یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا
نظریه اجتماعی در بوته آزمون سیاست
با توجه به كتاب «راه سوم» گیدنز بههیچوجه غیرعادلانه نخواهد بود اگر بگوییم این كتاب قطعا رویآوردن گیدنز به لیبرالیسم را نشان میدهد.
به تعبیری خاص این نكته كنایهآمیز مینماید؛ چرا كه این كتاب مستقیمترین اثر سیاسی گیدنز محسوب میشود كه در مقایسه با آثار قبلی گیدنز به شكلی آشكارتر و نظاممندتر به دنبال طرحریزی استراتژیای برای اندیشه چپ است.
اما این كار را درچارچوبی انجام میدهد كه بدون هیچگونه معذب بودن و خجالتی در چارچوب حزب نوین كارگر است. در واقع این مساله تبدیل به یك كلیشه رسانهای در انگلستان شده است كه گیدنز جامعهشناس مورد علاقه تونی بلر محسوب میشود
نقطه حركت و شروع كتاب راه سوم «مرگ سوسیالیسم» است حداقل به عنوان سیستم مدیریت اقتصادی. این كتاب، چپ را در كجا رها میكند؟ گیدنز عنوان میكند كه مساله این است كه چگونه از معضل غلط سوسیال دموكراسی كلاسیك و نئولیبرالیسم فراتر رویم.
از آنجایی كه این معضل همان نسخه در لفافه استاندارد بلر قرارگرفته ما بین دوگانه حزب كارگر قدیم و حزب تاچری (محافظه كار) هستیم، دوگانهای كه اولی به شكل علاجناپذیری دولتگرا و جمعی است و دومی كه سخت وفادار «بنیادگرایی بازار است»، هیچ جای تعجب ندارد كه Aufhehung باید شكل راه سوم را برای خود انتخاب كند.
البته این عبارت به فرمول مقدسی بدل شده است كه برای توصیف و ترسیم سیاست مشترك و مرسوم بلر و كلینتون در دو سوی آتلانتیك به كار میرود. از آنجایی كه گیدنز سمیناری را در كاخ سفید برگزار كرد كه اختصاص به بررسی بنیان فلسفی این سیاستها داشت، بنابراین وی بهترین فرد برای تفسیر و تبیین این فرمول محسوب میشود؛ اما نتیجه كار بهگونهای مایوسكننده قابل توجه نبود.
كتاب راه سوم یكی از بدترین كتابهای یك نظریهپرداز اجتماعی پیشرو است. اگر گفتن اینكه این كتاب تكرار و خوانشی از سخنرانیهای تونی بلر است اغراق آمیز مینماید، سخنی پر بیراه نیست. گیدنز ما را به كمك جایگزینی سوالات بزرگ نظری با شتاب به جلو هل میدهد تا بتواند بر هسته و مبحث اصلی كتاب تسلط یابد هستهای كه تلاشی در راستای ترسیم برنامه و سیاست كاری بلر ـ كلینتون است.
این برنامه سیاست كاری در جدول زیر خلاصه شده است:
▪ برنامه راه سوم
ـ مركز رادیكال
ـ دولت دموكراتیك جدید ( دولت بدون دشمن)
ـ جامعه مدنی فعال
ـخانواده دموكراتیك
ـاقتصاد تركیبی نوین
ـ برابری مشمول
ـ رفاه مثبت
ـ دولت سرمایهگذاری اجتماعی
ـ كشور جهانوطنی
ـ دموكراسی جهانوطنی
شعارهای این لیست آنچنان كه در نگاه اول به نظر میرسند پوچ و بیمعنا نیستند، اما به مقدار زیادی خیلی از آنها خیالی خام و كم و بیش بازتعریفی تلویحی و ضمنیاند. براین اساس تنها با چشمپوشی قاطعانه روندهای اصلی در سیاست جهان و سیاستهای مهاجرت بیشتر دموكراسیهای لیبرال میتوان گفت كه ممكن است بتوان مانع از افتادن مفهوم «كشور جهانوطنی» در بند محدودیت و مرز كه امر معنادار را از بیمعنا جدا میكند، شد.
ایده تداعی شده با «دولت بدون دشمن» به واقع ما را در دام «فن اثبات حقانیت و توجیه» میاندازد، با توجه به اینكه دولت كلینتون ( كه حزب جدید كارگر انگلیس به شكلی تنگاتنگ از آن پیروی میكند) به دنبال برساختن دشمن و شیطان و اهریمن جلوه دادن آن است و دیروز صدام حسین را دشمن معرفی میكرد، امروز میلوسویچ را و فردا هم احتمالا چین را و یا دوباره گیدنز هدف كاهش و كمرنگ كردن نابرابریهای مربوط به ثروت و درآمد را ترك نمیكند اما با تعریف مجدد برابری به عنوان «برابری مشمول» او توجهش را از «چگونه به این هدف رسیدن» به «چگونه سیاستهایی را خلق یا ابداع كنیم تا همه آنهایی كه متعلق به یك جامعهاند از بالاترین طبقه گرفته تا پایینترین آنها از آن بهرهمند شوند» معطوف میكند.
بنابراین: «محدود كردن شمول داوطلبانه این نقل مكان برای خلق یك جامعه شمولگراتر در سطح پایین جامعه مهم و اساسی است». اینكه یك «جامعه شمولگرا» كاملا منطبق با تداوم نابرابری اجتماعی است با شامل كردن «شایستهسالاری محدود» در تعریف ویژگیهای چنین جامعهای آشكار میشود.
● برادلی و بلر
در واقع یك احساس نسبتا هگلی در مورد بینش گیدنز در مورد سوسیالدموكراسی معاصر وجود دارد. این تصویر از یك نظم پیچیده و ساختارمند اجتماعی پدید میآید كه در آن فرد، آزاد است تا به لذات شخصی خود برسد به شرطی كه به وظایف شهروندیاش پایبند باشد.
با این همه لیست دیگر ارزشهای راه سوم را «آزادی به مثابه استقلال» مطرح میكند كه دیگر مخالف این شرط است كه «بدون وجود مسوولیت هیچ حقی وجود نخواهد داشت». البته تاكید روی وظایف در قبال حقوق، چیزی است كه از ابتدا پروژه حزب كارگر جدید برآن تاكید داشته است؛ اما از نظر گیدنز درونمایه بحث بخشی از تلاشی وسیعتر و بزرگتر برای دور هم نگه داشتن پیشنیازها و شروط در تضاد با یكدیگر در درون یك كلیت كم و بیش همگن و همنوا ست.
در اینجا پژواك حزنآلود مقاله برادلی با عنوان «ایستگاه من و وظایفاش» باعث میشود تا آنها شنیده شوند. در واقع در اینجا نكاتی وجود دارد كه گیدنز خودش را درآنها در مقابل منتقدانی كه هگلیهای بریتانیا را هدف قرار دادهاند آسیب پذیر ساخته است به طوری كه آنها از چنان زبان پرطمطراقی استفاده میكنند كه درگیری ا و نزاعهای واقعی را زایل میكند.
یك نمونه فاحش از چنین نگرشی زمانی روی میدهد كه وی در باره عصر قدیم بحث میكند. او میگوید: «ما باید به سمت از بین بردن سن ثابت بازنشستگی باشیم و باید افراد مسن را به عنوان سرمایه در نظر بگیریم و نه مشكل. در این صورت طبقه مستمری بگیر دیگر وجود خارجی نخواهد داشت».
گیدنز قصد ندارد تا عنوان كند كه مشكل پیری و نحوه تامین بودجه برای مستمری آنها را میتوان تنها از طریق بازتعریف مجدد طبقهها حل كرد بلكه جریان بی وقفه لفاظی و پر حرفی فرح بخشاش ممكن است باعث شود تا خوانندگان ناشكیبا وسردرگم باور كنند كه مشكل حل میشود.
با این همه گیدنز آن طور كه باید وشاید منتقد بلر باقی میماند و اینقدر آگاه است كه در دام زیادهرویهای بلریسم گرفتار نشود. به عنوان مثال او مینویسد: «این ایده كه آموزش میتواند نابرابریها را مستقیما كاهش دهد باید به دیده شك و تردید نگریسته شود.
تعداد زیادی از پژوهشهای تطبیقی در ایالات متحده و اروپا نشان میدهد كه آموزش تمایل به منعكس كردن نابرابری اقتصادی گسترده تر دارد و این مساله باید جدی گرفته شود. معنا و مفهوم كلی این نقطه نظر و دیگر نظرات نشان میدهد كه گیدنز نسبتا در منتهاالیه سمت چپ طیف حزب كارگر نوین قرار دارد.
علیرغم این «راه سوم» را كه به عنوان یك نشانه مأیوسكننده از تحول روشنفكری و سیاسی گیدنز به سمت «راست» است نمیتوان یك نمونه ازسوسیال دموكراسی از نو مدل بندی شده دانست. اما ازنظر تئوریكی به نظر میرسد فاز قطعی و مشخص در این فرایند،آخرین نوشته او در باب «مدرنیته متاخر» در اوایل دهه ۱۹۹۰ باشد. این نوشته نمایانگر تاثیر تئوری مدرنیته بازاندیشانه الریش بك در «جامعه ریسك» (۱۹۸۶) است. بك به شكلی كارآمد عنوان میكند كه در اواخر قرن بیستم فرایند مدرن شدن به شكل فزایندهای تقویت شده است.
ساختارهایی كه سازنده جامعه صنعتی بودند – طبقه اجتماعی، خانواده هسته ای، سازمانهای بوروكراتیك—به شكل فزایندهای در حال تضعیف شدن بوسیله «فردی شدنی» هستند كه مسوولیت فردی برای ساخت هویت شخصیاش و جایگاهاش در بازار كار را رها كرده و به كناری نهاده است.
در چنین سرمایهداری بیطبقهای كه حاصل میآید،كه البته با نابرابری فردی شده اجتماعی همراه است،نزاع طبقاتی جای خود را به نزاع بین زن و مرد میدهد تا بدین طریق آنها بتوانند روابط شخصیشان را مستمرا به مذاكره بگذارند همان طور كه نزاع بین طبقات با نزاع بین جنبشهایی كه به دنبال پاسخ گویی و واكنش نشان دادن به نتایج غیر قابل انتظاری كه به خاطر بكارگیری سیستماتیك دانش علمی به وجود آمده جایگزین میشود.
● آزادی و ریسك
گیدنز در تاكیدش بر حوزهای برای ارضای فردی كه توسط «مدرنیته متاخر» فراهم شده از الریش بك پیروی میكند. نقد ماركسیستی در مورد از خودبیگانگی از این نكته غافل میماند.
«مدرنیته شكلهای نخستین سلطه را بیشك خلع ید میكند و شكلهای نوینی از سلطه و تفوق را كه در عصر پیشا مدرن وجود نداشت، ممكن میسازد. «خود» بعد از اینكه از قیمومیت خانواده وسنت بیرون آمد بدل به پروژهای بازاندیشانه شد كه فرد مسوول آن است.» گیدنز ملاحظات و قید وشرطهایی را كه از سوی منتقدان چپ فردگرایی نوین اظهار شد را كنارگذاشت. ناظر به مطلوب بودن، و محقق كردن امر بالقوه، آیا تنها شكلهایی از صحبتـ
درمان یا تن پروری از روی رفاه و غنی بودن نیست؟ پرواضح است كه چنین میباشد اما در نظر نگرفتن اینها بیش از این توجه نكردن به یك مجموعه از تغییرات جدی در آرمان و خواست مردمی است. فردگرایی همراه با فشارهای معطوف به دموكراتیزاسیون بیشتر دست در دست یكدیگر به پیش میروند.حتی اگر كسی این شك را كه دفاع از «فردگرایی نوین» ممكن است مشروعیت تئوریكی مرسوم حزب كارگر جدید را در فعالیت انتخاباتی انگلستان به همراه داشته باشد، نادیده بگیرد. میتوان این سوال را مطرح كرد كه آیا «آزادی به مثابه استقلال» بیش از انتخاب فردی مورد استقبال قرار میگیرد.
مشخصا اینكه آیا كنترل دموكراتیك بر روی بافت عینی این گزینهها در «مدرنیته متاخر» افزایش یافته است؟ هیچ یك از بحثهای گیدنز به این امر نپرداخته است. برعكس وی یكی از درونمایههای اصلی الریش بك را به عاریت میگیرد، همانی كه معتقد است كه نوع بشر با خطرات و ریسكهای غیرمترقبه و غیرقابل پیش بینی روبرو است كه ناشی از تلاش خود بشر برای به كنترل در آوردن طبیعت است: ریسك اشاره به خطراتی دارد كه ما فعالانه با آن روبرو میشویم و آن را ارزیابی میكنیم.
در جوامعی چون جامعه ما كه به سمت آینده جهت گیری كرده و اشباع از اطلاعات است مضمون ریسك بسیاری از نواحی و عرصههای سیاست را با هم یكی میكند: اصلاح دولت رفاه، همكاری و مشاركت با بازارهای مالی دنیا، واكنش به تغییرات تكنولوژیك، مسایل اكولوژیكی و تحولات ژئوپلیتیكی.
همه ما نیاز داریم تا در برابر ریسك از خود محافظت كنیم و در عین حال با ریسك به شیوهای سازنده ومفید روبهرو شویم و آن را بپذیریم. دو مشخصه جالب از این روایت وجود دارد.
اولین آن این است كه این روایت ریسك را به عنوان مفهومی وحدت بخش در سیاست مدرن معرفی میكند. همه مسایل بزرگ در دنیا موضوعات و مسایل مربوط به ریسك از آب در آمدهاند. این نكته سخت است كه درك نكنیم كه ایدئولوژی زدایی كردن از سیاست به عنوان نوعی ریسك باعث رسیدن به راه حلی برای حل مسایل میشود.
هیچ شكی نیست كه گیدنز در بین ارزشهای راه سوم «محافظه كاری فلسفی» كه نوعی نگرش پراگماتیستی برای روبرو شدن با تغییرات است را مدنظر دارد. ارواح دانیل بل و به واقعهارولد ویلسون در پس زمینه پنهان شده است. در ثانی با بسط دادن طبقهبندی ریسك گیدنز توجهش را از دغدغههای الریش بك به پیامدهای محیطی دخالت انسان در طبیعت به جایی دیگر معطوف میكند.
این خیلی ارزشمند است كه در بالای لیست فعالیتهای ریسكی «مشاركت و همكاری با بازار مالی جهانی» قرار دارد. جایی گیدنز بازارهای سرمایهگذاری را نمونه بارز آنچه كه وی محیطهای نهادینه شده ریسك میخواند كه بر روی شانس زندگی میلیونها نفر تاثیر میگذارد.
با قرار دادن جنبشهای سرمایه پولی ذیل عنوان طبقهبندی كلی، ریسك گیدنز تمایزاتی را كه مهم هستند مبهم و كدر میسازد. هر جامعه قابل تصوری كه دستاوردهای علمی و تكنولوژیكی مدرنیته غربی را در طی سه دهه گذشته بپذیرد به میزان زیادی در جهان فیزیكی به دخالت خواهد پرداخت.
چنین دخالتهایی به شكلی اجتنابناپذیر پیامدهای غیرمنتظره و پیش بینی نشدهای را به همراه خواهد داشت كه هم طبیعت و هم بر روی انسان تاثیرات منفی به بار خواهد آورد؛ هرچند كه این بخشی از وظیفه برنامهریزان اجتماعی است كه تجمع رقابتی سرمایه را با كنترل جمعی و دموكراتیك منابع مولد و سودمند كه كاهنده چنین پیامدهایی هستند، جایگزین كنند.
● طبیعی سازی سرمایه
این نوع از ریسك به واقع در هر فرایند كاری به گونهای موروثی وجود دارد و بخشی از آن چیزی است كه ماركس «شرایط ابدی تحمیل شده از سوی طبیعت به حیات انسانی» میخواند، هرچند بی شك تاریخچه آن به زمان انقلاب صنعتی باز میگردد. علیرغم این نوع ریسك موجود در بازار كنونی به شكل چشمگیری متفاوت از آن ریسكی است كه در عصر انقلاب صنعتی وجود داشت.
در اینجا مشكل از آنجا ناشی میشود كه ظهور كارت اعتباری درسیستم سرمایهداری توسعه و گسترش بازارهای به شدت متحرك داراییهای مالی را سبب شود كه بی ثباتی و نوساناش ممكن است نه تنها آنهایی كه در این بازارسرمایهگذاری كردهاند را متضرر سازد بلكه حتی ممكن است بنیه اقتصادی كل كشور را نیز تحلیل برد درست مثل همان بحران مالی كه در ۱۹۹۸ و ۹۹ در آسیای جنوب شرقی رخ داد و یا حتی آنچه كه در ۱۹۲۹ تا۳۱ رخ داد كه منجر به دامن زدن به ناآرامیهای جهانی شد.
در طبقه بندی بی ثباتیهای بازارهای مالی ذیل طبقه كلی ریسك گیدنز از ما میخواهد تا این مشخصههای فرا تاریخی حیات انسانی را نیز درنظر بگیریم.
در حالتی كه نقد ماركس از اقتصاد سیاسی كلاسیك آشنا به نظر میرسد،سرمایهداری،كه بازارهای مالی مشخصه اصلی آن است طبیعت ثانویه شده و افقی گریزناپذیر از زندگی اجتماعی در جهان مدرن محسوب میشود. گیدنز صرفا روی تعیین مخفیانه مشخصههای فرا تاریخی و احتمالی جهت نتیجهگیری تكیه نمیكند.
او اظهار میدارد كه «هیچكس گزینه جایگزینی غیر از سرمایهداری ندارد، اما بحثی كه همچنان به عنوان دغدغه اصلی باقی میماند این است كه تا كجا و به چه روشهایی سرمایهداری را باید اداره كرد و قانونمند ساخت». در این بحثها گیدنز خود را دراردوگاه آنانی قرار میدهد كه مشخصا حامی قوانین سفت و سخت و محكم بازارهای مالی هستند. اما نقطه نظرات وی در باب موضوعات اقتصادی تركیبی از ابهام مفرط همراه با خوش خیالی .
بنابراین در نوشتههای اولیهاش او به سوسیالیسم به خاطر تكیه بر مدل «سایبرنتیك» زندگی اجتماعی حمله میكند كه براساس آن یك سیستم (در مورد سوسیالیسم، اقتصاد) میتواند به بهترین نحو توسط یك عقلانیت مستقیم و به شكل فرمانبردارانه سازماندهی و اداره شود( دولت). این مدل در «سیستمهای به شدت پیچیده مدرنیته متاخركه مبتنی بر درون دادههای زیاد سطح پایین برای ایجاد انسجام است عمل نمیكند».
همانطور كه پری اندرسون میگوید این خط استدلالی به ناگزیر نقد هایك در مورد برنامه ریزی را یادآور میسازد. اما هایك عنوان داشت كه ویژگی اصلی بازارها كه آنها را شكل بهینهای از سازمانهای اقتصادی ساخت – به ویژه نقش قیمتهای نسبی در انتقال به عاملینی كه اطلاعات عامل ضروری برای تصمیم گیری عقلانی آنهاست –هر نوع دخالت دولت در حیات اقتصادی را منتفی كرد.
این ادعا دقیقا ویژگی «بنیادگرایی بازار» است كه یكی از اهداف اصلی حمله گیدنز است. با این همه وی هیچ تبیینی در مورد اینكه چگونه یك مفهوم هایكی درباب اقتصاد بازار را میتوان با دوای بی خاصیت سیاست نئوكینزی معاصر تركیب كرد ارائه نمیدهد؛ سیاستی كه وی از آن به عنوان ابزار مهار كننده اقتصاد بازار نام میبرد.
جدای از هر سوالی در مورد انسجام تئوریكی و یا به واقع مزیتهای این پیشنهاد، بحث گیدنز در باب اقتصاد جهانی به خاطر ناكامیاش در توجه كردن به موانع پیشرو و یا نیروهایی كه ممكن است در حمایت از اقداماتی كه وی از آن حمایت میكند به حركت در آیند به شدت تضعیف شده و از اعتبار ساقط شده است.
به شكلی تعجب برانگیز در كار نظریه پردازی كه آثار اولیهاش به دنبال پرداختن به مفهوم سازی از طبیعت و جهتهای متفاوت سلطه اجتماعی است، كتاب راه سوم هیچ فكر و اندیشهای در مورد ساختارهای به شدت نابرابر قدرت در جهان معاصر ارائه نمیدهد.
با این همه اگر ماهیت مدرنیته متاخر واقعا چنان است كه نقدهای سوسیالیستهای كلاسیك را منسوخ میكند، پس به واقع آیا نباید هر اقدامی كه در جهت اندیشه استراتژیك چپ صورت میگیرد توجهی سیستماتیك به توزیع قدرت حاكم داشته باشد؟ ناكامی گیدنز در انجام چنین كاری تلاش وی را برای تجدید ساختار و احیای سوسیال دموكراسی به نظر بیمعنا ساخته است.
الكس كالینیكوس
ترجمه: علی صباغی
ترجمه: علی صباغی
منبع : روزنامه هممیهن
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
مجلس مجلس شورای اسلامی ایران حجاب شورای نگهبان دولت دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران گشت ارشاد افغانستان رئیسی رئیس جمهور
تهران هواشناسی شورای شهر شهرداری تهران پلیس دستگیری سیل قتل وزارت بهداشت کنکور سلامت سازمان هواشناسی
قیمت دلار مالیات خودرو دلار قیمت خودرو بانک مرکزی بازار خودرو قیمت طلا سایپا مسکن ایران خودرو ارز
تئاتر سریال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی زنان تلویزیون سریال حشاشین سینمای ایران قرآن کریم سینما فیلم موسیقی مهران مدیری
سازمان سنجش کنکور ۱۴۰۳ خورشید
فلسطین اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه آمریکا جنگ غزه روسیه چین اوکراین حماس عربستان ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال فوتسال بازی باشگاه پرسپولیس جام حذفی آلومینیوم اراک تیم ملی فوتسال ایران تراکتور سپاهان رئال مادرید
اپل فناوری همراه اول ایرانسل آیفون تبلیغات سامسونگ ناسا بنیاد ملی نخبگان دانش بنیان نخبگان
خواب بارداری دندانپزشکی مالاریا هندوانه