چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

واکسیناسیون سیاسی اوباما


واکسیناسیون سیاسی اوباما
اقدام باراک اوباما درانتخاب هیلاری کلینتون برای تصدی پست بسیار مهم وزارت امور خارجه، نوعی واکسیناسیون سیاسی در برابر نافذترین منتقد دولت آینده آمریکا محسوب می‌شود. ‌
برخلاف تصورات ابتدایی، نافذترین منتقدان اوباما، جمهوریخواهان نیستند زیرا این حزب به دلیل دوری از قدرت، دارای جایگاه چندان موثری در میان منتقدان دولت نخواهد بود. ‌ در واقع مهم‌ترین منتقدان دولت اوباما در گام اول، دموکرات‌ها هستند و اوباما با چنین مهره استراتژیکی، نافذترین منتقد درون گروهی خود را به منتفع‌ترین عضو کابینه‌اش تبدیل خواهد کرد و این گام هوشمندانه‌ای است که اولین مشکل اوباما با سرسخت‌ترین منتقدان حزب دموکرات یعنی کلینتون‌ها بدین وسیله حل خواهد شد. ‌
کلینتون‌ها در آمریکا دارای جایگاه خاصی هستند. بسیاری از متفکران آمریکا بیل کلینتون را به عنوان شخصی متخصص که با اعتمادبه‌نفس، سیاست خارجی آمریکا را پیش برده می‌شناسند. بدین جهت موضعگیری‌های کلینتون از اعتبار خاصی در جامعه آمریکا برخوردار است که به نظر می‌رسد این مساله از درون جامعه آمریکا و از دوران ریاست‌جمهوری بیل کلینتون منشعب می‌شود. ‌
بحران بالکان و یوگسلاوی، تنها بحران آمریکا در دوران ریاست‌جمهوری بیل کلینتون بر ایالات متحده بود که هم به دلیل برتری نظامی و هم به دلیل فقدان نیروی دوم قدرتمند در مقابل این کشور، آمریکا در آنها پیروز بوده است و حتی چین و روسیه نیز در آن سال‌ها توان ایستادگی در برابر آمریکا را نداشتند. ‌
در واقع کلینتون شاید جزو معدود روسای جمهور آمریکا بوده که در دوران مسوولیت خود جهان یک‌قطبی را دیده است. بوش هم به همین علت و با اتکا به آن دوران و تئوری‌های جهان یک‌قطبی حرکت‌های خودش را آغاز کرد ولیکن جهان چند قطبی امروز با ظهور روسیه و چین و قدرت‌های منطقه‌ای، این محاسبات را بر هم زد. آن دوران آرام موجب ایجاد اعتباری داخلی و بین‌المللی برای بیل کلینتون و افزایش نفوذ وی در میان دموکرات‌ها به خصوص در مقایسه با دولت پر بحران بوش شد.
بنا بر این اوباما دراین میان با انتخاب هیلاری، که یکی از مهم‌ترین رقبای وی نیز بوده است، علاوه بر استحکام‌دهی و ثبات به دستگاه سیاست خارجی، بیل کلینتون و بخش مهمی از دموکرات‌های تحت نفوذ خود را نیز به این واسطه از دایره منتقدانش خارج خواهدکرد. ‌
وقتی هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا شود اولین حادثه‌ای که رخ میدهد، تبدیل شدن یک چهره محتمل به انتقاد، به چهره‌ای است که جزئی از دولت بوده و حتی اگرروزهای آخر این چهار سال نیز به دلیل حضوردر دوره بعدی انتخابات استعفا دهد و کاندیدای دور بعد شود به عنوان جزئی از این کابینه قادر به انتقاد از دولت اوباما نخواهد بود. ‌
از سوی دیگردر آمریکا، وزیر امور خارجه سپر بلای سیاست خارجی است و این به دلیل وضعیت آسیب‌پذیر آمریکا در این حوزه است که وزیر آن را نیز به آسیب‌پذیرترین وزیر کابینه در عین مقتدرترین وزیر، تبدیل خواهد کرد. ‌
کلینتون در واقع به دهان شیر فرستاده شده است و هر اشتباهی در حوزه مهم سیاست خارجی آمریکا انجام شود متوجه او خواهد بود که نشان‌دهنده عمق استراتژیک است که می‌گوید اگر شما قصد جنگیدن با کشوری را دارید، سعی کنید در منطقه‌ای بجنگید که فاصله آن با آخرین منطقه سرزمینی شما زیاد باشد تا جای عقب‌نشینی داشته باشید و اوباما نیز با تاکید بر همین شیوه، خودش را در عمق و هیلاری کلینتون را در خط مقدم قرار داد تا اگر آمریکا دچار یک خطای سیاسی بزرگ در حوزه سیاست خارجی خود شد، قدرت تعویض این فرد، از طریق مدیریت افکار عمومی را داشته باشد که این بعد تنها بخشی از استراتژی بسیار زیرکانه باراک اوباما برای حل این مساله بوده است. ‌
سوال مهمی که مطرح است میزان انتفاع، یا زیان هیلاری کلینتون از قبول مسوولیتی کلیدی در کابینه رقیب خود و ابهام در یکسویه بودن سود اوباما در این میان است که از چند جهت می‌توان به این مساله پاسخ داد. ‌
اوباما با انتخاب کلینتون به‌عنوان وزیر، اتهام‌وارده بر خود را درخصوص جدی نگرفتن زنان در قدرت خنثی می‌کند. موضوع مهم دیگر نیز این بود که <جو بایدن> به‌عنوان معاون اول اوباما دارای تجربه‌ای ارزشمند در حوزه سیاست خارجی بود و به این شکل اوباما نقص خود را در سیاست خارجی به این وسیله برطرف کرد. ‌
‌ اوباما از یکسو با انتخاب رقیب زن خود در بالاترین حد دستگاه دیپلماسی آمریکا، این نوع برداشت‌های جهت‌دار را خنثی کرده و نشان داد جایگاه بزرگی برای زنان قائل است که در جلب رضایت فمنیست‌ها و آن طیفی که مسائل جنسیتی را دارای اولویت می‌دانند از اهمیت زیادی برخوردار است و از سوی دیگر با تفکری هوشمندانه با قرار دادن یک فکر جدید در پست سیاست خارجی خود، جو بایدن مدعی را نیز مهار و تعادلی را میان وی و هیلاری کلینتون در کابینه ایجاد کرد که تحت چتر حمایتی اوباما به عنوان نخبه‌ترین سیاستمداران حوزه خارجی آمریکا در مسیر دولت قرار گیرند که این مساله به عنوان بخش مهمی از سود انتخاب هیلاری کلینتون برای باراک اوباما به حساب می‌آید. ‌
سوی دیگر ماجرا در خصوص میزان سود و ضرر هیلاری کلینتون از قبول مسوولیت به وسیله سخت‌ترین رقیب هم‌حزبی خود است. ‌
کلینتون به عنوان یک زن با قبول مسوولیت وزارت امور خارجه آمریکا در حوزه سیاست خارجی از یک وجه بین‌المللی غیرقابل قیاس با مقام سناتور بودن یا حتی ریاست بر سنا برخوردار خواهد شد زیرا پست وزارت امور خارجه آمریکا در میان کشورهای غربی از اعتبار ویژه‌ای برخوردار است. ‌
هیلاری کلینتون نیز مانند مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه زمان بیل کلینتون، این فرصت را دارد که از موقعیت جدید به وجود آمده که البته به هیچ‌وجه وضعیت راحتی نیست استفاده کند و خود را در عرصه سیاست خارجی نشان دهد که البته با ریسک زیادی همراه است زیرا مساله ایران، عراق و افغانستان هر سه مسکوت گذاشته شده و نوع نگاه‌های جهانی به وضعیت آمریکا نیز با راه‌حل قابل قبولی از سوی دولت بوش مواجه نشده است. ‌
همچنین هیلاری کلینتون در این فرصت برای اولین بار در یک وجه اجرایی قادر به نشان دادن توانایی‌های شخصی بدون تکیه صرف به سبقه خوب همسرش است. در گذشته مهم‌ترین وزارتخانه دولت‌های دموکراتیک را وزارت کشور می‌دانستند اما امروز وزارت امور خارجه این کشور‌ها از این اهمیت ویژه برخوردار است که با چهره وزیر خارجه آن تعریف خواهد شد و این بیشینه‌کاری موفقی را برای آینده سیاسی هیلاری کلینتون ثبت کرده و موقعیتی بی نظیر است که سنا به عنوان یک دستگاه نظارتی نخواهد توانست جای مانور آن را به هیلاری کلینتون بدهد. ‌
برخی تصور می‌کنند اوباما با انتخاب کلینتون به عنوان وزیر خارجه به نوعی خود را از این بخش آسوده خاطر کرده است در حالی که این تحلیل، نزدیک به واقعیت به نظر نمی‌رسد. بحران‌های اقتصادی داخلی آمریکا به صورت مستقیم، ناشی از سیاست خارجی این کشور و شکست‌های متعدد برنامه‌ریزان دولت بوش در این زمینه است. بنابراین این تفکیک بین سیاست خارجی و داخلی آمریکا و اینکه ریاست‌جمهوری بیشتر تمایل به مدیریت در داخل کشور دارد، عاقلانه به نظر نمی‌رسد. ‌
واقعیت این است که اگر قیمت نفت، سرمایه‌گذاری و بازار سرمایه در آمریکا و به تبع آن در کل دنیا به ثبات برسد، این کشور قطعا مسائل داخلی اقتصاد خود را حل خواهد کرد و به همین دلیل در شرایط فعلی، سیاست خارجی اولویت اول آمریکا است.
ماکان عیدی‌پور
کارشناس مطالعات استراتژیک
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید