پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

چالش روابط میان فردی در عصر دیجیتال


چالش روابط میان فردی در عصر دیجیتال
ظهور فناوری های نوین ارتباطی که از میان همه آنها اینترنت به عنوان شاخص ترین فناوری شناخته شده است، سبب گشته تا امروزه بسیاری از روابط میان فردی دستخوش تاثیرات اجتناب ناپذیر این فناوری ها گردد. در عصری به سر می بریم که در آن تبادل داده ها تنها با استفاده از شیوه های دیجیتال مقدور است و حتا انتقال بخشی از داده های عاطفی و فردی نیز با استفاده از محمل های الکترونیکی صورت می گیرد. اما این پیشرفت و تکامل خود چالش جدیدی را پدید آورده است و اینک این پرسش مطرح است که آیا روابط دیجیتال و مجازی می توانند جایگزین روابط واقعی و رو در رو یا حضوری شوند، یا آن که باید به این روابط جدید به عنوان مکمل یا مخرب روابط میان فردی نگریست؟
از آنجایی که در برخی مواقع ارتباطات الکترونیکی و دیجیتال خود مقدمه ای بر شکل گیری روابط جدید میان فردی هستند، برای بسیاری از این گونه کاربران نوع دوگانگی میان ترجیح دادن یکی از گونه های ارتباطی بر دیگری پدید می آید. این ترجیح به نوبه خود به عوامل متعددی بستگی دارد که مهمترین آنها چگونگی توسعه یافتگی مغز، سامانه عصبی و قوای ذهنی می باشد. پیچیدگی های روانی و نیازهای عاطفی انسان تنها با استفاده از فناوری های ارتباطی قابل شناسایی و تامین شدن نیست. با وجود استفاده فزاینده از فناوری های شبیه سازی، انسان هنوز نیازمند دریافت تمامی داده های حسی برای درک واقعی روابط میان فردی است، امری که فناوری های موجود در بهترین حالت تنها قادرند این داده ها را شبیه سازی کرده و تاثیرات موقتی را در کاربر خود پدید آورند.
شکی نیست که فناوری های جدید ارتباطی و به ویژه اینترنت تاثیر غیر قابل چشم پوشی را بر شکل گیری روابط میان فردی جدید در جهان معاصر گذاشته اند و روند کنونی در جهتی به پیش می رود که در برخی مواقع واقعاً نمی توان این فناوری ها را از زندگی روزمره حذف کرد. اما با عنایت به این که بستر ارتباطی فناوری های نوین تنها مبتنی بر ریرساخت های الکترونیکی است و سازگاری چندانی با سرشت مادی و عاطفی انسان ندارد، می توانیم بپذیریم که این گونه رسانه های ارتباطی در وهله نخست نمی توانند تمامی احساسات و عواطف انسانی را به فرد مخاطب منتقل کنند و در وهله بعد هم به علت محدودیت های بدیهی فناوری جایگزین ارتباطات حضوری نخواهند شد.
بر این اساس شکل گیری روابط فردی در جهان معاصر با استفاده از رسانه های جدید از یک تضاد درونی رنج می برد. این رسانه ها برقرار کننده ارتباط هستند، اما ناقل احساسات و حالات روانی نیستند. همین امر می تواند در مواقعی سبب قطع شدن ارتباط افراد با یکدیگر و حتا شکل گیری کدورت های میان فردی به جای روابط مستحکم شود. موارد متعددی از عدم ادراک صحیح مخاطبان از مقصود و منظور حقیقی فرد برقرار کننده ارتباط وجود داشته است و همچنان وجود خواهد داشت. ساده ترین نمونه از این امر را می توان در آنچه که امروزه با استفاده از تلقن های همراه و sms یا پیام کوتاه نامیده می شود، مشاهده نمود. همواره امکان اشتباه در تایپ کلمه مورد نظر و حتا انتخاب واژه نامناسب وجود دارد. گاهی تا زمانی که طرف مقابل خودتان را رو در رو نبینید و منظورتان را برای او شرح ندهید، نمی توانید مطمئن شوید که پیام شما را به درستی درک کرده است.
اما ابعاد دیگری نیز در این میان قابل طرح شدن می باشد. نخست آن که به طور کلی هر یک از فناوری های ارتباطی برای تبادل گروهی از داده ها طراحی شده اند، هر چند که امروزه با فناوری های جدیدی نیز سر و کار داریم که امکان همزمان انتقال انواع داده های صوتی، تصویری، متنی و به طور کلی الکترونیکی را دارند که از هر نظر کامل بی عیب به نظر می رسند، اما مجموعه فناوری ها هنوز نتوانسته اند تمامی ادراکات حسی نظیر حالات روانی، جنبه های لمس پذیر، بویایی، ذهنی و ... را به فرد مخاطب منتقل نمایند. بدیهی است که در این جا با یک خلاء واقعی رو به رو هستیم که چیزی نمی تواند جایگزین آن شود و این فضای خالی را پر کند. در واقع یک پدیده مجازی نمی تواند شکاف پدید آمده در یک پدیده واقعی و طبیعی را پر کند. هر یک از این دو مقتضیات ویژه خود را دارند.
دانش عصب شناسی بر اثر سالها زحمت و کوشش فراوان تاکنون توانسته تنها برخی از نقاط مغز را که در کارکردهای روانی، ذهنی، عصبی، شیمیایی، اندامی و حرکتی نقش دارند؛ مشخص سازد و هنوز کار فراوانی برای تکمیل این آگاهی ها در پیش است. هنوز بخش های متعدد بسیار دیگری در مغز انسان وجود دارد که موقعیت و کارکردهای آنها شناخته نشده است. با این حال امروزه روشن شده است که مغز انسان از هنگام تولد تا مرگ در حال رشد و تکامل است. یادآوری این نکته لازم است که منظور از رشد، افزایش حجم سلولی مغز یا نوسازی بافت آن نیست، چرا که سلول های سامانه عصبی انسان ثابت بوده و بر خلاف دیگر بافت های بدن نظیر بافت عضلانی، استخوانی، پوستی و ... ترمیم ناپذیر است. قطع نخاع جلوه بارز این امر است که در صورت وقوع آن فرد به فلج دایمی مبتلا می گردد مگر آن که به وسیله ای بتوان ارتباط عصبی را دوباره میان سلول های جدا شده از هم برقرار نمود که حتا در این حالت نیز تنها پیام های الکتریکی عصبی انتقال می یابند و تبادل سلولی آن گونه که در حالت عادی روی می دهد، صورت نمی گیرد.
بر این اساس، منظور رشد ذهنی و عقلانی است، رشد تکاملی است که سطح تکاملی مغز را پیوسته دستخوش تغییرات قابل توجهی می سازد. این رشد و تکامل تا حد زیادی وابسته به ورودی هایی است که هر روز به سوی مغز از درون بدن انسان گرفته تا محیط پیرامون او گسیل می شوند. این ورودی ها یا در واقع همان داده ها هر یک برای تحلیل در بخشی از مغز به کارگیری می شوند و مغز پس از شناسایی سیگنال های دریافتی پیام های مناسب را به سراسر بدن ارسال می کند. بنابراین پیش از آن که با فناوری های نوین ارتباطی رو به رو باشیم، با یک سامانه ارتباطی به قدمت تاریخ طبیعی بشر یعنی مغز انسان سر و کار داریم.
مغز انسان با توجه به نوع داده هایی که دریافت می کند، رشد می کند. مغز با کنار هم چیدن داده های همگرا یعنی داده هایی که از نظر مفهومی دارای پیام های مشابهی هستند، پیشینه های ادراکی را در خود نگهدای می کند و در صورت دریافت داده های بعدی، این داده ها را با داده های پیشین مقایسه نموده و به تحلیل شباهت های احتمالی موجود میان آنها می پردازد. این داده های عظیم که در طول شبانه روز از طریق حواس پنجگانه به سوی مغز ارسال می شوند، پس از پردازش توسط مغز جریانی از اطلاعات را پدید می آورند که خود مغز مانند یک جسم شناور در آن غوطه ور می شود. با بیدار شدن در هنگام صبح این رودخانه عظیم به حرکت می آید و با آخرین پلک زدن های چشم در هنگام خواب از حجم و سرعت آن کاسته می شود. اما نکته جالب در این است که حتا زمانی که ما در خواب هستیم، باز هم این جریان هر چند خفبف در مغز متوقف نمی شود و تا هنگام بیدار شدن مجدد ما ادامه دارد.
مغز یک فرد در تمامی دوران عمر خود در این رودخانه اطلاعاتی شناور است و ضمن تبادل داده ای با آن به رشد و گسترش خویش نیز می پردازد. حال این پرسش مطرح می شود که آیا چگونگی واکنش مغز به تمامی داده هایی که دریافت می کند، یکسان است؟ بدیهی است که واکنش مغز یکسان نیست. مغز با هوشمند خارق العاده ای میان آنچه که از یکی از حواس دریافت می کند با آنچه که به طور هم زمان از هر پنج حس دریافت می کند تمایز قایل است. سرعت انتقال پیام های عصبی و حتا چگونگی واکنش بدن نیز به محرک های دریافتی متفاوت است.
به بیانی دیگر داده هایی که تنها توسط یک یا دو حس از پنج حس دریافت می شوند، به گسترش بخش معینی از مغز کمک می کنند، حال آن که داده هایی که هر پنج حس را درگیر انتقال خود به مغز می کنند، سبب به کارگیری ظرفیت مجموعه مغز در هر لحظه می شوند و در نهایت به رشد جامع مغز می انجامند. تا کنون آزمایش های بسیاری توسط دانشمندان و روان شناسان در این زمینه به عمل آمده است و روشن شده که با کاهش یا افزایش داده های ورودی به مغز انسان در شرایط گوناگون از نظر نوری، صوتی، حرارتی، رایحه ای و چشایی میزان فعالیت مغز نیز متناسب با آن شرایط و محرک ها کاهش یا افزایش می یابد.
در نهایت این امر آشکار می شود که رسانه های نوین ارتباطی به دلیل محدودیت های ساختاری و فنی قادر به بکارگیری تمامی ظرفیت های پردازشگر مغز نیستند و تنها تعدادی از آنها را می توانند به نقل و انتقال و تبادل داده ها مشغول نمایند. اگر روزی شکلی از فناوری ارتباطی ابداع شود که بتواند تمامی حواس پنجگانه انسان را درگیر با خود نماید، می توان آن را رسانه نسبتاً کاملی به حساب آورد، با این حال حتا در آن هنگام نیز کاملاً روشن است که شبیه سازی یا بازسازی احساسات صورت گرفته و نه آفرینش یا موجودیت واقعی و مستقل آنها.
بنابراین چالشی که در عصر دیجیتال و امروزه فرا روی روابط میان فردی قرار گرفته، ضعف انسان ها به لحاظ مهارت های فردی در برقراری ارتباطات مجازی نیست (هر چند که این عوامل نیز به نوبه خود در خور توجه هستند)؛ بلکه محدودیت های عصبی بدن انسان از یک سو و ضعف فناوری از سوی دیگر است. واقعیت این است که انسان به لحاظ طبیعی به گونه ای طراحی شده است که برای برقراری ارتباط میان فردی با دیگر همنوعان خود چاره ای جز ارتباط رو در رو و حضوری ندارد و فناوریهای ارتباطی کنونی قادر به تامین کامل این نیاز اساسی نیستند.
http://ictarticle.blogfa.com/
نوشته: سید علیرضا حجازی
منبع : آموزش فناوری اطلاعات