چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

باور کنیم سکه به نام محمد(ص) است


باور کنیم سکه به نام محمد(ص) است
باور کنیم، رجعت سرخ ستاره را
میعاد دستبرد شگفتی دوباره را
باور کنیم،رویش سبز جوانه را
ابهام مرد خیز غبار کرانه را
باور کنیم، ملک خدا را که سرمد است
باور کنیم، سکه به نام محمد (ص) است
از سفر فطرت، از صحف از مصحف، از زبور
راوی بخوان به نام تجلی، به نام نور
آفت نبود و، موت نبود و، نفس نبود
او بود و بود او و، جز او هیچکس نبود
«قال الست ربکم » ی را «بلی »زدند
فالی زدند و قرعه تکوین ما زدند
سالار «کنت کنزا» در آیینه نطفه راند
برقی جهید خرمن آدم نشانه ماند
ویرانه گرد خانه زنجیر او شدیم
ز افلاکیان خلیفه تقدیر او شدیم
گردید چرخ و خاک فلک کو به کو نشست
آدم رهید و، نوح به جودی فرو نشست
ایوبها، به سفره کرمان کرم شدند
یعقوبها، به حوصله پامال غم شدند
موسی بسی ز نیل حوادث امان گرفت
تا همچو نیل دامن فرعونیان گرفت
بسیار بت شکست که از سیم کرده بود
تهمت به بت زدند، براهیم کرده بود
از رشک لطف جان ملایک ملول ماند
هیهات بر زمانه که انسان جهول ماند
باور کنیم، رجعت سرخ ستاره را
میعاد دستبرد شگفتی دوباره را
باور کنیم، رویش سبز جوانه را
ابهام مرد خیز غبار کرانه را
باور کنیم ملک خدا را که سرمد است
باور کنیم، سکه به نام محمد(ص)است
راوی! به شب حجاب نکویی، حجاب قبح
راوی ! به صبح، صبح شکافنده، صبح صبح
راوی ! به فتح،فتح نمایان به آسمان
راوی ! به تین و زیت، به افسانه زمان
راوی! بخوان، به خواندن احمد در اعتلا
بر بام آسمان شب معنی شب «حرا»
شبها شب اند و قدر، شب عاشقانه هاست
عالم فسانه، عشق فسانه ی فسانه هاست
راوی! بخوان، که رستم افسانه می رسد
جوهر فروش همت مردانه می رسد
راوی! بخوان، که افسر سیارگان مه است
راوی! بخوان، که مهدی موعود در ره است
باور کنیم، رجعت سرخ ستاره را
میعاد دستبرد شگفتی دوباره را
باور کنیم،ملک خدا را که سرمد است
باور کنیم، سکه به نام محمد(ص) است
خونین به راه دادرسی ایستاده ایم
چون لاله داغدار کسی ایستاده ایم
ای دوست، ای عزیز مجاهد، رفیق راه
مقداد روز، مالک شب، میثم پگاه
ای در صفا به همت مردانه استوار
ای مرد مرد، مرد خدا، مرد روزگار
مرغی چنین بلازده جان در قفس نداد
حقا، که داد عشق تو دادی و کس نداد
رفتی که باز گردی و تا ما خبر شدیم
ای پیشتاز قافله، بی همسفر شدیم
گیتی به اهل عشق بدستان چه می کند
حالی به ما شقاوت پستان چه می کند
با ما چه می کنند به رندی در آشیان
این نابکار خانه بدوشان، حرامیان
ای دوست، ای عزیز، رهایی مبارکت
از همرهان خسته، جدایی مبارکت
اینجا خوش است ضجه زنجیریان هنوز
مردم کش است دشنه تقدیریان هنوز
اینجا هنوز عرصه گیر و کشاکش است
اینجا هنوز خواب اسارت مشوش است
اینجا جهان شب است، ولی بی کرانه نیست
فردای روشنایی ره بی بهانه نیست
شبها شب اند و، قدر شب عاشقانه هاست
عالم فسانه، عشق فسانه ی فسانه هاست
باور کنیم، رجعت سرخ ستاره را
میعاد دستبرد شگفتی دوباره را
باور کنیم، ملک خدا را که سرمد است
باور کنیم، سکه به نام محمد(ص) است

استاد علی معلم
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید