پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

وسوسه چینی رویای هر برلینی


وسوسه چینی رویای هر برلینی
روابط خاص و منحصر به فرد بین چین و آلمان از یک دهه گذشته هر چند که تا حدودی مدیون تلاش های شخصی " گرهارد شرودر " صدراعظم قبلی برلین بوده است ولی فراتر از درک این روابط شخصی، ارتباط اجتناب ناپذیری با دو حوزه ژئوپلتیک و اقتصاد غول آسا دارد که در چینش های بین المللی و خصوصیات تکثرگرای این دو کشور به منافعی منطبق با یکدیگر دست یافته اند.
سفرهای سریالی شرودر در دوران زمامداری حزب سوسیال – دمکرات بر آلمان، آن چنان به یک عادت مالوف تبدیل شده بود که این دو کشور را به متحدین استراتژیک در قلب آسیا – اروپا انگشت نمای عام و خاص کرده بود. در این دوران که حتی بعد از واگذاری منصب صدراعظمی شرودر به " آنگلا مرکل " از حزب رقیب دمکرات – مسیحی نیز هم چنان ادامه داشته است، حجم مبادلات اقتصادی دوجانبه جای ویژه ای دارد، چنانچه اسناد و شواهد نشان می دهد بیش از ۲۶ درصد از مبادلات اقتصادی چین با اتحادیه اروپائی به مناسبات با برلین اختصاص دارد.
موقعیت روابط چین – آلمان هم اکنون به نقطه ای رسیده است که برخلاف بسیاری از کشورهای اروپائی ( البته به غیر از بریتانیا که روابط آنگلوساکسونی آن با آمریکا تحت زمامداری احزاب رقیب کارگر و محافظه کار همواره پایدار است ) با تحولات سیاسی در مقاطع انتخاباتی هرگز دستخوش بحران و تغییرات قابل توجه نخواهد شد. تثبیت روابط متقابل بین دو کشور که ناشی از درک درست از عمق منافع ملی می باشد مرزهای ایدئولوژی را پشت سر گذاشته است و سوسیالیسم - کنفوسیوسیم چینی را در هم سفرگی با لیبرالیسم – امپراتوریسم بیسمارکی مفهوم پسامدرنی بخشیده است.
چین به عنوان پویاترین اقتصاد جهان کنونی و آلمان نیز در جایگاه پویاترین اقتصاد اروپائی در شرایطی که بحران مالی و رکود اقتصادی فضای بین المللی را در چنبره خود گرفته است الزام نزدیکی بیشتر برای گذر از این شرایط شکننده و هشدارآمیز را بیش از پیش درک کرده اند. سفر سه روزه خانم مرکل در شامگاه روز پنجشنبه ۲۳ اکتبر به پکن که به بهانه ی شرکت در همایش کشورهای آسیائی – اروپائی با حضور ۴۳ کشور از دو قاره کهن انجام می گیرد، هر چند که به دو موضوع محوری بحران مالی و محیط زیست اختصاص یافته است اما برای رهبران چین و آلمان مفهوم بسیار فراتری خواهد داشت. با شکست الگوی آمریکائی به خصوص در تعریف مفهوم گلوبالیزاسیون و اقتصاد بازار که ترکش های بدکرداری و بدفهمی آن هم اکنون کرانه های شرق آسیا، اعماق اروپا و سواحل فراآتلانتیکی را گرفتار خود کرده است، رهبرانی چون " هوجین تائو " رئیس جمهوری چین و مرکل صدراعظم آلمان را بیش از پیش به تداوم روابط دوجانبه و فرارفتن از جهان تک قطبی فعلی ترغیب می کند.
منطق و رواداری کنفوسیوسی در کنار میل فزون خواهانه و فرامرزی های بیسمارکی که در هر دو مورد ایدئولوژی سوسیالیستی و لیبرالیستی را در چارچوب منافع ملی فارغ از روح انترناسیونالیستی چپ و امپریالیستی راست، در کنار هم به متحدین نزدیک تبدیل کرده است، موتور محرکه روابط دوجانبه بین چین – آلمان خواهد بود.
چنانچه در طی بازی های المپیک تابستانی پکن که به دنباله روی رهبران واشینگتن در پاریس " نیکلای سارکوزی " رئیس جمهوری فرانسه و در لندن " گوردون براون " نخست وزیر بریتانیا در قالب بازی نخ نما شده حمایت از راهبان سر تراشیده و زعفرانی پوش تبتی، بهانه حقوق بشر در دو سوی آتلانتیک ساز شد، دولتمردان برلینی با سکوت خود با این موج کاذب همراهی نکردند.
چنانچه در گرما گرم این بازی فشار بر پکن " والتر اشتاین مایر " وزیر امور خارجه آلمان و کاندیدای حزب سوسیال – دمکرات برای احراز پست صدراعظمی در انتخابات آتی، برخلاف اکثر رهبران و دولتمردان اروپائی که در چنبره این بازی گرفتار آمده بودند، اعلام کرد " فقط یک سیاست باید در قبال چین به اجرا درآید ". فرایند و برآیند تحولات سیاسی – اقتصادی بین چین و آلمان گویای اصل بنیادین " منافع ملی بالاتر از هر چیز " در دنیای سیاست است که برخلاف تصور و گاها نق زدن های مرسوم اروپائیان در خصوص حقوق بشر و محیط زیست، دو نظام متفاوت و دو ساختار غیر متجانس را در برشی از تاریخ به همسوئی و اتحاد با یکدیگر واداشته است.
روزی که " جیانگ زمین " رهبر سابق چین در پاسخ انتقادات خانم " مادلین آلبرایت " وزیر امور خارجه آمریکا در دوران ریاست جمهوری " بیل کلینتون " در تالار کاخ ریاست جمهوری پکن گفت " برای ما حقوق بشر یعنی رهبری ۳/۱ چینی در روند توسعه و حمایت از منافع بنیادین آنان در تمامی ابعاد زیست انسانی " پیام روشن و سرسختانه ای بود که حداقل رهبران برلین آن را زودتر از دیگر همتایان اروپائی خود گرفتند. همچنین برخلاف تصور عمومی و درک انتزاعی از حفظ محیط زیست ایده رهبران پکن کاملا به حق است زمانی که می گویند " اخلال در وضعیت اقلیمی جهان نتیجه بیش از ۲۰۰ سال آلوده سازی زیست محیطی جهان صنعتی است که اروپا و آمریکا متهمین اصلی آن می باشند و چین تنها دو دهه است که در این راه گام نهاده است و به همین دلیل غرب می بایست بیشترین هزینه در این مورد را پرداخته و تکنولوژی برتر در این خصوص را در اختیار ساختارهای در حال توسعه همچون چین و هند قرار دهد ".
آلمان ها برخلاف همتایان فرانسوی خود شرایط بین المللی و نقش انکارناپذیر چین در شکل دادن به جهان آینده را درک کرده اند و به همین لحاظ با تغییر در ساختار سیاسی سال های اخیر خود سیاست کلان در مورد روابط دوجانبه با چین دستخوش بی ثباتی نشد، در حالی که بعد از " ژاک شیراک " رئیس جمهوری سابق فرانسه که به اهمیت روابط با پکن پی برده بود، جانشین جنجال ساز و پوپولیست وی " نیکلای سارکوزی " این درس مهم تاریخ را به فراموشی سپرد. به هر حال به نظر می رسد که در سال های آتی نیز با هرگونه تحولی که در حوزه سیاسی – اقتصادی در بافت ملی، منطقه ای و جهانی به وقوع بپیوندد این موضوع مسلم می باشد که روابط دوجانبه بین پکن – برلین از آن استحکام برخوردار است که تحت تاثیر مسائل جانبی از قبیل جدائی طلبی تایوان و تبت که در گذشته نزدیک با دیدار مرکل با " دالاهی لاما " به سردی گرائید و همچنین حقوق بشر و محیط زیست، به طور اساسی و حتی قابل تامل در این خصوص قرار نگیرد.
اردشیر زارعی قنواتی
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه