شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


تحلیل جنسیتی ازدواج مجدد


تحلیل جنسیتی ازدواج مجدد
یکی از مهمترین حوزه های جامعه شناسی مطالعه خانواده و ازدواج است. ازدواج نهادی است که از طریق آن مرد و زن با هم پیمان زناشویی می بندند. اما این پیوند ممکن است به دلایلی منجر به شکست شود و یا با فوت یکی از زوجین از هم گسیخته گردد.
جدایی زن و مرد از یکدیگر ، مشکلات زیادی را بر سر راه فرد طلاق گرفته و یا همسر از دست داده قرار می دهد. چنانچه زندگی زناشویی جدیدی آغاز گردد ، تا حدودی شرایط زندگی افراد یاد شده ، تغییر خواهد کرد.
اما آمار بیانگر آن است که بخش وسیعی از زنان یاد شده که گاه جوان نیز هستند، تا پایان عمر، تنها می مانند که این امر می تواند تبعات فردی و اجتماعی عمیقی بر جای بگذارد. با توجه به آنکه زنان نیمی از افراد جامعه ی انسانی را تشکیل می دهند و بعنوان مادر و اولین مربی، تربیت نسل را بعهده دارند، توجه به سلامت جسمی، روانی و اجتماعی آنان، موجب سلامت نسل و جامعه خواهد بود.
تعداد زنان مجردی که به علت فوت همسر تنها مانده اند، ۶ برابربیشتر از مردان و تعداد زنان مطلقه ،۲ برابر بیشتر از آنان است. این حقیقت تلخ، به دنبال خود آسیبهای عمیق فردی،اجتماعی،اقتصادی و طیف وسیعی از آثار و تبعات منفی داشته است.
در این تحقیق هدفم شناخت ویژگی های زنان و مردانی است که بعد از طلاق و فوت همسر مجددا ازدواج می کنند و یا از ازدواج مجدد احتراز می نمایند. شناخت فراوانی ازدواج مجدد، ابعاد جنسیتی آن، عوامل و موانع اجتماعی – فرهنگی موثر بر آن و چالش ها و چشم اندازهای ازدواج مجدد در این تحقیق مورد توجه بوده است.
این تحقیق به روش پیمایشی در حوزه شهری کرج در تابستان ۸۵ انجام گرفته است و در آن ویژگیهای ۲۶۵ زن و مرد، مورد بررسی واقع شده است. ابزار جمع آوری اطلاعات، بهره گیری از پرسشنامه بسته محقق ساخته، با نحوه اجرای مستقیم بوده است. ضناً از فنون تکمیلی همچون مطالعات کتابخانه ای و اسنادی، استخراج مقالات و تحقیقات صورت گرفته در این زمینه و همچنین فیلمهای ساخته شده در حوزه بررسی های اعتقادی، حقوقی، فرهنگی و اجتماعی ازدواج مجدد، مدد گرفته شده است. تجزیه و تحلیل داده های این پژوهش در دو سطح توصیفی و استنباطی با استفاده از نرم افزار spss تحت برنامه excel صورت گرفته است.
نتایج این تحقیق بیانگر وجود ارتباط معنادار میان عوامل فرهنگی نظیر: سن، تحصیلات، مدت زندگی با همسر اول، تعداد فرزندان ازدواج اول، نحوه زندگی فرزندان ازدواج اول، سن در زمان فوت همسر و طلاق و تعداد سالهای گذشتن از فوت همسر و طلاق، با ازدواج مجدد زنان است.
این بررسی نشان می دهد که ازدواج مجدد امری جنسیتی است و عوامل فرهنگی از مهمترین عوامل موثر در تبیین جنسیتی بودن ازدواج مجدد است.همچنین در این بررسی، وجود ارتباط معنادار میان احتراز از ازدواج مجدد و داشتن روابط فرازناشویی نظیر ازدواج موقت و روابط آزاد، مورد تأئید قرار گرفت.این پژوهش بیانگر آن است که نسبت ازدواجهای مجدد مردان مطلق ایرانی به مردان غربی ۶ درصد بیشتر و نسبت ازدواجهای مجدد زنان ایرانی نسبت به زنان غربی ۲۵ درصد کمتر است.
● مقدمه :
در بین تمامی نهادها،‌ سازمانها و تاسیسات اجتماعی، خانواده نقش و اهمیتی خاص و بسزا دارد. تمامی آنان که در باب سازمان جامعه اندیشیده اند،‌ برخانواده و اهمیت حیاتی آن برای جامعه تاکید ورزیده اند (‌ساروخانی ، ۱۳۷۵: ۱۱ ). مطالعة خانواده و ازدواج یکی از مهمترین حوزه های جامعه شناسی است. معمولا در تمام جوامع هرکس در زمینه ای خانوادگی پرورش می یابد ودرهر جامعه اکثریت عظیم بزرگسال متأهل هستند یا بوده اند. ( گیدنز، ۱۳۷۶ : ۴۲۳ ).
نخستین وظیفة آداب و تقالید اجتماعی که سازندة قوانین اخلاقی هر اجتماع است،‌آن است که روابط میان دو جنس مرد و زن را بر پایه های متین استوار سازد. چه این روابط پیوسته منشأ نزاع و تجاوز و انحطاط به شمار می رود. اساسی ترین عمل تنظیم این روابط همان ازدواج است ( ویل دورانت ، ۱۳۷۸:‌۴۷ ).
ازدواج عامل پیدایی خانواده است و خانواده از دیدگاهی یک نشان یا نماد اجتماعی شمرده می شود و برآیند یا انعکاسی از کل جامعه است ( ساروخانی،۱۳۷۵ : ۱۳۴ ). پدیده ای مطلق و فارغ از بستر زمان ومکان نیست. در هر زمان و در هر جامعه چهره ای خاص دارد و با جامعه نیز دگرگون می شود (‌ساروخانی، ۱۳۷۵: ۲۲ ). ازدواج یک نماد اجتماعی است، زیرا با توجه به ساخت جامعه شکل می گیرد و در خود بیماریها، نابسامانیها و به طورکلی ویژگیهای کل جامعه را منعکس می‌کند(‌ساروخانی،‌ ۱۳۷۵ : ۷۴ ). نهاد اجتماعی بسیار فراگیری است با وجود این مانند سایر جنبه های زندگی اجتماعی تفاوتهای زیادی درالگوی خانواده و ازدواج درمیان فرهنگهای گوناگون وجود دارد.( گیدنز، ۱۳۷۶: ۴۲۴).
آلن ژیرار می گوید: در بین تمام مراسم، آداب و حوادث اساسی حیات انسانی، ازدواج از اهمیت بسزا برخوردار است. هم از نظرگاه فرد، هم از دیدگاه زیستی و هم از منظر اجتماعی. هیچ نهادی نیست که همانند آن جهانی و از نظر غایت ثابت و پایدار باشد. از این رو هیچ نهادی همانند آن تحت تاثیر دگرگونیهای اجتماعی قرار نمی‌گیرد.( ساروخانی، ۱۳۷۵ : ۱۱).
ازدواج عملی است که پیوندبین دو جنس مخالف را بر پایة روابط پایای جنسی، موجب می شود( ساروخانی ، ۱۳۷۵ : ۲۳ ). و یا اتحاد یک جفت زن و مرد، برای بهبود و پیشرفت نسل آینده ( ویل دورانت ، ۱۳۷۸ : ۴۷ ). ازدواج عرف یا نهادی است که از آن طریق و براساس آن مرد و زن برای شرکت دایم در زندگی به هم می پیوندند. ازدواج خود مبنای خانواده است و تحت شرایط آن ، مرد و زن در اجتماع به طور قانونی می توانند فرزند یا فرزندانی داشته باشند ( شیخی،‌ ۱۳۶۸ : ۱۰۷ )
ازدواج علاوه برآن‌که برطرف‌کنندة نیازهای مربوط به تولیدمثل،‌تجدیدنسل‌و… می باشد، بسیاری از نیازهای ثانویه، عاطفی، فرهنگی و اقتصادی را نیز برطرف می کند. ( شیخی، ۱۳۷۱ : ۱۶۱ ). ازدواج ارتباطی را می رساند که در مقایسه با دیگر ارتباطات انسانی هر یک بعدی از ابعاد حیات را می پوشانند و حال آنکه زوجیت دارای ابعاد زیستی، اقتصادی، عاطفی و نیز روانی و اجتماعی است. ( ساروخانی، ۱۳۷۵ : ۲۴ )
در انگاره های جمعیت شناسی مربوط به ادوار گذشته، یاخته های زناشویی به مراتب بیش از زمان حاضر بواسطة مرگ افراد متلاشی می شدند و ازدواج مجدد کاملاً رواج داشت. اگر یکی از زوجین می مرد، همسر بازمانده سریعاً‌ به ازدواج مجدد دست می زد، زیرا چنین اقدامی برای حفظ موجودیت خانوار، ضروری بود ( سگالن، ۱۳۷۰ : ۴۳ ). امروزه که به مسالة فرزندان ،‌پس از جدایی زن و شوهر می اندیشیم،‌می توانیم به این موضوع نیز بپردازیم که مرگ یکی از والدین و ازدواج مجدد بازمانده چه تاثیری بر ذهن کودکان باقی می‌گذاشت. ( سگالن ،‌ ۱۳۷۰ : ۴۳ )
گسیختگی زناشویی تقریباً همیشه از لحاظ عاطفی دردناک است و ممکن است دشواریهای مالی برای یک یا هر دو طرف ایجاد کند ( گیدنز، ۱۳۷۶ : ۴۳۹ ) میلیونها زن و مرد روزگار ما به محض آنکه بتوانند به سختی، خود را از لابلای ویرانه های زندگی زناشویی شان بیرون بکشند، گرفتار رنج و درد شدید می شوند و خود را به خاطر این شکست ملامت می کنند و باردیگر به غلط، تقصیر و گناه این شکست را به گردن خود می اندازند. اگر تنها پای اقلیت کوچکی در میان بود، شاید این پاشیدگی بازتابی از شکستهای فردی می بود. اما وقتی که طلاق، جدایی و دیگر انواع مصائب خانوادگی به یکباره میلیونها خانواده را در بسیاری از کشورها در کام خود می کشد، بسیار نامعقول است اگر صرفاً‌ عوامل فردی را علت آن بدانیم. ( تافلر، ۱۳۷۴ :‌ ۲۸۸ )
پس از جنگ جهانی دوم، بحران شدیدی که در اثر نابودی میلیونها مرد در اروپا و بخصوص آلمان و اتریش و لهستان پدید آمد و موج فساد و انحطاط و بیماریهای روانی و پریشانی بسیاری که زنان بی شوهر و اطفال بی پدر را رنج می داد،‌همه مسائلی بسیار جدی بود که در روح و اخلاق جامعة اروپایی آثار عمیق و انحرافی شدیدی بجا گذاشت(شریعتی، ۱۳۷۴ :‌ ۴۹ )‌. در سال ۱۹۵۸ ، جبهة آزادیبخش ملی الجزایر، به همة اعضای خود توصیه کرد که مجاهدان به خانواده های برادران شهیدشان بیندیشند و با زنانی که همسرانشان را از دست داده اند ازدواج کنند تا شهادت مایة پریشانی اطفال و بدبختی زنان نگردد و خانواده یک شهید به دامن فقر و فساد نیفتد.(‌شریعتی ، ۱۳۷۴ : ۴۹ )
هرچند مرگ و طلاق به خودی خود واقعه ای یگانه و بی همتاست ولی کسانی که از نتایج آن در رنجند،‌ تجربیات مشترک بسیاری دارند.( گود ، ۱۳۵۲ : ۲۶۵علیرغم تَساهُل اسلام در امر ازدواج و بی مانع بودن ازدواج مجدد مردان و زنان مجرد در اثر طلاق و فوت همسر که نمونه های آن در تاریخ صدر اسلام بی شمار است،‌ازدواج مجدد در طول تاریخ با موانع اجتماعی بسیاری همراه‌گشته است. به خصوص در مورد زنان مجرد مطلقه و بیوه، این موانع بیش از مردان است. تا آنجا که سالنامة‌ آماری سال ۸۲،‌تعداد زنان مجرد در اثر طلاق را دو برابر مردان گزارش می کند و همین آمار برای زنان مجرد در اثر فوت همسر،‌ ۶ برابر مردان ذکرشده است. این واقعیت تلخ بیانگر آن است که زنان بعد از طلاق و فوت همسر،کمتر مبادرت به ازدواج مجدد می کنند واین امر را باید در طیفی وسیع از موانع اجتماعی بخصوص موانع حقوقی جستجو کرد.
وجود مشکلات و موانع بر سر راه ازدواج مجدد زنان و بالعکس،‌تسهیل این امر برای مردان، سبب شده است که در بسیاری از آثار مکتوب و نمایشی ادبیات کشورمان،‌بدان پرداخته شود.
مساله ازدواج مجدد درطرحهای پژوهشی پژوهشگران مورد توجه خاص قرار نگرفته است و مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران تنها یک طرح پژوهشی خاص در این موضوع را معرفی می‌کندکه درشهر شیرازانجام‌گرفته است و طرحهایی نیز در خصوص اختلالات رفتاری، ناسازگاری اجتماعی، عملکرد تحصیل و ویژگی های رفتاری کودکانی است که در خانواده های تک والد (زنان یا مردان بی همسر در اثر فوت یا طلاق) و ازدواج مجدد صورت گرفته است. این بررسی ما را در جهت شناخت عوامل و موانع اجتماعی- فرهنگی ازدواج مجدد یاری می رساند.
● مسأله تحقیق:
جدایی زن و مرد در قالب طلاق یا فوت می تواند مشکلات زیادی را برای فرد همسر از دست داده یا طلاق گرفته بوجود آورد. تنهایی، محرومیت از زندگی خانوادگی، نبود سرپرست، رنج نگهداری از فرزندان، مشکلات مالی و اجتماعی، آسیبهای روحی و روانی، هر یک می تواند عاملی در جهت اقدام بخشی از اینگونه افراد به ازدواج مجدد باشد. اما بخشی دیگر از این افراد ممکن است پس از تجربه ی طلاق یا فوت به علت وجود موانع فرهنگی – اجتماعی، تنهایی را به وصلت دوباره ترجیح دهند. این امر بخصوص برای زنان ایرانی که با مشکلات عمیق فرهنگی در حوزه ی ازدواج مجدد مواجهند، جدی تر است. اقربا، دوستان، همسایگان و بطور کلی وجدان جمع، مانع تحقق ازدواج مجدد از جانب زنان است. نتیجه ی آن این است که زنانی احتمالاً جوان تا پایان زندگی، بدون همسر باقی خواهند ماند و این امر تبعات فردی، اجتماعی و فرهنگی عمیقی بر جای می گذارد که در این تحقیق بدان توجه شده است.
شناخت مشکلات، عوامل و موانع فرهنگی، اجتماعی مؤثر بر اقدام و احتراز از ازدواج مجدد توسط زنان و مردان و بخصوص زنان طلاق گرفته و همسر از دست داده، موضوع این مطالعه است.
در این بررسی به تفاوت های جنسیتی ازدواج مجدد و ویژگی های اینگونه زنان و مردان پرداخته است.
● اهمیت و ضرورت مسأله تحقیق:
همانطور که در مبحث حقوقی ازدواج مجدد گذشت، ازدواج مجدد مرد در قانون مدنی ایران هیچگونه منعی ندارد. اما زنان ایرانی علاوه بر موانع حقوقی با موانع فرهنگی – اجتماعی عمده ای در حوزه ی ازدواج مجدد مواجهند. این موانع موجب جنسیتی شدن ازدواج مجدد و تحقق فرصت های کمتر زنان نسبت به مردان در امر ازدواج مجدد شده است.
زنان نیمی از افراد جامعه ی انسانی را تشکیل می دهند. آنان به عنوان مادر و مربی، تربیت نسل را بعهده دارند. سلامت جامعه در گرو سلامت جسمی، روانی و اجتماعی زنان است. اگر این سلامتی آسیب ببیند، جامعه با خطر و آسیب جدی مواجه خواهد بود. با توجه به نرخ ۶ برابری زنان مجرد بر اثر فوت نسبت به مردان و نرخ ۲ برابری زنان مجرد بر اثر طلاق نسبت به مردان، حقیقت تلخ تنهایی جمعیت کثیری از زنان نمایان می گردد، که این تنهایی د ر کنار خود، آسیب های روحی، روانی، عاطفی و اقتصادی را بهمراه دارد. اگر مشکلات اجتماعی منبعث از فرهنگ جامعه را نیز به مشکلات فوق اضافه نمائیم، خواهیم دید که زنان مجرد در اثر طلاق و فوت چه فشار مضاعفی را تحمل می نمایند و در صورتی که نگهداری و حضانت از فرزندان نیز بر عهده ی اینگونه زنان باشد، علاوه بر مشکلات مالی، با طیف وسیعی از آثار و تبعاتِ تجردِ ناشی از فوت و طلاق مواجه خواهیم بود.
«تحقیقات بسیار زیاد سالهای اخیر در مورد خانواده های تک والد، به ویژه مادران مجرد و خانواده های طلاق، نشان می دهد که اثرات این پدیده می تواند بسیار پایدار باشد.» (روزنامه ی همشهری، سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۳)
فرزندان این گونه خانواده ها، «دو برابر بیشتر مبتلا به بیماری های روحی و روانی هستند. آنها همچنین در مورد احتمال خودکشی و بیماری های مربوط به مشروبات الکلی، دو برابر بیشتر در معرض خطر هستند. خطر ابتلاء به استفاده از مواد مخدر در بین دختران، سه برابر پسران در این خانواده هاست. پسران نسبت به دختران بیشتر در معرض مشکلات روحی – روانی وسایل مربوط به مواد مخدر هستند. همچنین به دلایل مختلف، مرگ و میر در ایشان بیشتر است.» (همان منبع)
«افت تحصیلی، اخراج از مدرسه، بزهکاری کودکانه، مصرف مواد مخدر، ارتکاب به جرایم بزرگسالان، تمایل به نقض قواعد و قالب های اجتماعی، در کودکانی که فقط با مادر زندگی می کنند، بیشتر است و این کودکان، بیشتر در معرض ناهنجاری های احساسی و افسردگی هستند.» (همان) ملاحظه می شود که مشکلات بعد از فوت و طلاق تنها به فرد طلاق گرفته و همسر از دست داده، محدود نمی شود و فرزندان آنها را نیز در بر می گیرد و طیف وسیعی از جامعه و نظام اجتماعی کل را تحت تأثیر خود قرار می دهد.
«پژوهشگران معتقدند که زیان فقدان مرد در خانواده هایی که زن سرپرست آن است، تنها از دست دادن درآمد مرد نیست، مردانی که همسرشان را طلاق داده اند، از تأمین معاش فرزندان خود دست می کشند و مادران را وا می دارند تا تمام بار مالی خانواده، اعم از خود و فرزندان را بر عهده گیرند. در نتیجه فشار اقتصادی باعث می شود که این مادران فرصت کمتری برای مراقبت از کودکان خود داشته باشند.» (همان)
«فشارهای دیرینه ی ناشی از فقر، به همراه حجم بالای وظایفی که مدام اضافه می شود، موجب آسیب پذیری و استرس در زندگی جدید می گردد و مادران مجرد، غالباً سیکلی از ناامیدی و یأس را برای خود و فرزندانشان تجربه می کنند.» (همان)
اکثر زنان بی همسر بر ا ثر طلاق یا فوت برای رفع مشکلات مالی خود و کسب درآمد کافی، مجبور به انتخاب مشاغلی هستند که مستلزم صرف وقت به مدت طولانی و یا صرف ساعات غیر معمول برای کار است. این شرایط به معنای کمتر بهره مند شدن اینگونه زنان از تجربیات و آموزش های تربیتی است که تأثیر مستقیم بر تربیت نسل دارد.
«مادرانی که به تازگی بیوه می شوند، ضمن این که برای فقدان شریک و یار زندگی خود بسیار غمگین هستند، مجبورند وظایف و مسئولیت های خانه داری را نیز انجام دهند. این تعدیل و تنظیم وظایف، ممکن است ماهها یا سالها طول بکشد تا این که آنان بتوانند از عهده ی مشکلات اقتصادی برآیند.» (همان)
«مادران مجرد .... همچنین مشکلاتی را در تحمل فشارهای احساسی از قبیل شرمندگی و تنهایی دارند. بعضی از آنان حضور فرزند را مانع یافتن همسر مناسب می دانند.» (همان)
نه تنها حضور فرزند که وجدان جمع نیز مانع از تحقق ازدواج مجدد از جانب زنان است.
نگرش اجتماعی نسبت به ازدواج مجدد زنان منفی است و این امر موجب تنها ماندن زنان پس از حادثه ی فوت و جدایی است که بهمراه خود مشکلات عدیده ای را فراهم می آورد. شناخت عوامل و موانع اجمتماعی- فرهنگی ازدواج مجدد، گامی است در جهت تسهیل ازدواج مجدد برای زنان از طریق فرهنگ سازی و بهره مند ساختن زنان از زندگی شاد و توأم با سلامت جسمی، روانی و اجتماعی.
مشکلاتی چون تنهایی، به دوش کشیدن بار مالی خانواده، سرکوب نیاز عاطفی، پرهیز از حضور اجتماعی، تحمل حرفها و نگاه های آزارنده ی مردم، افسردگی، یأس و ناامیدی و حسرت، زنان و مادران مجرد را قربانی سنت های سخت اجتماعی و قوانین حقوقی برخاسته از فرهنگ این جامعه نموده است و رهایی زنان از این امر، تلاش عمیق، آگاهانه و تؤام با شناخت را مطالبه می کند و این بررسی گامی است در راستای این تلاش.
● اهداف تحقیق:
هدف کلی این پژوهش، شناخت ازدواج مجدد و بررسی عوامل و موانع فرهنگی- اجتماعی مؤثر بر آن می باشد.
اهداف خاص این پژوهش عبارتند از:
▪ شناخت فراوانی ازدواج مجدد در ایران امروز.
▪ شناخت موانع اجتماعی- فرهنگی مؤثر بر ازدواج مجدد.
▪ شناخت چالش ها و چشم اندازهای ازدواج مجدد.
▪ شناخت ابعاد جنسیتی ازدواج مجدد.
● پیشینه تحقیق:
در خصوص ازدواج مجدد ، تنها یک طرح پژوهشی بصورت خاص انجام گرفته است که مجری آن مرکز جمعیت شناسی دانشگاه شیراز بوده است.
در این مطالعه ، تعدا ۹۴۶/۱۷ خانوار شیرازی مورد بررسی قرار گرفته اند که از این تعداد ، ۹۸۶ ازدواج مجدد پس از طلاق و ۷۰۲ ازدواج مجدد بعد از فوت به ثبت رسیده است.
بر اساس تحقیق فوق، ۴% درصد از افراد بعد از فوت همسر ازدواج مجدد کرده اند و این رقم برای کسانی که بعد از طلاق ازدواج مجدد کرده اند ، ۵% درصد است.
از تعداد ۹۸۶ نفری که بعد از طلاق مبادرت به ازدواج مجدد کرده اند ، تعداد، ۶۶۰ نفر را مردان و ۳۲۶ نفر را زنان تشکیل می دهند که به ترتیب ۷% درصد کل نمونه را مردان و ۴% درصد آن را زنان در بر می گیرند.
همچنین از تعداد ۷۰۲ نفری که بعد از فوت همسر اقدام به ازدواج مجدد نموده اند، تعدا ۴۶۱ نفر را مردان و ۲۴۱ نفر را زنان تشکیل می دهند. یعنی ۵% درصد نمونه متعلق به مردان و ۳% درصد آن متعلق به زنان است.
این پژوهش تعداد مردان بی همسر بر اثر فوت را ۴۳۸ نفر و تعداد زنان مشابه را ۳۵۰۵ نفر گزارش نموده است که به ترتیب ۵% درصد مردان و ۴% درصد زنان را در بر می گیرد. این رقم برای مردان بی همسر در اثر طلاق ۸۳ نفر و برای زنان مشابه ۳۲۷ نفر است که به ترتیب ۱% درصد را مردان و ۴% درصد را زنان شامل می شوند.در این تحقیق تنها به تفاوتهای جنسیتی زنان و مردانی پرداخته شده است که ازدواج مجدد نموده اند و زنان و مردان بی همسر بر اثر فوت و طلاق ، مورد مطالعه قرار نگرفته اند.
بر اساس پژوهش فوق ، مقایسه زنان و مردانی که بعد از فوت همسر ، مجدداً ازدواج کرده اند ، با استفاده از آزمون T نشان داد که در تمامی متغیرهای مورد بررسی به جز تحصیلات، تفاوت معناداری بین زنان و مردان مشاهده می شود. در مقایسه زنان و مردانی که بعد از طلاق، ازدواج مجدد کرده اند، در تمامی متغیر ها، به جز مدت زندگی با همسر اول ، تعداد فرزندان ازدواج اول و اختلاف سن ، تفاوت معنا داری با یکدیگر دارند.
« بررسی فوق نشان می دهد که ۸۹ درصد از مردانی که ازدواج اول آن ها منجر به طلاق شده است ، مبادرت به ازدواج مجدد نموده اند. در صورتی که حدود ۵۰% از زنان مطلقه ، امکان ازدواج برایشان وجود داشته است . ۳/۵۱ درصد از مردان با فوت همسر مجدداً ازدواج کرده اند. اما تنها ۴/۶ درصد زنان بیوه تن به ازدواج داده اند.(رجبی، سال ندارد: ص ۶۲ )
فرضیه های پژوهش فوق را موارد زیر تشکیل می دهد:
ـ مردان بیشتر از زنان با افراد مجرد ازدواج می کنند.
ـ تعداد فرزندان زندگی قبلی بر رضایت از زندگی فعلی تاثیر دارد.
ـ نارضایتی زنان در ازدواج مجدد بیشتر از مردان است.
ـ رابطه خوب فرزندان همسر قبلی با جانشین پدر یا مادر ، بر رضایت از زندگی فر د ازدواج کرده تاثیر دارد.
ـ طولانی بودن مدت زندگی با همسر اول، بر رضایت از زندگی با همسر دوم تاثیر دارد.» (رجبی، سال ندارد: ص ۴)
از بین فرضیه های مذکور ، تنها موارد یک ، سه ، و چهار مورد تائید قرار گرفته است.
غیر از پژوهش فوق که به طور خاص به مسأله ازدواج پرداخته است ، چند تحقیق نیز اختصاص به ویژگی های رفتاری کودکان و نوجوانانی دارد که والدین آنها ازدواج مجدد کرده اند و یا آن که پس از طلاق یا فوت همسر ، مبادرت به ازدواج نکرده اند. در ذیل به اختصار به آنها می پردازیم:
۱) بررسی اختلافات رفتاری در کودکان پیش دبستانی تک والدی و مقایسه آن با کودکانی که با هر دو والد زندگی می کنند. این پژوهش توسط آقای حسن پاشا شریفی انجام گرفته است و طی آن ۱۵۱ کودک ۳ تا ۶ ساله در مهد کودکهای تهران مورد بررسی قرار گرفته اند که پس از جمع آوری داده ها و با استفاده از آزمون مجذور کای نتایج زیر حاصل شده است: الف-رفتارهای ایذایی و اختلالهای هیجانی –رفتاری در کودکان تک والدی بیش از کودکان دو والدی است. اما از نظر انواع دیگر اختلالهای رفتاری مورد مطالعه این پژوهش بین دو گروه ، تفاوت معنی دار مشاهده نشد. ب-تاثیر خانواده تک والدی بر اختلالهای رفتاری پسران در همه موارد بیش از اثر متغیر بر دختران بوده است.ج-محرومیت از پدر و مادر در اختلالهای رفتاری و هیجانی مورد مطالعه این پژوهش تاثیر یکسان داشته است.
۲) بررسی میزان ناسازگاری اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان شاهدی که مادرانشان ازدواج مجدد نموده اند و مقایسه آنها با دانش آموزان شاهدی که مادرانشان ازدواج ننموده اند ، در مقطع ابتدایی شهر مشهد. این مطالعه توسط آقای مهدی اژدری در سال ۱۳۷۳ انجام گرفته است.در این پژوهش ، ۳۰۰ دانش آموز از ۱۸ مدرسه شاهد دخترانه و پسرانه مورد بررسی قرار گرفتند که در نتیجه تفاوت معناداری چه از نظر عملکرد تحصیلی و چه از نظر ناسازگاری اجتماعی بین آزمودنیهای سه گروه (یعنی دانش آموزان غیر شاهد ، دانش آموزان شاهدی که مادرانشان ازدواج مجدد کرده اند و دانش آموزانی که مادرانشان ازدواج مجدد نکرده اند) مشاهده شده ولی میان دخترها و پسرها از نظر این دو متغیر، تفاوتی وجود نداشت.
۳) بررسی و مقایسه ویژگی های رفتاری نوجوانان شاهد در خانواده های تک والدی و ازدواج مجدد در سطح شهرستان قروه. این پژوهش توسط خانم زهرا نظری انجام گرفته است. طی این مطالعه ۱۴۰ دختر و پسر نوجوان ۱۲ تا ۱۷ ساله مورد بررسی قرار گرفته اند که نتایج نشان می دهد بین هیچکدام از گروهها اختلاف معناداری وجود ندارد و در رفتار ، عواطف و احساسات آنها تفاوت قابل ملاحظه ای دیده نشده است. بین گروههایی که مادرانشان ازدواج مجدد کرده اند و آنهایی که ازدواج نکرده اند و افراد عادی از نظرآماری تفاوت معناداری وجود نداشت.● روش تحقیق:
این پژوهش از طریق روش پیمایشی به انجام رسید ، ابزار جمع آوری اطلاعات بهره گیری از پرسشنامه بسته محقق ساخته ، بانحوه اجرای مستقیم بوده ضمناً از فنون تکمیلی همچون مطالعات کتابخانه ای و اسنادی و استخراج مقالات و تحقیقات صورت گرفته و فیلمهای ساخته شده در حوزه بررسی های اعتقادی، حقوقی ، فرهنگی و اجتماعی ازدواج مجدد... و بررسی آماری مدد گرفته شده است .
تجزیه و تحلیل داده های این بررسی در دو سطح توصیفی و استنباطی با استفاده از نرم افزار Spss تحت برنامه Excel صورت گرفته است . درسطح توصیفی با استفاده از مشخصه های آماری نظیر جداول توزیع فراوانی ، میانگین و انحراف معیار به تجزیه و تحلیل داده ها پرداخته و در سطح استنباطی از آزمون X۲ بهره گرفته شده است .
قلمرو موضوعی تحت پوشش این بررسی عبارت است از زندگی قبلی و فعلی زنان و مردان بی همسر بر اثر طلاق و فوت و زنان و مردانی که ازدواج مجدد کرده اند . همچنین تاثیر عوامل مختلف بر احتراز یا اقدام آنها نسبت به ازدواج مجدد ، رضایت فردی ، ارتباطات فرا زناشوئی و....
این بررسی که اطلاعات آن در تابستان ۸۵ در محدوده مکانی شهر کرج جمع آوری شده است با هدف شناخت تفاوتهای جنسیتی ازدواج مجدد و عوامل فرهنگی ، اجتماعی موثر برآن انجام گرفته است و متغییرهای سن ، تحصیلات ، اشتغال ، منزلت شغلی ، میزان در آمد ، تعداد ازدواجها ،سن ازدواج اول ، مدت زندگی با همسر اول ، تعداد فرزندان ازدواج اول ، نحوه زندگی فرزندان ازدواج اول ، اختلاف سنی با همسر فعلی ، علت اقدام به ازدواج مجدد ، علت خود داری از ازدواج مجدد ، رضایت از زندگی فعلی تاثیر زندگی قبلی بر فعلی و تجربه روابط فرازناشوئی در آن لحاظ شده است .
در این مطالعه، ۳۰۰ پرسشنامه توزیع شد. با توجه به اینکه اطلاعات مورد مطالبه، به حوزه شخصی افراد مربوط می شد، پرسشنامه ها در پاکتهای در بسته توزیع و دریافت گردید. همچنین برای دسترسی آسان به سوالات، در صفحات یکرو و در سه برگ، سوالات تعبیه گردید. ۲۶۵ پرسشنامه از مجموع پرسشنامه های توزیع شده جمع آوری گردید که ۱۹۰ زن و مرد بی همسر بر اثر طلاق و فوت و ۷۵ ازدواج مجدد را در بر می گرفت. ابزار جمع آوری اطلاعات ، پرسشنامه محقق ساخته ۲۶ سوالی بود که ۲۵ سئوال بسته و یک سئوال باز در آن منظور شده بود.
● جامعه آماری:
جامعه آماری این پژوهش را زنان و مردانی تشکیل می دهند که حداقل یکبار طلاق و جدایی از همسر و فوت همسر را تجربه نموده اند . یعنی هم زنان و مردانی که بر اثر طلاق و فوت همسر مجرد هستند وهم آنها که پس از طلاق و فوت همسر ازدواج مجدد نموده‌اند .
محدودیت سنی برای زنان و مردان یاد شده، مدنظر نبوده است. اما در جامعه آماری، زنان و مردانی مدنظر بوده اند که یکسال و بیشتر از تجرد آنها در اثر طلاق و فوت همسر می گذرد. در نتیجه زنان و مردان مجردی که کمتر از یکسال از حادثه طلاق و فوت همسرشان می گذشته است، در این بررسی لحاظ نشده اند. اما کسانی که کمتر از یکسال پس از حادثه فوت و طلاق ازدواج مجدد نموده اند، در جامعه آماری این پژوهش، مدنظر قرار گرفته اند.
حوزه آماری این تحقیق را تنها ساکنین شهر کرج در بر می گیرند و ساکنین نقاط روستایی لحاظ نشده اند.
اطلاعات، مأخوذ از نتایج تفصیلی سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۷۵ می باشد که توسط مرکز آمار ایران در سال ۱۳۷۶ انتشار یافته است، نشان می دهد که در آبان ماه ۱۳۷۵، جمعیت شهرستان ۱۷۲/۱۶۱/۱ نفر بوده است که از این تعداد، ۴۲/۸۴ درصد در نقاط شهری سکونت داشته اند.
تعداد مردها در نقاط شهری ۶۲۸/۵۰۲ نفر و تعداد زنان نیز ۶۰۰/۴۷۷ نفر بوده است.
۹۴/۰ درصد مردان را، افراد بی همسر بر اثر فوت و ۳۹/۰ درصد را مردان بی همسر بر اثر طلاق تشکیل می دادند. همچنین ۱۴/۶ درصد را زنان بی همسر بر اثر فوت و ۷۲/۰ درصد را زنان بی همسر بر اثر طلاق در بر می گرفتند.
مقایسه آمار فوق، نرخ ۶ برابری زنان مجرد بر اثر فوت و نرخ ۲ برابری (حدوداً) زنان مجرد بر اثر طلاق را نسبت به مردان نشان می دهد. این امر، بیانگر آن است که در این شهر، همان نسبت حاکم بر جمعیت کل کشور، در خصوص اینگونه مردان و زنان نیز صادق است و زنان بیشتر از مردان پس از فوت همسر و طلاق، تنها می مانند.
● روش نمونه گیری :
ابتدا با مراجعه به سالنامه آماری ۸۲، درصد جامعه اماری به تفکیک زنان و مردان بی همسر بر اثر طلاق و فوت استخراج گردید و تعداد آن به نسبت کل جمعیت کرج محاسبه و مشخص شد . سپس بر اساس فرمول کوکران تعداد نمونه احتساب گردید . اما از آنجا که تعداد زنان و مردانی که اقدام به ازدواج مجدد نموده اند در هیچ گزارش آماری ثبت و اعلام نشده بود ، به تخمین ،تعدادی از نمونه آماری به اینگونه زنان و مردان اختصاص داده شد و لذا دو گروه به شرح ذیل در نمونه آماری لحاظ گردید :
الف) مردان و زنان بی همسر بر اثر طلاق و فوت
ب) مردان و زنانی که پس از طلاق و فوت همسر اقدام به ازدواج مجدد نموده اند.
دو گروه فوق، هر کدام به ۴ گروه به شرح ذیل تقسیم می شود که در این بررسی مورد توجه بوده اند:
▪ مردان بی همسر بر اثر فوت.
▪ زنان بی همسر بر اثر فوت.
▪ مردان بی همسر بر اثر طلاق.
▪ زنان بی همسر بر اثر طلاق.
▪ مردانی که پس از فوت ازدواج مجدد نموده اند.
▪ زنانی که پس از فوت ازدواج مجدد نموده اند.
▪ مردانی که پس از طلاق ازدواج مجدد نموده اند.
▪ زنانی که پس از طلاق ازدواج مجدد نموده اند.
به جهت خاص بودن نمونه و عدم دسترسی آسان به آن ، جمع آوری نمونه بصورت تصادفی و با مراجعه حضوری به منازل ، ادارت ، مراکز آمورشی و تجاری انجام گرفت .
● فرضیه های تحقیق:
▪ ازدواج مجدد امری جنسیتی است. زنان فرصت های کمتری نسبت به مردان دارند.
▪ عوامل فرهنگی مهمترین عوامل موثر بر تبیین جنسیتی بودن ازدواج مجدد است.
▪ ازدواج مجدد در ایران امروز نسبت به کشورهای غربی کمتر است.
▪ وجود ارتباطات فرا زناشوئی متداول نظیر ازدواج موقت یا هرارتباط دیگر، مانع ازدواج مجدد است.
● چارچوب نظری تحقیق:
مطالعه و بررسی ازدواج مجدد جز در بستر فرهنگ و اجتماع میسر نمی باشد، برای شناخت عوامل و موانع فرهنگی – اجتماعی ازدواج مجدد باید به ساختار اجتماعی هر جامعه که متأثر از فرهنگ آن جامعه است ، توجه نمود.
در پشتیبانی فرضیه فوق از اصل اولویت کل نسبت به جزء آگوست کنت ، دومین قاعده دورکیم در جامعه شناسی اثباتی ، تئوری وجدان جمعی دورکیم ، نظریه برخورد در اماتیک فرهنگ و طبیعت کلودلوی اشتروس و نظریه کنش متقابل اجتماعی پارسنز استفاده شده است.
۱) پژوهش در ازدواج مجدد ، باید در بستر جامعه و در ارتباط با سایر عوامل اجتماعی که متاثر از فرهنگ جامعه می باشند، صورت گیرد. بر حسب نظر کنت که از جامعه شناسان اثبات گراست، «ممکن نیست که پدیده اجتماعی خاص جز در متن اجتماع کلیتری که به آن تعلق دارد، درک و تبیین شود. چنانچه در زیست شناسی نیز تبیین یک اندام و کارکردهای آن ، بدون در نظر گرفتن رابطه آن با کل ، امکان پذیر نیست» (توسلی ،۱۳۸۴: ۵۹)
لذاست که باید عوامل اجتماعی و فرهنگی که تشکیل دهنده هر جامعه ای هستند ،در مطالعه پدیده های اجتماعی از جمله ازدواج مجدد در نظر گرفته شوند.
۲) یکی از عواملی که موجبات احتراز از ازدواج مجدد یا اقدام به آن را سبب می گردد، نگرش جامعه است.
معمولا تصمیمات فرد ، حتی در حوزه های خصوصی و شخصی زندگی اش متاثر از نگرش جماعتی است که، در میان آنها زندگی می کند. دیدگاه منفی و آزاردهنده افراد جامعه نسبت به فرد طلاق گرفته می تواند عامل سوق دهنده وی به ازدواج دوباره باشد. همچنین نگرش منفی جامعه نسبت به فردی که به ازدواج مجدد روی می آورد ، می تواند عامل خودداری وی از وصلت مجدد ، علیرغم میل باطنی اش باشد. به خصوص زنان که ازدواج دوباره آنها به ویژه اگر دارای فرزندانی نیز باشند ، به تنوع طلبی و هوسبازی تعبیر می گردد.
شاید بتوان این تاثیر پذیری از نگرش جامعه را بر اساس تئوری وجدان جمعی دورکیم توجیه نمود.
«وی معتقد است که بخش عمده حالات وجدانی ما از طبیعت روان شناسی انسان به طور کلی مشتق نمی شود. بلکه نتیجه طرز برخورد افرادی است که بهم پیوسته اند و یکدیگر را تحت تاثیر قرار می دهند و بر حسب تعداد و دوری و نزدیکی از یکدیگر ، این اثر متقابل ، کم و زیاد می گردد. از آنجا که این وجدان جمعی حاصل زندگی گروهی است ، تنها ماهیت گروه می تواند آن را توجیه کند. بنابراین به نظر وی حجم و تراکم گروه نیز در چگونگی ظهور وجدان جمعی مؤثر است»(توسلی ،۱۳۸۴ :۶۶)
« براساس تئوری وجدان جمعی دورکیم ،وجدان جمعی عاملی است که ماهیت خاص واقعیت اجتماعی را ، آشکار و تبدیل آن را به هرگونه واقعیت دیگر نا ممکن می سازد. دورکیم حتی به وجدان ، جنبه ای غیر مادی و معنوی بخشیده و آن را نوعی وجود متعالی می دانست.» (توسلی ،۱۳۸۴: ۶۵).
بنابراین ، نگرش و دیدگاه جامعه می تواند در تصمیمات شخص برای احتراز از ازدواج مجدد یا اقدام به آن موثر باشد و می تواند تمایلات شخص را تحت الشعاع خویش قرار می دهد.
۳) در جوامع غربی ، طلاق و جدایی و تشکیل مجدد زندگی زناشویی امری طبیعی و عادی تلقی می گردد. درصدر اسلام نیز ، ازدواج مجدد فرد همسر از دست داده یا طلاق گرفته امری عادی انگاشته می شد. چنانچه اگر زنی همسرش را از دست می داد، پس از سپری شدن ایام عده به ازدواج مردی دیگر درمی آمد و مردان نیز هیچگاه از وجود زن بی بهره نبودند.
گذشت زمان و تطور جوامع مسلمان ، فرهنگ ازدواج مجدد را نیز دچار دگرگونی کرده است ، به گونه ای که هم اکنون در کشور مسلمان ایران ،ازدواج مجدد بر خلاف صدر اسلام از عمومیت برخوردار نیست و تلقی مردم از ازدواج مجدد همانند صدر اسلام نمی باشد.
دورکیم معتقد است که: «در هر جامعه موقعی که امری عمومیت کامل یافت، نسبت به آن جامعه صورت طبیعی دارد، در صورتی که ممکن است همان امر در جامعه دیگر چندان شایع و مورد قبول نبوده ، صورت غیر طبیعی یا مرضی داشته باشد. همچنین وقتی امری به مقدار کمی در جامعه شیوع پیدا کرده ، از نسبت معینی تجاوز نکند، برای آن جامعه طبیعی محسوب می شود. (البته منظور آن نیست که آن امر برای آن جامعه خوب یا بد است بلکه وجودش در آن جامعه طبیعی است.) ولی پس از گذر از آستانه معینی ، این امر نیز جنبه مرضی به خود می گیرد.» (توسلی ،۱۳۸۴ :۶۴)
ازدواج مجدد در جوامع غربی و در صدر اسلام به جهت عمومیتش ، حالت طبیعی داشته است، اما در جامعه ایران به جهت عدم شیوع و عدم عمومیتش کمتر مورد قبول واقع شده است و بیشتر از آن که طبیعی تلقی شود ، غیر طبیعی و مرضی انگاشته می شود.
۴) ازدواج مجدد مورد تمایل انسانها است ، موانع فرهنگی –اجتماعی مانع تحقق عملی آن است. در واقع ازدواج امری صد در صد طبیعی است و از طبیعت و میل نهادینه بشر به تشکیل خانواده سرچشمه می گیرد. ولی فرهنگ و عوامل آن ، براین طبیعت پیشی دارد. زیرا قبل از طبیعت بر ازدواج اثر می گذارد.
«از نظر کلود لوی اشتروس، ازدواج، محل برخورد دراماتیک فرهنگ و طبیعت است، با بیان قواعد اجتماعی و کشش جنسی، افرادی که حق زوجیت با یکدیگر دارند، از جانب فرهنگ برگزیده می شوند، یعنی فرهنگ است که با تمهید قوانین منع زنای با محارم، بسیاری از انسان ها را از برقراری روابط زوجیت با یکدیگر منع می کند و بسیاری دیگر را به برقراری چنین روابطی مجاز می دارد. سپس با استقرار روابط شروع زوجیت، کار طبیعت آغاز می شود و انتقال ویژگی های ارثی زوجین به فرزندانشان صورت می پذیرد.» (ساروخانی، ۱۳۸۲: ۱۵۶)
«هالبواکس، محقق معروف فرانسوی و شاگرد دورکیم، در رابطه با برخورد طبیعت و فرهنگ و الویت فرهنگ می نویسد: جایی که می توانست صرفاً جولانگاه طبیعت باشد و با آن، سوائق کور طبیعی آرام پذیرند، چنان در سیطره فرهنگ قرار می گیرد و با آداب و رسوم گاه طولانی و همیشه پیچیده اجتماعی همراه می شود که در بسیاری موارد، سوائق طبیعی در لابلای این همه قواعد اجتماعی به بوته اجمال نهاده می شوند. این از آن روست که همواره گروه اجتماعی، ابزار و وسایل بسیاری در راه بسط سلطه خود بر روی رفتار (حتی پنهان) اعضای خویش دارد. گروه اجتماعی می تواند افعال انسان ها را حتی با دگرگون سازی انگیزه های آنان به نظم آورد.» (همان منبع)
نتیجه آن که فرهنگ، سنت، آداب و رسوم، نگرش جامعه و دیدگاه اطرافیان، بر میل طبیعی انسان نسبت به ازدواج و تشکیل خانواده تأثیر می گذارد و تصمیمات انسان را در مورد ازدواج تحت الشعاع قرار می دهد. بخصوص نگرش جامعه نسبت به ازدواج مجدد در تمایل و احتراز انسان نسبت بدان موثر است.
«پارسنز نیز ساختار اجتماعی را مبتنی بر الگوهای نهادی شده فرهنگ هنجاری می داند و آن را چهارچوب مرجع کنش انسان تلقی می کند.» (توسلی، ۱۳۸۴: ۱۹۰)
به عبارت دیگر فرهنگ را موثر بر اعمال و رفتار انسان می داند.
«در نظریه کنش متقابل اجتماعی وی، سه نظام کنشی وجود دارد که او آنها را با شیوه تحلیلی خود، با عطف به واژه های شخصیت، جامعه و فرهنگ از یکدیگر متمایز کرده است و ارتباط نهایی میان این سه خرده نظام کنشی را در سطح نظام اجتماعی برقرار می داند.» (همان منبع)
«پارسنز، واکنش های افراد را که چیزی جز الگوی مشترک فرهنگی هنجاری نیست، متأثر از ارتباط نظام اجتماعی با نظام کنشی شخصیت افراد می داند.» (همان)
«از دیدگاه وی، یک نظام اجتماعی قبل از هر چیز و در نخستین برخورد، شبکه ای از روابط متقابل میان افراد و میان گروه هاست و عوامل زیادی را بهم پیوند می دهد.» (همان)
- «نظریه کنش متقابل اجتماعی پارسنز سه عنصر را در بر می گیرد: اول انتظارات متقابل میان عامل ها.» (همان) که در ارتباط با ازدواج مجدد این عنصر همان انتظار جامعه از فرد طلاق گرفته و همسر از دست داده است و بالعکس.
- «دوم ارزش ها و هنجارهایی وجود دارد که بر رفتار عامل ها حاکم است یا فرض می شود که حاکم است. (همان) در واقع بر اساس فرهنگ هنجاری جامعه، نگرشی در مورد افراد طلاق گرفته و همسر از دست داده یا آنها که ازدواج مجدد می کنند، در جامعه شکل می گیرد. همچنین فرد طلاق گرفته یا همسر از دست داده بر اساس این فرهنگ هنجاری که همان ارزش های جامعه است عمل می نماید و از آن تأثیر می پذیرد.
- «سوم ضمانت اجرایی یا پاداش و تنبیهی که خود و دیگری در صورت عدم برآوردن انتظار متقابل نصیبشان می شد.» (همان)
اگر فرد طلاق گرفته یا همسر از دست داده برخلاف انتظار جامعه عمل نماید، با تنبیه جامعه مواجه می شود. به عنوان مثال : در مورد زنان ممکن است از طرف جامعه طرد شوند، تحت فشار نگاههای آزار دهنده افراد جامعه قرار گیرند، به لحاظ حقوقی ، حضانت فرزندانشان را از دست بدهند، از حقوق و مستمری شوهر فوت شده محروم شوند و یا با بی مهری و عدم حمایت خانواده یا فرزندان روبرو شوند.
همانطور که ملاحظه شد بر اساس نظریه پارسنز ، نظام اجتماعی که بر اساس ارزشها ، هنجارها و به عبارتی فرهنگ هنجاری جامعه شکل یافته است، فرد را به سوی رفتاری سوق می دهد که در جهت منافع نظام باشد و با آن در تضاد نباشد . و به همین جهت است که «نظام شخصیتی برای نظام اجتماعی از اهمیت اساسی برخوردار است. آنچه نظام اجتماعی از نظام شخصیت طلب می کند، مجموعه تمایلات و گرایشهایی است که عامل را به سوی مناسب نظام سوق می دهد.(توسلی ،۱۳۸۴ :۱۹۲)
● نتیجه گیری :
از هم گسیختگی خانواده ها در اثر فوت و طلاق، واقعیتی اجتماعی است. گاه پیامدهای ناشی از این از هم پاشیدگی با ازدواج مجدد موفقی، پایان می گیرد و گاه نیز موانعی بر سر راه افراد بی همسر قرار می گیرد، که شانس تجربه زندگی دیگری را از آنها می گیرد.
- این بررسی نشان می دهد که ۴۷ درصد مردان و ۳۰ درصد زنان پس از تجربه فوت و طلاق، ازدواج مجدد نموده اند. ۴۴ درصد مردان پس از فوت همسر و ۴۸ درصد پس از طلاق ازدواج مجدد نموده اند. در صورتی که ۲۶ درصد زنان بیوه و ۳۶ درصد زنان مطلقه، امکان ازدواج دوباره برایشان وجود داشته است.
- یافته ها نشان می دهد که بین جنسیت و وضعیت تأهل تفاوت معناداری وجود دارد و این امر بیانگر، جنسیتی بودن ازدواج مجدد است. همچنین عوامل فرهنگی نظیر سن، تحصیلات، مدت زندگی با همسر اول، تعداد فرزندان، نحوه زندگی فرزندان ازدواج اول، سن در زمان فوت همسر و طلاق و تعداد سالهایی که از فوت همسر و طلاق می گذرد با وضعیت تأهل زنان رابطه معنادار دارد و بر ازدواج زنان تأثیرگذار است اما از میان عوامل فوق تنها نحوه زندگی فرزندان ازدواج اول با وضعیت تأهل مردان رابطه معنادار دارد. بر این اساس می توان گفت که عوامل فرهنگی از مهمترین عوامل موثر بر تبیین جنسیتی بودن ازدواج مجدد می باشند.
- سن مردان و زنان بی همسر بر اثر طلاق، کمتر از مردان و زنان بی همسر بر اثر فوت است.
- زنان و مردان بی همسر بر اثر فوت، سطح تحصیلات پایین تری نسبت به زنان و مردان بی همسر بر اثر طلاق دارند و به طور کلی سطح تحصیلات مردان بالاتر از زنان است. اما زنان بیوه، چه آنها که تنها می مانند و چه آنها که ازدواج مجدد می کنند، نسبت به مردان مشابه خود، سطح تحصیلات بالاتری دارند.
- دوام زندگی اولِ زنان و مردا ن بی همسر بر اثر طلاق، نزدیک به ده سال از دوام زندگی اولِ زنان و مردان بی همسر بر اثر فوت، کمتر است و بطور کلی دوام زندگی اول زنان بیوه و مطلقه بیش از دوام زندگی اول مردان مشابه است. اما مردانی که ازدواج مجدد می کنند، دوام زندگی اولشان از دوام زندگی زنانی که اقدام به ازدواج مجدد می کنند بیشتر است.
- زنان بطور متوسط یک فرزند بیش از مردان، از ازدواج اول خود دارا می باشند. مردانی که پس از فوت ازدواج مجدد می کنند، دو فرزند از زنان مشابه خود، بیشتر دارند. در حالیکه زنانی که پس از طلاق ازدواج مجدد می کنند از مردان مشابه خود یک فرزند بیشتر دارند.
- بطور کلی، فرزندان ازدواج اولِ زنان، زندگی با مادر و فرزندان ازدواج اول مردان، زندگی با پدر را تجربه می کنند. اما زنان مطلقه ای شانس ازدواج مجدد داشته اند که فرزندی با خود به زندگی جدید نبرده اند. فرزندان اینگونه زنان، عمدتاً زندگی با پدر یا خانواده پدر و مادر و یا سایر نحوه های زندگی را تجربه می نمایند. این در حالی است که اکثر مردان مطلقی که ازدواج مجدد کرده اند، فرزندان ازدواج اول خود را به زندگی جدید، وارد نموده اند. نتیجه اینکه زنان مطلقه بیشتر از مردان مشابه خود، راضی به ازدواج با فردی می شوند که فرزند دارد.
- بطور متوسط، سن طلاق زنان بی همسر، از سن بیوه گی آنها، ده سال کمتر است. میانگین سن بیوه گی برای زنان، بیشتر از مردان مشابه است. اما سن طلاق و بیوه گی در زنانی که ازدواج مجدد می کنند، کمتر از مردان مشابه می باشد.
- میانگین مدت سالهای گذشتن از تجربه فوت همسر برای زنان بیوه و مردان مشابه، ۶ تا ۱۰ سال می باشد. این میانگین برای زنان و مردانی که حادثه طلاق را تجربه نموه اند، یک تا ۵ سال ا ست.
- زنان بیوه سالهای بیشتری را نسبت به زنان مطلقه برای ازدواج مجدد، انتظار می کشند.
- میانگین سن ازدواج مجدد برای مردان ۱۰ سال بالاتر از زنان است. سقف سن ازدواج برای زنان بیوه، ۴۰ سال و برای زنان مطلقه، ۴۵ سال است. اما برای مردان بیوه، بالای ۶۰ سالگی و برای مردان مطلق، تا ۵۰ سالگی است.
- مردان بیوه و زنان مطلقه برای ازدواج با افراد جوانتر از خود، شانس بیشتری نسبت به مردان مطلق و زنان بیوه دارند.
- این بررسی نشان می دهد که بین تجرد در اثر فوت و طلاق و اعتقاد به روابط فرازناشویی رابطه معنادار وجود دارد. ۳۳ درصد افراد نمونه دارای روابط فرازناشویی نظیر روابط آزاد و ازدواج موقت بوده یا هستند. فراوانی روابط آزاد بیش از روابط از طریق ازدواج موقت می باشد.
- بین تجرد بر اثر فوت و طلاق و نحوه ارزیابی تأثیر زندگی قبلی بر فعلی نیز رابطه معنادار وجود دا رد. ۴۸ درصد افراد بی همسر بر اثر فوت و طلاق ارزیابی منفی از تأثیر زندگی قبلی بر زندگی فعلی خود دارند که می تواند یکی از عوامل موثر بر تجرد افراد فوق باشد.
- بین اشتغال و تجرد نیز رابطه معنادار وجود دارد. ۵/۳۵ درصد از زنان بی همسر بر اثر فوت و طلاق، شاغل می باشند که این امر فارغ از میزان درآمد می تواند عاملی در جهت رویگردانی از ازدواج مجدد باشد.
- تنهایی برای مردان و مشکلات مالی برای زنان پرفراوانی ترین مشکلات بعد از فوت و طلاق می باشد. مقایسه مردان و زنان نشان می دهد که مردان عمدتاً بخاطر داشتن خانواده و زنان بجهت نیاز روحی و عاطفی و رهایی از مشکلات اجتماعی اقدام به ازدواج مجدد می کنند.
- زنان و مردان بی همسر بر اثر فوت، عمدتاً بخاطر فرزندان و زنان و مردان بی همسر بر اثر طلاق عمدتاً بخاطر تجربه تلخ دوستان و آشنایان از ازدواج مجدد و ترس از شکست مجدد، از ازدواج و وصلت دوباره احتراز می کنند.
- مقایسه آمار ازدواج مجدد در غرب و ایران نشان می دهد که مردان طلاق گرفته در ایران، ۶ درصد بیشتر از مردان طلاق گرفته در غرب به ازدواج مجدد روی می آورند. اما زنان مطلقه، ۲۵ درصد کمتر از زنان غربی به ازدواج مجدد اقدام می کنند این امر نشان می دهد که فرضیه موجود در زمینه کمتر بودن ازدواج مجدد در ایران نسبت به کشورهای غربی، تنها در مورد زنان صادق است.
- تمامی فرضیه های این تحقیق مورد تأیید قرار گرفت، با این توضیح که فرضیه ۳ مبنی بر کمتر بودن ازدواج مجدد در ایران نسبت به کشورهای غربی، تنها در مورد زنان، مورد تأیید قرار گرفت.
نگارش: مهناز عابدی آق زیارت
فهرست کتب و پایان نامه ها:
آل احمد، جلال، زن زیادی، تهران: انتشارات فردوسی، ۱۳۷۶.
اژدری، مهدی، بررسی ناسازگاری اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان شاهدی که مادرانشان ازدواج مجدد نموده اند و مقایسه ی آنها با دانش آموزان شاهدی که مادرانشان ازدواج مجدد ننموده اند در مقطع ابتدایی شهر مشهد، تهران: دانشگاه علامه طباطبایی، ۱۳۷۳.
اعتصامی، محمد مهدی، راهنمای تدریس قرآن و تعلیمات دینی ۳ (بخش دوم)، تهران: شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران، ۱۳۸۴.
پاشا شریفی، حسن، بررسی اختلالات رفتاری در کودکان پیش دبستانی تک والدی و مقایسه ی آن با کودکانی که با هر دو والد زندگی می کنند، تهران: دانشگاه علوم پزشکی زنجان، ۱۳۷۶.
پیرزاد، زویا، عادت می کنیم، تهران: نشر مرکز، ۱۳۸۳.
پیرنیا، حسن، تاریخ ایران باستان، تهران: انتشارات افراسیاب، ۱۳۷۸.
تاجانی، بهرام، قانون امور حسبی، تهران: لاهیجی، ۱۳۸۴.
تاجانی، بهرام قانون مدنی، تهران: لاهیجی، ۱۳۸۴.
توسلی، غلامعلی، نظریه های جامعه شناسی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت)، ۱۳۸۰.
حافظ نیا، محمدرضا، مقدمه ای بر روش تحقیق در علوم انسانی، تهران: سمت، ۱۳۸۰.
دست غیب، عبدالعلی، نقد آثار جلال آل احمد، تهران: نشر ژرف، ۱۳۷۱.
دولت آبادی، محمود، کلیدر، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۷۰.
دورانت، ویل، تاریخ تمدن ج ۱، ترجمه احمد آرام و دیگران، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸.
راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۹.
رجبی، ماهرخ، بررسی ازدواج مجدد زنان و مردان بعد از طلاق و فوت همسر در شهر شیراز: مرکز جمعیت شناسی دانشگاه شیراز.
ساروخانی، باقر، روش های تحقیق در علوم اجتماعی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲.
ساروخانی، باقر، مقدمه ای بر جامعه شناسی خانواده، تهران: انتشارات سروش، ۱۳۷۵.
سگالن، مارتین، جامعه شناسی تاریخی خانواده، ترجمه حمید الیاسی، تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۰.
سناپور، حسین، نیمه ی غایب، تهران: نشر چشمه، ۱۳۷۸.
شاملو، سپیده، او را که دیدم زیبا شدم، تهران: نشر مرکز، ۱۳۸۳.
شاملو، سپیده، انگار گفته بودی لیلی، تهران: نشر مرکز، ۱۳۸۴.
شریعتی، علی، زن در چشم و دل محمد (ص)، تهران: نور حکمت، ۱۳۷۴.
شیخی، محمدتقی، مقدمه ای بر مبانی جمعیت شناسی تهران: نشر آرام، ۱۳۶۸.
شیخی، محمدتقی، تحلیل و کاربرد جمعیت شناسی، تهران: اشراقی، ۱۳۷۱.
صنیعی، پرینوش، سهم من، تهران: روزبهان، ۱۳۸۱.
کتاب مقدس، ترجمه ی تفسیری شامل عهد عتیق و عهد جدید، انجمن بین المللی کتاب مقدس، ۱۹۹۵ میلادی.
کریستن سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه ی رشید یاسی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۲.
گریدانوس، دونالد، مراقبت از نوجوانان، ترجمه دکتر پوریا صرامی فروشانی و دکتر بزرگمهر مطهری، تهران: انتشارات رشد، ۱۳۸۳.
گود، ویلیام، خانواده و جامعه، ترجمه ویدا ناصحی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۲.
گیدنز، آنتونی، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران: نشر نی، ۱۳۷۶.
گیرشمن، رومن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴.
مرکز آمار ایران، سالنامه ی آماری کشور ۱۳۸۲، تهران: مرکز آمار ایران، ۱۳۸۳.
مشکینی، علی، ازدواج در اسلام، ترجمه احمد جنتی، قم: چاپ مهر.
مطهری، مرتضی، حقوق زن، تعدد زوجات و ازدواج موقت، قم: اهلبیت.
معصومی، مسعود، احکام روابط زن و مرد وسائل اجتماعی آنان، قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، زمستان ۱۳۸۴.
نظری، زهرا، بررسی ومقایسه ی ویژگی های رفتاری نوجوانان شاهد در خانواده های تک والدی و ازدواج مجدد در سطح شهرستان قروه، ۱۳۷۵.
منبع : انجمن جامعه شناسی ایران