یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

سرمایه‌هایی که بر باد می‌روند


سرمایه‌هایی که بر باد می‌روند
تاریخ این مرز و بوم بیانگر یك روند نسبتا همگون و تكراری از بی‌اعتمادی حكومتگران و دولت‌ها به مردم و بالعكس بوده و این روند به صورت یك جریان مستمر بازتولید می‌شده است، به گونه‌ای كه این روحیه و نگرش در مورد نزدیك‌ترین افراد خانه‌زاد حاكمان و اقوام و خویشان درجه یك آنان شمول بیشتری داشته است. تغییر ۴۸ بار كابینه دولت‌های پهلوی در طول حدود ۵۰ سال حكومت آن سلسله، شمه‌ای از این روند است (بهنود ص ۶۱۶.) هرچند كه ممكن است این نگرش، قابل تعمیم به بعضی از مقاطع تاریخی <به جز دهه اول> انقلا‌ب اسلا‌می نباشد اما به نظر می‌رسد كه این روند در جامعه ایران، یك قاعده حداكثری بوده است.
بدون تردید، اعتماد ملت به دولت از یك سو و اعتماد دولت به ملت و قشرهای مختلف جامعه از سوی دیگر از مهم‌ترین سرمایه‌های اجتماعی و ذخایر یك كشور است كه برای بقا، انسجام و دوام یك جامعه و نظام مستقر، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است و از سویی نیازمند حفظ و حراست از همه آن سرمایه‌هایی است كه بنیان‌های این اعتماد را بنا نهاده و استواری می‌بخشند چرا كه در سایه این اعتماد است كه مجموعه اجزای یك جامعه در تعامل با یكدیگر قادرند به سوی اهداف مشترك، بزرگ و متعالی حركت كنند و یك ملت و كشوری را از خطرات و بحران‌ها با كمترین هزینه‌ها عبور دهند و به حركت پیش رونده جامعه سرعت دو چندان ببخشند. بر اساس نظریه انگیزه ابزاری و اعتماد سیاسی، افراد تنها در صورتی حاضر به اقدام در صحنه سیاسی هستند كه متقاعد شده باشند اقدام آنان می‌تواند منشاء اثری مطلوب در اجتماع و سیاست باشد و در ساختار تصمیم‌گیری، می‌توانند به‌طور جدی مشاركت نمایند (ربیعی ۱۳۸۰.) به بیان دیگر سرمایه اجتماعی از جمله اعتماد و... به مجموعه‌ای از هنجارها در یك سیستم اجتماعی اطلا‌ق می‌گردد كه موجب ارتقای سطح همكاری اعضای آن جامعه گردیده و سبب پایین آمدن سطح هزینه تبادلا‌ت، مراودات و ارتباطات آن جامعه گردد (فوكویاما.) به بیان دیگر اعتماد عبارت است از تمایل به خط‌پذیری در بطن اجتماع با تكیه و ابتنا به حس اعتماد به دیگران.
تردید نمی‌توان كرد كه اعتماد یك پدیده حساس، ظریف و شكننده‌ای است كه برای به وجود آمدن آن، هزینه، زمان، فرصت و تدبیرهای زیادی صرف شده است تا شاهد ارتقا، تعمیق و ماندگاری آن در میان دولت‌ها و ملت‌ها به صورت یك جریان دوسویه گردد، بنابراین نمی‌توان به صورت یك‌طرفه از مردم انتظار داشت كه به دولت و حكمرانان اعتماد كنند اما از سوی دیگر مسوولا‌ن یك نظام و دولت، در صحنه عمل به بخشی از افراد جامعه و نزدیكان و همفكران خود اعتماد كرده و دیگران را نامحرم، بی‌اعتماد و ... تلقی نمایند و در دایره شهروندان این كشور قلمداد ننمایند. بدون شك تنها اعتماد است كه باعث به وجود آمدن اعتماد می‌‌شود و این جریانی دوسویه و جاده‌ای دوطرفه است. بنابراین وقتی در یك جامعه افراد اعتماد داشته باشند كه به عقاید و نظرات آنان احترام گذاشته می‌شود، طبیعی است كه آنها هم تمایل بیشتری برای ارائه عقاید خلا‌ق، نظرات، اهداف و عقاید فردی و جمعی خود ابراز خواهند داشت. در یك تحقیق ملی، ۸/۸ درصد پاسخگویان مردم را قابل اعتماد و ۵۴ درصد از آنان مردم را بی‌اعتماد به یكدیگر می‌دانند كه ۸/۸ درصد كمترین میزان اعتماد در مقایسه با سایر كشورهای مورد مقایسه است. هرچند كه به زعم افرادی چون فوكویاما، این میزان اعتماد در یك جامعه تا حد زیادی تحت تاثیر موفقیت‌های اقتصادی آن جامعه حاصل می‌شود. بر اساس یك رویكرد خرد، عامل مهم در شناخت میزان سرمایه اجتماعی افراد، اعتماد و قابلیت اعتماد است.
بنابراین هیچ چیزی برای یك نظام خطرناك‌تر از این نخواهد بود كه مردم آرا، نظریات و عقاید خود را آزادانه بروز ندهند، در حالی كه به ظاهر خود را با مجموعه حكومت هماهنگ نشان می‌دهند. روشن است كه در چنین جوامعی، مردم حرف‌های ناگفته خود را ناگهان علنی و ظاهر می‌كنند، به‌گونه‌ای كه اوضاع به سمت فروپاشی ساختار و نظام سیاسی مستقر پیش خواهد رفت (هانتینگتون.) نظام سوسیالیستی شوروی سابق، مصداق بارز بی‌اعتمادی یك ملت به دولت و سكوت سه ربع قرن یك ملت در یك فضایی خشن و استعمارگر برخاسته از انقلا‌ب سوسیالیستی است. فلذا طبیعی است كه هر نظام دیگری هم كه چنین باشد، سرنوشتی مشابه و محتوم چونان نظام سوسیالیستی شوروی سابق در پیش خواهد داشت. سوال اساسی این است كه چگونه و با نادیده گرفتن كدام مولفه‌ها و اصول، بنیان‌های اعتماد یك ملت به سستی می‌گراید و زمینه‌های بی‌اعتمادی به یك نظام و دولت مستقر تحمیل می‌گردد. اظهارات رضاخان، اوج بی‌اعتمادی یك حاكم را به ملت و بالعكس به خوبی نشان می‌دهد. وی می‌گوید كه <هر مملكتی رژیمی دارد و رژیم ما یكنفره است.
رضاخان معتقد بود مردم چیزی نیستند و تنها قدرت خارجی اهمیت دارد. من را زمانی كه كسی نمی‌شناخت به روی كار آوردند و در زمانی كه همه مردم از من می‌ترسیدند <بی‌اعتمادی به رضاخان> و مرا می‌خواستند همان‌ها بردند.
مردم را باید همیشه ترساند و باید آنها از تو بترسند نه اینكه دوستت داشته باشند.( >فردوست جلد ۱.) به زعم نویسنده این یادداشت، نادیده گرفتن مولفه‌های ذیل در یك جامعه است كه بنیان‌ها اعتماد را چونان موریانه ویران كرده و فرو می‌ریزد. مولفه‌هایی چون:
۱) رسمیت یافتن بهره‌مندی نابرابر از فرصت‌ها، ظرفیت‌ها و رواج تبعیض بین شهروندان و ... ‌
۲) تقدم اراذل و كم‌خردان و حامیان بر افاضل و شایستگان (مضمون فرمایش علی(ع))
۳) برابر نیانگاشتن افراد جامعه در برابر قانون و رواج رواداری تبعیض و بی‌عدالتی به نام عدالت‌خواهی ‌
۴) تضییع اصول و تسمك بر فروع (فرمایش علی علیه‌السلا‌م) و به تعبیری حاكمیت سلا‌یق به جای قانون و پیمان‌های اجتماعی
۵) به حاشیه راندن نخبگان، شایستگان و ... بیرون از دایره قدرت در اداره امور كشور و بی‌اعتمادی به تحصیلكردگان دانشگاهی و استادان با این نگاه كه آنان مورد بهره‌برداری سوء سرویس‌های خارجی قرار می‌گیرند. ‌
۶) نفی واقعیت‌های ملموس و مورد توجه در زندگی روزمره مردم مثل گرانی، تورم، تبدیل فرصت‌ها به تهدید و برجسته‌سازی اقدامات و عملكردها به صورت عوامفریبانه آن
۷) بی‌اعتمادی به سازمان‌یافتگی مردم در قالب احزاب و نهادهای مدنی و فشار بر رسانه‌های مستقل از قدرت و وابسته به مردم و كنترل فكر، اندیشه و فرهنگ ‌
۸) بی‌اعتمادی به تشخیص مردم در شناخت صلا‌حیت افراد صالح و شایسته و مقبول مردم جهت انتخاب برای مجلس شورای اسلا‌می و ... ‌
محمدعلی مشفق
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید