یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا
غذای پرنده ها
وقتی شادی از مدرسه برگشت، مادربزرگ را دید که به خانه آن ها آمده بود. شادی به طرف مادربزرگ دوید و سلام کرد. مادربزرگ هم او را بوسید و برایش یک چای داغ ریخت.آن ها با هم چایی خوردند و خندیدند و بعد هم سر سفره نشستند تا ناهار بخورند. بعداز ناهار شادی به مادرش کمک کرد تا سفره را جمع کند اما دید مادربزرگ خرده نان های توی سفره را توی مشتش جمع کرده، شادی با تعجب پرسید: چه کار دارید می کنید؟ مادربزرگ خندید و گفت: دارم ناهار پرنده های گرسنه را آماده می کنم.
شادی هم با خوشحالی به مادربزرگ کمک کرد تا خرده نان ها را جمع کند و بعد دوتایی با هم توی حیاط رفتند. شادی خرده نان ها را یک گوشه ریخت و منتظر ماند تا پرنده ها بیایند و غذا بخورند. مادربزرگ گفت: اگر همان جا بایستی، پرنده ها می ترسند و جلو نمی آیند. شادی با خنده گفت: راست گفتید مادربزرگ، و آرام یک گوشه نشست تا پرنده ها نترسند. چند دقیقه بعد سر و کله پرنده ها پیدا شد. پرنده های گرسنه آمدند و مشغول غذا خوردن شدند. شادی با خوشحالی پرنده ها را نگاه می کرد و می خندید. او خیلی خوش حال بود، چون پرنده های گرسنه را سیر کرده بود.
منبع : روزنامه خراسان
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
دولت سیستان و بلوچستان جمهوری اسلامی ایران مجلس شورای اسلامی حجاب دولت سیزدهم مجلس رئیس جمهور گشت ارشاد رئیسی امام خمینی جنگ
آتش سوزی تهران وزارت بهداشت قتل شهرداری تهران پلیس سیل کنکور هواشناسی فضای مجازی سلامت زنان
خودرو دلار بازار سرمایه قیمت دلار قیمت خودرو بازار خودرو قیمت طلا بانک مرکزی سایپا مسکن تورم ایران خودرو
مهران مدیری سریال سینمای ایران تلویزیون سینما موسیقی سریال پایتخت کیومرث پوراحمد فیلم ترانه علیدوستی کتاب
اینترنت کنکور ۱۴۰۳
اسرائیل غزه جنگ غزه رژیم صهیونیستی آمریکا فلسطین روسیه چین حماس اوکراین ترکیه ایالات متحده آمریکا
فوتبال پرسپولیس استقلال بازی جام حذفی سپاهان آلومینیوم اراک فوتسال تیم ملی فوتسال ایران تراکتور باشگاه پرسپولیس لیورپول
هوش مصنوعی تبلیغات ناسا سامسونگ فناوری اپل بنیاد ملی نخبگان آیفون ربات
کاهش وزن روانشناسی بارداری مالاریا آلزایمر زوال عقل