دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا
علم و اختیار انسان یا انسان و طبیعت
مسئله جبر و اختیار از مسائل عمیق فلسفی است که مورد علاقه همگان میباشد، در حالی که غالب مسایل فلسفی فقط برای گروه خاصی مطرح است. به خاطر کششی که همه انسانها به مسئله جبر واختیار دارند،این مسئله حالت همگانی پیدا کرده، و عقاید گوناگونی در رابطه با آن ابراز شده و هر کس به نوعی، حس کنجکاوی خود را، قانع ساخته است. برخی از مردم هر نوع مسئولیت را از خود سلب کرده و خود را آلت ستبخت وسرنوشتساختهاند وبرخی از حکیمان نیز ناخود آگاه، بر این اندیشه صحه گذارده، گفتهاند:
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم
در حالی که برخی دیگر با دید بهتر به این مسئله نگریسته و از افقی بالاتر بر اعمال خویش نظر افکنده، خود را مسئول اعمال خویش دانستهاند و هر نوع سیه روزی و تیرهبختی را معلول رفتارهای ناهنجار خود میدانند، و در پاسخ اندیشه پیشین میگویند:
تو خود گر کنی اختر خویش را بد
مدار از فلک چشم نیک اختری را
علاوه بر نگرش عمومی مردم و جامعه نسبتبه مسئله جبر و اختیار، این که: عالمان و دانشمندان علوم مختلف با توجه به رشته تخصصی خود، به این مسئله نظر افکنده و قضاوت کردهاند. حکیمان و فلاسفه از دیدگاه مسائل فلسفی; متکلمان و علمای دینی با توجه به قواعد و اصول کلامی، و گروهی از دانشمندان علوم طبیعی از زوایای قوانین طبیعی به آن نگریستهاند. حتی فراتر از این، روانشناسان اززاویه روانشناسی و جامعه شناسان از دیدگاه اصول جامعه شناسی به آن نظر افکندهاند.
در حقیقت مسئله جبر و اختیار یک مسئله استثنایی و شگفتانگیز در میان مسایل کلی فلسفی و کلامی است; زیرا هم مورد توجه توده مردم است و هم مورد علاقه متفکران و اندیشمندان; و سرانجام متفکران با مبانی و روشهای ویژه خود به تحلیل و تفسیر آن پرداختهاند.
بررسی همه جانبه این مسئله نیاز به نگارش کتاب جداگانه دارد و چون هدف مقاله، طرح این مسئله در دایره «تعارض علم و دین» است، از مباحث تفصیلی آن خودداری میکنیم. (۱) یعنی مجبور یا مختار بودن را که از آن در کلام جدید و یا به تعبیر صحیحتر در فصل مسایل جدید در علم کلام به عنوان «رابطه انسان با طبیعت» یاد میشود با توجه به قوانین طبیعی که مورد قبول علم میباشد، مورد بررسی قرار میدهیم.
● تفسیر قوانین طبیعی از دیدگاه فیزیک کلاسیک
دانشمندان طبیعی تا اواخر قرن نوزدهم طبیعت را قانونمند اندیشیده و آن را تودهای از علل و معلولات میدانستند که هر علت معینی، معلول خاصی را به دنبال دارد و با آگاهی از وجود علت میتوان وجود معلول را به طور قطع و یقین، پیش بینی کرد. آنان بر پایه این اصل، جهان طبیعت را تفسیر میکردند و ما از این نظریه به «قانونمندی قطعی طبیعت» و نتیجه بخش قطعی آن، تعبیر میکنیم، این نظر از قرن هفدهم میلادی آغاز و تا اوایل قرن بیستم بر افکار دانشمندان حکومت میکرد.
توضیح این که: در قرن هفدهم ثابتشد که حرکت کلیه اجرام آسمانی بر طبق قوانین ثابت و پابرجایی صورت میگیرد که توسط دانشمندان توجیه و اعلام شده است. «نیوتن» میگفت: «باید تمام امور طبیعی را با استدلالات مناسبی از روی اصول مکانیک (قواعدی که از اعمال قوانین علیت در طبیعتبی جان به دست میآید) نتیجه گرفت.
گفته «نیوتن» روز به روز بر طرفداران خود افزود و در نیمه قرن نوزدهم این عقیده به اوج خود رسید تا آنجا که «هلمولتز» دانشمند معروف آلمانی اعلام کرد که همه علوم طبیعی باید به علم مکانیک منجر شود; یعنی آنگاه که در جهان بی روح مطالعه میکنیم باید علت و معلول را تشخیص داده، رابطه آنها را به تحقیق معلوم نماییم و هیچ جبر را جز در سلسله قانون علیت در نظر نگیریم.
همچنین «خامی لرد کلوین» دانشمند انگلیسی اعتراف نمود تا نمونه مکانیکی از هر چیز را به تصور در نیاورد، آن را درک نمیکند. (۲)
● جبر انگاری انسان با استناد به جبر طبیعی
تفسیر رخدادهای طبیعت از طریق قانونمندی طبیعت و جبر علی حاکم بر آن، یک بحث علمی است و اظهار نظر در باره آن حق دانشمندان علوم طبیعی است، و این را هم میپذیریم که تا یک قرن قبل، علما و دانشمندان طبیعتشناس، حرکت جهان طبیعت را در امتداد یک خط مشخص علی و معلولی ترسیم میکردند، به گونهای که اگر کسی از وجود علل آگاه میشد، میتوانست همه حوادث آینده را پیش بینی حتمی کند و حتی پیشگویی منجمان و ستاره شناسان را بر همین اصل استوار میدانستند که از طریق علم به سبب، مسبب را به صورت حتمی گزارش میکنند.
ما فعلا در استواری و عدم استواری آن سخن نمیگوییم; زیرا از حوزه بحث ما بیرون است، آنچه مهم است این است که گروهی از این اصل علمی، نتیجه فلسفی گرفته و معتقد شدند که جبر طبیعی منشا جبر بشری است و از «جبر انگاری طبیعت»، «جبر انگاری رفتارهای بشری» را نتیجه گرفتهاند و این گونه افراد با خود میگفتند: اکنون که جهان بی روح تابع قانون علیت است، چرا جهان ذی روح از این قاعده برکنار باشد، این گروه که از جبر حاکم بر طبیعت، به جبر در حیات انسانی پی بردهاند، جبر انسانی را به دو نوع تفسیر کردهاند:
۱) جبر انگاری اکید: رایجترین تفسیر جبر انگاری که گاه «جبر انگاری اکید» نامیده میشود بر سه اصل استوار است:
الف) همه رویدادها تعیین و تعین دارند، یعنی حتمی و تخلف ناپذیرند.
ب) پذیرش آزادی انسان عبارت است از پذیرش فقدان جبر.
ج) نتیجه مخالفت اصل دوم با اصل اول این است که آزادی، وهمی بیش نیست.
و به تعبیر دیگر: فیزیک کلاسیک، توصیف مستوفایی از واقعیتبه دست میدهد، چنان که به نظر «لاپلاس» همه حوادث آینده، با اطلاع از حالت کنونی همه ذرات، قابل پیش بینی است. اگر رویدادهای اتمی از قوانین دقیق و اکید پیروی کنند، و اگر قوانین همه چیزها، بدون هیچ کسر و باقیمانده، بر وفق قوانین تشکیل دهنده آنها، بیان شوند در این صورت هر رویدادی جبری و متعین است.
در رفتار نگری، چنین تصور میشود که افعال انسانی جبری است، انسان را یک مکانیسم پیچیده تلقی میکند که بر آیند رفتاریش، فرآورد نیروهایی است که در او استیا بر او مؤثر است، اعمال او توابع قانونمند نیروهای خارجی است که بر او وارد میشود، ما فقط وقتی علل یک عمل را ندانیم از روی جهل آنها را به یک نفس فعال و آزاد نسبت میدهیم.
ب.ف اسکینر صریحا میگوید:
«اگر میخواهیم از روشهای علم در حوزه امور انسانی استفاده کنیم، باید رفتار انسان را قانونمند وجبری بیانگاریم. باید انتظار داشته باشیم آنچه را یک فرد انجام میدهد، نتیجه شرایط قابل تعیینی بدانیم، که اگر این شرایط کشف شدند، بتوانیم بر طبق آنها اعمال او را پیش بینی کنیم و متعین بدانیم... «نفس» را غالبا علت مفروض هر عمل میگیرند. مادام که متغیرهای بیرونی نادیده گرفته شوند، لاجرم وظایف آنها به یک عامل صاحب اراده و حرکت در درون ارگانیسم نسبت داده میشود. اگر نتوانیم بگوییم عامل وعلت رفتار یک انسان چیست، میگوییم، خودش عامل یا علت آن است». (۳)
۲) جبر انگاری ملایم و معتدل: در این جا تفسیر دیگری از جبرانگاری بشری بر اساس «جبر انگاری طبیعی» مطرح شده که نسبتبه تفسیر نخست ملایم تر است، و آن نیز بر سه اصل استوار است:
الف) همه رویدادها معیناند.
ب) آزادی و اختیار فقدان جبر نیست، بلکه یک نوع خاص از جبر است، یعنی «خود مجبور سازی» است.
ج) اختیار به این معنا با جبر سازگار است.
توضیح این که:مسئولیت در قبال اعمال خویش بی آنکه دلالت کند که این اعمال غیر جبریاند مستلزم آن است که آن اعمال با انگیزههای خود، مشخص و تعیین یافته باشند. اگر در باره عملی بگوییم« به اختیار خود انجام دادم» معنایش این است که هیچ اجبار یا فشار خارجی در کار نبوده، نه این که هیچ انگیزهای برای انجام آن نبوده است. آزادی، فقدان علتمندی نیستبلکه فقدان هیچ گونه دخالت در مقاصد شخصی است.
به عبارت دیگر: من وقتی آزاد یا مختارم که رفتار من در تسلط خودم باشد، و وقتی مقید و مجبورم که رفتارم در سلطه دیگری باشد. وقتی میتوان گفت رفتارم در تسلط و قبضه خودم هست که با اشتیاقها و انگیزهها و نیات من تعیین شود و وقتی در تسلط خودم نیست که با شوق و انگیزهها و نیات دیگری تعیین شود.
طبق این نظر، اعمال با انگیزهها تعین مییابند، و انگیزهها با رویدادهای پیشین، آیا من میتوانستهام جز آنچه در موقعیتی خاص انجام دادهام کار دیگری انجام دهم؟ آری اگر خواسته بودم، یعنی اگر انگیزههای دیگری میداشتم، ولی طبق آن انگیزههایی که داشتم، آن اعمال بی کم و کاست صدور مییافت. (۴)
▪ توضیح هر دو نظریه
برای این که هر دو نظریه به صورت روشن بیان گردند یادآور میشویم، اساس هر دو را تعین و حتمیت قوانین طبیعی تشکیل میدهد، و نقطه مشترک هر دو این است که حوادث جهان روی اصول معینی پیش رفته و برو برگرد وجود ندارد، و حوادث روی خط معینی به طور متوالی در حرکتند و هر حادثه قبلی در برگیرنده حادثه بعدی است.
با این تفاوت که در نظریه نخست هرگاه تعین وحتمیت علل طبیعی را پذیرفتیم، اعتقاد به آزادی مخالف با این اصل و به معنی نفی حتمیت است، و یک فیلسوف نمیتواند با پذیرفتن حتمیت، به اختیار و آزادی معتقد شود، درحالی که در نظریه دوم اختیار و آزادی نفی حتمیت نیست، بلکه با حفظ این اصل عوامل خارجی(به صورت جزء علت)، سپس روحیات انسان پدید آرنده انگیزه (اراده هایی) هستند که به دنبال آن حتمیت فعل خواهند بود. و به تعبیر «باربور»: اعمال با انگیزهها تعین مییابند، و انگیزهها با رویدادهای پیشین و از آنجا که انگیزه (اراده) از وجود انسان نشات میگیرد تصور میشود که انسان فاعل مختار وآزاد است.
بنابر این، هر دو نظریه طرفدار جبر در رفتارند با تفاوتی که در تفسیر آزادی دارند، یکی آزادی را نقطه مقابل جبر میداند (نظریه نخست) در حالی که دیگری آزادی را نوعی از جبر; زیرا آزادی به معنی انگیزه و اراده نفس انسان است که صد در صد متاثر از عوامل درونی و بیرونی است.
تا این جا به بیان هر دو نظریه پرداختیم، اکنون به نقد آنها میپردازیم:
● تحلیل و نقد نظریه جبر انگاری اکید و ملایم
۱) قانون علیت وجبر علی و معلولی یک اصل مسلم عقلی و خدشه ناپذیر است، و تحقق یک پدیده، جدا از ضرورت وجود نیست، و به اصطلاح فلسفه اسلامی تا پدیده به سرحد وجوب و ضرورت نرسد، و تمام راههایی که وجود آن راتهدید میکند، بسته نشود، پدیده تحقق نمیپذیرد، و در این مورد فرقی میان پدیدههای طبیعی و افعال بشری نیست.
و به دیگر سخن: پدیده زاییده ضرورت است، و تا وجود شییء حتمی و قطعی نگردد رخ نشان نمیدهد و این قانون یک قانون فلسفی گستردهای است که از آن به اصل «مالم یجب لم یوجد» تعبیر میکنند، و دایره آن گسترده است و منحصر به پدیدههای طبیعی نیست، از این جهتبا این اصل، که مورد قبول هر دو نظریه است موافقیم ومیگوییم جبر علی و معللی بر طبیعت وغیر آن حاکم است.
۲) منشا نتیجه گیری جبر بشری، از جبر طبیعی در دو نظریه پیشین خلط میان فاعلهای طبیعی و بشری یا ناآگاه و آگاه است، در فاعلهای طبیعی به خاطر فقدان آگاهی و اراده، حوادث زنجیره وار پیش رفته و مجالی برای اختیار وجود ندارد، وهر پدیده با سه حتمیت همراه است:
الف) حتمیت قبل از لحظه وجود.
ب) همراه با وجود.
ج) پس از آن.
ولی فاعل بشری که دارای شعور و اختیار است، و از درون، آزادی خود را احساس میکند، در لحظه انجام کار با حفظ تاثر از عوامل خارجی و روحیات درونی، با کمال آزادی یک طرف را برگزیده و پس از گزینش، فعل او حتمیت پیدا میکند، در این جا حتمیت علی و معلولی با انتخاب و آزادی قبل از ایجاد همآهنگ است، درست است رفتار انسان در گردونه زمان به صورت قطعی وحتمی رخ نشان میدهد و ضرورت میپذیرد، اما فرق است میان ضرورت در پدیدههای طبیعی و ضرورت در افعال بشری; در قسم نخست، ضرورت بر فعل و فاعل تحمیل میشود، و چه بخواهد یا نخواهد، آتش حرارت را به دنبال دارد، و حرارت نیز گرم شدن فضای مجاور خود را، در حالی که در قسم دوم، ضرورت و حتمیت را فاعل پدید میآورد و تمام درهایی که وجود فعل را تهدید میکنند میبندد، وبه فعل حتمیت میبخشد اما این حتمیت و ضرورت تحمیلی نیست، بلکه نشات یافته از نفس انتخابگر است.
۳) درست است که عوامل خارجی و تربیتهای پیشین و روحیاتی که در طول زندگی کسب کرده است، در گزینش انسان کاملا مؤثر است، و لذا رفتار دو انسان که در دو محیط مختلف رشد یافتهاند، مختلف میباشد; ولی تاثیر این عوامل و روحیات در حد مقتضی است نه در حد علت تامه، یعنی حالت انتخابگری را در انسان نفی نمیکند، و در افعالی که مورد ستایش و نکوهش میباشد سلب اختیار نکرده و دست انسان را نمیبندد.
درست است در محیط زندگی انسان هزاران فعل خارج از اختیار رخ میدهد، وحتی بخشی از کارهای بدنی انسان مانند گردش خون و هضم غذا، خارج از اختیار انسان است ولی در قلمرو زندگی او یک رشته رفتارهایی است که مورد ستایش و نکوهش میباشند و این افعال به هنگام تحقق دارای حتمیت و ضرورتند ولی سخن در حال تحقق نیست، سخن در قبل از تحقق است، که انسان انتخابگر با آزادی ذاتی خود به یک طرف قطعیت میدهد، وطرف دیگر را رد میکند. بنابراین، آزادی نافی جبر علی و معلولی نیستبه شرط این که به طور صحیح تفسیر شود.
گواه روشن بر این که عوامل خارجی و تربیتهای خانوادگی و شرایط محیط، سلب کننده آزادی انسان نیست این است که چه بسا انسانهایی که در محیط مشابه زندگی کردهاند و از نظر تربیت و شرایط یکسانند ولی رفتار آنها متفاوت است، و این گواه بر این است که تاثیر عوامل پیشین در آن حد نیست که انسان را در ردیف فاعلهای طبیعی و فاقد اختیار قرار دهد.
گواه دیگر بر این که این عوامل در حد ایجاد ضرورت و حتمیت نیست این است که طرفداران همین جبر علی و معلولی بزهکاران را نکوهش کرده و آنان را سزاوار کیفر میدانند.
برخی از افراد که در مقابل این برهان روشن قرار میگیرند، میگویند: «مجازات و سرزنش هیچ توجیهی جز به وسایل استصلاحی (پراگماتیک) که جامعه برای منع وتحذیر رفتار جامعه ستیزانه بکار میبرد، ندارند». (۵)
ولی پاسخ این اندیشه روشن است، وآن این که هرگاه انسان از جنبه استصلاحی آن صرف نظر کند و خود رفتار را در نظر بگیرد، به ستایش و نکوهش بر میخیزد از این جهت پیمان شکنی، ضعیف کشی، پاسخ نیکی را به بدی دادن، از نظر همه انسانها در همه شرایط نکوهیده است، و این داوری بر اساس مصلحت اندیشی نیست، بلکه ناشی از یک درک وجدانی و فطری است. معلم دلسوزی که مورد اهانتشاگرد لا یبالی قرار میگیرد، در وجدان همگان نکوهیده استخواه به صلاح جامعه باشد یا نه.
● آزادانگاری از دیدگاه فیزیک جدید
فیزیک قرن نوزدهم دست در دامان اصول مکانیک زد و هر قضیه طبیعی را به ماشینی تشبیه کرد و سرانجام خواست در ماشین فکر انسانی نیز با همان نظر مطالعه کند، ولی چیزی نگذشت که یکی از بزرگترین تئوریسینهای فیزیک کنونی نظریهای را ابراز کرد که آن را باید پایان سلطه قانون علیت و آغاز دوره نوینی در سیر علم وحکمت، دانست، و این شخصیت علمی پروفسور «پلانک» است که مدتی مورد سخریه واستهزای دانشمندان زمان شد ولی چندی نگذشت که یکی از بزرگترین تئوریهای فیزیک کنونی بر پایه سخنان وی استوار گشت، و چنین وانمود کرد که: نظم و ترتیب قانون علیت که پیشتر پیشوای سیر علوم و اندیشه ء علمای ما بود دیگر توانایی هدایت افکار ما را ندارد، بر طبق علوم قدیم (علوم پیش از قرن بیستم) قانون علیتحکم میکرد که دنیا سیر ثابت و معینی دارد که از صبح ازل تا شام ابد با زنجیر علیتبه هم پیوسته شده، هر علت را به طور قطع، معلول معینی در پی است، و این معلول خود علت پیدایش وضع جدیدی است، و....
به عبارت دیگر: علوم قدیم میگفتند که اگر وضع کنونی جهان را A بنماییم، وضع آتی خواهد داشت که به طور قطع از A نتیجهگیری شده، ولی علوم جدید تا حال ما را به این نتیجه رسانیده است که به طور قطع نمیتوان حکم کرد که وضع A وضع B را در پی دارد. ممکن است وضع جهان در لحظه بعد از A شکل B یا C یا D یا وضع دیگری باشد، ما نمیتوانیم وضع آتی را به طور قطع پیش بینی کنیم، چنان که پروفسور «هانیزنبرگ» آلمانی ثابت کرده است که تئوری جدید «کوانتا» را فقط به کمک اصل عدم وجوب ترتب معلول بر علت میتوان توجیه کرد.
مثالهای فیزیکی فراوان تاکنون علیرغم قانون علیتبه دست آمده و بر اثر آن بسیاری از علمای فیزیک معتقد شدهاند که در امور مربوط به الکترونها قانون علیت صادق نیست، و اگر در بادی امر چنین اندیشهای به خاطر ما راه یافته بود از آن بود که مقیاس نظر را بزرگ و وسیع اختیار کرده و بر قسمت مخصوص ازماده حکم نموده و در امور بسیار خرد باریک نشده بودیم.
فیزیکدان انگلیسی همین مفهوم را در کتاب خود چنین بیان میکند: «در تجربیات و مطالعات مربوط به اتمها و الکترونها، عموما در حالت مفروض و معینی، نتیجه آزمایش معین و ثابت نیست (عدم وجوب ترتب معلول به علت) بدین معنا که چون یک آزمایش معین را چندین بار با شرایط اولیه تکرار کنیم، احتمال دارد به نتایج مختلف برسیم. (۶)
● تایید اختیار انسان بر پایه اصل عدم تعین در فیزیک
اگر گروهی از اصل تعیین و حتمیت جبری بودن انسان را نتیجه گیری کردهاند، برخی از طرفداران اختیار، متوسل به اصل عدم تعیین در فیزیک جدید شدند و آن را شاهدی بر آزادی انسان دانستند، وچنین تصور کردند که فیزیک که در گذشته شاهد صادق جبرانگاری بود اکنون میتواند بر عدم تعیین در اساسیترین سطوح گواهی دهد.
حتی « در اوایل قرن بیستم پیش از مطرح شدن نظریه کوانتوم، «چارلز پیرس» قائل به تغییرات اتفاقی کوچک در علیت فیزیکی و طبیعی شد تا بتواند محلی برای خود به خودی بودن جهان و فعالیت ذهن باشد». (۷)
● نقد و بررسی
در این نظریه بر خلاف نظریه پیش، حتمیتحادثه معینی بر اثر علت پیشین نفی شده است و مطالعه جهان اتم بر آن شاهد آورده شده است; زیرا مطالعه حالات کنونی در جهان اتم کافی برای پیش بینی حالتهای بعدی نمیباشد.
ما فعلا با اصل این نظریه کاری نداریم، که آیا نظریه عدم تعین صحیح استیا نه، ودر صورت صحت چه نوع باید توجیه کرد; زیرا در تفسیر عدم تعین سه نظر ابراز شده است که در کتاب «علم و دین»آمده است. (۸)
قبل از نقد این نظریه یادآور میشویم نتیجه گرفتن اختیار انسان از عدم تعین در عالم اتم بدین بیان است که اکنون که قانون جبر علی و معلولی در طبیعت استثنا خورده و در محدودهای از جهان عدم تعین حکومت کرد، و آزمایشهای متعدد از یک شرایط، نتایج مختلف داده، میتوان استثنای دیگری نیز در محدوده دیگری از جهان قایل شد و آن این که حتمیت رفتار انسان جنبه حتمی وقطعی ندارد و یک فرد در دو وضعیت مشابه ممکن است رفتار گوناگونی داشته باشد.
خلاصه طرفداران اختیار از اصل عدم تعین در محدوده اتم، عدم تعین در افعال انسان را استنتاج کرده و معتقد به اختیار و آزادی شدند.
در این جا دو نکته را یاد آور میشویم:
۱) پی ریزی یک بحث فلسفی (جبر واختیار) به یک نظریه علمی که سه نوع تفسیر دارد، بسیار کار خام و نااستوار است، بالاخص که نخستین تفسیر بر آن است که عدم تعین ناشی از جهل بشر به شرایط و حالات جهان اتم به طور کامل میباشد.
۲) انسان آگاه در رفتار خود این حقیقت را مشاهده میکند که تا فعل مورد نظر او به سر حد قطعیت نرسد، جامه تحقق نمیپوشد، وحتی افراد دو دل و مردد در انجام وعدم انجام آن، به هنگام تحقق بخشیدن آن حالت دودلی را فراموش کرده، و پس از تصمیم گیری کار را انجام میدهند. بنابر این، روند رفتاری انسان با روند حوادث طبیعی از نظر قانون جبر علی ومعلولی یکسان است وهرگز نباید برای تفسیر اختیار انسان، یک اصل روشن و تردید ناپذیر را (جبر علی ومعلولی) انکار نمود; زیرا تردید در چنین دریافتهای روشن وآشکار مایه تردید در همه معرفتهای بشر میگردد و دیگر بر هیچ معرفتی نمیتوان اعتماد کرد. بلکه باید با حفظ این اصل برای اثبات اختیار تلاش معقولانهای نمود که با اصول مسلم عقلی هماهنگ باشد و آن همان است که ما در نقد نظریه نخستبیان کردیم.
آیتالله جعفر سبحانی
پینوشتها:
۱.مسئله جبر واختیار در مورد رفتار انسان، در کتاب «جبر و اختیار» از زوایای گوناگون مورد بحث قرار گرفته است. کسانی که علاقمندند نسبتبه این مسئله بررسی جامعی داشته باشد، به کتاب «جبر و اختیار» بحثهای نگارنده، نگارش علی ربانی گلپایگانی، چاپ انتشارات توحید; مراجعه کنند.
۲. راز آفرینش، پروفسور جینز، ترجمه مهندس رضا.
۳. ایان بار بور، علم ودین، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، ص ۳۴۰ ۳۴۱.
۴.ایان بار بور، علم ودین، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، ص ۳۴۲.
۵. ایان بار بور، علم ودین، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، ص ۳۴۱ ۳۴۲.
۶. راز آفرینش، پروفسور چینز، ترجمه مهندس رضا.
۷. علم و دین، ص ۳۴۳.
۸. آن سه نظریه عبارتند از:
۱.عدم قطعیت مربوط به جهل فعلی بشری است، یعنی در بن این سخن این اعتقاد نهفته است که قوانین دقیقی وجود دارد که در آینده کشف خواهد شد.
۲. عدم قطعیت منسوب استبه محدودیتهای درونی یا مفهومی، چه مشاهدهگر ناگزیر سیستمی را که تحت مشاهده خود دارد آشفته میسازد. ونظریههای اتم به نحو گریز ناپذیری از مفاهیم روز مری استفاده میکند، خود اتم همیشه برای بشر دسترس ناپذیر است( یعنی مفاهیم برخاسته از ظواهر طبیعت را معیار قضاوت در درون طبیعت و اجزاء میدانیم).
۳. عدم قطعیتبه عدم تعین در خود طبیعت منتسب است.(علم ودین، ص ۳۴۴).
پینوشتها:
۱.مسئله جبر واختیار در مورد رفتار انسان، در کتاب «جبر و اختیار» از زوایای گوناگون مورد بحث قرار گرفته است. کسانی که علاقمندند نسبتبه این مسئله بررسی جامعی داشته باشد، به کتاب «جبر و اختیار» بحثهای نگارنده، نگارش علی ربانی گلپایگانی، چاپ انتشارات توحید; مراجعه کنند.
۲. راز آفرینش، پروفسور جینز، ترجمه مهندس رضا.
۳. ایان بار بور، علم ودین، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، ص ۳۴۰ ۳۴۱.
۴.ایان بار بور، علم ودین، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، ص ۳۴۲.
۵. ایان بار بور، علم ودین، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، ص ۳۴۱ ۳۴۲.
۶. راز آفرینش، پروفسور چینز، ترجمه مهندس رضا.
۷. علم و دین، ص ۳۴۳.
۸. آن سه نظریه عبارتند از:
۱.عدم قطعیت مربوط به جهل فعلی بشری است، یعنی در بن این سخن این اعتقاد نهفته است که قوانین دقیقی وجود دارد که در آینده کشف خواهد شد.
۲. عدم قطعیت منسوب استبه محدودیتهای درونی یا مفهومی، چه مشاهدهگر ناگزیر سیستمی را که تحت مشاهده خود دارد آشفته میسازد. ونظریههای اتم به نحو گریز ناپذیری از مفاهیم روز مری استفاده میکند، خود اتم همیشه برای بشر دسترس ناپذیر است( یعنی مفاهیم برخاسته از ظواهر طبیعت را معیار قضاوت در درون طبیعت و اجزاء میدانیم).
۳. عدم قطعیتبه عدم تعین در خود طبیعت منتسب است.(علم ودین، ص ۳۴۴).
منبع : سایت پاسخگو
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
دولت مجلس شورای اسلامی سید محمد حسینی مجلس صادق زیباکلام مجلس دوازدهم انتخابات مجلس انتخابات انتخابات مجلس دوازدهم انتخابات مجلس شورای اسلامی ستاد انتخابات کشور دولت سیزدهم
قتل سلامت حج تمتع تهران سیل هواشناسی فضای مجازی شهرداری تهران زلزله سازمان هواشناسی پلیس بارش باران
قیمت خودرو دلار سازمان برنامه و بودجه قیمت دلار قیمت طلا کارت سوخت گاز بازار خودرو حقوق بازنشستگان نمایشگاه نفت ایران خودرو بانک مرکزی
نمایشگاه کتاب کتاب نمایشگاه کتاب تهران سینمای ایران رضا عطاران تلویزیون دفاع مقدس سینما نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران سریال
فناوری کره زمین
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه فلسطین روسیه جنگ غزه آمریکا حماس افغانستان سازمان ملل اوکراین رفح
فوتبال استقلال پرسپولیس رئال مادرید لیگ برتر بازی هوادار باشگاه پرسپولیس لیگ برتر فوتبال ایران لیگ برتر ایران سپاهان باشگاه استقلال
هوش مصنوعی شفق قطبی نوآوری ایلان ماسک ناسا طوفان خورشیدی تبلیغات اپل گوگل
کاهش وزن خواب دیابت فشار خون قهوه بارداری افسردگی