یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


فرم در فیلم


فرم در فیلم
فرم در فیلم، در مفهومی عام، سیستمی کلی است که بیننده از فیلم دریافت می­کند. "به عبارت دیگر فرم، سیستم فراگیر حاکم بر روابط بین عناصر در یک فیلم است. (The general system of relationships among the parts of a film)" البته این روابط چنان­که وجود دارند از سوی تماشاگر درک نمی­شوند، بلکه هر تماشاگر این روابط را به­گونه­ای خاص خود درک می­کند.
یعنی در هر لحظه پیشرفت فیلم، تماشاگر چیزی را حدس می­زند و انتظار رویدادی را دارد. در همین حال روش بیان یا سبک مولف را به گونه­ای ویژه درک می­کند. هر تماشاگر بر اساس همین کشف مناسبات درونی یا فرم پی­ به محتوای فیلم می­برد. با چنین تعبیری فرم "به­عنوان مفهومی در برابر محتوا" قرار نمی­گیرد، بلکه به تعبیر آیزنشتاین، محتوا عاملی است که با جلب­نظر تماشاگر، وی را متاثر می­کند و فرم فیلم، این تاثیرات را در قالب تصویر ارائه می­کند.
با توجه به اینکه فرم فیلم یک سیستم (نظامی وحدت­یافته از عناصر مرتبط و وابسته به هم) است، باید اصولی وجود داشته باشد که به ایجاد روابط بین اجزا کمک کند.
اما در هنر، اصول فرمال مطلقی که همه هنرمندان مجبور به تبعیت از آن باشند، وجود ندارد و بسیاری از اصول فرم هنری، قراردادی هستند.
یعنی هنرمند از هنجارها و مجموعه­ای از قراردادها، و نه قوانین پیروی می­کند یا نمی­کند. ولی هر اثر هنری در بطن این قراردادها، تمایل دارد که اصول فرمال ویژه خود را بیان کند.
دیوید بوردول (David Bordwell) و کریستین تامسون (Kristin Thompson) در کتاب هنر سینما (Film Art)*، ۵ اصل کلی را برای تشخیص سیستم فرمال فیلم بیان می­کنند:
۱) کارکرد
با توجه به تعریف فرم در فیلم، هر عنصری در کلیت فیلم دارای یک یا چند کارکرد (نقش)است. یکی از راه­های پی بردن به کارکردهای یک عنصر، تامل در انگیزه حضور آن عنصر است.
از آنجا که فیلم­ به عنوان محصولی انسان­ساخت مطرح است، می­توان انتظار داشت که هر عنصری در فیلم، توجیهی منطقی برای حضور داشته باشد.
۲) تشابه و تکرار
تکرار اساس درک هر فیلمی است. به بیان دقیق­تر، ما در طول یک فیلم می­توانیم تکرار هر عنصری مانند یک دیالوگ، قطعه­ای موسیقی، موقعیت دوربین و ... را ببینیم. هر عنصر تکرار شونده مهم در فیلم را، موتیف می­گویند.
موتیف ممکن است یک رنگ، مکان، شخص، صدا یا موقعیت دوربین باشد.
۳) تفاوت و تنوع
تفاوت و تنوع یک اصل اساسی در فیلم است. فرم در پس­زمینه­ای از تشابه و تکرار، نیازمند تفاوت و تنوع نیز می­باشد. به ندرت فیلمی تنها از تکرارها تشکیل می­شود. تفاوت­ و تنوع می­تواند در کاراکترها، محیط­ها، رنگ­مایه­، بافت، جهت و سرعت فیلم باشد.
به عنوان مثال، تفاوت­ میان کاراکترها می­تواند به­صورت کشمکش (تقابل)، تفاوت در موقعیت، کنش و عناصر دیگر باشد.
۴) بسط
یکی از روش­های آگاهی بر نحوه کار تشابه و تفاوت در فرم فیلم، یافتن اصول بسط فیلم از یک بخش به بخش دیگر است. بسط، الگوهایی از عناصر مشابه و متفاوت می­سازد. از روش­های تجزیه و تحلیل الگوهای بسط یک فیلم، بخش­بندی آن است.
بخش­بندی عبارتست از نوشتن خلاصه­ای از قسمت­های اصلی و فرعی و نشان دادن آنها با اعداد یا حروف متوالی. به­عنوان مثال، اگر یک فیلم روایی ده صحنه دارد، می­توان صحنه­ها را از یک تا ده شماره­گذاری نمود.
با این بخش­بندی علاوه بر دیدن تفاوت­ها و تشابه­ها، می­توان پیشروی سراسری فرم را نیز
پی گرفت.
۵) وحدت / پراکندگی
تمامی روابط بین عناصر یک فیلم، یک سیستم کامل ایجاد می­کنند. حتی اگر عنصری نسبت به سایر عناصر فیلم نامتجانس به نظر آید، به طور یقین نمی­توان گفت که آن عنصر، جزئی از فیلم نیست. درنهایت، این عنصر می­تواند در کل فیلم تاثیرگذار باشد.
زمانی که تمام روابط ادراک شده درون یک فیلم، روشن بوده و از درون به هم تنیده باشند، می­گوییم آن فیلم دارای وحدت است.
البته وجود پراکندگی در فیلم، به معنای عدم یکپارچگی آن نیست. چرا که، این پراکندگی گاهی به­عنوان مشخصه فرمال مهم فیلم مطرح می­شود.
جعفر بزاز
http://seventhview.persianblog.ir/