پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

پیش از باران - BEFORE THE RAIN


پیش از باران - BEFORE THE RAIN
سال تولید : ۱۹۹۴
کشور تولیدکننده : مقدونیه، فرانسه و انگلستان
محصول : سام تیلر، سدومیر کولار، کت ویلی‌یرز و جودی کونیهن
کارگردان : میلکو مانچفسکی
فیلمنامه‌نویس : میلکو مانچفسکی
فیلمبردار : مانوئل تران
آهنگساز(موسیقی متن) : زلاتکو اوریانسکی، زوران اسپاسوفسکی و گوران ترایکوسکی
هنرپیشگان : کاترین کارتلیج، راده سربجی‌یا، گره گوار کولن، لابینا میتفسکا، سیلویا استویانوفسکا، جی ویلی‌یرز
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۵ دقیقه


ـ کلمات: دیر دورافتاده‌ای در بخش مقدونیه، مرز مقدونیه و آلبانیو ̎کریل̎ (کولن)، کشیش جوان که دو سال است چله نشسته و حرف نمی‌زند، شب هنگام و پس از مراسم دعا، به هنگام خواب، با دختر ناشناسی به نام ̎زامیرا ̎ (میتفسکا) روبه‌رو می‌شود که خود را در اتاق او پنهان کرده است. ̎کریل̎ به کسی چیزی نمی‌گوید. فردا صبح، وقتی مردان مسلح به دیر می‌ریزند و رد دختر را می‌گیرند، ̎کریل̎ نیز واقعیت را نمی‌گوید. مردان مسلح همه‌جا را می‌گردند. شب هنگام دختر که خود را پنهان کرده بود پدیدار می‌شود، اما مردان دیر که متوجه حضور او شده‌اند به ناگزیر، و به خاطر دروغی که ̎کریل̎ گفته، آنان را برای فرار به ده می‌رسانند. صبح فردا، پدربزرگ و اقوام دختر راه را بر هر دو می‌بندند. دختر می‌گوید که چگونه کشیش جوان او را نجات داده، کشیش می‌رود و دختر می‌خواهد به دنبال او برود که او را می‌کشند.
ـ چهره‌ها: لندن، ̎ آن̎ (کارتلیج)، زنی که در یک آژانس عکاسی کار می‌کند، دوستی دارد به نام ̎الکساندر̎ (سریجی‌یا)، عکاس معروف خبری و جنگی و برندهٔ جایزهٔ پولیتسر اهل مقدونیه که شانزده سال است از وطن دور است. ̎الکساندر̎ از او می‌خواهد که در سفر به مقدونیه ـ زادگاهش ـ او را همراهی کند. اما ̎ آن̎ می‌گوید که به خاطر همسرش، ̎نیک̎ (جی ویلی‌یرز) نمی‌تواند. شب، ̎نیک̎ و ̎ آن̎ در رستورانی شام می‌خورند، ̎ آن̎ به ̎نیک̎ می‌گوید که باردار است اما در عین حال می‌خواهد از او جدا شود. در این هنگام میان یک پیشخدمت رستوران و یکی از مشتریان جدال در می‌گیرد و مشتری با اسلحه به سوی همه شلیک می‌کند. ̎نیک̎ تیر می‌خورد و می‌میرد.
ـ تصاویر: ̎الکساندر̎ وارد مقدونیه می‌شود و به سراغ زادگاهش، دهی در مرز مقدونیه و آلبانی می‌رود و کلبهٔ متروک شانزده‌ سال پیش خود را پیدا می‌کند. روز بعد به دیدار پسر عمویش می‌رود. در آنجا همه مسلح‌اند و هر شب یکی در اثر حملهٔ اهالی ده همسایه می‌میرد. اما مردم او را نمی‌پذیرند. او از آنان نیست. سعی می‌کند دیگر به عکاسی فکر نکند. در ضمن مایل است به دیدار زنی مسلمان برود که در بخش نزدیک به مرز آلبانی زندگی می‌کند و در جوانی و پیش از ترک ده او را دوست داشته است. هدایای او را نمی‌پذیرند و بیرونش می‌کنند. اما شب، خود زن که ̎حنا ̎ (استویانوفسکا) نام دارد و بیوه است نزد او می‌آید و می‌گوید که پسر عموی او، دختر کوچکش را به گروگان برده و از او کمک می‌خواهد. ̎الکساندر̎ به سراغ محل اختفای پسر عمو می‌رود و سعی می‌کند دختر جوان را ـ که همان ̎زامیرا ̎ است ـ نجات دهد، اما او را با تیر می‌زنند و ̎زامیرا ̎ به سمت دیری که در نزدیکی است، فرار می‌کند و در اتاق ̎کریل̎، کشیش جوان پنهان می‌‌شود.
ـ آنچه باعث می‌شود پیش از باران، در نگاه و دیدار اول، تماشاگر را شگفت‌زده کند، قصهٔ شیرین و جذاب آن، رویهٔ تمثیلی آن یا درون نمایهٔ به شدت تلخ و جذابش نیست. (که همهٔ این سه وجه، خود تماشای بیش از یکبار فیلم را لازم و ناگزیر می‌کند.) بلکه شکل ارائه روایت و نیز قالب و پرداخت تازه، بدیع و موزائیک‌وار آن است. این وجه‌ها به قدری غالب و جا افتاده‌اند که تماشاگر فراموش می‌کند که این، دست‌کم از روی عنوان‌بندی، نخستین اثر کشوری (مقدونیه) است که تا پیش از یک دههٔ ۱۹۹۰ در نقشهٔ جغرافیائی وجود خارجی نداشت.و این نخستین کار فیلمساز نا اشنا و کم‌نامی است که تنها در حیطهٔ ویدئو و موسیقی و کلیپ کار می‌کرده است. اما پیش از باران که اغلب جشنواره‌‌ها را دوره کرد و اسکار بهترین فیلم خارجی سال ۱۹۹۴ را از دست داد، بسیار تماشائی، پخته و فیلمی یگانه است. از آن تجربه‌ها که فقط به همین شکل تصادفی و اتفاقی فراچنگ می‌آید و لذت و خشنودی کشفش تا مدت‌ها با تماشاگر می‌ماند.