پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

حمله به ایران در پنجره اورتون


حمله به ایران در پنجره اورتون
«جوزف اورتون»، یكی از متفكران برجسته آمریكایی است كه در فاصله سال‌های ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۳، تأثیر عمیقی بر عملكرد فكرانباره‌های (Think Tanks) آمریكایی و نحوه شكل دادن افكار عمومی در آمریكا داشته است. او كه در مركز سیاستگزاری «مك كیناك» در سمت معاون ارشد به كار تحقیق اشتغال داشت در ماه جون سال ۲۰۰۳ در سن ۴۳ سالگی در یك حادثه سقوط هواپیما جان سپرد. یافته بزرگ اورتون نظریه «پنجره اورتون» (Overton Window of Political Possibilities) بود كه نام وی را بر سر زبان‌ها انداخت.
اورتون معتقد بود صرف نظر از این‌كه یك فكرانباره، یك سیاستمدار و یا یك قانون گذار تا چه حد قدرت متقاعد كردن مردم را برای دفاع از یك سیاست خاص و یا یك طرح را داشته باشد، به هر حال مجبور است در یك محدوده خاص دست به عمل و تصمیم گیری بزند.
اگر یك قطعه چوب را در نظر بگیرید كه دو سر آن را راه‌حل‌های افراطی و تفریطی در بر بگیرد سیاستمداران و سیاستگزاران تنها امكان مانور در بخشی از این طیف كه مورد قبول رأی دهندگان است خواهند داشت. خارج از این طیف هر نوع اقدامی بدلیل تقابل با خواست رأی دهندگان می‌تواند مجازات‌های جدی را در آینده نه چندان دور در بر داشته باشد به این عبارت كه مردم از دادن رأی به فرد و یا جریانی خاطی خودداری كرده و به جناح رقیب روی خواهند آورد.
این «طیف سیاست‌های قابل قبول رأی دهندگان» را اورتون «پنجره احتمالات سیاسی» نامید. به گفته اورتون در صورتی كه یك طرح و یا یك ایده سیاسی و یا اقتصادی خارج از «پنجره اورتون» (‌پنجره‌ای كه راه حل‌های قابل قبول جامعه در چارچوب آن قرار می‌گیرد) قرار گیرد هر چقدر هم كه تبلیغات حول و حوش آن ترتیب داده شود باز نتیجه دلخواه به دست نخواهد آمد. پس چه باید كرد؟
اورتون می‌گوید باید این پنجره را تغییر مكان داد تا خواست طراحان و مدیران سیاسی (و یا اقتصادی) در داخل این پنجره قرار گیرد.یكی از بهترین توضیحاتی كه می‌توان در خصوص تئوری «پنجره اورتون» یافت از سوی «میلتون فریدمن» اقتصاددان آمریكایی عنوان گردیده است.[*البته زمانی كه فریدمن این عبارات را نوشت،هنوز تئوری «پنجره اورتون» تدوین نشده بود.]
فریدمن در كتاب «كاپیتالیسم و آزادی» می‌گوید: «به اعتقاد من وظیفه اساسی ما این است كه برای تغییر فكر جامعه دست به تولید آلترناتیو بزنیم. سپس این آلترناتیو را كه در ابتدا ابدا مورد قبول جامعه نیست آنقدر در زندگی مردم زنده نگاهداریم كه یك راه حل سیاسی غیرممكن به یك راه حل سیاسی اجتناب ناپذیر تبدیل گردد». به عبارت دیگر دقیقا همانند مثال قطعه چوب كه اورتون از آن استفاده كرد پلان و طرحی را كه در یك سر چوب قرار گرفته و به نظر جامعه به لحاظ سیاسی «غیرممكن» می‌آید آهسته آهسته به سمت دیگر به نحوی حركت دهیم كه در پایان مردم آن را اصلا امری «اجتناب‌ناپذیر» تلقی كنند!
سلسله مراتبی كه اورتون برای تغییر فكر جامعه و جابجایی پنجره افكار عمومی پیشنهاد می‌كند به قرار زیر است:
۱) طرح غیرقابل تصور است Unthinkable
پس از مدتی:
۲) طرح افراطی به نظر می‌رسد Radical
پس از مدتی:
۳) طرح قابل قبول به نظر می‌رسد Acceptable
پس از مدتی:
۴) طرح معقول و بدیهی به نظر می‌رسد Sensible
پس از مدتی:
۵) طرح محبوب و پرطرفدار می‌شود Popular
و بالاخره پس از مدتی:
۶) به یك سیاست تبدیل می‌شود Policy
طرح «پنجره اورتون» در رابطه با حمله به ایران تا كنون اینگونه پی گیری شده است:
۱) مطرح نمودن طرح حمله به ایران پس از حمله به عراق و افغانستان: غیرقابل تصور
پس از مدتی:
۲) مطرح نمودن طرح حمله به ایران به دلیل حمایت از گروههای حماس و حزب الله ولی از آنجا كه تنها اسرائیل در خطر است: افراطی
پس از مدتی:
۳) مطرح نمودن حمله به ایران به دلیل امكان دستیابی به سلاح هسته‌ای و كار برد آن توسط تروریستها علیه آمریكا: قابل قبول
پس از مدتی:
۴) مطرح نمودن حمله به ایران به دلیل حمله به پرسنل و كشتن سربازان آمریكایی كه برای دفاع از آزادی مردم آمریكا و مبارزه با تروریسم در عراق بسر می‌برند: معقول و بدیهی
پس از مدتی:
۵) حمله به كمپ‌های شناخته شده «نیروی قدس» شاخه سپاه در داخل خاك ایران و تحریك ایران به نشان دادن واكنش تلافی جویانه علیه منافع آمریكا(پیشنهاد چنی كه چندی قبل صورت گرفت): محبوب و پرطرفدار
۶) تصویب سیاست حمله به ایران
بوش پنجشنبه هفته گذشته در یك كنفرانس خبری ایران را تهدید نمود كه ادامه حمله به پرسنل آمریكایی عواقب سنگینی در بر خواهد داشت. وی همچنین گفت كه به «رایان كراكر»، سفیر آمریكا در عراق سفارش كرده است كه در جلسه‌ای كه با ایرانیان داشته است آنان را از این اعلام خطر كاخ سفید مطلع كند.
این طرح كه «خلیج تانكن ۲» نام دارد از لحظه مصاحبه ژنرال برگنر محتمل به نظر می‌رسید. اینك در یك حركت هماهنگ شده افسران ارشد ارتش، دولت، كنگره و سنا، فكرانباره‌ها و بالاخره رسانه‌ها در حال آماده ساختن جامعه برای اجراء مرحله ۵ «پنجره اورتون» هستند. با آنكه صراحتا هم توسط مسئولین كابینه بوش و هم توسط نظامیان تصریح گردیده كه مسئول وضع كنونی در عراق القاعده عراق است اما در هفته‌های اخیر و پس از مصاحبه حساب شده ژنرال برگنر و انعكاس آن در نیویورك تایمز و سپس تصویب لایحه جوزف لیبرمن در سنا (با رأی ۹۷ موافق در مقابل صفر مخالف) جریان مسئولیت شكست آمریكا بطور ناگهانی متوجه دخالت‌های ایران شده است.
حمله به ایران بنا به نوشته «واشنگتن‌پست» به طور فعال از سوی عناصر بانفوذ لابی اسرائیل از جمله «ویلیام كریستول» سردبیر هفته نامه «ویكلی استاندارد»، «مایكل روبین» از عناصر برجسته فكرانباره «امریكن‌اینترپرایز» و متفكر پرنفوذ «نورمن پود هورتز» سردبیر سابق نشریه پرواسرائیلی «كامنتری»،تبلیغ و پیگیری می‌شود.
همچنان كه در «واشنگتن‌پست» آمده، این‌كه حمله نظامی به ایران تحقق خواهد پذیرفت یا نه سؤالی است كه حتی افراد درون كاخ سفید نیز در این لحظه نمی دانند زیرا كه جناح مقابل كه به هر حال از قدرت و نفوذ برخوردار است از جمله خانم رایس و رابرت گیتس به شدت با این طرح مخالفند.
ولی یك چیز نزد همه آنالیست‌های آمریكایی از چپ و راست قطعی است. جناحی كه ظرف هفت سال گذشته دست بالا را در سیاست خارجی آمریكا داشته مشتمل بر لابی اسرائیل، نمایندگان كمپانی‌های نفتی و نمایندگان مسیحیان اوانجلیست و فكرانباره‌های پرنفوذ قاطعا تصمیم به اجرای این طرح دارند.
شهیر شهید ثالث