سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

درجست و جوی عقلانیت


درجست و جوی عقلانیت
بسته پیشنهادی گروه ۱+۵ به ایران دیروز توسط خاویر سولانا که به گفته خودش به عنوان نماینده ۶ کشور به تهران سفر کرده بود منتشر شد. دراین بسته همچنان که از قبل پیش بینی می شد هیچ نکته درخور اعتنایی وجود نداشت و غربی ها حتی برای جذاب سازی ظاهری آن هم خلاقیت قابل توجهی از خود به نمایش نگذاشته بودند. بسته عمدتا شامل یک سلسله وعده است که اولا تضمینی برای تحقق آنها نیست و ثانیا حتی اگر محقق شود هیچ مشکل و مسئله مهمی در ارتباطات ایران با دنیای خارج یا شتاب بخشیدن به روند توسعه اقتصادی آن را حل نخواهد کرد.
بسته پریروز ۱+۵ نشان داد که غرب علاقه ای به دست کشیدن از ذهنیت کهنه و غبار گرفته خود درباره احتمال موفقیت دیپلماسی فشار و مذاکره همزمان ندارد و همچنان تصور می کند می تواند با پیشنهاد همکاری درباره مسائلی از قبیل بلایای طبیعی ایران را به دست شستن از برنامه خود در زمینه غنی سازی اورانیوم یا احداث راکتور آب سنگین وادار کند.
بسته غرب همچنان از ایران می خواهد در طول دوران مذاکرات برنامه غنی سازی خود رابه حال تعلیق درآورد. ضمنا در این باره هم چیزی نمی گوید که از دید پیشنهاد دهندگان این بسته آیا ایران می تواند پس از پایان مذاکرات -که بسته معلوم نمی کند تا کی طول خواهد کشید- برنامه غنی سازی خود را از سر بگیرد یا نه. همه چیز در بسته موکول به «ایجاد اطمینان از ماهیت کاملا صلح آمیز برنامه هسته ای ایران» شده است که طبعا چیزی بیش از یک شوخی نیست. چنین اطمینانی به طور طبیعی باید توسط آژانس بین المللی انرژی اتمی ایجاد شود اما در این مدت ۶ سال که از آغاز پرونده هسته ای ایران می گذرد، غربی ها به وضوح تمام نشان داده اند هر وقت لازم باشد کاملا آماده اند کل حیثیت آژانس را با «هیچ» یکی بگیرند. هنوز مدت زیادی از آن روز نگذشته که مقام های غربی در مواجهه با یکی از گزارش های آژانس در سال ۲۰۰۷ که برخی از مهم ترین ابهامات موجود در پرونده ایران را حل شده اعلام می کرد، آشکارا گفتند وقتی آژانس حرفی بزند که مطابق نظر آنها نیست، ارزشی برای آن قائل نخواهند شد. با این وضع، اگرچه ایران به همکاری فعالانه با آژانس ادامه خواهد داد اما به طور طبیعی اعمال حقوق خود را به زمانی که غربی ها اجازه گفتن حقیقت را به آژانس بدهند، موکول نخواهد کرد.
مشکل دیگر تحفه جناب سولانا این است که توازن بین پیشنهاد ها و توقعات در آن رعایت نشده به گونه ای که هنگام خواندن بسته ناگهان این احساس به آدمی دست می دهد که غربی ها این بسته را عمدا به گونه ای نوشته اند که ایران بلافاصه آن را رد کند. در حالی که ایران سعی کرده بود در بسته خود برای «مسائل واقعی»، «راه حل های واقعی» ارائه دهد، در بسته غربی ها -تازه اگر خیلی خوش بین باشیم- برای «مسائل واقعی» تنها «راه حل های تخیلی» ارائه شده است. ایران در بسته خود انبوهی از مشکلات منطقه ای و فرامنطقه ای را فهرست کرد و بعد نشانه هایی ارائه داد ازاینکه چگونه قصد دارد از امکانات و قدرت خود برای حل و فصل منصفانه آنها استفاده کند. در مقابل، بسته غربی ها هیچ علاقه ای به درگیر شدن با مسائل واقعی از خود نشان نمی دهد و در مهم ترین بخش خود به جای تلاش برای رسیدن به یک فرمول قابل قبول در مورد غنی سازی ایران -که به تعبیر سولانا اصلی ترین نقطه اختلاف است- با کاهلی تمام صورت مسئله را پاک می کند و از ایران می خواهد در ازای مذاکراتی با سرنوشت نامعلوم، یکی از اصلی ترین اهرم های قدرت خود را تعطیل کند. غربی ها دراین کار سابقه دارند: از ایران می خواهند نقدا امتیازاتی مهم واگذار کند و در عوض «مذاکره» تحویل بگیرد.
نقد درونمایه فقیر سومین بسته پیشنهادی ۱+۵ به ایران را می توان همچنان ادامه داد اما بهتر آن است که به جای نگاهی چنین جزئی نگرانه، یک رویکرد کلان اتخاذ کنیم و ببینیم آن کدام آبشخور فکری و مبنای نظری است که منجر به تهیه چنین بسته های خوشمزه ای با عاقبت از پیش معلوم، می شود. اشکال از این بسته یا آن بسته نیست، بلکه در مبانی تفکر استراتژیک غرب راجع به ایران است. استراتژی «فشار و مذاکره همزمان» یا همان «چماق و هویج» مدت هاست به آخر خط رسیده و این را غربی ها دیگر باید بفهمند. این ناکارآمدی دو علت عمده دارد:
۱) غربی ها از ابتدا بنا را بر این گذاشتند که تشویق و تهدید همزمان روشی کارآمد برای مواجهه با ایران است و مشکلی هم اگر باشد فقط در اینجاست که «اندازه» تشویق و تهدید ها به حد مناسبی افزایش پیدا کند. به همین دلیل هم بیش از ۳ سال است که با ناشی گری تمام سعی می کنند مشوق ها و تهدیدهای خود را «بهبود» ببخشند تا جایی که بالاخره بر اراده ایران تاثیر بگذارد. البته هر کسی این اجازه را دارد که تا هر زمان خواست با هر میزان از توهم زندگی کند ولی عملکرد ایران به وضوح سعی در زدودن این توهم داشته که ایران اساسا در مقابل هیچ بسته ای از مشوق ها (و تهدیدها) هرچقدر غنی (و پر زور) حاضر به معامله بر سر غنی سازی نخواهد بود و تنها راه پیش پای غربی ها این است که راهی برای کنار آمدن با این حقیقت بیابند.
۲) دومین اشتباه محاسبه عمیق غربی ها که به ناکارآمد شدن استراتژی آنها در مقابل ایران انجامیده این است که خیال می کنند تهدید پشتوانه مذاکرات است ولذا ضرورت دارد. به همین دلیل مثلا قبل از ارائه این بسته -و در موارد مکرری قبل از آن- سعی کردند پشتوانه ای از تهدید برای آن فراهم کنند. پیام روشن این نحوه عمل برای ایران این است که غرب به دنبال زورگویی است نه تفاهم متقابل، والا چه ضرورتی داشت که در همان حال که لبخند مذاکره بر لب دارند، چماقی هم به دست بگیرند. از دید ایران تهدید نه فقط به تقویت فرایند مذاکرات منجر نمی شود بلکه اساسا مخل است و اعتماد و روحیه همکاری متقابل را از بین می برد. توجه دقیق به این دو عامل روشن می کند که غرب نیاز به یک بازنگری استراتژیک درمقابل ایران دارد و هر روز که این امر را به تاخیر بیندازد، هزینه های لازم برای بازگزداندن آب رفته به جو افزایش خواهد یافت.
اکنون علائمی در دست است که ظاهرا خود غربی ها هم فهمیده اند آنچه در این بسته ها نوشته اند به هیچ دردی نمی خورد و ایران هم مثل آب خوردن آن را دور خواهد انداخت. به همین دلیل آنچه در اظهار نظرهای شفاهی می گویند با آنچه در بسته خود نوشته اند تفاوت دارد. عموما هم اینطور است که متن مکتوب را تیز و تند تر می نویسند و ملاحظات اجرایی و واقعی را شفاهی بیان می کنند. سولانا دیروز برخلاف انتظار از بسته ایران تمجید کرد و گفت که مشترکات این بسته و بسته غرب -که طبعا شامل تعلیق نمی شود- می تواند مبنایی برای یک مذاکره احتمالی در آینده باشد. سرگی کیسلیاک معاون وزیر خارجه روسیه هم که جزو همراهان سولانا بود، تاکید کرد که هیئت غربی در مذاکرات خود تاکیدی بر تعلیق نکرده است. این سخنان اگرچه ریاکارانه با متن مکتوب ارائه به ایران فاصله دارد اما نشان می دهد که نمایندگان غرب خودشان هم به آنچه نوشته اند چندان اعتقادی ندارند. آنها می دانند ایران تعلیق نخواهد کرد پس باید تلاش کنند -چنانکه می کنند- تا با این واقعیت کنار بیایند. ایران خوب می داند که پذیرش تعلیق علاوه بر آنکه زورگویانه و غیر قانونی است مستقیما به بی معنا و خاصیت شدن مذاکرات خواهد انجامید و لذا هرگز زیر بار آن نخواهد رفت. در این حال، طرفی که اکنون باید چرخشی انجام بدهد غرب است و می توان منتظر ماند و دید که آیا عقلانیتی که به این نتیجه بینجامد در غرب وجود دارد یا خیر.
مهدی محمدی
منبع : روزنامه کیهان