یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

هتل روآندا - HOTEL RWANDA


هتل روآندا - HOTEL RWANDA
سال تولید : ۲۰۰۴
کشور تولیدکننده : آمریکا، انگلستان، ایتالیا و آفریقای جنوبی
محصول : ا. کیتمن هو وتری جرج
کارگردان : جرج
فیلمنامه‌نویس : کیر پیرسن و جرج
فیلمبردار : رابرت فریس
آهنگساز(موسیقی متن) : مارتین راسل، آندره‌آ گوئرا و روپرت گرگسن ـ ویلیامز
هنرپیشگان : کسولانی مالی، دَن چیدل، دزموند دیوب، سوفی اوکوندو، جواکین فینیکس، تونی کگوروگ، نیل مکارتی و نیک نولتی
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۱ دقیقه


روآندا. ̎پل روسساباجینا̎ (چیدل) مدیر هتل ̎هزار تپه̎ در کیگالی است. ̎پل̎ از قبیلهٔ ̎هوتر̎ است و تاجر خیلی موفقی هم هست که رفته‌رفته با تمامی طبقات اجتماعی روآندا، روابط قوی و کارآمدی نیز ایجاد کرده است. همسر ̎پل̎، ̎تاتیانا̎ (لوکوندو)، از قبیلهٔ توتسی است. او از ̎پل̎ می‌خواهد که از نفوذ خود استفاده و به افراد قبیلهٔ توتسی که مدام مورد اذیت و آزار قرار می‌گیرند، کمک کند. اما ̎پل̎ از سرمایهٔ سیاسی خود فقط در راه کمک به خانوادهٔ خودش بهره می‌گیرد. خیلی زود، خشونت‌ها بالا می‌گیرد و افراد قبیلهٔ هوتو، کشتار افراد قبیلهٔ توتسی را آغاز می‌کنند. کارمندان و توریست‌های اروپائی، از هتل تخلیه و به کشورهای‌شان بازگردانده می‌شوند و تمامی مسئولیت‌ەا به دوش ̎پل̎ می‌افتد. او پی می‌برد که نمی‌تواند دست روی دست بگذارد و صرفاً نظاره‌گر کشتار مردم بی‌گناه باشد و دیری نگذشته که هتل به اردوگاه پناهندگان تبدیل می‌شود. برخی به ̎پل̎ به‌عنوان یک خائن می‌نگرند و همین مسئله زندگی او را به خطر می‌اندازد و به همین خاطر، سرنوشت ̎مهمانان̎اش نیز هر روز متزلزل‌تر می‌شود. اما از خیرخواهی‌های یک روزنامه‌نگار (فینیکس) و یک سرهنگ میانجی‌گر صلح سازمان ملل (نولتی) گذشته، باقی دنیا نسبت به آن‌چه در روآندا می‌گذرد کنجکاو نیست و تمایلی به دخالت و جلوگیری از آن کشتار ندارد.
● نسل‌کشی سال ۱۹۹۴ روآندا، که در جریان آن بیش از هشتصد هزار مرد و زن و کودک طی صد روز، در برابر بی‌تفاوتی و سکوت دنیای متمدن، قربانی شدند، گذشته از همهٔ تأثیراتی که بر جهان معاصر داشت (داشت؟)، هالیوود را هم دیگر بار متوجه قارهٔ سیاه ساخت. در طیف گسترده‌ای از فیلم‌های آمریکائی سالیان اخیر می‌توان شاهد این گرایش بود، از فیلم حادثه‌ای بی‌ادعائی چون صحرا (برک آیسنر، ۲۰۰۵) که در کنار پیش‌برد روایتش به شکلی نمادین گوشهٔ چشمی به وقایع اخیر دارفورِ سودان دارد، گرفته تا فیلم پُرمدعای متظاهرانهٔ توخالی‌ای مثل در سرزمینم (جان بورمن، ۲۰۰۵) که قرار است نمایندهٔ وجدان‌ەای بیدار جوامع متمدن (مثل شخصیت‌های ساموئل ل. جکسن و ژولیت بینوش در فیلم) در قبال جنایت‌های رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی، آن هم سال‌ها پس از فروپاشی این رژیم باشد. در میان فیلم‌هائی که به‌طور مستقیم به فاجعهٔ نسل‌کشی روآندا پرداخته‌اند، از مستندهای درخشانی مثل با شیطان دست بده: سفر رومیو دالایره که در جریان سفری به روآندا، ده سال پس از فاجعه، به بازخوانی عمل کرد فرمانده نیروهای سازمان ملل در آن سامان (که در هتل روآندا نقشش را نیک‌ نولتی بازی می‌کند) می‌پردازد، یا خدا در روآندا به خواب رفته است، آخرین مرد منصف و زمانی در آوریل محصول شبکهٔ HBO، تا آثار داستانی پیرامون این مضمون چون شلیک به سگ‌ها (مایکل کاتن جونز، ۲۰۰۵)، هتل روآندا را از جهاتی چند می‌توان در خور توجه دانست. در نگاهی کلی فیلم را می‌توان در ردهٔ آثار سرگذشت‌نامه‌ای قرار داد که در سال‌های اخیر دوباره به یکی از ژانرهای مطرح سینمای آمریکا بدل شده‌اند. (البته با اتخاذ رویکردهای متفاوت در بیان زندگی شخصیت‌ها). فیلم به ماجرای مدیر هتلی در کیگالی، پایتخت روآندا می‌پردازد که در میانهٔ بحران خود را سپر بلای ۱۲۰۰ تن از افراد قبیلهٔ توتسی کرد که به هتل او پناه آورده بودند (شباهت رفتار او با عمل‌کرد اسکار شیندلر در جریان جنگ جهانی دوم موجب شد که بسیاری این فیلم را با ساختهٔ استیون اسپیلرگ، ۱۹۹۳، مقایسه کنند)، اما به مدد عواملی مثل رویکرد مستندگونهٔ فیلم‌ساز به ماجرا و پرهیزش از برخورد شعاری مد روز با قضیه (جز در صحنه‌هائی مثل توصیف بعضی شخصیت‌ها از مشاهدات‌شان که ماهیت خود صحنه امکان چنین کاری را از فیلم‌ساز سلب می‌کند)، هم‌چنین بازی‌های درخشان چیدل و اوکوندو، صرفاً در این حد باقی نمی‌ماند. فیلم‌ساز از این می‌پرهیزد که به قاعدهٔ اغلب این آثار (مثل شلیک به سگ‌ها) ماجرا را از دیدگاه دل‌سوزانهٔ سفیدپوستان نوع‌دوستی روایت کند که در میانهٔ حادثه گرفتار آمده‌اند، و در مقابل داستان از دیدگاه شخصیتی بومی پیش می‌برد که گرچه به قوم غالب (هوتو) تعلق دارد و در آغاز به واسطهٔ دل‌بستگی که به هتلِ تحت مدیریتش دارد، می‌کوشد به جریان حوادث بی‌اعتنا باشد، اما سرانجام چاره‌ای جز انتخاب موضعی روشن و درگیر شدن در ماجرا نمی‌یابد. فیلم‌ساز با اتخاذ دیدگاهی سرد و عینی و خودداری از جهت‌گیری به نفع طرفین (دو قوم درگیر ماجرا، نیروهای سازمان ملل، خبرنگاران و افراد خارجی حاضر در معرکه و...)، ضمن بخشیدن نوعی سندیت به ساخته‌اش، موفق به نمایاندن وجوه ترسناک واقعیت نیز می‌شود. صحنه‌ای که ̎پل̎ در تاریک و روشن سحرگاه، در حیرت از ناهمواری‌ جاده، از اتوموبیل خود پیاده می‌شود و هراسان درمی‌یابد که مشغول رانندگی روی تودهٔ اجساد قربانیانی بوده که طول مسیر را پوشانده‌اند، برای علاقه‌مندان سینمای ترسناک طنینی آشنا دارد. ژان رنو، بدون ذکر نامش در عنوان‌بندی در نقش مالک هتل ظاهر می‌شود.