وی نمی تواند چندان قابل اعتماد باشد. اما حتی اگر بپذیریم تمیستوكل واقعا اردشیر را ملاقات كرده است،‌ چیزی نمی تواند ثابت كند كه این ملاقات در سال ۴۷۰ ق.م صورت گرفته است. هیچ دلیل محكمی برای اثبات مرگ تمیستوكل در سال ۷۱ _ ۴۷۰ ق.م وجود ندارد. بسیاری از منابع كه واچتاور به آنها ارجاع می دهد، به این موضوع صراحتا اشاره نكرده اند و حتی برخی از آنها نظیر پلونارك به طور واضع تاكید می كنند كه تمیستوكل مدتی بعد از آن یعنی در حدود سال های ۴۵۹ ق.م از دنیا رفته است. بین آنچه كه در آتن بر سر تمیستوكل آمد (افترا زدن و بد نام كردن وی در میان مردم) و ملاقات وی با اردشیر یا حتی خشایار شامی بایستی زمان زیادی به طول می انجامید. قبل از آن تلاش های بسیاری صورت گرفت تا دشمنان تمیستوكل موفق شدند او را مجبور كنند كه از آتن و یونان بیرون برود. تاریخ عهد باستان كامبریج فرار وی از آتن‌ را در سال ۵۶۹ ق.م ذكر كرده است. وی نخست در میان دوستان خود در آسیای میانه پناه گرفت و مدتی در آنجا اقامت كرد. واچتاور برای اثبات صحت تاریخ ۴۷۰ _ ۴۷۱ قبل از میلاد به عنوان سال آغاز توطئه چینی علیه تمیستوكل و بدنام شدن وی به كتاب تاریخ دیدوروس سیكولوس Didorus Siculus اشاره می كند اما تاریخی را كه دیدوروس به عنوان سال ورود تمیستوكل به آسیای میانه می شناسد، قبول ندارد در حالی كه دیدوروس معتقد بود كه در آن هنگام، خشایارشا بر ایران حكومت می كرد. این مساله طبیعتا با دیدگاه توكیدید كه معتقد است نامه ای كه تمیستوكل از آسیای میانه به پادشاه ایران فرستاده بود، خطاب به اردشیر ارسال شده، در تضاد قرار دارد. پس از مدتی اقامت در آسیای میانه، تمیستوكل سرانجام راهی امپراطوری پارس می شود. وی یك سال قبل از ملاقات با پادشاه ایران، زبان پارسی را فرا می گیرد لذا این ملاقات قاعدتا باید در اواخر سال ۴۶۵ ق.م و یا زودتر در سال ۴۶۴ ق.م صورت گرفته باشد. یكی از مورخان به نام المستد Olmstead معتقد است كه به هنگام ورود تمیستوكل به ایران، خشایارشا می توانست حاكم و پادشاه ایران باشد. اما احتمالا در این فاصله فوت كرده است و تمیستوكل پس از فراگیری زبان پارسی با اردشیر ملاقات كرده است. تمیستوكل پس از ملاقات با پادشاه ایران در یكی از شهرهای آسیای میانه اقامت می كند و سالیان سال در آنجا به زندگی مشغول می شود لذا می توان سال مرگ وی را ۴۷۱ ق.م دانست و پذیرش نظر واچتاور در این میان غیر ممكن می باشد.
۳ _ الواح متعلق به سال های ۵۰ و ۵۱ حكومت خشایارشا
واچتاور در ادامه بحث، پس از پذیرش طول مدت حكومت اردشیر از ۴۱ سال به ۵۱ سال به دو لوحی اشاره می كند كه تاریخ آنها به سال های ۵۰ و ۵۱ حكومت خشایارشا بر می گردد. لوح اول با شماره ۶۵۴۹۴ در كاتالوگ لیستی و گریسون Leichty / Grayson كه در سال ۱۹۸۷ منتشر شده است، تا حدودی مورد بررسی قرار گرفته است، هرگز ترجمه نشده است. متن لوح دوم به شماره CBM۱۲۸۰۳ در سال ۱۹۰۸ توسط آلبرت كلی Albert Clay با شماره ۱۲۷ در سری مجموعه در نمایشگاه بابل دانشگاه پنسیلوانیا منتشر شده است. بسیاری از پژوهشگران معتقد هستند كه كاتبان این الواح در زمان نگارش، دچار اشتباه شده اند. واچتاور در ادامه بحث چنین توضیح می دهد كه لوحی كه كلی Clay منتشر ساخته است، ۲ بار تاریخ گذاری شده است «سال ۵۱، سال به سلطنت رسیدن، ماه ۱۲ و روز بیستم، داریوش، پادشاه روی زمین» لذا به نظر می رسد كه متن لوح سال ۵۱ حكومت اردشیر را با سال به قدرت رسیدن داریوش دوم یكی می داند.
اما بار دیگر واچتاور تمامی واقعیت را ذكر نمی كند. دلیل آن این است كه كل حقیقت، تصویری را كه می توان از سیر زمانی آن دوره داشته باشیم، به طور كلی تغییر می دهد. امروزه به دلیل كشف آرشیوهای موراشو Murashu الواح زیادی متعلق به سال های آخر حكومت اردشیر به دست آمده است. تعداد الواح در سال های آخر حكومت اردشیر و سال های آغازین حكومت جانشین وی یعنی داریوش دوم، به بیشترین تعداد می رسد.در این بایگانی ۴۸ متن مربوط به سال ۴۱ حكومت اردشیر وجود دارد كه با سال به قدرت رسیدن داریوش دوم مرتبط است. باید توجه داشت كه نباید نخستین سال انتصاب داریوش دوم به پادشاهی را با نخستین سال سلطنت وی اشتباه گرفت. بسیاری از مورخان یونانی عهد باستان در مطالعات خود نشان داده اند كه پس از مرگ اردشیر دوران پرآشوبی بر امپراطوری پارس حاكم بوده است. پسر اردشیر و جانشین وی یعنی خشایارشا توسط برادرش سوگدیانوس Sogdianus تنها چند هفته پس از سلطنت به قتل می رسد. سوگدیانوس به این ترتیب توانست به مدت هفت ماه بر تخت سلطنت جلوس كند كه مدتی بعد داریوش دوم در سال ۴۲۳ ق.م او را به قتل رسانید. اما چون در این مدت ۷ ماه، سوگدیانوس به عنوان پادشاه قانونی امپراطوری پارس پذیرفته نشده بود، بسیاری از دبیران و كاتبان دربار حتی در زمان حكومت سوگدیانوس متون خود را براساس سال حكومت اردشیر تاریخ گذاری می كردند. به این ترتیب تاریخ حكومت اردشیر ظاهرا امتداد یافته است. این مساله تا زمان به قدرت رسیدن داریوش دوم ادامه داشته است و ۱۱ ماه بعد از مرگ اردشیر، كاتبان، متون دربار را از زمان به قدرت رسیدن داریوش تاریخ گذاری كردند. اما برای آن كه هیچ گونه ابهامی باقی نماند، كاتبان متن ها را دوبار تاریخ گذاری كرده اند و سال ۴۱ حكومت اردشیر را سال به قدرت رسیدن داریوش نوشته اند. زیرا آنچه كه برای كاتبان اهمیت داشت این بود كه تاریخ صحیح حكومت هر یك از پادشاهان پارسی را مشخص سازند زیرا در تقویم شاهنشاهی این مساله امری اساسی به شمار می رفت و برای تاریخ گذاری رویدادهای مختلف سیاسی، اقتصادی، ... آن دوران ابزار مهمی بود. متون متعددی با ۲ تاریخ مربوط به ماه های یازدهم و دوازدهم سال به قدرت رسیدن داریوش دوم پیدا شده است. كوگلر F.X.Kugler در صفحه ۳۹۶ كتاب خود تحت عنوان Stemkunde und Sterndienst in Babel كه در سال ۱۹۲۴ منتشر ساخته است، اطلاعات مربوط به سیر وقایع در متن ۴ لوح را به شرح زیر آورده است:
۱ _ نیپور Nippur ، روز ۱۴ ماه ۱۲ سال ۴۱، سال به سلطنت رسیدن داریوش، پادشاه ایران
۲ _ نیپور Nippur ، روز ۱۷ ماه ۱۲ سال به سلطنت رسیدن داریوش پادشاه ایران در خط نخست متن این اطلاعات آورده شده است: «تا اواخر آدار Adar (ماه دوازدهم) سال ۴۱ سال به سلطنت رسیدن داریوش
۳ _ نیپور روز ۲۰ ماه ۱۲ سال ۴۱ سال به سلطنت رسیدن داریوش، پادشاه ایران
۴ _ نیپور سال ۴۱، سال به سلطنت رسیدن داریوش پادشاه ایران
با مطالعه متن این الواح می توان تاكید كرد كه داریوش در سال ۴۱ حكومت پادشاه پیش از خود به سلطنت رسیده است. آنچه كه متن این الواح به طور آشكار ثابت می كند این است كه اردشیر نمی توانسته است بیش از ۴۱ سال حكومت كند. متنی كه كلی Clay در سال ۱۹۰۸ منتشر ساخته است و بخشی از آن را واچتاور به عنوان سند ادعای خود آورده است، همان دسته از الواح می باشد كه دارای ۲ تاریخ می باشند. با این تفاوت كه در متن لواح مورد ادعای واچتاور، مدت حكومت پادشاه پیش از داریوش را ۵۱ سال ذكر كرده است نه ۴۱ سال. بدیهی است كه نگارش عدد ۵۱ در این لوح ناشی از اشتباه نگارش كاتب بوده است. و این تنها نتیجه گیری منطقی است كه می توانیم داشته باشیم. زیرا در این صورت باید بپذیریم كه عدد ۴۱ كه در متن سایر الواح نوشته شده است، اشتباه كتبان بوده است. به سختی می توان باور كرد كه نویسندگان واچتاور نمی دانستند كه الواح دیگری نیز مربوط به سال به سلطنت رسیدن داریوش وجود دارند. به نظر می رسد این كار آنها كه سعی داشته اند تنها این دو لوح را (كه در آن عدد ۵۰ و ۵۱ آمده است) مورد بررسی قرار دهند و سایر الواح را كه در آنها عدد ۴۱ آشكارا نوشته شده است، پنهان سازند دور از صداقت علمی است كه باید نسبت به خوانندگان نشان داد. آلبرت كلی A. Clay كه متن الواح را منتشر ساخته است، به درستی به این مساله اشاره كرده است كه درج شدن عدد ۵۱ ناشی از اشتباه و نگارش كاتب لوح بوده است. زیرا در خط میخی امكان این اشتباه به سادگی وجود دارد و تفاوت بین ۵۱ و ۴۱ در یك خط كوچك است [-].
حكومت اردشیر از نظر نجوم
دلیل قطعی برای تعیین مدت حكومت اردشیر را می توان در رصدهای اخترشناسی یافت شده در برخی الواح متعلق به دوره حكومت وی جستجو كرد. یكی از این متون كه آن را «تقویم اخترشناسی» شماره TVA۵۰۴۷ می نامند به روشنی در ماه یازدهم حكومت اردشیر در آن تاریخ گذاری شده است. هر چند كه متن تا حدودی آسیب دیده است اما هنوز هم اطلاعات بسیاری در مورد ۲ موقعیت ماه در رابطه با موقعیت های سیارات دیگر نظیر تیر، ژوپیتر Jupiter، ونوس Venus و ساتورن Saturne را خود گنجانده است. این رصدها برای مشخص كردن تاریخ متن یعنی سال ۴۵۴ ق.م كفایت می كند و این تاریخ همان یازدهمین سال حكومت اردشیر است لذا سال قبل از آن یعنی ۴۵۵ ق.م را نمی توان بر خلاف نظر واچتاور بیستمین سال حكومت وی دانست اما می توان تصور كرد كه این تاریخ برابر است با دهمین سال حكومت وی. لذا بیستمین سال حكومت اردشیر باید به سال ۴۴۴/۴۴۵ ق.م باشد. برخی الواح دیگر تاریخ نوشته شده بیست و یكمین سال و آخرین سال حكومت خشایارشا را نشان می دهد. یكی از این الواح به شماره ۳۲۲۳۴ كه تاریخ روز ۱۴ یا ۱۸ ماه پنجم بیست و یكمین سال حكومت خشایارشا را با خود دارد، از گروه متون اخترشناسی است كه آنها «متون مربوط به سال ۱۸» یا «متون ساروس Saros» می نامند. اطلاعات مندرج در این لوح تاریخ آن را به ۴۶۵ ق.م آورده است. در متن این لوح این اطلاعات وجود دارد: «در ماه V۱۴(+X) خشایارشا توسط پسرش به قتل رسید.» این متن به تنهایی موید آن است كه نه تنها خشایارشا ۲۱ سال حكومت كرده است بلكه آخرین سال حكومت وی ۴۶۵ ق.م بوده است نه ۴۷۵ كه انجمن واچتاور بر آن اصرار دارد. متون بسیاری مربوط به گروه ساروس Saros وجود دارد كه به رویدادهای مربوط به دوران حكومت خشایارشا و اردشیر اشاره كرده اند. بسیاری از تصاویر دقیق ارایه شده كه به خسوف ماه در سال های مختلف حكومت این دو پادشاه مربوط هستند، به خوبی گاه شماری دقیقی از این دوره ارایه می دهند.۲ لوح اخترشناسی مربوط به حكومت خشایارشا و اردشیر به شماره ۴۵۶۷ و ۳۲۲۹۹ رصدهای صورت گرفته در رابطه با سیاره ونوس Venus را شامل می شوند. در این مطالعات بار دیگر گاه شماری مربوط به این دوران به عنوان گاه شماری كامل و درست مورد تایید قرار گرفته است.
به این ترتیب رصدهای اخترشناسی متعددی هم اكنون در اختیار داریم كه به دوره های مختلف حكومت خشایارشا و اردشیر مربوط می شوند و بر الواح گوناگون به خط میخی نوشته شده اند. در بسیاری از موارد تنها یك یا دو عدد از این الواح برای تعیین سال آغاز حكومت این دو پادشاه كفایت می كنند. تعداد رصدهای انجام گرفته در طول حكومت آنها به ۴۰ عدد می رسد لذا نمی توان در تاریخ گذاری و گاه شماری حكومت آنها حتی یك سال را عوض كرد. لذا به خوبی مشاهده می شود كه غلط بودن نظریه انجمن واچتاور در تعیین سال ۴۵۵ ق.م به عنوان بیستمین سال سلطنت اردشیر اثبات می شود.
این مساله به خوبی نشان می دهد كه فهم آنها از موضوع هفتاد هفته دانیال نبی نیز اشتباه بوده است.
هفته هفته دانیال نبی
در طول قرن های متمادی، تفاسیر متعددی از ۷۰ هفته دانیال نبی* ارایه شده است. برخی از آنها من جمله تفسیر واچتاور را باید به سرعت دور انداخت زیرا با تاریخ هایی كه اثبات شده اند، در تناقض قرار می گیرد.
اگر بیستمین سال حكومت اردشیر را به جای ۴۵۵ق.م ، سال ۴۴۴/۴۴۵ بدانیم، می توان آن را از همین سال آغاز كرد به شرطی كه در محاسبه به جای سال شمسی (روز ۲۴۲۲/۳۶۵) سال ۳۶۰ روزه را به كار ببندیم. هاونر Hoehner در كتاب خود ثابت كرده است كه ۴۷۶ سال پس از بیستمین سال حكومت اردشیر به سال ۴۴۴/۴۴۵ ق.م، مسیح مرده است. (یعنی سال ۳۳ میلادی) و این با ۴۸۳ سال ۳۶۰ روزه مطابقت دارد:
روز ۸۵۵/۱۷۳ = ۲۴۲۲/۳۶۵ × ۴۷۶
سال ۴۸۳ = ۳۶۰ ÷ ۱۷۳۸۵۵
و این مساله فقط مثالی بود برای استفاده و اطلاق سال ۳۶۰ روزه كه بر مبدایی مبتنی است كه از نظر تاریخی مورد توافق همه است.
* عهد عتیق، كتاب دانیال نبی باب نهم، آیه ۲۴ تا ۲۷
آیه ۲۴ _ هفتاد هفته برای قوم تو و برای شهر مقدست مقرر می باشد تا تقصیرهای آنها تمام شود و گناهان آنها به انجام رسد و كفاره به جهت عصیان كرده شود و عدالت جاودانی شود و رویا و نبوت مختوم گردد و قدس الاقداس مسح شود.
آیه ۲۵ _ پس بدان و بفهم كه از صدور فرمان به جهت تعمیر نمودن و بنا كردن اورشلیم (تا ظهور مسیح) رییس هفت هفته و شصت و دو هفته خواهد بود و اورشلیم با كوچه ها و حصار در زمان های تنگی تعمیر و بنا خواهد شد.
آیه ۲۶ _ بعد از آن شصت و دو هفته مسیح منقطع خواهد شد و از آن او نخواهد بود بلكه قوم آن رییس كه می آید شهر و قدس را خراب خواهد ساخت و آخر او، در آن سیلاب خواهد بود و تا آخر جنگ خرابی ها معین است.
آیه ۲۷ _ و او با اشخاص بسیار در یك هفته عهد را استوار خواهد ساخت و در نصف آن هفته قربانی و هدیه را موقوف خواهد كرد و بر كنگره رجاسات خراب كننده خواهد آمد و الی النهایت آنچه مقدرات بر خراب كننده ریخته خواهد شد.

نویسنده: كارل الف جانسون
منبع : خبرگزاری میراث فرهنگی