یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی به در رویای بابل اثر ریچارد براتیگان ترجمه پیام یزدانجو


نگاهی به در رویای بابل اثر ریچارد براتیگان ترجمه پیام یزدانجو
چیزی که با مرور تمام نوشته های تحلیلی در مورد اثار براتیگان به نوعی خود را عیان می کند پرداختن تقریباً تمام انها به زیست،منطقه زمانی و مکانی و شرایط فرهنگی آن برهه از حیات اوست به عبارت دیگر ما در مورد این نویسنده همواره به"همان"یا اطلاعاتی که از او داریم احاله می شویم. و در نهایت نمی توانیم در هر حوزه ای او را کاملاً استقرار داده و تشریح کنیم . شخصیت و اثار براتیگان از این جهت همواره میل به نوعی استثنا شدن را از خود بروز می دهند و این موضوع مسئله مهمی ست که می توان در سایه وضعیت کلی تری بدان پرداخت.
در رویای بابل، را می توان هجویه ای بر یک فانتزی کاملان امریکایی به شمار آورد و اگر این گزاره را به عنوان یک دستور کار مورد توجه قرار دهیم می باید ابتدا به ساختار فانتزی ها بپردازیم و بعد از تشریح این الگوی به متن براتیگان توجه کنیم.
فانتزی به سناریوی خوشایندی گفته می شود که در آن "من" به عنوان قهرمان ماجرا فرایند رسیدن خود تا یک ایدال یا نیاز را به نوعی محدود و مشروط کرده و بعد از عبور از شروط به پاداش می رساند. این الگو ما را به سرعت به یاد داستان های شهسواری می اندازد که در آنها قهرمان قصه می باید برای رسیدن به دختر پادشاه به عنوان جایزه اژدها کشی کرده و از خلال خطرهای بی شمار بگذرد.این خطر ها و شروط همواره از طریق "اگر" ها در متن بروز و ظهور می یابند و اگر با نگاه دلوزی به عنصر فانتزیکال ادبیات مازوخیستی نگاه کنیم می بینم که در مازوخیسم تنگ شدن و افزایش این "اگر" ها به مثابه تعهد و ایجاد شرایط بندگی ست که به نوعی در لذت مازوخیستی تجلی می یابد و در مقابل ادبیات سادیسمی از به دورن کشیدن پاداش به عنوان ابژه لذت و اعمال شروط به ان کام جویی می کند. سادیسم تجربه خدایگانی را به بار می اورد و مازوخیسم کیف بندگی را.
پس سه عنصر اساسی هر فانتزی عبارت است از. ایده ال به مثابه "چیز من" پاداش و جایزه ای که قابل مالکیت شخصی می باشد یا عبارت دیگر در عرف لاکانی ان، ابژه لذت.دوم شرط محدود کننده به مثابه اژدها در مثال بالا . سوم فقدان به مثابه خواست. اصولان فانتزی چیزی در ارتباط با بنده در تقابل خدایگان و بنده در عرف هگلی ست. چرا که عدم امکان بنده به خیال پردازی در مورد ارتباط فوری با قدرت امکان می دهد. پس از این جهت فانتزی را می توان نوعی خیال شاهی به شمار آورد و از این رو می توان وجهی کاملان انتقادی را در بطن ساختار آن در نظر داشت .و بر خلاف نظر دوستان بر این واقعیت پای فشرد که در رویای بابل به خاطر ایجاد همین زمینه در بطن خود وضعیت نوعی نارضایتی از شرایط سیاسی امریکا ی زمان خود نیز به شمار می رود تا چیزی در حد طرح انتقاد در مورد برخی مقولات اجتماعی بروکراسی و وضعیت قانون وعدالت .
خط داستانی "در رویای بابل "را می توان به سادگی در چند جمله خلاصه کرد . سی کارد راوی و قهرمان داستان که با دو جای گلوله در ماتحت خود از جنگ بر گشته است کارگاهی خصوصی اث وپاسی است که حتی نزد نزدیک ترین دوستانش نیز هیچ اعتباری ندارد و برای خریدن یک تیغ ریش تراشی هم در مانده است او با یک پیشنهاد رودروست یک پیشنهاد پر سود که می تواند شرایط او را کاملا تغییر دهد پیشنهادی در ارتباط با سرقت جنازه یک زن از پزشکی قانونی و تحویل به یک درخواست کننده شبه متافیزیکی در یک گورستان به نام ارامش ابدی . او هموراه در رویای بابل به سر می برد و همواره تمام ناکامی های خود را از همین زاویه می بیند .« اگه رویای بابل نبود...».
اگر با این زاویه به خود امریکا نگاه کنیم و به این نکته بیاندیشیم که این سرزمین برای مهاجرین فرودست خود همواره به عنوان یک ایده ال مفروض گرفته شده و یافتن طلا و مالکیت زمین های گسترده و حاصلخیز از جذاب ترین ایده ال های مهاجرین بوده است .بابل به عنوان یک ایده ال درست در مقابل این ارمانشهر از دست رفته در متن براتیگان حلول می کند.جایی که او می تواند ارتباطی لذت بخش را به عنوان پاداش همواره در خیالبافی های خود با قدرت و مراکز لذت بر قرار کند و از همین منطقه است که اثر براتیگان با به کار گیری نوعی وضعیت ایرونیک (کنایی) و هجو همین ساختار سازمانی خودآگاه نسبت به کلیت را می یابد و فاصله انتقادی را در متن تولید می کند. او جنازه را با همدستی مسئول پزشکی قانونی دزیده و به خانه خود برده و درون یخچال می گذارد.
این اقدام برای او همان کاری را به شکل نمادین می کند که کسی بخواهد بلیط بخت ازمایی را در یک مکان امن نگهداری کند و همواره به این بیاندیشد که قدرت و در اینجا مشتری با میل شدید به موضوع تحت مالکیت او همواره حاضر به پرداخت بهای بیشتری خواهد بود. و از همین زاویه است که میتوان ارزشیابی را در یک فانتزی با روند کیمیای گری هم داستان دید.کیمیا گری به مثابه تولید ارزش افزوده در چیز بی ارزش با دستکاری من در نظم طبیعی عناصر؛‌ و فانتزی به مثابه تولید ازرش در چیز من با دستکاری در حیث خیالی .در اینجا به موضوع دیگری در ارتباط با فانتزی ها بر می خوریم و ان ایجاد رابطه ای با عضویت در یک مجموعه و یا شبکه است جنازه دزدیده شده بلیط ورود یا به تعبیری رمز ورود او به داستان به مثابه مجموعه و یا قاعده بازیست جنازه ای که افراد زیادی برای مالکیت ان اجیر شده و نوعی رقابت را در جهت مالکیت آن تولید کرده اند.چیزی که در نثر براتیگان همواره حضور دارد استفاده از نوعی زبان "آرگو" است که در پس زمینه فرانسوی اش نوعی زبان مخصوص خلافکاران محسوب می‌شود.زبانی که همواره حس نوعی همدستی را در ارتباط با مخاطب خود تولید کرده و او را در وضعیت اعترافی راوی به رفاقت می خواند.
براتیگان که با تشبیهات خاص خود همواره از طریق نوعی فرایند سوزن کاری یا الصاق سعی در اتصال به زمینه را بروز می دهد گریز ناپذیری فرایند ارجاع که در بالا بدان اشاره شد را به هسته ای غیر قابل جذب بدل می سازد و با تاکید و نفوذ خود به پس زمینه از این شرایط عمومی نوعی حوزه کاملاً خصوصی می سازد که نمی توان از ان به سادگی در یک روایت خطی عبور کرد. شرایطی که با طرح دقیقی از پس زمینه در اثر تجلی می یابند از حمله هوایی ژاپن به بندر پرل هابر گرفته تا اتصال با نامها و مکان های خاص که به عنوان قاعده در متن او عمل می‌کنند تا فردیت را به مثابه استثناء با نوعی دست‌کاری (کیمیاگری) تولید کنند و ماجرا وقتی به اوج خود می رسد که می بینیم این ارجاع همواره در یک فرایند کاریکاتوریزه کردن رخ می دهد و ارزشهای متداول همواره در معرض دفرمه شدن به سمت خواست شخصی پیش رانده می شوند و از همین زاویه است که می بینیم هر چیز با چاشنی ریشخند به متن رمان وارد می شود.
روند فانتزی همواره از یک خواست به آرامش نهایی می رسد و در پایان بندی اثر ما شاهد همین نقطه صفر در گورستانی به نام "ارامش ابدی "هستیم جایی که الگوی ادبیات کارگاهی را می توان در جوار پرونوگرافی خوانش کرد و به این موضوع اندیشید که در ادبیات کارگاهی نیز هموراه قهرمان اجیر می شود تا با بر عهده گرفتن مخاطره کامجویی را به بار بیاورد و روند رسیدن به پاداش را در روایت بعد از مشروط کردن و طی طریق مورد وصول قرار دهد.
فرهاد اکبرزاده


همچنین مشاهده کنید